صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: هیئت فیض بخش جوانان حسینی

تاریخ سند: 11 اردیبهشت 1351


موضوع: هیئت فیض بخش جوانان حسینی


متن سند:

از: 23‌ﻫ تاریخ:11 /2 /1351
به: 312 شماره: 595 /23‌ﻫ
موضوع: هیئت فیض بخش جوانان حسینی
عطف: 523 /23‌ﻫ- 5 /2 /51

در مورخه 8 /2 /51 جلسه هیئت فوق در مسجد حاج ملاآقا تشکیل گردید. ابتدا آیاتی از کلام‌الله مجید تلاوت شد سپس شهاب فرزند شهاب واعظ که عضو هیئت می‌باشد تفسیری از نهج البلاغه را بیان و اظهار داشت علی ابن ابیطالب به مالک اشتر دستور داد که با مردم به عدل و داد رفتار شود و مسلمانان در پناه اسلام با آزادی و مساوات زندگی کنند و از ظلم و ستم به مسلمین خودداری نمایند.1 این دستور علی بود به حکام اسلام آیا اکنون زمامدار و حکام ما همین رفتار را دارند و مسلمین در پناه آنها با آزادی و عدالت زندگی می‌کنند؟ خیر به علت حکومت زمامداران جبار و ظالم ملت مسلمان در خواب غفلت فرو رفته و مشتی یهود میلیون‌ها مسلمان را به زنجیر ظلم و ستم کشیده‌اند وی آنگاه ضمن انتقاد از برنامه‌های رادیو و تلویزیون بیان داشت به تازگی تلویزیون به قزوین آمده و عده‌ای حاجی مسلمان نما آن را می‌فروشند و عده‌ای از متدین نماها آن را می‌خرند اما می‌دانید با نصب آنتن تلویزیون رابطه خود را با علی قطع می‌کنند و با مشاهده برنامه‌های آن که سراپا فساد و تباهی است رشته علاقه و رابطه خود را با پیامبران پاره می‌نمایند.2 بعد از یاد شده حسینیان واعظ به منبر رفته درباره هجرت حضرت پیغمبر صحبت و در ضمن اظهاراتش شمه‌ای از یهودیان انتقاد و گفت بیت المقدس شهر مذهبی مسلمانان به علت بدبختی و نفاق یکصد میلیون عرب مسلمان به تصرف آنها درآمده و مسلمانان به علت فسادی که در جامعه آنها حکومت می‌کند نمی‌توانند این شهر مقدس اسلامی را که دومین عبادتگاه پس از مکه است از حیطه مداخلات و تصرف آنها خارج کنند.‌ای مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوید و فقط به نماز و دعای کمیل و مجالس ندبه اکتفا نکنید قرآن آیات دیگری دارد که مسلمانان عرب زمان هجرت توانستند به اتکای آن به ایران حمله و آن را متصرف شوند و اسلام را سربلند کنند. پس از سخنرانی به ذکر دعا پرداخته و از خداوند شکست یهودیان و غلبه اعراب را تقاضا کرد و برای مرجع تقلید عالیقدر اسلام سلامتی خواستار شد.
نظریه شنبه- شنبه نظری ندارد.
توضیح شنبه- پس از ختم جلسه یکی از مامورین اطلاعات شهربانی قزوین که در جلسه حضور داشت به علی سلیمی و مهدی یخچالیان و شکوهی مراجعه و نسبت به سخنرانی دو نفر فوق‌الذکر در جلسه معترض و در این مورد از آنها گله کرد ولی یخچالیان و علی سلیمی و شکوهی به او بیان داشتند که منظور سخنران بیت المقدس فلسطین نیست این بیت المقدس دیگری است و اصولاً در اظهارات ناطقین خلافی دیده نمی‌شود و پس از رفتن مامور مذکور این موضوع در بین جمعی از جوانان از جمله حسینیان و شیخ قدرت‌اله علیخانی که حضور داشتند مورد بحث و تمسخر آنها قرار گرفت. ضمناً کاظم شکوهی بیان می‌داشت که جلسه آینده در مسجد سید علی منعقد خواهد شد و از سخنران حادتری دعوت خواهند کرد.
نظریه یکشنبه و سه شنبه - با توجه به صداقت منبع مفاد گزارش خبر مورد تایید واقع می‌گردد. ضمناً با آنکه از طریق شهربانی قزوین از گردانندگان هیئت فوق کاظم شکوهی و مهدی یخچالیان تعهدی اخذ گردیده که از هر گونه اقدام خلاف مصالحی جلوگیری نمایند لیکن با توجه به خبر فوق و افرادی که جهت سخنرانی دعوت می‌کنند مشهود است که به تحریکات خود ادامه می‌دهند و اصلح به نظر می‌رسد که چنانچه مقرر می‌فرمایند از تشکیل جلسات هیئت جلوگیری گردد. آسمانی
نظریه23‌ﻫ- در مرخصی می‌باشند.
1- دایره بررسی آقای وثوقی قسمت اول اظهارات شهاب در گزارش روزانه درج گردد. 13 /2 /51
2- آقای مجتهدی دستور داده شود ضمناً یاد شده اخطار شدیدتری داده شود.

توضیحات سند:

1. منظور عهدنامۀ مالک‌اشتر است. نامه‌ای که امام علی (ع) برای یکی از اصحاب خود به نام مالک‌ابن حارث نخعی معروف به مالک‌اشتر، هنگامی که او را والی مصر قرار داد، نوشت و در آن دستورالعمل‌هایی برای شیوۀ حکومت و ادارۀ جامعه بیان کرد.
مالک اشتر یکی از مهمترین یاران امام علی (ع) است، که در فرازهایی از تاریخ اسلام به ویژه در زمان خلافت حضرت علی(ع) نقش به سزایی ایفا کرده است. علی (ع) بعد از این که مالک را به عنوان والی مصر تعیین کرد نامه‌ای برای او نوشت و او را به محل مأموریتش گسیل داشت. نامه‌ای هم برای اهل مصر نوشت. معاویه دسیسه‌ای تدارک دید و موجبات قتل مالک را فراهم کرد. مالک در منزلی نزدیک مصر به وسیلۀ عسل زهر‌آلودی که به وی خوراندند مسموم شد و درگذشت.
نامۀ امام علی (ع) به مالک اشتر که به عهدنامۀ مالک اشتر معروف است بلندترین و زیباترین نامه‌ای است که در بخش نامه‌های نهج‌البلاغه آمده است. به بیان سید رضی، طولانی‌ترین و جامع‌ترین پیمانی است که برای اعمال نیکو نوشته شده است. سید رضی که گردآوری نهج‌البلاغه کار او است، ضمن بیان این ویژگیهای عهدنامه، اشاره می‌کند که امام علی (ع) آن را در زمانی که کار محمدبن ابی بکر والی مصر دچار پریشانی شد و امام مالک اشتر را به جای او والی مصر قرار داد، نوشته است.
علی (ع) برای مردم مصر نیز نامه‌ای نوشت و به آنان خبر مأموریت مالک را اعلام، و توصیه کرد که مردم از مالک اطاعت کنند. فرازهای این نامه نشان‌دهندۀ مقام و منزلت مالک اشتر در نگاه علی است. امام علی (ع) در نامه به اهل مصر می‌فرمایند: بنده‌ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در روزهای خطر نمی‌خوابد واز ترس مرگ از رویارویی دشمن عقب نمی‌نشیند، از رزم‌آورترین و دلیرترین بندگان خدا و از شریف‌ترین دودمان‌ها که از آتش برای فاجران سوزنده‌تر است و از آلودگی و ننگ‌ دورترین. وقتی خبر درگذشت مالک به حضرت امیر (ع) رسید، فرمود: خدا مالک را رحمت کند که به عهد خود وفا نمود و پروردگارش را ملاقات کرد، خدا مالک را جزای خیر دهد،‌مالک برای من چنان بود که من برای رسول خدا (ص) بودم.
گرچه نامۀ حضرت امیر (ع) به مالک، یا به عبارت دیگر: عهدنامۀ مالک اشتر، هرگز به محل اجرا نرسید؛ ولی این عهدنامه به عنوان سندی مهم در تاریخ باقی مانده و همواره به مثابۀ چراغی فرا راه جویندگان حقیقت می‌درخشد و در هر زمان می‌‌تواند نمونۀ کامل و عالی دستورالعمل ادارۀ جامعه برای حاکمان و برای سیاست و حکومت‌داری باشد. این عهدنامه یکی از مهمترین فرمان‌ها و دستورالعمل‌ها است که حضرت امیر (ع) به عنوان یک خط‌مشی رهبری در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، دفاعی و آبادانی برای مالک اشتر بیان نموده و اگرچه در این فرمان مخاطب، مالک اشتر بوده اما مطالب مهمی در آن آمده که دستورالعملی پویا و همیشگی برای تمام حاکمان و دولت‌مردان می‌باشد.
عهدنامۀ مالک اشتر در نهج‌البلاغه،‌ تحف‌العقول، و دعائم‌الاسلام و تعداد دیگری از کتب آمده است. از عهدنامۀ مالک اشتر ترجمه‌های فارسی بسیاری شده است و نیز ترجمه‌هایی به زبان‌های انگلیسی و ترکی منتشر گردیده است. هم‌چنین علمای شیعه و سنی اعم از متقدمان و متأخران شروح بسیاری به زبان عربی بر آن نوشته‌اند از جمله شرح‌ابن ابی الحدید و شرح محمد عَبْدُه. برخی از ترجمه‌های و شروحی که از عهدنامۀ مالک‌ اشتر انجام گرفته و نام آنها در فهارس ضبط است عبارتند از: عهدنامۀ مالک اشتر از محمد باقر خاتون آبادی، علامه محمد باقر مجلسی، فاضل کاشانی و عده‌ای دیگر.
عهدنامۀ مالک اشتر بر حسب گردآوری نهج‌البلاغه توسط سید رضی در نامۀ پنجاه و سوم درج شده است. عهدنامه با نام خدای رحمان و رحیم آغاز می‌شود و ضمن معرفی مالک اشتر چهار هدف برای اعزام مالک به حکم‌روایی مصر بیان می‌کند: جمع‌آوری مالیات، پیکار با دشمنان، به سامان‌آوری و اصلاح امور مردم، عمران و آبادی سرزمین. سپس به عنوان مقدمه طی عباراتی مالک را توصیه می‌کند به پرهیزگاری،‌ و تقوای الهی، پیروی از فرامین خداو شکستن هوی و امیال نفسانی. بعد از این مقدمه حضرت امیر (ع) مالک اشتر را به طور مستقیم مورد خطاب قرار می‌دهد و توصیه‌های خود را به او بیان می‌کند. خلاصۀ فرازهایی چند از عهدنامه مالک اشتر چنین است: پس بدان ای مالک، من تو را به دیاری فرستاده‌ام که پیش از تو داد و بیداد فراوان بر آن رفته است و مردم در کارهای تو همان‌گونه نظر خواهند کرد که تو در کار والیان پیش از خود نظر می‌کنی و از تو همان خواهند گفت که تو دربارۀ آنان می‌گویی. همانا که نیکوکاران را از سخنانی می‌توان شناخت که خدای دربارۀ آنان بر زبان بندگان خود روان می‌سازد. دل سراپردۀ محبت تودۀ مردم کن، بر آنان مهر ورز و با آنان مهربان باش، مبادا که چون درنده به ریختن خون آنان پردازی؛ چه، آنان بر دو گروهند یا در دین با تو برادرند، یا در آفرینش با تو برابر، خواه ناخواه از آنان لغزش سر می‌زند؛ پس آن سان که دوست می‌داری خدای بر تو ببخشاید تو نیز بر آنان ببخشای و از خطاهاشان در گذر، چه تو فرادست آنانی، خدا بیش از هر چیز دعای ستمدیدگان را می‌شنود. عمل به آنچه را که بیشتر مایۀ دل‌خوشی تودۀ مردم است، بیش از هر چیز دوست بدار چه، خشنودی و رضایت تودۀ مردم ارجح است از خشنودی خواص. باید منفورترین مردم نزد تو کسانی باشند که بیشتر از مردم عیب‌جویی می‌کنند. کسانی را بیشتر مقدم بدار که حق تلخ را گویاترند. اگر دشمنت تو را به صلحی پسندیده فراخواند آن را رد مکن، چرا که در صلح، هم آسایشی است برای سپاهیان تو و هم آرامشی برای فکر تو و هم امنیت کشور. اگر با دشمنت پیمانی بستی به آن وفادار باش. هیچ‌یک از واجبات الهی مثل بزرگ شمردن وفای به عهد نیست. از ریختن خون ناحق بپرهیز، هرگز حکومتت را با ریختن خون بی‌گناهان پاس مدار. مبادا دوستدار تملّق و چاپلوسی باشی و مبادا با احسانت بر مردم منت گذاری. مبادا شرف و موقعیت کسی سبب شود که خدمت ناچیز او را بیش از حد بزرگ بداری و گمنامی و پایینی کسی موجب شود خدمت بزرگ او را ناچیز بشماری. از خدا بترس در مورد طبقۀ پایین اجتماع، از بیچارگان،‌ بینوایان، نیازمندان، گرفتاران و زمین‌گیران، چرا که در این طبقه قناعت پیشگانی عفیف و آبرومند هستند. از بیت‌المال برای آنان سهمی قرار ده؛ مبادا هیچ فکری تو را از آنان غافل سازد، زیرا پرداختن به کارهای فراوان و مهم عذری برای تضییع حقوق کوچک نیست. هرگز به هیچ یک از نزدیکانت زمینی نبخش و حق را برای کسی که شایسته است چه دور و چه نزدیک ادا کن. (دایرۀ‌المعارف تشیع، جلد یازدهم، صفحه 521 و 522، نشر شهید سعید محبی، چاپ اول سال 1384)
2. در مورد رسانه‌های پیش از انقلاب و نقش آن در تضعیف فرهنگ ملی و دینی سخن بسیار است چنان‌که بسیاری از مشکلات کنونی فرهنگی، ملی و دینی ناشی از رسانه‌های جمعی پیش از انقلاب به ویژه تلویزیون و سینما می‌باشد که در این‌جا هر کدام به طور مختصر مورد بحث قرار می‌گیرد:
الف- تلویزیون: هرچند تنها حدود دو دهه از تأسیس تلویزیون در ایران گذشته بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید ولی تلویزیون توانست در این مدت جای خود را در جامعه باز کند. در فضایی که حکومت از هر نظر وابسته و مجری استعمار خارجی بود و مستشاران خارجی نیز در صحنه‌های فرهنگی و اقتصادی حضور فعال داشتند طبیعی بود که رسانه‌های گروهی به ویژه تلویزیون،‌ نقش مهمی در ترویج و اشاعه فرهنگ بیگانه و تضعیف فرهنگ ملی و دینی ایفا نماید. در جامعه بسته آن روز ظهور یک‌باره تلویزیون انفجار عظیمی در جامعه سنتی ایجاد نمود و نظام سنتی جامعه و خانواده و تعلیم و تربیت را به شدت تحت‌تأثیر خود قرار داد. برنامه‌های تلویزیونی پیش از انقلاب دو هدف عمده را تعقیب می‌کردند.
1ـ برخی از برنامه‌های تلویزیونی پیش از انقلاب به نحو اغراق‌آمیزی صحنه‌های عصیان‌گری، کشتار، ضرب و شتم، بی‌بند و باری و رقص‌های محلی و غربی را نمایش می‌دادند و زمینه‌های فکری جوانان را آماده پذیرش هرگونه فساد می‌کردند.
2ـ ترویج و اشاعه ارزش‌های غیرملی و دینی و گاهی اوقات هنجارهای ضددینی که موجب می‌گردید فرهنگ و ارزش‌های ملی و دینی اهمیت خود را نزد جوانان از دست بدهد و علاقه به فرهنگ‌های بیگانه را بین آنها ترویج دهد.
با گسترش ارزش‌های فرهنگی بیگانه که در جامعه سنتی و بسته ایران آن روز، عناصر نو و متجدد تلقی می‌شد افراد به ویژه جوانان به آسانی آنها را می‌پذیرفتند و عناصر فرهنگ دینی و ملی به دلیل عدم حمایت مقاومت خود را به شدت از دست می‌داد و در فرهنگ بیگانه هضم می‌گردید. چنان‌که گسترش پخش برنامه‌های تلویزیونی غربی اوج تهاجم فرهنگی را می‌رساند به طوری‌که در سال 56 از 10463 ساعت برنامه 3886 ساعت را برنامه‌های تولیدی یا تولید داخل تشکیل می‌داد و مابقی وارداتی بود.
ب- سینما: وضعیت سینمای قبل از انقلاب به مراتب بدتر از تلویزیون بود. سینما به عنوان یک وسیله سرگرمی و تفریحی از بازار گرمی برخوردار بود و سالانه صدها فیلم مبتذل خارجی به بازار ایران وارد می‌شد و در ازای فساد جامعه میلیون‌ها دلار از سرمایه ملی کشور خارج می‌گردید. فیلم‌های خارجی که به وسیله شرکت‌های صهیونیستی منتشر می‌گردید محور اصلی تلاش خود را ارائه آخرین مدها و الگوهای مبتذل رقاصان و متولیان آلودگی غرب قرار داده بودند. فیلم‌سازان داخلی نیز دقیقاً در همان مسیر حرکت می‌کردند در بیشتر فیلم‌ها عریان پیکری، میگساری، قمار، چاقوکشی، سرقت و تجاوز محور اساسی بود.
از سوی دیگر این فیلم‌ها به نوعی جلوی خودباوری ملی را می‌گرفت. اختصاص ساعت‌ها برنامه تلویزیونی به چگونگی فرود سفینه در ماه توسط فضانوردان خارجی این القائات را نیز در پی داشت که قافله‌سالار فرهنگ و تمدن غربیان هستند و جهت رسیدن به ترقی باید آنها را الگوی زندگی خویش قرار داد و از آنها تقلید نمود.
با بررسی موارد فوق در می‌یابیم جامعه ایران آن دوران در واقع دچار آفات و آسیب‌هایی شده بود که فرهنگ اصیل اسلامی را هدف تهاجم خود قرار داده بود و نیروهایی کارآمد و متخصص را می‌طلبید تا جلوی این بحران عظیم را بگیرند و زمینه را برای احیای تفکر دینی و بازیابی هویت انسانی فرد فرد جامعه فراهم نمایند. هرچند که عده‌ای از دانشمندان و خبرگان جامعه آن روز ایران برای از بین بردن این چالش قیام نمودند. (رک: آسیب‌شناسی فرهنگی، اعظم رحمت‌آبادی به نقل از سایت باشگاه اندیشه، مورخ 28 /4 /1385)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک صفحه 126


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.