تاریخ سند: 18 دی 1357
درباره : وقایع استان هرمزگان
متن سند:
از: سازمان هرمزگان 17ﻫ تاریخ: %18 /10 /135713571018
به: 312 و 324 شماره: 5712/ﻫ1
درباره : وقایع استان هرمزگان
1ـ از ساعت 1000 روز 17 /10 /57 حدود سه هزار نفر در میدان آریامهر بندرعباس اجتماع و ضمن دادن شعارهاى مضره مرگ بر راد [= شاه] و نیز شعارهائى علیه شاهپور بختیار1 به راهپیمائى پرداخته و مبادرت به شکستن شیشههاى اداره دارائى نمودند و در بعدازظهر این تظاهرات به خشونت گرائید که در نتیجه 7 نفر در اثر اصابت گلوله مجروح گردیدند که سه نفر از آنها براثر تیراندازى مأمورین و 4 نفر دیگر وسیله تفنگ ساچمهزنى که گویا مربوط به خود تظاهرکنندگان بود، زخمى شدهاند که همه آنها به بیمارستان ثریا اعزام و دو نفر تحت عمل جراحى و بقیه پس از مداوا مرخص گردیدند.2
ضمناً تظاهرکنندگان به سرپرستى شخصى به نام کمالى کارمند اداره بهدارى و بهزیستى که عضو جبهه ملى مىباشد با سنگ و چوب قصد حمله و تخریب و اشغال کنسولگرى امارات متحده عربى را داشتهاند که با تیراندازى مامورین محافظ متفرق گردیدهاند.
2ـ در تاریخ 16 /10 /57 عدهاى از فرهنگیان بندر لنگه ضمن اعلام همبستگى با جامعه فرهنگیان بندرعباس در آموزش و پرورش بندر لنگه اجتماع و تمام تمثالهاى راد را شکسته و پاره نموده و مبادرت به پخش اعلامیه و شعارهاى ضد ملى نمودهاند و هنگام غروب عدهاى از مسجد خارج و یک انبار مشروبات الکلى به آتش کشیدهاند و شیشههاى تعدادى از مدارس را شکستهاند.
3ـ از ساعت 0800 روز گذشته (17 /10 /57) مردم به تدریج جلوى آموزش و پرورش بندر لنگه اجتماع و با دادن شعارهاى ضد ملى به خیابانها رفته چند نقطه از شهر را به آتش کشیده و راهبندان زیادى به [= با] آتش زدن لاستیک و چوب به وجود آوردند که با تیراندازى هوائى و پرتاب گاز اشکآور توسط [مأمورین] تا ساعت 1630 متفرق گردیدند. ضمناً به طوریکه در بندرعباس و شهرستانهاى دیگر استان دیده شده تظاهرکنندگان در خیابانها جلو اتومبیلها و افراد عابر را میگیرند و آنها را وادار به دادن شعارهاى مرگ بر راد مینمایند و در صورت استنکاف صدماتى به آنان وارد میکنند. کلیه مراکز آموزشى و دکاکین در سطح استان تعطیل مىباشند. همچنین در چند روز اخیر تظاهرکنندگان مردم را بمقابله با قواى انتظامى و نظامى و امنیتى و آسیبرسانى به آنان تحریک مىنمایند کما اینکه روز گذشته روبروى بیمارستان ثریا دو نفر را به عنوان اینکه ساواکى مىباشند شدید مورد کتککارى قرار دادهاند.
مهرام
گوینده: ناطقى
گیرنده: خواجهلو
ساعت: 0840
روز 18 /10 /57
در بولتن درج گردید.
روحانى 18 /10 /57
توضیحات سند:
_
1. شاپور بختیار، فرزند رضا در سال 1293 ﻫ ش در ایل بختیارى متولد شد. پدرش، محمدرضا خان معروف به سردار فاتح است که در سال 1313 در راستاى سیاست هاى حذف قدرت هاى منطقهاى به دستور رضاشاه اعدام شد. شاپور بختیار دوران ابتدائى را در شهرکرد سپرى کرد و در سال 1309 پس از گذرانیدن دوران دبیرستان براى تحصیل در مدرسه فرانسوى بیروت به لبنان رفت. وى که تحصیلات متوسطه را با دیپلم ریاضى به پایان برده بود، چهار سال نیز در بیروت به تحصیل پرداخت. او سپس براى ادامه تحصیل در رشته حقوق به پاریس رفت و سرانجام سه دیپلم فلسفه، حقوق و علوم سیاسى را در فرانسه گرفت. او در سال 1313 ش که بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلان جنگ دادند در ارتش فرانسه ثبت نام کرد و در واحد توپخانه به فعالیت پرداخت. بختیار در سال 1318 در 25 سالگى با یک دختر فرانسوى ازدواج کرد. وى در سال 1324 به ایران بازگشت و در سال 1325 به سفارش یکى از دوستان قدیمى پدرش در وزارت کار استخدام شد. پس از مدت چهار سال و نیم به مقام مسئول اداره و سپس مدیر کلى کار استان خوزستان رسید. فعالیت سیاسى بختیار پس از ورود وى به ایران شروع شد. وى که هنگام تحصیل در فرانسه سخت شیفته گفتهها و سخنان مصدق شده بود، در ایران به جمع طرفداران او پیوست؛ شاید هم از ابتدا مأموریتى خاص داشت. بختیار براى فعالیت سیاسى در سال 1329 به حزب ایران پیوست، از دید او حزب ایران با اعتقادات ملى و تمایلات سوسیال دموکراسى بود. گرایشات اعضاى حزب به غرب، مطلوب بختیار بود. با تشکیل دولت مصدق در اردیبهشت سال 1330 به عنوان معاون وزیر کار وارد کابینه شد و در دومین دوره دولت کفالت این وزارتخانه را به عهده گرفت، عضویت بختیار در دولت با مخالفت تعدادى از سران جبهه ملى (از جمله مظفر بقائى) مواجه شد. این عده او را عامل شرکت نفت انگلیس مىدانستند. مبناى این مخالفت بر پایه اسنادى بود که در ماجراى خانه سدان کشف شد و ظاهراً ارتباط بختیار را با شرکت نفت جنوب ثابت مىکرد. پس از کودتاى 28 مرداد 1332 بختیار به اتهام فعالیت سیاسى علیه دولت به مدت یک ماه بازداشت شد. سال بعد نیز دستگیر و به سه سال محکوم شد و مدتى را در زندان گذرانید. وى که پس از سقوط مصدق به اتفاق چند نفر از دوستانش از جمله مهندس مهدى بازرگان و سحابى، آیتالله سیدرضا زنجانى «نهضت مقاومت ملى» را تأسیس نمودند. تا سال 1334 به فعالیت خود ادامه داد. اما به دلیل نفوذ مأمورین نظامى به درون آن اعضاى آن شناخته شدند. بر طبق اسناد منتشرشده لانه جاسوسى آمریکا، شاپور بختیار نقش رابط بین سازمان سیا و «نهضت مقاومت ملى» را ایفاء مىکرد، از سال 1339 بختیار با اعضاى حزب توده در داخل و خارج کشور به ویژه اروپا ملاقات مىنمود و نیازمندىهاى اطلاعاتى ساواک را تأمین مىکرد. ضمناً براساس اسناد ساواک بختیار یکى از اعضاى فراماسون معرفى شده است. در دهه 1340 علاوه بر فعالیت در جبهه ملى دوم به دلیل رابطه با دربار مدیریت تعدادى از شرکتهاى بنیاد پهلوى و واسطهگرى برخى کمپانىهاى فرانسه را برعهده گرفت. در سال 57 براى کسب مقام نخستوزیرى از جبهه ملى کنارهگیرى کرد بختیار به رغم موضع منفى خود در قبال تحولات آغاز نهضت در سال 1342، در آخرین سالهاى سلطنت پهلوى دوم، نسبت به قیام مردمى به رهبرى امام خمینى(ره)، در ظاهر موضع نسبتاً مثبت اتخاذ مىکند ولى در واقع این موضع براى جلوگیرى از تخریب جبهه ملى اتخاذ گردیده بود. سران جبهه ملى از جمله شاپور بختیار، این جبهه را آخرین تیر ترکش شاه مىدانستند. با پیروزى انقلاب اسلامى دوران بختیار به پایان رسیده و او پس از یک انزوا و اختفاى 6 ماهه با همکارى و طراحى دستگاههاى جاسوسى آمریکایى به خارج از کشور گریخت و به فرانسه پناهنده شد. پس از استقرار در پاریس و برقرارى ارتباط با سازمانهاى اطلاعاتى غربى به ویژه امریکایى، با عناصر ضد انقلاب که به خارج فرار کرده بودند مرتبط شد و با کمکهاى مالى و امکانات وسیعى که مصر، عراق و برخى از کشورهاى غربى در اختیارش نهاده بودند رهبرى بخشى از فعالیتهاى ضد انقلابى را برعهده گرفت و سرانجام پس از 12 سال اقامت در فرانسه. در 15 مرداد سال 1370 در منزل مسکونى خود در حومه پاریس به قتل رسید.
2. روزنامه کیهان نوشت در تظاهرات بندرعباس، پس از مقابله ماموران با مردم، 16 نفر زخمى شدند که بعضاً حال بدى داشتند. (10607، ص 5) در گزارش نوبهاى اطلاعاتى شماره 37 اداره سوم ستاد بزرگ ارتشتاران آمده است که این درگیرى به دلیل حمله به کنسولگرى امارات عربى متحده صورت گرفت. این منبع ضمن گزارش ادامه اعتصابات در سطح استان هرمزگان از شکستن شیشه چند اتوبوس نیروى دریایى نیز خبر داد.
منبع:
کتاب
انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان هرمزگان - کتاب 4 صفحه 347