صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از سید حبیب (عبدالکریم) شهرت هاشمی نژاد

بازجوئی از سید حبیب (عبدالکریم) شهرت هاشمی نژاد


متن سند:

س ـ هویت کامل خود را بنویسید ج ـ اسم سید حبیب مشهور به سید عبدالکریم هاشمی نژاد اشرفی دارای شناسنامه شماره 43 صادره از بهشهر و متولد 1311 فرزند سید حسن شغل مدرس حوزه علمیه مشهد ساکن خیابان شاه فرعی 24 مقابل پلاک 4 تلفن 31980 متاهل دارای سابقه بازداشت قبلی ولی عدم محکومیت هاشمی نژاد س ـ متعهد براستگوئی میشوید ج ـ بلی هاشمی نژاد س ـ چنانچه تاکنون از طرف مقامات انتظامی و یا امنیتی بازداشت و احضار شده اید جریان را بطور مشروح بنویسید ج ـ اینجانب تا این تاریخ سه بار بازداشت شده ام بار اول در پانزده خرداد 1342 در تهران بازداشت شدم که در آنجا در مدت 41 یکروز بازداشت موقت بودم و بدون محاکمه آزاد شدم و بار دوم در مشهد بازداشت شدم که احتمالاً در همانسال 42 بود و در همانسال پس از سه ماه بازداشت موقت با قید کفیل آزاد شدم ولی پس [از] حدود چهار سال بخاطر آن پرونده محاکمه شدم و به دو ماه زندان قابل خرید محکوم گردیدم و بار سوم حدود دو سال قبل در اصفهان بازداشت شدم که پس از دو ماه بازداشت موقت محاکمه شدم و در دادگاه تبرئه گردیدم هاشمی نژاد س ـ دوستان و معاشرین نزدیک خود را با ذکر نام و شهرت و شغل بنویسید ج ـ دوستان من بطور عمده آقایان زیر هستند سید حسن ابطحی ـ سید جعفر سیدان ـ حاجی واله آقای طبسی ـ آقای موسوی نژاد هاشمی نژاد س ـ اسامی برادران .
خواهران و بستگان نزدیک خود را با ذکر نام ـ شهرت و شغل بنویسید ج ـ اینجانب دارای سه برادر و سه خواهر هستم اما اخویها 1 سید محمد هاشمی نژاد ساکن بهشهر و از نظر شغلی فروشگاه کوچکی دارند که در بازار خیابان ساری واقع شده 2 سید علی هاشمی نژاد ساکن تهران بعنوان شاگرد و کمک در یک مغازه لولا فروشی واقع در شمس العماره متعلق به حاج محمود لولاچیان کار میکنند 3 ـ سید احمد هاشمی نژاد ساکن مشهد که معمم هستند و اما خواهرها سیده زهرا که خانم آقای سید حسن ابطحی هستند 2ـ سیده رقیه ساکن بهشهر که خانم آقای محمد حسن طاهری هستند که فروشندگی کادو دارند 3ـ سیده شهربانو ساکن قم که خانم آقای علی فاتح هستند که راننده شخصی ایت اللّه شریعتمداری هستند و از اینها گذشته یک عمه و یک خاله و یک دائی دارم که ساکن بهشهر هستند و پدر و مادر من هم فوت کرده اند هاشمی نژاد س ـ مشروح فعالیتهای مذهبی خود را بنویسید ج ـ اینجانب اوائل بلوغم به تحصیلات مذهبی در کوهستان که از قراء بهشهر است مشغول شدم و پس از طی دوران مقدماتی برای ادامه تحصیل بقم رفتم و تا پایان زندگی مرحوم ایه اللّه بروجردی در آنجا بودم و نزد اساتید گوناگون مانند ایت ا.
.
بروجردی آقای صدوقی1 آقای سید رضا صدر2 ساکن تهران مرحوم مجاهدی مرحوم شیخ علی کاشانی3 مرحوم داماد تحصیلات خود را ادامه دادم و پس از فوت مرحوم بروجردی بمشهد آمدم و بکار تحصیل نزد ایه ا...
میلانی و تدریس مشغول شدم و فعالیتهای مذهبی من عبارت از منابری بود که در تهران و شهرستانها[ی ]مختلف داشتم و جلساتی که تا حدود چهار سال قبل با همکاری آقای ابطحی در کانون بحث و انتقاد مشهد داشتم و کتابهائیکه تاکنون نوشتم باینترتیب 1 پاسخ ما بمشکلات جوانان نشریه کانون بحث و انتقاد دینی 2 قرآن و کتابهای دیگر آسمانی مجموع سخنرانیهای ده شب در حسینیه ارشاد 3 مشکلات مذهبی روز 4 مسائل عصر ما 5 مناظره دکتر و پیر 6 درسی که حسین ع بانسانها آموخت 7 اصول پنجگانه اعتقادی و یک تعداد مقالات در مجله مکتب اسلام این مجموع فعالیتهای مذهبی اینجانب است هاشمی نژاد س ـ حدود چند سال است که شما ممنوع المنبر شده اید و در کدامیک از جلسات مذهبی تاکنون شرکت داشته اید حدود دو سال است که ممنوع المنبر هستم یعنی تقریبا پس از پایان دوران زندان اصفهان و جلساتی که برای منبر رفتن پس از ممنوعیت از منبر در آن شرکت داشته باشم ندارم و تنها در وفات حضرت باقر علیه السلام و فاطمیه امسال که در منزل شخصی خودم که طبق معمول سنواتی مجلس روضه داشتم دو منبر رفته ام هاشمی نژاد س ـ مشروح سخنرانی خود را در دو منبریکه بآن اشاره کرده اید شرح دهید ج ـ در ایام وفات امام باقر علیه السلام در منزل خودم دو منبر رفتم موضوع آن بحث خلافت بود و مطالب آن تا جائیکه بیاد دارم این بود که اثبات کردم تعیین خلیفه باید بوسیله پیامبر باشد و شور مردم در تعیین اصل خلیفه و جانشینی از پیغمبر هیچگونه اصلی ندارد و سپس روی این نکته تکیه کردم که همه انحرافات و از آنجمله حکومت بنی امیه و بنی العباس معلول غصب خلافت است و قدری از کسانی انتقاد کردم که به معاویه حمله میکنند ولی از عمر و عدل او تقدیس میکنند و هیچ توجه نمیکنند که این عمر بود که معاویه را در شامات در رأس کار قرار داد و سپس قدری از حالات امام باقر علیه السلام را شرح دادم و به سخن خاتمه دادم هاشمی نژاد س ـ شما در روز 23 /3 /54 در منزل خود واقع در خیابان احمدآباد.
خیابان شاه ـ فرعی 24 دست چپ در پنجم سخنرانی و عده ای از طلاب و اشخاص مختلف در این مجلس شرکت و با پخش اعلان در مدارس علمیه آنها را دعوت نموده بودید در این مجلس شرکت نمایند.
توضیح دهید کلیه مطالبی را که در این مجلس عنوان کرده اید در چه موردی بوده است.
ج ـ مجلس فوق طبق معمول سنواتی تشکیل گردید و در هر سال ایام فاطمیه این مجلس را داشتم و مسئله پخش اعلامیه در کار نبود بلکه تنها در چند عدد برگ کاغذ خطی (طبق روش همه ساله) این مطالب را نوشتم که بدون کم و کاست چنین است ـ باطلاع میرساند ـ روزهای چهارشنبه تا جمعه اول تا سوم جمادی الثانی بمناسبت شهادت حضرت صدیقه کبری علیهاالسلام در منزل اینجانب مجلس سوگواری منعقد است و این جملات همانگونه که ملاحظه میفرمائید حتی دعوت به شرکت در مجلس هم در آن مطرح نیست و اما مطالب منبر تا آنجائیکه بیاد دارم اینگونه بود که ابتداء گفتم که هدف خواندن روضه است که نام من در شمار ذاکرین اهل بیت علیهم السلام ثبت شود و بعنوان مقدمه گفتم که همه مردم یک ولادت و یک مرگ دارند و در این جهت همه کس با یکدیگر شریکند و حتی خداوند به پیامبر هم میفرماید انک میت و انهم میتون یعنی تو هم میمیری این ولادت که مادی و جسمی است حتما مرگ را بدنبال دارد ولی مردان آسمانی علاوه بر آن ولادت ولادت دیگری نیز دارند و آن ولادت شخصیت آنها است با این تفاوت که این ولادت دیگر مرگ ندارد و از اینجا است که باید گفت پیغمبر از نظر شخص میمیرد ولی از نظر شخصیت نمیمیرد ولی باید دید که چگونه پیغمبر زنده است در اینجا به سوره انا اعطیناک الکوثر استدلال کردم که خداوند به پیغمبر میگوید ما بتو کوثر دادیم .
و دشمنان ابتر و بی عقب هستند و طبق تفاسیر شیعه مقصود از کوثر وجود حضرت زهرا (ع) است و لذا باید گفت که حیات و بقاء شخصیت پیغمبر بوسیله زهراء است و اما اینکه چگونه شخصیت و مکتب پیغمبر بوسیله زهرا زنده است و جاویدان میماند چون بوسیله آن بی بی، یازده امام معصوم و حجت خدا متولد شدند و آنها عامل بقاء اسلام و زنده ماندن نام پیغمبر هستند و باین مناسبت بطور فشرده از زندگی همه ائمه علیهم [السلام] شرح کوتاهی دادم تا امام عسگری علیه السلام و اینکه بوسیله اینان شخصیت پیغمبر زنده است و سپس قدری درباره حضرت زهرا (ع) صحبت کردم و روضه خواندم و به صحبت خاتمه دادم هاشمی نژاد سئوال ـ برابر دلایل و شواهد موجود شما مشوق طلاب در تظاهرات 24 و 26 /3 /52 در مدارس میرزا جعفر و آیت اله میلانی که منجر بشکستن شیشه پنجرهای مدرسه گردید، بوده اید چگونگی را بنویسید ج ـ درباره تظاهرات مدارس میرزا جعفر و ایه اللّه میلانی نه تنها اینجانب مطلقا دخالتی نداشتم (چه بصورت دخالت مستقیم یا غیر مستقیم) بلکه حتی از اخبار آن هم جسته گریخته اطلاعاتی افواها بعدا شنیدم (در همان سطحی که هر روحانی ساکن مشهد کم و بیش از آن آگاهی یافته است ) و من هیچیک از کسانیرا که در این دو واقعه شرکت داشتند نمی شناسم که چه کسانی و دارای چه نامی بوده اند و اگر اثبات شود و شاهدی اقامه گردد که من در هر یک از این تظاهرات بهر صورت شرکت داشته و یا فردی از آن شرکت کنندگان را مستقیما و یا غیر مستقیم برای شرکت در آن تظاهرات تشویق کرده ام و یا حتی پس از انجام عمل آنرا تایید نموده ام آماده ام تا به شدیدترین وجهی که قانون برای مجازات در اینقبیل موارد تعیین کرده است مجازات گردم و عجیب اینجا است که روزیکه گفته اند در مدرسه میرزا جعفر تعدادی سر و صدائی کرده اند من درس داشتم و برنامه درسی خود را اجرا میکردم آیا این مخالفت عملی با کار آنها نبود؟ سئوال ـ شما در منزلتان ضمن سخنرانی اظهار داشته اید که طلاب را بازداشت و اسم آنرا مارکسیست مینامند انگیزه خود را از بیان این مطلب مرقوم دارید ج ـ در سخنرانی منزلم تنها یک مطلب بود که آن هم درست از اعلامیه ائی (خطی) که از ایت اللّه شریعتمداری دیده بودم گرفتم .
آن تبرئه حوزه قم و طلاب آن از اینکه مارکسیست باشند بدون آنکه در اینقسمت اصلاً اشاره ای به تظاهرات قم و یا طلابی که در آن شرکت داشته بودند داشته باشم و انگیزه من هم این بود که معتقد بودم آنهمه سروصدای جرائد درباره قم درست نبود زیرا قم حوزه ای است با داشتن حدود هفتهزار طلبه و بدون تردید اکثریت بسیار عظیمی از طلاب قم در تظاهرات فیضیه شرکت نداشتند و این تنها معدودی بودند که آن تظاهرات را انجام دادند و با اینحساب برداشتی که جرائد داشتند و متهم کردن حوزه علمیه قم اتهام و نسبتی است بهمه حوزه و شخصیتهای اسلامی و طبیعی است که چنین برداشتی از جرائد نادرست بود و من هم این قسمت را نادرست خوانده ام و تازه طرف حمله من (آنهم فقط در یک جمله) جرائد بوده اند نه دولت و نه هیچیک از سازمانهای دولتی و آنهم طبق اظهارات مقامات رسمی که طبعا نوشته های جرائد به حساب خود آنها است چون مطبوعات استقلال دارند نه بحسات دولت و لذا انتقاد من هم بجرائد بود هاشمی نژاد س ـ شما مگر نمیدانستید ممنوع المنبر هستید چرا سخنرانی کردید.
ج ـ منبری که من از آنها ممنوع هستم آنگونه منابری است که من در گذشته داشتم و در آن سطح است ولی اینکه در گوشه خانه خودم آنهم یک جلسه روضه بخوانم باز هم ممنوعم این مطلبی نبود که اصولاً به ذهن من رسیده باشد بخصوص با این قرینه که در وفات امام باقر ع نیز در منزل خودم در همین سطح صحبت کردم و دستگاههای مسئول هیچگونه عکس العمل و یا تذکر ندادند هاشمی نژاد س ـ شما ممنوع المنبر هستید و نمیتوانید در منزل خود و یا جای دیگر سخنرانی کنید.
در سخنرانی خود که در روز 23 /3 /54 در منزل انجام داده اید طلاب شرکت کننده در مجلس را تحریک کرده اید که بطرفداری از طلاب قم قیام کنند و ساکت ننشینند انگیزه شما در این مطالب و سخنرانی که نموده اید چیست ج ـ در منبری که در منزلم رفته ام هیچگونه مطلبی و یا گفته ای که در آن طلاب و یا غیر طلاب اینجا مخاطب باشند و در آنجا من کسی را بطرفداری از طلاب قم تحریک کرده باشم وجود نداشت و اگر ثابت شود که من آنچه را که در سئوال بالا طرح شده انجام داده باشم آماده ام، باشد مجازات گردم و این نیست چیزی است که اصلاً در منبر نبوده و شدیدا از آن تبری میجویم هاشمی نژاد س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی مینمائید ج ـ امضاء میکنم هاشمی نژاد

توضیحات سند:

1ـ آیه اللّه شیخ محمد صدوقی فرزند آقا میرزا ابوطالب در سال 1327 هجری قمری در یزد چشم به جهان گشود.
نسب ایشان به فقیه جلیل القدر شیعه، شیخ صدوق می رسد.
وی در کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و تحت سرپرستی میرزا محمد کرمانشاهی، پسر عموی خویش به تحصیل علوم پرداخت.
در سال 1349 ه ق به قم عزیمت و در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت نمود.
ایشان از بدو ورود به قم، به دوستی و هم صحبتی با امام خمینی (سلام اللّه علیه) دل بست و با بالا گرفتن موج توفنده جریان فدائیان اسلام، خانه خود را پناهگاه امن آنان قرار داد و به همکاری با ایشان پرداخت.
او در ممانعت از خوانده شدن نماز بر جنازه رضا شاه فعالیت چشمگیری داشت.
در سال 1330 به یزد بازگشت و در پی واقعه 15 خرداد 1342 در اعتراض به دستگیری حضرت امام به تهران مهاجرت نمود.
در سال 1343، با تبعید امام به ترکیه، در خانه به سوگ نشست و از اقامه جماعت خودداری کرد و دیگران را هم از گفتن اذان و برپایی جماعت منع نمود.
ایشان ضمن سروسامان دادن به حوزه علمیه یزد، در هر فرصتی مخالفت خود را با رژیم شاه آشکار می کرد و به افشاء و طرد روحانیونی می پرداخت که در مجالس و مراسم شاهانه شرکت می کردند.
در سال 1354 ممنوع الخروج شد و به سال 1356 سپاه اسلام را در یزد تشکیل داد.
با وقوع شهادت حاج آقا مصطفی خمینی ، به سازماندهی مبارزات در بخش وسیعی از کشور اقدام نمود و نقش محوری خود را در طول مبارزات سالهای 1356 و 1357 که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید، بخوبی ایفا کرد.
پس از پیروزی انقلاب برای تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی، از یزد راهی مجلس خبرگان شد و برای تدوین اصل ولایت فقیه تلاش بسیار نمود.
امامت جمعه و نمایندگی امام، مسئولیت دیگری بود که او بدان شرف می بخشید.
حضرت آیه اللّه صدوقی که به فرموده حضرت امام، عزیزی بود که در تمام صحنه های انقلاب حضور داشت و برای خدمت به خلق و انقلاب سر از پا نمی شناخت، در روز یازدهم تیر ماه 1361 با دهان روزه در محراب نماز جمعه به شهادت رسید.
ر.ک: شهید آیه اللّه حاج شیخ محمد صدوقی، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات 2ـ آیه اللّه العظمی حاج سید رضا صدر فرزند مرحوم حاج سید صدرالدین و برادر بزرگ امام موسی صدر رهبر مفقود شیعیان لبنان، در رمضان سال 1339 هجری قمری (1300 شمسی) در مشهد مقدس متولد گردید.
فقه و اصول را نزد والد خود و آیه اللّه العظمی بروجردی آموخت و در فلسفه و عرفان شاگرد ممتاز امام راحل بود.
وی پس از اتمام تحصیلات عالیه به مقام رفیع اجتهاد رسید و متجاوز از سی سال یکی از معروفترین مدرسین حوزه علمیه قم بشمار می رفت.
آیه اللّه صدر پس از رحلت مرحوم آیه اللّه العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری به عنوان وصی ایشان زمام امور حوزه علمیه قم و زعامت شیعیان را عهده دار بود.
از ایشان حدود 25 عنوان کتاب به زبان عربی و فارسی به چاپ رسیده است.
وی در سن 73 سالگی بر اثر سکته قلبی بدرود حیات گفت و در صحن مطهر حضرت معصومه سلام اللّه علیها بخاک سپرده شد .
ر.ک : درسهایی از مکتب اسلام ، دیماه 1373، صص 74 ـ73 3ـ شیخ علی کاشانی، عالمی ژرف نگر، عارفی کامل و راسخ در عمل بود.
شهید هاشمی نژاد، تمام فضائل اخلاقی و معنوی خویش را پس از آیه اللّه کوهستانی مدیون شیخ علی کاشانی می دانست.
وی در سن بیست سالگی به درجه اجتهاد مطلق رسید.
او اعتقاد داشت که اگر در دل حضرت آدم علاقه ای به حضرت علی اکبر (ع) وجود نداشت، هرگز به مقام نبوت نمی رسید.
شیخ علی بارها توفیق زیارت حضرت بقیه اللّه الاعظم (عجل اللّه تعالی فرجه اللّه شریف) را یافته بود و یک بار هم در عالم رؤیا پس از عرض سلام به آن وجود مقدس، با «علیک السلام یا شیخ الشهداء» مورد عنایت قرار گرفت.
طلاب فیضیه مجذوب سجده های این بزرگمردی بودند که در جوانی به شهادت رسید.
پیکر مطهر وی را در قبرستان حاج شیخ عبدالکریم قم بخاک سپردند و بنا به دستور برخی از مراجع، قبر شریفش را به جمله «ای کسی که از طرف صاحب الزمان خطاب شد علیک السلام یا شیخ الشهداء» مزین نمودند.
ر.ک: مجله حوزه، مهر ـ آبان 1368، ص 75 شهید هاشمی نژاد فریاد فضیلت، مرتضی بذرافشان، صص 35 ـ 31

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک صفحه 633





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.