صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

فهرست اسامی افراد شرکت کننده در جلسات شب شاعران و نویسندگان ایران متشکله در محل کلوب ایران و آلمان

فهرست اسامی افراد شرکت کننده در جلسات شب شاعران و نویسندگان ایران متشکله در محل کلوب ایران و آلمان


متن سند:

اسلام کاظمیه گرداننده و مسئول ـ جلال سرافراز گرداننده ـ هوشنگ گلشیری گرداننده ـ محمد خلیلی گرداننده ـ باقر پرهام نویسنده ـ منوچهر هزارخانی نویسنده ـ محمود اعتمادزاده (به آذین) نویسنده ـ غلامحسین ساعدی نویسنده ـ مصطفی رحیمی نویسنده ـ فریدون نجفی تنکابنی نویسنده ـ باقر مومنی نویسنده ـ محمد قاضی نویسنده ـ شمس آل احمد نویسنده ـ بهرام بیضائی نویسنده ـ سیمین دانشور نویسنده ـ محمد علی مهمید نویسنده ـ اسماعیل خوئی شاعر ـ کیومرث منشی زاده شاعر ـ سعید سلطانپور شاعر ـ اصغر واقدی1 شاعر ـ محمد آزاد تهرانی (م.
آزاد) شاعر ـ علی موسوی گرمارودی2 شاعر ـ جعفر کوش آبادی شاعر ـ علی باباچاهی3 شاعر ـ امیر هوشنگ ابتهاج شاعر ـ سیاوش کسرائی شاعر ـ نعمت میرزازاده (م.
آزرم) شاعر ـ علیرضا نوری زاده شاعر ـ محمد حقوقی شاعر ـ فریدون مشیری شاعر ـ مهدی اخوان ثالث شاعر ـ منصور اوجی شاعر ـ اورنگ خضرائی شاعر ـ مفتون امینی شاعر ـ حسین منزوی شاعر ـ کاظم خلیلی شاعر ـ منوچهر شیبانی4 شاعر ـ منوچهر نیستانی شاعر ـ عبداله کوثری شاعر ـ بیژن کلکی شاعر ـ فرخ تمیمی5 شاعر ـ جواد طالعی شاعر ـ فریدون فریاد6 شاعر ـ محمد علی بهمنی شاعر ـ سیاوش میرمطهری شاعر ـ تقی هنرور شجاعی7 شاعر ـ در این جلسات که به مدت ده شب متوالی از تاریخ 18 /7 /36 الی 27 /7 /36 در محل کلوب ایران و آلمان از طرف کانون غیر قانونی نویسندگان ایران برگزار شد، اکثر افراد منحرف عضو کانون علنا مطالب حاوی [حادی] علیه مصالح کشور مطرح ساخته و با اشاره به عدم آزادی و نیز وجود اختناق به تحریک بیش از پنجهزار نفر تماشاگری که هر شب در این و اغلب دانشجو بودند پرداخته و آنها را به مخالفت علیه نظام حاکم تشویق نموده اند.
جلسات شرکت نموده و اغلب دانشجو بودند پرداخته و آنها را به مخالفت علیه نظام حاکم تشویق نموده اند.

توضیحات سند:

1 ـ علی اصغر واقدی فرزند عبدالحسین در سال 1319 ه ش در کرمانشاه به دنیا آمد.
دوران دبستان و دبیرستان را در کرمانشاه سپری کرد و سپس جهت ادامه تحصیل به تهران آمد و از دانشسرای عالی، در رشته ادبیات فارسی، لیسانس گرفت.
مشارالیه که در حین تحصیل در دانشسرای عالی، به عضویت جبهه ملی درآمده بود، در ضمن تحصیل، با رادیو ایران به عنوان ترانه ساز همکاری می کرد.
واقدی که شعر می سرود پس از اخذ لیسانس به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و به عنوان دبیر دبیرستان های کرمانشاه، مشغول تدریس شد و در حین آن، به نفع جبهه ملی و حزب ملت ایران، به فعالیت پرداخت.
مشارالیه چگونگی پیوستن خود به فعالیت های سیاسی را اینگونه بیان کرد: «در زمان دانشجوئی چون کانون ناسیونالسیت ها (حزب پان ایرانیست) انجمن ادبی بنام آتشکده داشت در آن شرکت می کردم و مقداری هم تحت تأثیر آنان بودم.
» وی در ارزیابی ساواک، فردی شاعر و نویسنده، عضو حزب ایران (صالح)، محافظه کار، ترسو، که کارش سرودن شعر وچاپ در مجله است، معرفی گردید.
واقدی که با مجلات فردوسی و خوشه همکاری شعری داشت و مجموعه شعر «جرقه» از او منتشر شده بود، در سال 1347 به آموزش و پرورش قزوین منتقل شد و یکسال بعد از آن به تهران آمد و در سال 1348، همکاری وی با وزارت اطلاعات جهت ساختن تصنیف و ترانه مورد موافقت ساواک قرار گرفت.
مشارالیه که در سال 1353 کارشناس مطبوعات دفتر روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش بود، به علّت فعالیت چشمگیر در برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی در سال 1350 توسط رئیس آ.
پ منطقه 15 تهران مورد تقدیر قرار گرفت و در سال 1355 که ارتقاء شغلی وی مطرح بود، برای ساواک چنین نوشت : «با توجه به فعالیت های مثبتی که در این ده سال اخیر، چه در رادیو تلویزیون و چه در آموزش و پرورش در مسیر هدفهای مترقیانه شاهنشاه آریامهر داشته ام که نمونه های آن، ساختن سرودهای ملی و میهنی در جشنهای ملی و ستایش از انقلاب شاه و ملت و همچنین نوشتن نطق ها و گزارش های مقامات مملکتی و انتشار بولتن وزارت آموزش و پرورش و صدها فعالیت مثبت دیگر می باشد...
با کمال افتخار...
» 2ـ سید علی موسوی گرمارودی فرزند آیت الله سید محمد علی در سال 1320 ه ش در محله چهارمردان شهر قم به دنیا آمد.
تحصیلات را در محل تولد تا کلاس چهارم دبیرستان در رشته ریاضی در دبیرستان دین و دانش به ریاست شهید آیت الله بهشتی رضوان الله تعالی علیه سپری کرد ولی بعد از آن به دلیل علاقه به تحصیل علوم دینی مشغول تحصیل در حوزه شد.
وی پس از چند سال تحصیل در قم عازم شهر مقدس مشهد گردید و در حوزه علمیه نواب به تحصیلاتش ادامه داد.
آقای گرمارودی در زمان تحصیل در این مدرسه متأثر از روحیه انقلابی شیخ مجتبی قزوینی (ره) مقلد امام خمینی (قدس سره) شد و به فعالیت های سیاسی در مبارزه با رژیم ستم شاهی روی آورد.
نامبرده در همین زمان بنابر توصیه آیت الله شیخ مجتبی قزوینی (ره) صرفا برای اجابت امر ایشان ملبس به لباس روحانیت شده و برای مدتی جهت تدریس در سطوح پائین تر به حوزه علمیه فردوس رفت و پس از مراجعت به مشهد به دلیل مریضی مجبور به ترک تحصیل شده و نزد خانواده اش به قم بازگشت.
آقای گرمارودی در سال 42 همراه خانواده اش از قم به شهر ری نقل مکان نمود و مدتی در دبستان علوی مشغول تدریس شد.
نامبرده در سال 44 دیپلم گرفت و جهت تحصیل در رشته حقوق به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت.
وی همزمان با تحصیل در دانشگاه برای داشتن پوششی مناسب مدتی نیز در دانشکده افسری به تحصیل پرداخت ولی به دلیل گرایش های مذهبی و سیاسی به نحوی مجبور به استعفاء گردید.
نامبرده در سال 48 لیسانس حقوق گرفت و همان سال بنابر درخواست شهید رجائی و باهنر برای ملی کردن طرح انشائی که تدوین کرده بود، با کمک آقای برقعی در تلویزیون آموزشی استخدام شد و به تدریس ادبیات و اجرای برنامه های مذهبی پرداخت و همزمان عصرها در مدرسه رفاه نیز تدریس می نمود.
گرمارودی به دنبال درخواست، مسئولین تلویزیون آموزش، مبنی بر استفاده از قلم وی در راستای تمجید و تجلیل از رژیم ستمشاهی در سال 1350 از تلویزیون استعفا داد و در اداره فرهنگ عامه وزارت فرهنگ و هنر مشغول بکار شد.
وی در زمان تدریس در مدرسه رفاه با چند نفر از دانش آموزانش که فعالیت های سیاسی داشتند به فعالیت می پردازد و در سال 1349 با زهرا میرخانی فرزند آیت الله سید احمد میرخانی یکی از کارمندان مدرسه رفاه ازدواج و با ارتباط گیری با آیت الله میرخانی که خود یکی از مبارزین بود، فعالیت های سیاسی اش شکل جدی تری بخود می گیرد و به مأموریتی تشکیلاتی به کشور فرانسه می رود تا برای دفاع از حقوق متهمین گروه برانداز فتح با همکاری دوستان خارج وکیلی بین المللی گرفته و به ایران بیاورد که نهایتا نتیجه ای از این مأموریت عاید نشده است.
نامبرده پس از مدتی در سال 52 از اداره کل فرهنگ عامه وزارت فرهنگ و هنر به اداره کل حفاظت آثار باستانی و بناهای تاریخی آن وزارت خانه منتقل و به عنوان مشاور حقوقی مدیر کل بکار می پردازد.
مشارالیه در اردیبهشت سال 52 به دلیل شرکت در فعالیت های سیاسی به مدت یک هفته بازداشت شد و پس از آزادی مجددا در شهریور همان سال پس از دستگیری همسرش زهرا میرخانی و به دلیل شرکت در فعالیت های سیاسی و مطالعه و نگهداری کتب سیاسی دستگیر و به سه سال حبس محکوم می گردد.
گرمارودی در بازجوئی با صراحت کامل پیروی خود، از امام خمینی (قدس سره) را اعلام و اظهار داشته من مقلد آیت الله خمینی (قدس سره) می باشم.
نامبرده علی رغم سپری نمودن دوران محکومیت به علت اینکه حاضر به دادن تعهد همکاری و معذرت خواهی نمی گردد، به احتمال تبانی نه ماه دیگر در زندان بسر می برد تا این که در 31 فروردین سال 1356 آزاد می گردد.
وی پس از آزادی درخواست اشتغال در وزارت فرهنگ را می نماید که ساواک با آن مخالفت می کند.
گرمارودی در اواخر سال 56 به دلیل از سرگیری فعالیت های سیاسی و همکاری با کانون نویسندگان ایران در زمینه سرودن اشعار مذهبی تحت تعقیب ساواک قرار می گیرد ولی نامبرده همچنان با نیروهای مخالف در ارتباط، فعالیت و همکاری بوده است.
تألیفات ایشان عبارت است از : زندگی پیامبران در دو جلد، سرود مرگبار، خون و...
ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ از چهره های فعال بود و مدتی نیز مجله گلچهر را منتشر می کرد.
3ـ علی باباچاهی فرزند حسن در سال 1321 ه ش در بندر کنگان از توابع بوشهر به دنیا آمد.
پس از اخذ دیپلم به دانشگاه رفت و در سال 1343 لیسانس ادبیات گرفت و سپس به خدمت نظام وظیفه اعزام شد و پس از آن خدمت سربازی در سال 1345 به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در دبیرستان های بوشهر، به تدریس مشغول شد.
مشارالیه که شعر نو می سرود و با افراد حزب توده نیز ارتباط داشت، به علت برگزاری جلسات شعرخوانی متشکل از دانش آموزان در دبیرستان، مورد حساسیت ساواک قرار گرفت.
او که مجله تکاپو را در بوشهر چاپ و منتشر می کرد و قصد چاپ آن را با کمک منصور اوجی، در شیراز نیز داشت در دو نوبت در سال های 46 و 52 که برای تعطیلات تابستانی به تهران آمده بود به ساواک احضار و مورد سئوال قرار گرفت و در سال 1355 به جهت، تشکیل انجمن ادبی بررسی صلاحیت گردید.
باباچاهی در سال 1356 جهت شرکت در جلسات شب شعر کانون نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان به تهران آمد که ساواک در خصوص، حضور وی چنین گزارش کرد: «باباچاهی شاعر دیگری از استان بوشهر که جهت شرکت در جلسه به تهران آمده بود، چهار قطعه شعر تحت عناوین مختلف قرائت، چون مطالب حادی نداشت، حاضرین با کف زدن، اشعار او را قطع کردند.
» از مشارالیه چند دفتر شعر چاپ گردیده که «در بی تکیه گاهی» یکی از آنان می باشد.
4ـ منوچهر شیبانی فرزند شهاب در سال 1294 ه ش در تهران به دنیا آمد.
پدرش کارمند وزارت راه بود.
مشارالیه سال ششم دبستان را در سال 1310 ـ 1309 در دبستان آلیانس اسرائیلی گذراند و از دبیرستان فردوسی مشهد در سال 1316 دیپلم گرفت و سپس به دانشکده کشاورزی کرج راه یافت و در رشته دکوراسیون باغ و حیاط، لیسانس گرفت.
وی که عضو حزب ایران نوین بود، در سال 1319 در سازمان جنگلبانی استخدام شد و در جنگلبانی شهرهای شهسوار، نوشهر و...
فعالیت کرد و در سال 1342 بازنشسته شد.
منوچهر شیبانی در سال 1349 توسط برادرش که در اداره کل هشتم ساواک شاغل بود، جهت سرپرستی چمن های ساختمان جدید ساواک معرفی شد و به ساواک راه یافت.
سوابق وی در گزارش سال 1351، چنین ثبت شده است : «در سال 37 به علت تخلفات اداری و اتهام سوءاستفاده، پرونده ای در دادگاه اداری داشته که به علت مرور زمان مختومه گردیده است.
پرونده دیگری در سال 40 به اتهام طفره رفتن از خدمت، در شعبه 14 دیوان کیفر داشته که به علت نفوذ در دادگاه، منجر به رای قطعی نگردیده است.
از لحاظ حسن شهرت، عادی و وضعیت خانوادگی ایشان خوب، شخصی متمکن ـ زرنگ ـ خوش برخورد ـ متین ـ قمارباز معرفی گردیده است.
» مشارالیه که یکی از سهامداران شرکت انبارساز بوده، از تمکن مالی خوب و سرمایه و زمین زیادی برخوردار بوده است.
منوچهر شیبانی، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از دنیا رفت.
5 ـ فرخ تمیمی فرزند محمد در سال 1312 ه ش در شهرستان نیشابور، به دنیا آمد.
پس از اخذ دیپلم طبیعی، جهت ادامه تحصیل به مؤسسه مالی حسابداری در خیابان ایرانشهر رفت.
از سال 1336 به مدت سه سال در سدّ کرج به عنوان حسابدار کارکرد و مدتی هم در هفت تپه اهواز بود و پس از آن به استخدام شرکت بی اف گودریچ درآمد و سرپرست حسابداری کارخانه شد و در سال 1344 به عنوان کارشناس مالی به بانک اعتبارات صنعتی رفت.
مشارالیه که شعر هم می سرود، در سال 1340 به عضویت کلوپ ادبی انجمن ایران و آمریکا درآمد و در سال 1353 در حالی که مدیر قسمت حسابرسی داخلی سیستم ها در شرکت «کریر ترموفریک» بود، برای طی دوره آموزشی به امریکا رفت.
فرخ تمیمی علی رغم اینکه در سال 1357، ذیل اعلامیه های کانون نویسندگان را امضا کرده بود، به همراه احسان نراقی، علیرضا میبدی و...
اعلامیه تشکیل سازمان آزادگان متحد (سام) را نیز، امضا کرد که در کیهان مورخه 28 /3 /57 درج گردید.
مشارالیه خود را فردی هوسران به ساواک معرفی کرد که مصداق های آن قابل درج نمی باشد.
6ـ اکبر فریار (فریاد ـ نژاد محمّدی ـ شهرتاش) فرزند محمود در سال 1320 ه ش در شهرستان اردبیل به دنیا آمد.
از دبیرستان صفوی دیپلم گرفت و به دانشکده علوم اجتماعی راه یافت و در سال 1348 موفق به اخذ لیسانس شد.
در دوران دانشجوئی به عضویت صندوق تعاونی جوانان شاغل به تحصیل شهرستان اردبیل ـ مقیم مرکز ـ درآمد و پس از اخذ مدرک لیسانس، جهت خدمت نظام وظیفه، به سپاه بهداشت رفت و پس از آن در اداره کل باستاشناسی و فرهنگ عامه مشغول به کار شد و بعد از آن تقاضای استخدام در وزارت فرهنگ و هنر را داد که مورد موافقت ساواک قرار گرفت.
او که دارای شهرت نژادمحمّدی بود آن را به شهرتاش تغییر داد و در سال 1350 نام فامیل وی فریاد ثبت گردید که صحیح آن فریار می باشد.
مشارالیه که مدتی نیز به خرید و فروش اشتغال داشت، در سال 1354 در حالی که کارمند رادیو تلویزیون بود به مأموریت کشور فرانسه اعزام گردید و در عین حال در مدرسه عالی نیز به ادامه تحصیل، اشتغال داشت و در سال 1355 به عنوان کارشناس در پژوهشکده علوم ارتباطی و توسعه ایران ـ وابسته به سازمان رادیو و تلویزیون ـ به کار اشتغال داشت.
7ـ تقی هنرور شجاعی فرزند محمدصادق در سال 1315 ه ش به دنیا آمد.
پدرش استوار ارتش بود.
مشارالیه در دوران کودکی به همراه خانواده از تبریز به تهران آمد و دوران ابتدائی را در دبستان رازی و متوسطه را در دبیرستان های پیرنیا و مروی طی کرد و دیپلم ادبی گرفت.
سپس به دانشگاه رفت و در رشته حقوق موفق به اخذ لیسانس گردید و در رشته علوم سیاسی فوق لیسانس گرفت.
وی در دوران دانشجوئی، توسط داریوش آشوری به نیروی سوم راه یافت و از سال 1335 تا 1339 به عنوان سمپات، به فعالیت پرداخت و ضمن ارسال شعر برای مجله علم و زندگی در محیط دانشکده، آنرا تبلیغ و توزیع می کرد.
تقی هنرور شجاعی که به استخدام وزارت کار درآمده بود، در مشاغل مختلفی، از جمله : مقررات اشتغال اتباع بیگانه، مربی تعلیمات کارگران، معاون اداره حقوقی، رئیس اداره اتباع بیگانه، رئیس اداره آموزش کارمندان، معاون و مدیر کل اداره بهره وری و...
فعالیت نمود و چندین بار در سال های مختلف جهت شرکت در سمینارهای بین المللی به کشورهای هند و انگلستان و آلمان، مسافرت کرد و چند بار نیز مورد تشویق کتبی وزیر کار قرار گرفت.
مشارالیه که عضویت در حزب ایران نوین را نیز تجربه کرده بود در خصوص فعالیت های حزبی خود، برای ساواک چنین نوشت : «اینجانب اصولاً هیچگونه توجهی به شرکت و فعالیت در احزاب و دستجات مضره ندارم و زندگی ام همچنانکه شرح داده ام در مطالعه هنر و ادبیات محدود است.
» تقی هنرور شجاعی به علت انتشار مجموعه شعر خنیا و خون مورد حساسیت ساواک قرار گرفت و مدتی بازداشت شد که مدیر کل سوم ساواک در خصوص وی چنین نوشت : «نامبرده از بازداشت مرخص و ترتیبی اتخاذ گردد که ضمن موافقت با شرکت وی در تشریفات وزارت کار و امور اجتماعی، بازداشت اخیر او نیز لطمه ای به وضعیت خدمتی وی وارد نسازد.
»

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 273



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.