تاریخ سند: 2 بهمن 1350
موضوع: جواد شرافت دبیر دبیرستان های کرج
متن سند:
از: 20ﻫ ک
به: 20ﻫ 15 شماره: 1710 /20ﻫ ک
آقای جواد شرافت در سال تحصیلی 49ـ50 دبیر فقه کلاسهای پنجم ریاضی دبیرستان فارابی کرج بود ایشان با استفاده از موقعیتهای مختلف در کلاس درس فقه نظریات اجتماعی و سیاسی خود را در لا به لای مسائل فقهی اظهار میکردند.
در جلسهای که مربوط به بخش درسی تقلید و اجتهاد میشد ضمن تشریح اهمیت موضوع گفتند که شخص مقلد باید نظریات مرجع تقلید را کلاً پذیرفته و اعمال خود را منطبق با گفتههای او انجام دهد.
یکی از دانش آموزان بطور خصوصی از مشارالیه پرسید که شما به[از] چه کسی تقلید می کنید جواد شرافت بلادرنگ پاسخ داد آقای خمینی.
در سال تحصیلی جاری جواد شرافت دبیر انشاء کلاسهای ششم ریاضی دبیرستانهای فارابی و بابک کرج میباشد.
روش کار وی به این ترتیب است که موضوع انشاء را تعیین میکند و پس از اینکه دانشآموزان آن را نوشتند آنها را جمعآوری کرده و یک هفته بعد تصحیح شده آنها را به کلاس آورده و دراختیار ارشد کلاس میگذارد که توزیع کند.
مشارالیه تا یک ماه پیش موضوعات انشاء را مطالبی اجتماعی عنوان میکرد مثلاً یکی از موضوعاتی که تعیین کرد (به چه کسی قهرمان تاریخ میگویند) بود که ضمن راهنمائیهایی که میکردند از چند قهرمان نام بردند که یکی از آنها دکتر مصدق1 بود یکی از دانشآموزان از جواد شرافت پرسید آیا میتوانیم درباره دکتر مصدق مطلبی بنویسیم وی جواب داد شما بنویسید من سعی میکنم فقط خودم بخوانم.
ضمن صحبت دیگری یکی از دانشآموزان سئوال کرد که آقای شرافت ما هرچه سعی میکنیم انشاء خوب بنویسیم ولی معلوم نیست چرا شما نمره کم میدهید وی جواب داد برای اینکه شما در نوشتن انشاء ضعیف هستید.
مثلاً در کلاس ششم ریاضی دبیرستان بابک آقای عبداله رحیمی انشاهای خوبی مینویسد و نمره خوبی هم میگیرد و در کار انشاءنویسی مهارت دارد و اگر بتوانیم ذهنش را پرورش دهیم بعید نیست که نویسنده شود.
نظریه شنبه: با در نظر گرفتن مراتب فوق معلوم است که آقای جواد شرافت با پیروی از عقاید سوء و خائنانه، آقای عبداله رحیمی و امثال او را بخاطر کج اندیشی هایشان موعظه نمیکند بلکه آنان را در نوشتن مقالات غرض آلود تشویق کرده و موجبات گمراهی هرچه بیشتر آنها را فراهم میسازد.
نظریه یکشنبه: اظهارات منبع و نظریه شنبه مورد تائید است.
در مورد جواد شرافت و اعمال و رفتار وی قبلاً گزارشاتی به عرض رسیده است.
امید
نظریه 20ﻫ ک ـ ضمن تائید نظریه یکشنبه اعمال و رفتار نامبرده بالا در کلاس درس تحت مراقبت قرار دارد و نتیجه آن به عرض خواهد رسید.
در ساعت 13 روز 9 /11 /50 به بخش 354 واصل گردید
توضیحات سند:
1 .
دکتر محمد مصدق، ملقب به مصدق السلطنه فرزند میرزا هدایت در سال 1261 شمسی به دنیا آمد.
وی در سن 17سالگی مستوفی خراسان شد، تحصیلات مقدماتی را در تهران به انجام رسانید و در سال 1287 برای تحصیلات عالیه به پاریس رفت.
بعد از اتمام دورهی مدرسهی علوم سیاسی پاریس، به دانشگاه توشاش سوئیس وارد شد و در سال 1293 با اخذ درجه دکتری در حقوق، به ایران بازگشت.
چون مخالف قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود، در بهار 1298 به سوئیس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول کار شود که کابینهی مشیرالدوله برای تصدی وزارت دادگستری از وی دعوت کرد.
وی در حین مراجعت به ایران در پاییز 1299 به حکومت فارس منصوب شد.
با این همه در همان سال از شناسایی کودتای سید ضیاءالدین طباطبائی امتناع ورزید.
پس از سقوط سید ضیاءالدین در سال1300 به وزارت دارایی منصوب شد و به اصلاحات در این وزارتخانه پرداخت.
در سال 1301 به حکومت آذربایجان دست یافت و بعد از چندی به علت عدم موافقت دولت مرکزی با نظریات او از این سمت استعفا داد.
مصدق در سال 1302 وزیر امور خارجه شد، در سال 1303 در دورهی پنجم قانونگذاری به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی انتخاب گردید و در این دوره با واگذاری سلطنت به سردار سپه مخالفت کرد.
در دورهی ششم مجددا به وکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و ضمن مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان، پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد، از سیاست کناره گرفت و در قریهی احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید.
با اینکه نامبرده به کلی از سیاست کناره گرفته بود، در چهارم تیرماه 1319 به وسیلهی شهربانی تهران توقیف شد و پس از اعزام به بیرجند، تا آذرماه همان سال در زندان عمومی آن شهر محبوس بود، سپس مجددا به احمدآباد تبعید شد.
پس از وقایع شهریور 1320 در دورهی چهاردهم و شانزدهم بار دیگر از طرف مردم تهران به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب شد.
در این دوره برای استیفای حفاظت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان جبههی ملی را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت.
وی در 29 اسفند 1329 قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شورای ملی گذراند و در اردیبهشت 1330 برای اجرای این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق، نخست وزیری ایران را قبول کرد.
موفقیت مصدق در جریان نهضت ملی شدن نفت، مرهون حمایتها و پشتیبانیهای روحانیون و نیروهای مذهبی بود که در رأس آنها آیه اللّه کاشانی قرار داشت.
اما بروز اختلاف میان آیه اللّه کاشانی و مصدق که با تفکرات لیبرالیستی و ملی گرایی همواره مدافع جدایی دین از سیاست بود، موجب شد که حکومت شاه با همکاری سیا، نقشه هایی را برای سرنگونی حکومت مصدق طرح ریزی کنند.
در تیرماه 1331 با اینکه مجلس جدید (دورهی هفدهم) به نخست وزیری او رأی تمایل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمدرضا پهلوی برای تصدی وزارت دفاع ملی، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه، قوام السلطنه را به نخست وزیری منصوب نمود، ولی ملت با قیام سی تیر به رهبری آیت الله کاشانی مجددا او را به نخست وزیری برگزید.
سرانجام در 28 مرداد 1332 با کودتایی آمریکایی ـ انگلیسی، دولت مصدق سقوط کرد و او پس از محاکمه در یک دادگاه نظامی، به 3 سال زندان محکوم شد و سپس در شهریور 1335 از زندان آزاد شد و در احمدآباد تحت نظر قرار گرفت.
مصدق در 14 اسفند 1346 بر اثر بیماری درگذشت.
منبع:
کتاب
شهید سید محمد جواد شرافت به روایت اسناد ساواک صفحه 200