صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

جلسه 5 نفری هیئت مؤتلفه اسلامی تحت سرپرستی مولائی.

تاریخ سند: 12 مهر 1345


جلسه 5 نفری هیئت مؤتلفه اسلامی تحت سرپرستی مولائی.


متن سند:

از ساعت 2000 روز 6 /2 /45 جلسه 5 نفری هیئت مؤتلفه اسلامی1 تحت سرپرستی مولائی با حضور مولائی و عبداللّه کریمی.
ابراهیمی.
شیخ (جواد سراجیان) ابراهیم زارع نظری در منزل ابراهیمی واقع در خیابان سینا ایستگاه مسجد کوچه دوم ارشد پلاک 9 تشکیل گردید.
ابتدا آیاتی چند از کلام اللّه مجید بوسیله شیخ قرائت گردید سپس شیخ چند مسئله از رساله خمینی را بیان کرد و به مولائی اظهار داشت اخبار را شروع کنید.
مولائی گفت اولین خبر مربوط به دست گیری آقای شیخ علی اصغر مروارید2 می باشد چون بطور ناجوانمردی او را دستگیر و زندانی کرده اند من برای همین جریان با عده دیگر در منزل آیت الله خوانساری3 جلسه داشتم و راجع به آزادی آقایان مروارید و منتظری و ربانی و آذری صحبتهائی به میان آوردیم.
خبر دیگر اینکه آقای وحید از قم به تهران آمده و در مسجد همت آباد بسر می برد و عده زیادی از طبقات مختلف به دیدن ایشان می روند اگر شما هم وقت کردید به دیدن آقای وحید بروید چون امروز صبح که به اتفاق پسر آیت الله قمی در منزل آقای شیخ حسین لنکرانی حضور یافتیم.
آقای لنکرانی تأکید کردند که حتما به دیدن وحید برویم.
مطلب دیگر در مورد پخش اعلامیه در ایام تاسوعا و عاشورا می باشد و اعلامیه مهم و قابل توجهی از طرف علما و روحانیون پخش خواهد شد که به صورت طوماری خواهد بود و عده ای زیر آنرا امضاء خواهند نمود دیروز این طومار را برای امضاء آیت الله میلانی و قمی به مشهد فرستاده ایم.
در این هنگام شیخ نشریه انقلاب مقدس از انتشارات انجمن اسلامی دانش آموزان از جیب خود بیرون آورد و مطالب آن را قرائت نمود.
مولائی مطالبی را که در مورد قانون اساسی یادداشت کرده بود به شرح زیر قرائت نمود.
1ـ متن متمم قانون اساسی.
بسم اللّه الرحمن الرحیم.
اصولی که برای تکمیل قوانین اساسی مشروطه ایران در تاریخ 14 ذیقعده 1324 به صحه مرحوم شاهنشاه سعید فقید مظفرالدین شاه قاجار رسیده از قرار ذیل است.
اصل اول.
مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفری است و باید پادشاه ایران مروج دین باشد.
اصل دوم.
مجلس مقدس شورای ملی که با توجه و تأییدات امام عصر و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام و مراقبت حجج اسلام و عامه مردم ایران تأسیس شد در هیچ عصری از اعصار مواد قانون آن نباید با قوانین اسلام مغایرت داشته باشد و تشخیص آن با علماء اسلام خواهد بود و مقرر است در تمام دوران هیئتی که کمتر از 5 نفر نباشد و از 20 نفر تجاوز نکند از علماء و مجتهدین و فقها به مجلس بروند و این ماده قانون تا ظهور حضرت امام صاحب الزمان تغییرپذیر نخواهد بود.
بعد شیخ اظهار داشت مسجدی که (شاف و نشاه) منظور شاهنشاه آریامهر بوده می خواهد در فرح آباد بسازد خیلی مهم و بزرگ است و بهائیها از این موضوع استفاده کرده و می خواهند آنقدر او را بالا ببرند که ادعای خدائی کند و هر موقع نام یارو بر زبانها آورده شود برایش صلوات بفرستند لذا مسجدی که ساخته می شود جای همه کس نیست فقط بهائیان4 آزادند که به این مسجد رفت و آمد نمایند.
چون عبدالناصر در مسجد بزرگی که در قاهره ساخته نماز می خواند یارو هم می خواهد مانند عبدالناصر در مسجد مزبور نماز بخواند و بهائیها از او پیروی نمایند.
شیخ سپس در مورد خدمات شیخ محمد تهرانی رهبر هیئت قائمیه که در هفته گذشته فوت نمود سخنانی اظهار نمود و گفت حقیقتا شاگردان مبارزی تربیت کرده است و اگر این آقای خلخالی که به جای او تعیین شده است بتواند تشکیلات سابق او را اداره نمایند خیلی خوب است بعد ابراهیم زارع نظری از مولائی سؤال نمود چرا افراد جبهه ملی با شیخ محمد تهرانی مخالف بودند و حتی در مجالس ختم او شرکت نکردند؟ مولائی در پاسخ اظهار داشت در زمان حکومت دکتر مصدق که توده ایها شروع به فعالیت کردند این شیخ در زندان بود و نزدیک 28 مرداد از زندان آزاد گردید و در شهربانی به منبر رفت و به توده ای ها حمله نمود و مردم را بر علیه آنها شورانید حالا طرفداران مصدق می گویند چرا شیخ محمد تهرانی در آن روز ضمن سخنرانی خود به توده ایها حمله کرد به نظر من همین جبهه ملی ها مصدقی ها و طرفداران شاه همه بی دین و لامذهب هستند.
قانون تساوی حقوق زن و مرد در زمان دکتر مصدق بوسیله نریمان به مجلس برده شد تا به تصویب برسد اما این خبر به گوش مرحوم نواب صفوی5 رسید و بلافاصله بروی یک تکه کاغذ با خط قرمز مطالبی نوشت و از روی آن تکثیر کرد و به بچه ها داد و به درب منزل وکلا بردند مرحوم نواب در آن موقع بوسیله نامه هایی که وکلا را تهدید به مرگ نمود و وکلا هم از ترس لایحه آزادی و تساوی حقوق زنها را تصویب ننمودند.
زارع نظری سپس از مولائی سؤال کرد چرا فدائیان اسلام رزم آراء را کشتند این طور که شایع است می گویند رزم آراء بیگناه بود مولائی مجددا در پاسخ گفت منصور را برای چه کشتند؟ برای آنکه همه جنایات و اعمال بی رویه و بی شرمانه منصور را ترور کردند رزم آراء هم مانند همین منصور بود به ظاهر خوب رفتار می کرد ولی در باطن اعمالش کثیف و بدتر از منصور بود.
هر کسی که قانون اساسی را زیر پا گذاشت کشتنش حلال است.
بعد شیخ گفت دیشب آقای جعفری در مسجد اظهار داشت که شب تاسوعا در مسجد فوق سخنرانی مفصلی دارم.
ما هم باید سعی کنیم جمعیت زیادی و قابل توجهی را به مسجد جامع بفرستیم مولائی گفت اشکالی ندارد از همین حالا مردم را خبر کنید.
در پایان جلسه ابراهیم زارع نظری گفت بهتر است جلسه آینده در منزل آقای مولائی تشکیل شود مولائی در پاسخ اظهار داشت من جلسات دیگری دارم و افراد شرکت کننده در آن جلسات را با ترس و لرز به منزل می برم و اگر این جلسات را هم در منزل خود قرار دهم مردم و همسایه ها و مأمورین مشکوک خواهند شد.
سپس قرار شد جلسه آینده در روز 13 /2 /45 ساعت 2000 در منزل شیخ واقع در خیابان ری بازارچه نایب السلطنه کوچه جنب مسجد لواسانی (کوچه ناصری پلاک 100) تشکیل گردد.
نظریه رهبر عملیات ـ چون مولائی از دوستان نزدیک پسر آیت الله قمی می باشد و در روز گذشته به اتفاق یکدیگر به منزل شیخ حسین لنکرانی رفته بودند لذا فعالیت پسر آیت الله قمی و شیخ حسین لنکرانی تحت نظر قرار خواهد گرفت.
در پرونده ل ـ ن / 2 بایگانی شود صالحی.
12 /7 /45

توضیحات سند:

1ـ مؤتلفه اسلامی از ائتلاف سه جمعیت با یکدیگر در سال 1342 پدید آمد.
قبلاً در آغاز انقلاب اسلامی ایران در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی و ماجراهای رفراندوم قلابی شاه در 6 بهمن 1341 افرادی که بعدها به عنوان «هیئت مؤتلفه» شناخته شدند، به طور پراکنده و تحت رهبری امام خمینی (ره) به فعالیت پرداختند.
و بالاخره امام امت خمینی کبیر در اوایل سال 1342 آنها را در قم با یکدیگر آشنا و مرتبط ساخت.
نتیجه این ارتباط تشکیل رسمی جمعیتهای مؤتلفه اسلامی بود.
مسؤولین سازمان مرکزی این جمعیت عبارت بودند از شهید حاج صادق امانی، شهید محمد صادق اسلامی، شهید حاج مهدی عراقی، شهید سید اسداللّه لاجوردی، و آقایان حبیب اللّه عسگراولادی مسلمان و حاج مهدی شفیق و...
که همگی از کسبه و تجار متدین بازار تهران بودند، مؤتلفه اسلامی دارای یک شورای روحانیت مرکّب از استاد شهید مرتضی مطهری، و استاد شهید آیت الله دکتر بهشتی، و آیت الله آقای محی الدین انواری بود، که با همکاری کامل با شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد و شهید حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر باهنر، و آیت الله آقای هاشمی رفسنجانی نظارت بر آموزشها و کلیه اعمال و رفتار و خط و مشی جمعیت داشتند.
که البته این افراد به پیشنهاد مؤتلفه اسلامی و تأیید حضرت امام خمینی انتخاب شده بودند.
فعالیتهای چاپ و پخش اعلامیه های مراجع و علماء و سازمان دهی تظاهرات و راهپیمایی ها و مجالس سخنرانی ها که در جهت فرامین امام خمینی بود.
و همچنین گسترش تشکیلات و فعالیتهای مؤثر در 15 خرداد و نیز فعالیت در جهت برگزاری باشکوه استقبال از امام در مراجعت به قم در سال 1343، و همچنین تشکیل اولین جناح مسلح برای جهاد مسلحانه و اعدام انقلابی حسنعلی منصور از جمله فعالیتهای آنها می باشد.
در سال 1343 با اعدام انقلابی منصور خائن، رهبران و جناح سیاسی و نظامی مؤتلفه دستگیر شدند و به اعدام و زندانهای طولانی و کوتاه مدت محکوم شدند، این دستگیری و نیز تبعید امام خمینی و مسافرت شهید آیت الله بهشتی به اروپا و ضرورت مخفی کاری بیشتر و تبدیل شیوه غالب مبارزه عمومی و همه جانبه به مبارزه مسلحانه، مؤتلفه را دچار رکود کرد و هرچند فعالیتهای آن تا سال 1349 ادامه یافت اما آن گسترش و عظمت قبلی را نداشت، از سال 1349 عناصر اصلی این جمعیت به همکاری صمیمانه با سازمان مجاهدین خلق (که این سازمان بعدها به دلیل رفتار مرموزانه و تفکر التقاطی و سازش با رژیم ستمشاهی و لو دادن عناصر انقلابی به دستگاه مخوف ساواک به عنوان منافقین شناخته شدند) پرداختند، از این تاریخ با توجه به پیش آمدهای ناگواری که برای اعضای مرکزی به وجود آمد جمعیت نتوانست به فعالیتهای خود ادامه دهد، تا آنکه با مشخص شدن ارتداد سازمان مجاهدین خلق (منافقین) دوباره عناصر اصلی مؤتلفه به همراهی عده ای دیگر از مبارزین متدین به فعالیت پرداختند، بدون آنکه از نام جمعیت استفاده نمایند، در بیان اکثر اعلامیه ها و بیانیه های خود جمله «برقرار باد حکومت عدل اسلامی» را می نوشتند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی این عناصر در حزب جمهوری اسلامی به فعالیت پرداختند، در سالهای اخیر مؤتلفه اسلامی به عنوان یک گروه سیاسی با انتشار نشریه «شما» در صحنه سیاسی کشور به فعالیتهای خود ادامه می دهد.
ر.ک : هیئت های مؤتلفه اسلامی، 2ـ مروارید، شیخ علی اصغر فرزند علی در سال 1306 ه .
ش در شهر مقدس مشهد به دنیا آمد.
مقدمات دروس حوزوی را در زادگاه خویش گذراند و ادامه آن را در حوزه علمیه قم پی گرفت و به درجه اجتهاد رسید.
مشارالیه از جمله افرادی بود که در منابر خویش بر علیه رژیم ستمشاهی سخن می گفت و از سال 1337 سخنرانی های وی مورد حساسیت ساواک قرار داشت.
در سال 1342 یکی از سخنرانان هیئت اصفهانیها ـ یکی از هیئتهای تشکیل دهنده مؤتلفه ـ بود و بارها به اتهام حمایت از حضرت امام خمینی(ره) مورد تعقیب و بازداشت قرار گرفت.
ساواک در تاریخ 17 /2 /43 در این رابطه چنین می نویسد: «نامبرده از جمله وعاظی است که تعصب خاصی در تبعیت از نظریات روحانیون مخالف، مخصوصا آیت الله خمینی دارد...
» آقای مروارید پس از دستگیریهای مکرر در سالهای 42، 43، 45، در سال 47 در مسجد مهدی(عج) تهران ویلا به امامت جماعت پرداخت و یکی از سخنرانان ثابت هیئت انصارالحسین(ع) بود.
مشارالیه در سال 49 به 18 ماه اقامت اجباری در ایرانشهر محکوم گردید ولی در دادگاه تجدید نظر برائت یافت.
وی در همین سال دستگیر و سه ماه در بازداشت به سر برد.
آقای شیخ علی اصغر مروارید در خرداد 51 به مدت سه سال تبعید گردید که این مدت در دی ماه 54 پایان یافت.
وی پس از بازگشت از تبعید به فعالیتهای خود ادامه داد و یکی از فعالین دوران انقلاب اسلامی بود و پس از پیروزی انقلاب نیز مسئولیت کمیته خیابان زنجان تهران را به عهده گرفت.
3ـ خوانساری، سید احمد از مراجع تقلید شیعیان در سال 1309 (ه.
ق) در خوانسار متولد شده و پس از رشد و طی مقدمات از محضر مرحوم اخوی خود آیت الله حاج میرزا محمد حسن و مرحوم آیت الله حاج میر سید علی اکبر خوانساری استفاده نموده و پس از آن به اصفهان مسافرت کرده و از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد صادق اصفهانی و آیت الله آخوند ملاعبدالکریم گری و مرحوم آیت الله میرزا محمد علی تویسرکانی بهره مند شده آنگاه به نجف اشرف مهاجرت نموده و یک سال از محضر مرحوم آیت الله العظمی آخوند خراسانی و چندین سال علامه طباطبایی یزدی و آیت الله آقا ضیاءالدین عراقی استفاده نمود و در سال 1336 به ایران مراجعت و به اراک آمده و از محضر مرحوم آیت الله حائری بهره مند شده و در سال 1342 قمری مهاجرت به قم نموده و تا سال 1369 قمری به تدریس و افاضه پرداخته و جمعی از فضلاء و علماء عصر حاضر را از بیانات و تحقیقات خود بهره مند و مفتخر فرموده است و به دنبال تقاضای تجّار و اصناف بازار تهران در سال 1369 (ه.
ق) به تهران عزیمت نموده و در مسجد مرحوم حاج سید عزیزاللّه بازار تهران اقامه نماز جماعت نموده و به تدریس فقه پرداخت.
شرح محضر النافع، حاشیه بر عروه الوثقی و جامع المدارک از جمله تألیفات ایشان می باشد.
حضرت آیت الله خوانساری در دیماه 1363 ه.
ش دار فانی را وداع گفته و به سرای دوست شتافت جنازه ایشان با تشییع باشکوهی در تهران و قم تشییع و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه (ع) به خاک سپرده شد.
(ر.ک : محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج 2، صص 12 ـ 9) 4ـ بهائیت که از فرقه های دست آموز بیگانگان به شمار می رود، تا جایی در درون رژیم پهلوی ریشه دوانده بود که هویدا، نخست وزیر سیزده ساله پهلوی از این گروه بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز این گروه با حمایت مخالفین انقلاب اسلامی به فعالیت علیه جمهوری اسلامی پرداختند.
برای شناسایی بیشتر این گروه، مختصری از تاریخچه آن از جلد اول دائره المعارف مرحوم مصاحب نقل می شود: طریقه جدیدی است که میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءاللّه (متولد 2 محرم 1233 ـ ق ـ متوفی ذیقعده 1310 ـ ه ق) بوجود آورد.
این آئین بنام خود او آیین بهائی و به اصطلاح پیر دانش «امربهایی» خوانده می شود.
میرزا حسینعلی نوری هنگام دعوت باب بی آنکه هرگز با او دیدار کرده باشد، بدو گروید و بعد از واقعه سوء قصد بابیه نسبت به ناصر الدین شاه، به زندان افتاد.
پس از آنکه با کسانش به عراق تبعید شد، یک چند در بغداد بین بابیه به سر برد و سپس کسوت درویشی پوشید و در حدود سلیمانیه و کردستان به سیاحت پرداخت و در مراجعت به بغداد در باغ نجیب پاشا نزدیک بغداد، در پیش عده ای از بابیه دعوی کرد که «موعود» باب و کسی که باب به نام «من یظهره اللّه » ظهور او را پیشگوئی نموده است اوست (1280 ه ق) از این جا بین پیروان او که «بهائی» و «بهائیه» خوانده شدند و سایر بابیه که برادرش میرزا یحیی صبح ازل را خلیفه باب می شمردند، تفرقه پدید آمد و بین دو برادر اختلاف افتاد.
چندی بعد هر دو برادر را از عراق به قسطنطنیه و از آنجا به اورنه تبعید نمودند.
چون کار میرزا حسینعلی در بین بابیه رواج بیشتر یافت و اختلاف بهائی و ازلی افزون شد دولت عثمانی میرزا حسینعلی را با پیروانش به عکّا و صبح ازل را با پیروانش به قبرس فرستاد.
میرزا حسینعلی در عکّا به نشر تعالیم و دعاوی خویش پرداخت و کتاب «اقدس» را که اساس تعالیم اوست در آنجا نوشت.
آثار دیگرش عبارتست از «ایقان»، «هفت وادی»، «کلمات مکنونه»، «کتاب الشیخ» و «ادعیه».
نیز مکاتبت او که به نام «الواح» خوانده شده است، از جهت اشتمال بر افکار و آراء او اهمیت دارد و غالب این آثار به زبانهای اروپایی نیز ترجمه شده است.
میرزا حسینعلی در عکا وفات یافت، پیروانش او را «جمال مبارک» و «جمال مقدم» می خوانند.
تعالیم میرزا حسینعلی که مخصوصا بوسیله پسرش عباس افندی ملقب به عبدالبهاء منتشر شده است مخلوطی است از عرفان اسلامی و بعضی نتایج از حکمت و معرفت اروپا در قرن 19 میلادی که با ذوق عرفانی به هم در آمیخته است.
بهائیان انبیاء را «مظاهرالالهیه» می خوانند، و معتقدند بعد از محمد (ص) باب، و بعد از او میرزا حسینعلی به عنوان مظهر اللّهی به عالم آمده است.
اما گویند که بعد از بهاء اللّه ، لااقل تا هزار سال دیگر مظهر الاهی در عالم نخواهد آمد.
5 ـ نواب صفوی، پایه گذار مبارزه مسلحانه روحانیت ایران، در 1303 شمسی در خانی آباد تهران متولد شد.
او پس از پایان تحصیلات متوسطه رهسپار نجف اشرف شد و از محضر درس علامه مجاهد مرحوم آیت الله امینی نویسنده الغدیر مستفیض شد.
نواب در زمان اندکی زبان عربی را آموخت و در دروس اسلامی و فراگرفتن حقایق و معارف اسلامی با وجود سن کمش چهره درخشانی یافت.
نواب فعالیتهای سیاسی خود را از همان شهر نجف آغاز کرد.
او بانی تظاهرات عظیمی علیه شاه ایران انتقال جسد رضاخان از مصر به نجف و سپس به تهران شد.
این تظاهرات بزرگ که در مرکز شهر نجف برگزار شد موجب گردید دولت وقت عراق از انتقال موقت جسد رضاخان به این شهر ممانعت کند.
نواب در 1323 پس از بازگشت به تهران با سخنرانیهای کوبنده ای در بازار تهران زمینه ترور کسروی، نویسنده مرتد، را به دلیل اسائه ادبی که به ساحت مقدس ائمه طاهرین کرده بود، فراهم آورد و وی را در همان سال به قتل رساند.
او یک سال پس از نخست وزیران مشهور ایران به نامهای هژیر و رزم آراء بود که به ترتیب در آبان 1328 و اسفند 1329 به هلاکت رسیدند.
او با این دو ترور به نهضت ضد انگلیسی مردم ایران که در این سالها جریان داشت با روحانیت ایران به رهبری آیت الله کاشانی همکاری کرد.
شهید نواب صفوی برای آگاه کردن جوامع اسلامی و نواختن زنگ خطر حضور صهیونیسم در اسرائیل به گوش سردمداران جهان اسلام در 1332 برای شرکت در چند کنفرانس به فلسطین، اردن، مصر، عراق و سوریه رفت و با جمال عبدالناصر و ملک حسین و دیگر زمامداران ملاقات نمود و آنان را به عواقب شوم موجودیت اسرائیل آگاه کرد.
او برای اقدام به نابودی این غده سرطانی آنان را تحریک و تحریض نمود و بدین ترتیب وظیفه الهی خود را در صدور پیام اسلام انجام داد.
در همین سفرها با یاسر عرفات که دانشجو بود ملاقات کرد و او را برای نجات فلسطین و مبارزه با اسرائیل تحریک و تهییج نمود.
به طوری که عرفات در سفری که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به تهران کرد معتقد بود عامل حرکت وی در این قیام، شهید نواب صفوی بوده است.
شهید نواب صفوی پیش از آغاز مبارزات گسترده خود برای آگاهی مردم کتابی را با عنوان برنامه حکومت فداییان اسلام در سطحی وسیع و بین همه ارگانها، سفارتخانه ها و رؤسا منتشر کرد که در نوع خود از نظر ایجاد یک مدینه فاضله براساس قرآن و تشکیل یک حکومت اسلامی با توجه به تمام تغییرات و تحولات جامعه، کم نظیر و بلکه بی نظیر بود.
این بزرگ مرد تاریخ در تداوم جهاد مسلحانه خود با پیوستن ایران اسلامی به پیمان خفت بار و نواستعماری بغداد که تحت سیطره امریکا و برای حفظ منافع آن کشور اعمال می شد مخالفت کرد و مبارزه خود را با شاه خائن اعلام نمود نواب پس از ترور ناموفق حسین علاء مأمور امضای این پیمان نامه ننگین، دستگیر شد و به اتفاق یاران از جان گذشته و وفادار و شجاع خود در سحرگاه 27 دی ماه 1334 در سن 31 سالگی شهید و به بزرگترین آرزویش که شهادت و لقای پروردگار بود نائل شد.
قبل از این واقعه، سیدعبدالحسین واحدی روحانی مبارزی که مرد شماره دو فداییان اسلام محسوب می شد دستگیر گردیده و طی مجادله ای توسط تیمور بختیار به شهادت رسیده بود.

منبع:

کتاب شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 113



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.