صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش مأمور در مسجد جامع

گزارش مأمور در مسجد جامع


متن سند:

محترماً معروض می‌دارد ساعت1200 ظهر به مسجد رفتم.
مردم کم کم برای نماز جمع می‌شدند تا در ساعت 1220 نماز جماعت جمعه به پیشنمازی آقای کفعمی خوانده شد.
مستمئین [مستمعین] در حدود سیصد نفر بودند بعد از نمازجمعه، دعای ندبه1 به وسیله آقای کفعمی خوانده شد.
سپس نماز ظهر را مردم بدون جماعت خواندند و بعد نماز جماعت عصر به پیشنمازی آقای کفعمی خوانده شد.
نماز در ساعت 1350 خاتمه پذیرفت.
در این موقع آقای سجادی به منبر رفتند ایشان درباره حضرت علی‌(ص) صحبت کردند و در پایان به اعلیحضرت همایونی دعا کردند.
نامبرده از ساعت 1350 الی 1410 سخنرانی نمودند.
بعد آقای خامنه‌ای2 به منبر رفتند و چنین اظهار داشتند : بحث امروز ما درباره روحانیت است که برای هر فرد مسلمان ضروری و لازم می‌باشد مانند خوردن غذا و خواب.
ابتدا نظری به علم طب نمودند و گفت : مقام طب در درجه اول است و بعد مقام روحانیت.
روحانیتی که نباید دستخوش عده‌ای روحانی‌نما قرار گیرد اگر کسی به وسیله پول فریب خورد و تحت‌الحمایه و استعمار شد، این روحانی نمی‌تواند به حال ملتی مفید واقع گردد.
این شخص مضّر است، این زیان‌آور است و این محکوم است و در ردیف محکومین رفته است.
مانند ناخدای کشتی است و مردم در داخل کشتی قرار گرفته‌اند و این روحانی مضّر علاوه بر اینکه خودش را غرق کرده می‌خواهد سرنشینان کشتی را هم غرق کند.
من وظیفه دارم که بدون پرده به عرض حضّار برسانم عده‌ای از این روحانیونی که روحانی‌نما هستند، اینها فریب خورده‌ و دین خود را فروخته‌اند و حالا هم کسانی هستند که می‌خواهند مابقی را فریب داده و منحرف سازند.
حالا ببینیم به چه وسیله و چطور.
یکی به وسیله کسانی که در این مملکت مخفی هستند تماس می‌گیرند به طریق پول، دوم زور و ترس [تا] ما را از ارشاد مردم بازدارند و خودسرانه بر خلاف دین آنچه می‌خواهند بکنند.
روحانی حقیقی فقط کسی است که به خدا ایمان دارد و از هیچ چیز نمی‌ترسد و به درستی رهبری یک ملت شیعه را به عهده بگیرد و این وظیفه روحانی است و آقایان اگر دین نباشد می‌دانید چه به سر من و تو که روبروی من نشسته‌ای چه می‌آورند.
برای مثال حقیقی [حقیقتی] را بیان می‌کنم، در زمان قدیم اسپانیای امروز جوز [جزو] کشور [های] اسلامی ایران بود و مردم ایران3 در اسپانیا زمام امور را به دست گرفته بودند و شاهنشاهی و مقّر خود را در آنجا قرار داده بودند و ششصد سال زندگی می‌کردند.
اهالی که متعلق به خود اسپانیا در قبل از تصّرف ایران درآید این عده خواستند به داخل این شیعیان اسلام راه یابند نشستند فکر کردند و با نقشه وارد شدند.
اول یکی از کفّار که همسایه یک مسلمان بود ابتدا در منزل خودش شروع به زدن موسیقی شد.
همسایه او که مسلمان بود اول ناراحت شد و اما روز دوم همین موسیقی زده شد شخص مسلمان گوش داد دید بد نیست.
روز سوم مرد مسلمان از راه راست منحرف شد و خوشش آمد و در مرحله چهارم دعوت کرد که بیاید منزل مسلمان و موسیقی بنوازد این تقاضای مسلمانی بود که تا چندی پیش ناراحت بود که همسایه بدی دارد.
راه دیگر انحراف یک روز یکی از طایفه کفار با خانم بی‌حجابش که بسیار زینت و نقاشی کرده بود از خیابان می‌گذشت دفعه اول مردم تعجب کردند دفعه دوم مردم از نگاه کردن به این خانم قشنگ و نقاشی شده تمایل شهوانی پیدا نمودند تا اینکه زهر را به خورد مردم شیعه اسپانیا دادند و بدین طریق احکام قرآن را بی‌ارزش نموده و کار به جایی رسید که پادشاه آن زمان و مردم آن زمان محکوم به فنا شدند و نظیر این حقیقت، موقعیت فعلی همین مملکت ما ایران است.
دیدند که به هیچ طریقی نمی‌توانند رسوخ کنند و قرآن را از میان بردارند اول کاری که کردند از آن زهر خطرناک به مردم دادند و آمادشان کردند تا کار به جایی رسید که به ما که روحانی هستیم آنها ارتجاع سیاه نام نهادند و گفتند آنها خرافاتی هستند، آنها کهنه پرست هستند آنها آدم‌های بیخودی هستند.
بله خواست این دسته این است که عمّامه سر من و شما نباشد و آن راهی که خدا فرموده هدایت نشوند.
خواسته آنها این است که زهر به وسیله عکس‌های لُخت و عُور زنان، افکار جوانان ما را مغشوش و سپس دختران ما را از این راه گمراه کنند آنها به طور غیرمستقیم به راه نیستی ما را سوق می‌دهند و نام آن را تمدّن جدید گذاشته‌اند.
خوب گوش کنید در زمان هارون‌الرّشید موقعی که می‌خواستند دین را از [در] بین مردم ضعیف کنند و از بین ببرند در باطن فعالیت و خرابکاری می‌نمودند و در ظاهر کاری نداشتند، ولی این با[لا] مذهب‌ها چه در ظاهر و چه در باطن علناً می‌گویند دین یعنی چه.
نامبرده بعد از مصیبت کوتاهی به آیت‌الله خمینی و آیت‌الله شاهرودی دعا کردند و از خدا خواستند شرّ ظالمین را از سر مردم و اسلام کوتاه کند.
مدت سخنرانی آقای خامنه‌ای 14:10 الی 15:15بود؛ سپس آقای کرمانی رشته سخن را به دست گرفت و چنین گفت : دین اسلام که همیشه خواهان امنیّت است و ما نباید که به حکومت و احزاب و سیاست و مملکت دخالت کنیم.
عده‌ای می‌خواهند که بر خلاف موقعیت زمان و بر خلاف مملکت و بر خلاف دین اسلام صحبت کنم ولی من هرگز راه غلط را که دیگران می‌روند من نخواهم رفت.
آنها می‌گویند از وضع آشفته این مملکت سخن برانم ولی غافل از اینکه اینها می‌خواهند مرا اغفال کنند تا اذهان مردم ساده‌دل را مشوّب نمایم.
توجّه کنید دین با این کسانی که در لباس روحانی هستند و می‌خواهند اغتشاش به راه بیندازند مخالف اصول اسلام و بر ضرر دین است و ممکن است این گفتار و اغتشاشات باعث شود که سال دیگر درب مسجد را ببندند و بگویند لازم نیست.
باید بگویم من افتخار بیست و دو سال سابقه خدمت دینی و منبر را دارم و عقیده‌ام را بیان می‌دارم و اگر هم کسی پیدا شود که با دلیل به من بفهماند این راه تو خطاست قانع می‌شوم نه اینکه بگوید آقا گفته مضّر است، آقا گفته حرام است، آقا گفته این راه درست نیست، من قبول ندارم.
آقا باید با دلیل به من بفهماند.
در این موقع بود که آقای کفعمی از داخل محراب مسجد بلند شد و ([با]اشاره به آقای کرمانی) گفتند به این شخص لعنت بفرستید و این شیطان است و هر که در [پای] منبر این بنشیند لعنت بر او باد، این مفسد است می‌خواهد اذهان مردم را خراب کند.
در جواب آقای کرمانی گفت خفه شو نفهم، این خیانت است به دین، که تو و امثال تو انجام می‌دهند.
در این موقع منبر به هم خورد و مردم مضطرب و متوحّش متفرق شدند و عده‌ای حدود بیست نفر پشت سر آقای کفعمی به منزل ایشان رفتند.
ما بین راه یک نفر به آقای کفعمی می‌گفت که آقای کرمانی از روز اول از گفته‌هایش معلوم بود که بی دین است.
نامبرده کارمند اداره غلّه می‌باشد.
در این موقع لازم دانستم فوری به عرض برسانم [مراسم] مسجد در ساعت 16 پایان یافت.
ضمناً مدّت سخنرانی آقای کرمانی 1515 الی 16 بود.
گفتار ایشان به طور کلی راجع به دین و راهنمائی مردم و سخنان ایشان مثل آبی بود که ریخت سر آتش.
توضیح اینکه آقای خامنه‌ای در میان گفته‌هایشان اظهار داشت در اوائل زهر را به این ترتیب به خورد مردم می‌دادند عکس خانم‌های لُخت و عُور را در پشت چینی‌جات چاپ کرده و در معرض عمومی می‌گذارند و ضمن گفته‌هایش که اکثراٌ مربوط به سیاست بود بر عصبانیت مردم افزوده می‌شد.
4

توضیحات سند:

1.
منظور گزارشگر دعای فرج امام زمان (عج) می باشد.
2.
رهبر عالیقدر حضرت آیت الله ‌العظمی سیدعلی خامنه ای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنه ای، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمری در مشهد مقدس چشم به جهان گشود و از چهار سالگی به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند.
سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسیس اسلامی «دارالتعلیم دیانتی» ثبت نام کردند و این دو دوران تحصیل ابتدایی را در آن مدرسه گذراندند.
اما تحصیلات مقدماتی خود را در همان دیار نزد پدر و دیگر اساتید گذراند.
از اساتید ایشان می توان به آقا میرزا مدرس یزدی، حاج شیخ هاشم قزوینی، آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی و شیخ رضا ایسی نام برد.
پدرش مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهمی در پیشرفت این فرزند برومند داشت.
ایشان تا سال 1343 در حوزه علمیه قم و سپس از سال 1347 در سن 29 سالگی در حوزه علمیه مشهد تحصیل کردند.
آیت الله خامنه ای که از 18 سالگی در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمی میلانی شروع کرده بودند.
آیت الله خامنه ای از سال 1337 تا 1343 در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه مشغول شدند و از محضر بزرگانی چون مرحوم آیت الله العظمی بروجردی، امام خمینی، شیخ مرتضی حائرییزدی و علامه طباطبائی استفاده کردند.
نخستین جرقه های سیاسی و مبارزاتی و دشمنی با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام شهید «سید مجتبی نواب صفوی» در ذهن ایشان زده است.
آیت الله خامنه ای در دوران حکومت ستم شاهی از شاگردان نزدیک امام خمینی (ره) و از سرشناس ترین و معتبرترین بنیانگذاران مبارزات مسلمانان ایران بوده اند و این مبارزات از 1342 با رهبری امام خمینی (ره) شکل جدیدی به خود گرفت.
ایشان از سال 1343 تا سال 1357 جمعا سه سال از عمر خود را در زندان های مخوف رژیم پهلـوی و بعــد حـدود یـک ســال را در سخت ترین شرایط و در بد آب و هوا ترین نقطه ایران در تبعید بسر برد.
آیت الله خامنه ای در سال 57 از تبعید باز گشتند و در اوج مبارزات مردم مسلمان ایران، همراه چند تن از دوستانشان رهبری مبارزات مردم خراسان را بر عهده گرفتند.
در همین سال و به هنگام عزیمت امام خمینی (ره) به پاریس به عضویت شورای انقلاب منصوب شدند و پس از تشکیل دولت جمهوری اسلامی نمایندگی شورای انقلاب را در ارتش و معاونت امور انقلاب وزارت دفاع ملی را بر عهده گرفتند و سپس به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شدند.
در این زمان از سوی امام خمینی (ره) امام جمعه تهران شدند.
در سال 1359 از طرف مردم تهران به نمایندگی مجلس شورای اسلامی برگزیده شدند.
آیت الله خامنه ای در همین سال پس از تشکیل شورای عالی دفاع به سمت نمایندگی امام خمینی (ره) در این شورا، منصوب گردیدند.
ایشان در ششم تیر ماه 1360 در یکی از محلات فقیر نشین شهر تهران، درحالی که پس از نماز جماعت برای مردم سخنرانی می کردند مورد سوء قصد منافقین قرار گرفتند که فقط از ناحیه دست و سینه بشدت مجروح شدند.
آیت الله خامنه ای در سال 1360 پس از شهادت دومین رئیس‌جمهور اسلامی ایران نامزد پست ریاست جمهوری شدند و در مهرماه همین سال با 95% آرای مردم ایران بعنوان سومین رئیس جمهور اسلامی ایران انتخاب گردیدند.
ایشان درسال 1364 برای دومین بار به مدت 4سال بعنوان رئیس جمهور اسلامی ایران از سوی مردم ایران انتخاب شدند.
آیت الله خامنه ای همزمان با آغاز جنگ تحمیلی با حضور در جبهه های مختلف جنگ و در خطوط مقدم بعنوان رئیس شورای عالی دفاع در کنار رزمندگان اسلام بودند.
ثمره ازدواج ایشان 6 فرزند است.
آیت الله خامنه ای به زبان عربی و ترکی تسلط دارند و علاوه بر این از صاحب نظران شعر و ادب می باشند.
ایشان دارای کتابهای متعددی در زمینه علوم اسلامی و تاریخی هستند که برخی ترجمه و برخی دیگر تالیف است.
از ترجمه های ایشان می توان : آینده در قلمرو اسلام – ادعانامه علیه تمدن غرب و صلح امام حسن (ع) را نام برد و از تالیفاتشان می توان به : نقش مسلمانان در آزادی هند – طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن – صبر – از ژرفای نماز – درست فهمیدن اسلام – زندگی امام صادق (ع) – و مجموعه سخنرانی ایشان درباره امامت اشاره کرد.
همچنین کتاب مواضع را با همکاری شهید آیت الله بهشتی، شهید محمد جواد باهنر نخست وزیر پیشین جمهوری اسلامی ایران و حجت الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی نوشته اند.
آیت الله خامنه ای دارای تالیفاتی نیز در خصوص زندگی مبارزاتی ائمه علیهم السلام می‌باشند.
ایشان بعنوان یک چهره سرشناس در میان سران کشورهای غیر متعهد همواره موقعیت خاصی داشته‌اند و با سفرهایی به خارج کشورپیک انقلاب اسلامی بوده اند.
ایشان همچنین برای قرائت نطق تاریخی خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک در سال 1366 به آمریکا سفر کردند و سرانجام در پی رحلت جانگداز حضرت امام خمینی رضوان‌الله تعالی علیه با رای قاطع مجلس خبرگان در چهاردهم خرداد 1368 به رهبری انقلاب اسلامی ایران برگزیده شدند.
3.
گزارشگر کلمه اسلام را اشتباه متوجه شده و در موقع تدوین گزارش، به اشتباه ایران ذکر کرده است.
4.
در کتاب شرح اسم، در مورد ورود آیت الله خامنه ای رهبر معظّم انقلاب اسلامی به زاهدان چنین آمده است : صبح پنج‌شنبه 26 دی‌ماه / 30 شعبان وارد زاهدان شد.
سراغ مسجد جامع را گرفت.
توسط رهگذری به آنجا دلالت شد.
در حیاط مسجد اتاق‌هایی برای مبلغان غیربومی ساخته شده بود.
جامه‌دان خود را داخل یکی از آن اتاق‌ها گذاشت و راهی خانه روحانی شهر شد.
آقای کفعمی منتظرش بود.
نخستین باری بود که او را می‌دید؛ مردی بلند بالا، تنومند، با محاسنی بلند، عمّامه سفید بزرگ و تقریباً پنجاه ساله.
«با رویی گشاده از من استقبال کرد و با زیباترین کلمات خوش‌آمد گفت.
بعدها فهمیدم آن مرد در آن شهر، از اقتدار و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.
» روشن شد که آیت‌الله میلانی به درخواست او نامه‌ای برای آقای کفعمی فرستاده و در میان آن نوشته‌ای نیز برای او همراه کرده است.
این کار آقای میلانی«نشان از توجه و عنایت ایشان به وضع من و هدفی که در پی آن بودم داشت.
دیگر این که می‌خواست این توجه و اهتمام بر آقای کفعمی نیز آشکار گردد.
» آقای کفعمی از این که میهمانش دیر رسیده، گلایه کرد؛ چرا که فرصت کافی برای تنظیم برنامه‌های سخنرانی را از دست داده بود.
گفت که خوب بود چند روز پیش از حلول ماه مبارک خود را به زاهدان می‌رساند.
آقای کفعمی از حضور واعظی از مشهد آمده هم خبر داد؛ کسی که آقای خامنه‌ای او را می‌شناخت.
با شنیدن نامش غافلگیر شد.
او از آخوندهای دوستدار حکومت بود.
به یاد آورد وقتی در دبستان تحصیل می‌کرد، شیخ، منبری موفقی بود، اما بعدها همواره مخالفان حکومت را نکوهش می‌کرد.
در نخستین ملاقات، برخورد سردی با او کرد، آن قدر سرد که تعجب آقای کفعمی را برانگیخت.
بعد از آن برخورد «آقای کفعمی به من گفت که چگونه تحت فشار برخی از پیروانش که با دستگاه حاکم در ارتباط بودند، مجبور شده است آن شیخ را پس از آمدن به زاهدان به مسجد خود دعوت نماید، زیرا مسجد آقای کفعمی در آن روز، تنها مسجد متعلق به شیعیان در آن شهر بود.
» به درخواست آقای کفعمی در خانه او ساکن شد.
آنجا بود که فهمید او دو همسر دارد، و هر همسر خانه‌ای مخصوص، در همسایگی هم؛ هر دو خانه نیز شبیه هم.
آقای کفعمی با تساوی و انصاف نسبت به همسران خود رفتار می‌کرد.
هر روز سر ساعت معینی به خانه اول می‌رفت و سر ساعت مشخصی از آن خارج می‌شد و به خانه دوم وارد می‌شد.
این توجه یکسان، چه بسا، موجب شده بود که خداوند هم فرزندان یکسانی از هر دو همسر به او بدهد.
وی از همسر اول خود چهار پسر و سه دختر، و از همسر دوم نیز چهار پسر و سه دختر داشت.
اسم یکی از خانه‌ها اُم هاشم (پسر بزرگ یک همسر) و خانه دیگر اَُم قاسم (پسر بزرگ همسر دیگر) بود.
«ما هم ساکنین خانه اول را عشیره‌ هاشم و ساکنین خانه دوم را عشیره قاسم نامیده بودیم.
» برنامه‌ریزی کرده بود تا روزهای منتهی به نوزدهم ماه رمضان سخنرانیهایش رنگ و لعاب سیاسی کمتری داشته باشد و حرف‌های مگو را در آستانه سالگرد شهادت حضرت علی(ع) بزند.
طبق قرار، یک روز او در مسجد جامع سخن می‌راند و یک روز آن شیخ‌ از مشهد آمده.
شهر سوخته مشاهدات او از اوضاع اجتماعی زاهدان عنان از کَفَش ربود.
ششم بهمن آن سال اولین سالگرد رفراندم لوایح شش گانه بود.
مسئولان استان حواله‌های نان در اختیار آقای کفعمی گذاشته بودند که بین فقرا تقسیم کند.
«من هم چون منزل آقای کفعمی بودم و فقرا هجوم آورده بودند که این حواله را بگیرند...
به آقای کفعمی کمک کردم در تقسیم سهمیه نان.
» قرار بود به هر نفر حواله یک کیلو نان داده شود.
کم آمد.
قرار شد به هر خانواده حواله یک کیلویی بدهند.
«من شناسنامه‌ها را می‌گرفتم و اسم [صاحبش را] توی دفتر وارد می‌کردم.
مهر می‌کردم...
یک وقت می‌دیدی خانواده‌ای هفت هشت نفر هستند و من یک کیلو نان حواله می‌دهم.
اینها به خاطر همین یک کیلو گاهی دو روز یا یک روز می‌نشستند توی حیاط منزل آقای کفعمی، توی هوای سرد.
» آقای خامنه‌ای، دل‌آزرده از این وضعیت، روز ششم بهمن در خیابان‌های زاهدان دید که خودروهای دولتی، همین طبقه از مردم فقیر و محتاج را سوار کرده، برای شرکت در مراسم سالگرد رفراندم، هورا کشیدن به نفع شاه و کف زدن برای اقدامات او جابه‌جا می‌کنند.
«آتش گرفتم که چطور این مردم فقیر بیچاره را این طور فریب می‌دهند.
خیلی عجیب روی من اثر گذاشت.
» آخرین سخنرانی در مسجد جامع یازدهم بهمن/ 15 رمضان، مصادف با تولد امام حسن(ع) هر دو سخنران در مسجد جامع حاضر شدند.
برخلاف پانزده روز گذشته، آن روز باید یکی پس از دیگری سخنرانی می‌کردند.
منبرهای آقای خامنه‌ای در چند روز گذشته، هر چند سیاسی نبود، اما تفاوتش با سخنان شیخ موجب جلب جوانها و گروه‌هایی از مردم زاهدان شده بود.
زمزمه‌ای پیچیده بود که آخوندی از قم آمده و خبرهایی می‌دهد.
«معلوم شد که به من تمایلی توی مردم پیدا شده؛ اگر چه عامه مردم از منبر...
[شیخ] خوششان می‌آمد.
» آن روز جمعه بود و آن طور که مأمور شهربانی حاضر در مسجد جامع زاهدان نوشته، آقای کفعمی پیش از آن که آقای خامنه‌ای و شیخ‌ به منبر بروند، نماز جمعه خوانده است.
این مأمور از منبری سومی هم خبر می‌دهد.
«آقای سجادی به منبر رفتند.
ایشان درباره حضرت علی(ع) صحبت کردند و در پایان به اعلی‌حضرت همایونی دعا کردند.
» ساعت 14:10 آقای خامنه‌ای سخنرانی خود را شروع کرد، هر چند حرف‌های اصلی را نگه داشت برای نوزدهم و بیست‌ و یکم ماه رمضان، اما آنچه بر زبان راند گزنده و تند بود.
ابتدا درباره روحانی‌نماها گفت: «اگر کسی وسیله پول فریب خورد و تحت‌الحمایه و استعمار شد، این شخص نمی‌تواند به حال ملتی مفید واقع گردد.
این شخص مضّر است؛ این زیان‌آور است و این محکوم است...
مانند ناخدای کشتی است [که] مردم داخل کشتی قرار گرفته‌اند...
علاوه بر این که خودش را غرق کرده، می‌خواهد سرنشینان کشتی را هم غرق کند...
روحانی حقیقی کسی است که به خدا ایمان دارد و از هیچ‌چیز نمی‌ترسد و به درستی رهبری یک ملت شیعه را به عهده بگیرد.
» شیخ پای منبر نشسته بود.
می‌فهمید که نشان این حرفها، خود اوست.
«توی مجلس مشخص بود که بعضی‌ها او را مصداق قرار داده‌اند.
».
آقای خامنه‌ای در ادامه با یادآوری تاریخ حضور مسلمانان در اسپانیا و چگونگی تضعیف آنان از طریق کم‌رنگ کردن احکام دینی گفت که «نظیر این حقیقت موقعیت فعلی همین مملکت ما ایران است.
دیدند که به هیچ طریقی نمی‌توانند رسوخ کنند و قرآن را از میان بردارند، اول کاری که کردند از آن زهر خطرناک [= شهوات شیطانی] به خورد مردم دادند و آماده‌شان کردند، تا کار به جایی رسید که به ما که روحانی هستیم...
ارتجاع سیاه نام نهادند و گفتند.
.
خرافاتی هستند...
کهنه‌پرست هستند...
آدم‌های بی‌خودی هستند...
خواسته آنها این است که زهر را به وسیله عکس‌های لخت و عور زنان، افکار جوانان ما را مغشوش و سپس دختران ما را از این راه گمراه کنند.
آنها به طور غیرمستقیم به راه نیستی ما را سوق می‌دهند و نام آن را تمدن جدید گذاشته‌اند.
» آقای خامنه‌ای با ذکر این نکته که دین‌زدایی در زمان هارون‌الرشید علنی نبود، در باطن علیه دین کار می‌کردند اما در علن بروز نمی‌دانند، حکومت فعلی را در ظاهر و باطن معارض اسلام معرفی کرد.
ایشان «بعد از [ذکر] مصیبت کوتاهی، به آیت‌الله خمینی و آیت‌الله شاهرودی دعا کردند و از خدا خواستند شرّ ظالمین را از سر مردم اسلام کوتاه کند.
» وقتی از منبر پایین آمد، ساعت 15:15 بود.
«من از منبر که آمدم پایین، تمام جمعیت از پای منبر من بلند شدند، مگر یک عده بسیار کمی و بعد شیخ با التماس یک عده...
رفت بالای منبر.
من می‌شنیدم، در حالی که داشتم از مسجد بیرون می‌رفتم...
می‌گوید آقایان من 10 دقیقه با شما کار دارم.
خواهش می‌کنم بنشینید و عده‌ای نشستند، ولی غالباً از مسجد بیرون آمدند.
» آقای خامنه‌ای رفت به طرف یکی از اتاقهایی که بیرون صحن مسجد جامع بود.
پس از سخنرانی به آن جا می‌رفت و استراحت می‌کرد.
شیخ رشته سخن را به دست گرفت و در شبستان نیمه خالی مسجد جامع، از این که دین اسلام خواهان برقراری امنیت است و نباید در کار حکومت و سیاست مملکت دخالت کرد، گفت.
سخنان او اشاره مستقیم به آقای خامنه‌ای داشت: «دین با این کسانی که در لباس روحانی هستند و می‌خواهند اغتشاش به راه بیندازند مخالف است...
باید بگویم من افتخار بیست و دو سال سابقه خدمت دینی و منبر را دارم و عقیده‌ام را بیان می‌دارم و اگر هم کسی پیدا شود که با دلیل به من بفهماند این راه تو خطاست قانع می‌شوم، نه این که بگوید آقا گفته مضر است، آقا گفته حرام است، آقا گفته این راه درست نیست.
من قبول ندارم.
آقا باید با دلیل به من بفهماند.
» صحبت شیخ به اینجا که رسید آقای کفعمی که لابد تا این جای منبر دندان روی جگر گذاشته بود، کاسه صبرش به لب آمد و با تندی، در حالی که با دست به شیخ بالای منبر اشاره می‌کرد گفت: «به این شخص لعنت بفرستید و این شیطان است...
این مفسد است.
می‌خواهد اذهان مردم را خراب کند.
».
شیخ که یکّه خورده بود و نمی‌خواست تندی‌های آقای کفعمی را بی‌پاسخ بگذارد گفت: «خفه شو نفهم.
این خیانت است به دین که تو و امثال تو انجام می‌دهند.
» مجلس به هم ریخت.
آقای خامنه‌ای دید که آقای کفعمی در حال پرخاش بیرون آمد و عده‌ای پشت سرش روان هستند.
شیخ تنها مانده بود.
«دیدم که همچون موش آب کشیده با گام‌هایی سنگین و نومیدانه و شکست خورده، مسجد را ترک می‌کند.
» ر .
ک : شرح اسم .
زندگی نامه آیت الله سید علی حسینی خامنه ای.
هدایت الله بهبودی.
تهران موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی .
1390.
صص166 تا 170

منبع:

کتاب آیت‌الله محمد کفعمی خراسانی به روایت اسناد ساواک صفحه 76


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.