صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

درباره: رونوشت تلگراف ساواک آبادان

درباره: رونوشت تلگراف ساواک آبادان


متن سند:

به 322 آقای دکتر هدایتی1 وزیر آموزش و پرورش به اتفاق آقایان دکتر بینا،2 جهانشاه صالح3 و دکتر خطیبی4 هیئت امنای دانشگاه روز پنجشنبه 22 /10 /45 به خوزستان وارد و تا روز شنبه 24 /10 /45 در اهواز بوده‌اند شنبه 24 /10 /45 به آبادان وارد و شب در جشن پنجاهمین سالگرد لاینز بین‌المللی شرکت نموده و در ساعت 2300 همان روز به تهران بازگشته‌اند.
17485-20 /10 /45 خاوری رونوشت برابر اصل است در پرونده باشگاه لاینز خوزستان کلاسه 507- ب بایگانی شود جهت اطلاع به استحضار ریاست بخش 321 می‌رسد از طرف رئیس بخش 322- شاهسواری 26 /10 /45 مراتب ساعت 1330 روز 25 /10 /45 به دفتر ویژه اطلاعات اطلاع داه شده

توضیحات سند:

1ـ هدایتی، هادی در سال 1302 هجری شمسی متولد گردید و پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه در سال 1325 لیسانس حقوق و در سال 1329 لیسانس ادبیات گرفت و جهت ادامه تحصیل به فرانسه رفت.
او در سال 1331 دکترای ادبیات و در سال 1332 دکترای حقوق گرفت و تا نیمه اول سال 1332 از اعضاء فعال حزب توده بوده آشنایی او با حسنعلی منصور باعث ترقی او گردید و او فهمید که منصور با آمریکائیها بند و بست دارد می تواند نردبان ترقی او باشد و منصور نیز جهت اداره مملکت دنبال افراد تحصیل کرده می‌گشت پس از او دعوت کرد که به تهران بیاید هدایتی هم بدون تأمل از حزب توده استعفاء کرد و به کانون مترقی منصور پیوست و جزء 9 نفر اعضای اصلی و مؤسسین کانون مترقی درآمد.
او در آغاز در دارالترجمه وزارت اقتصاد درآمد و در دانشکده ادبیات به تدریس پرداخت و سپس مشاور حقوقی شرکت سهامی بیمه ایران، مشاور عالی وزیر کار، مشاور عالی وزیر بازرگانی، مشاور عالی شورای عالی اقتصاد، گردید.
و در انتخابات دوره 21 مجلس به پیشنهاد کانون مترقی کاندیدای وکالت از شهر ری شد و به وکالت رسید.
و پس از رسیدن منصور به نخست وزیری در 17 اسفند 1342 به عنوان وزیر مشاور انتخاب شد.
و او که تا این روز به عنوان یک کمونیست مغضوب آمریکا بود از این بعد او را به عنوان یک دوست سفارت آمریکا در تهران نام گرفت.
منصور در 15 آذر 1343 هادی هدایتی را به عنوان وزیر آموزش و پرورش که تا قبل از او وزارت فرهنگ نام داشت معرفی کرد.
و مهمترین کار او برهم زدن اعتصاب معلمان بود که پس از چند روز بعد از وزارت هدایتی اعتصاب کرده بودند.
او توانست از آن بهره برداری نماید و غائله را به نفع رژیم به پایان برساند.
دکتر هدایتی در کابینه های آموزگار و شریف امامی پست وزارت نداشت و به ریاست کل سازمان بیمه مرکزی رسید.
با پیروزی انقلاب اسلامی به پاریس رفت و اکنون نیز در پاریس زندگی میکند.
علی بهزادی، شبه خاطرات، ص763 2ـ بینا، علی‌اکبر فرزند محمود در سال1285 ش در تبریز به دنیا آمد.
تحصیلات خود را تا درجه دکترا ادامه داد و دکترای حقوق خود را از دانشگاه تبریز اخذ نمود.
نامبرده دو مرتبه در دوره‌های 18 و 19 نماینده مردم تبریز در مجلس شورای ملی بوده و از نفوذ محلی و مردمی نسبتاً خوبی برخوردار بوده است.
مشارالیه از عناصر فرهنگی رژیم پهلوی بوده و در محافل دانشگاهی فعالیت داشته و مدتی هم ریاست دانشگاه ملی را برعهده داشته است.
ساواک در سند بیوگرافی وی چنین آورده است: «از مشارالیه تاکنون پیشینه مضره بایگانی شده بدست نیامده و از حیث سیاسی مورد اعتماد است.
دارای افکار و تمایلات ناسیونالیستی و عضو حزب مردم است.
» بینا از طرفداران حامیان امیراسداله علم بوده و در دوره دولت وی در منزل خود جلساتی برگزار می‌نموده و بیشتر به سازمان برنامه و بودجه رئیس آن (ابوالحسن ابتهاج) انتقاد می‌کرده و با گسترش جلسات و جلب نظر اعضای مجلس زمینه نفوذ و گسترش حزب مردم و به ویژه شخص علم را فراهم می‌کند.
روزنامه اتحاد ملی در شماره 984 مورخه 15 /12 /1346 خود مقاله‌ای را تحت‌عنوان «وقتی که فساد به نقطه غلیان برسد رئیس دانشگاه زمین‌خوار از کار درمی‌آید آن هم از کیسه تهی دانشجویان» خطاب به دکتر علی‌اکبر بینا رئیس وقت دانشگاه ملی و دانشسرایعالی منتشر می‌نماید که حکایت از سوءاستفاده‌های مالی نامبرده در امور دانشگاه دارد.
(اسناد ساواک ـ پرونده‌های انفرادی) 3ـ صالح، جهانشاه فروردین 1283 ه ش در شهر کاشان به دنیا آمد.
تحصیلات ابتدایی را در دبستان علمیه کاشان و متوسطه را در کالج آمریکائی تهران به پایان رسانید و برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت ابتدا از دانشگاه سراکیوز نیویورک لیسانس گرفت و سپس از دانشگاه پزشکی موفق به دریافت درجه دکتری در طب گردید.
پس از بازگشت به ایران مشغول تدریس در دانشگاه شد.
در سوابق وی می خوانیم : کارمند محاسبات کل وزارت دارائی از تاریخ 2 /4 /1303 الی 22 /7 /1304، مترجم پیمانی اداره دارائی گیلان 23 /7 /1304 الی 14 /11 /1304، معلم تشریح دانشکده پزشکی 1 /1 /1315 ای 26 /1 /1315، رئیس قسمت طبی و کفیل مریضخانه وزیری 27 /1 /1315 الی 1 /9 /1315، کفیل مریضخانه نسوان 2 /9 /15 تا آخر اسفند 1315، رئیس بیمارستان زنان 1 /1 /16 تا 26 /4 /17 رئیس بیمارستان وزیری 27 /4 /17 تا آخر اسفند 17، رئیس بیمارستان زنان، 18 /1 /18 تا 2 /8 /17، رئیس دانشکده پزشکی 3 /8 /27 تا 5 /4 /1329 وزیر بهداری با حفظ سمت ریاست دانشکده پزشکی از تاریخ 6 /4 /29 تا 16 /12 /29 عضو افتخاری شورایعالی فرهنگ در تاریخ 3 /2 /30، رئیس دانشکده پزشکی از تاریخ 17 /12 /29 تا 31 /5 /32، وزیر بهداری با حفظ سمت ریاست دانشکده پزشکی از تاریخ 1 /6 /32 تا 2 /8 /33 رئیس دانشکده پزشکی از 3 /8 /33 تا 14 /10 /36، استاد کرسی بیماریهای زنان و رئیس بخش جراحی زنان بیمارستان زنان از تاریخ 15 /1 /36 تا تاریخ 8 /6 /39، وزیر بهداری از تاریخ 9 /6 /39، وزیر فرهنگ در سال 1340، ریاست دانشگاه از 18 /2 /42، ریاست دانشکده پزشکی از تاریخ 4 /4 /42، کارشناس سازمان بهداشت جهانی، عضو هیئت اجرائیه سازمان بهداشت جهانی، مشاور بهداشت جهانی، 22 /2 /43 عضو شورایعالی فرهنگ (به عنوان رئیس مدرسه عالی)، 6 /2 /45 انتصاب به عضویت شورای مرکزی دانشگاهها توسط شاه، سال 1354 با فرمان شاه به سناتوری از تهران دوره هفتم منصوب شد.
سال 1356 فرح پهلوی وی را به سمت عضو شورایعالی جمعیت حمایت از آسیب دیدگان از سوختگی به مدت 3 سال منصوب کرد.
عضو شورایعالی بنگاه حمایت مادران و نوزادان، رئیس هیأت مدیره جمعیت حمایت آسیب دیدگان از سوختگی، عضو شورایعالی جمعیت ملی مبارزه با سرطان، عضو شورایعالی مرکز طبی کودکان از دیگر سمت های مشارالیه بوده است.
جهانشاه صالح از فراماسونهای مطرح بود که در سال 1335 به کمک تنی چند از دوستان خود کلوپ روتاری تهران را تاسیس که این کلوپ هسته مرکزی کلوپهای روتاری را برعهده گرفت.
وی دو مرتبه به ریاست این کلوپ انتخاب شد 36 ـ 1335 و 43 ـ 1342.
جهانشاه صالح با سازمان «سیا» همکاری داشته در این باره می خوانیم : «طبق اطلاع واصله ماموران سازمان «سیا» و اداره اطلاعات آمریکا در ایران با عده ای از کسانی که در آمریکا تحصیل کرده و در وزارتخانه ها و ادارات مختلف مشاغل حساسی دارند به عنوان صرف نهار یا شام تماس و ارتباط داشته و ضمن تبادل نظر به جمع آوری اطلاعات لازم مبادرت می ورزند.
بعنوان نمونه رئیس اداره اطلاعات آمریکا در ایران «مستر لینج» و معاون اداره اطلاعات آمریکا در ایران هر هفته یا 15 روز یکبار با گروهها و افراد مختلف منجمله با آقای جهانشاه صالح رئیس دانشگاه تهران ...
به عنوان صرف نهار یا شام تماس و ارتباط دارند».
ساواک در سند بیوگرافی او آورده است.
« نامبرده طرفدار سیاست غرب بوده و دو سال قبل از وزارتش مقدار 10 کیلوگرم هروئین قاچاق به کشور وارد کرده و از فروش آن پول سرشاری به جیب زده است.
فردی دروغگو، ریاکار و در میان همکاران و تشکیلات خود شهرت خوبی ندارد.
» پس از پیروزی انقلاب اسلامی طی رأی مورخه 7 /1 /1362 هیئت بازسازی نیروی انسانی دانشگاه تهران مشارالیه به انفصال دائم از خدمات دولتی محکوم گردیده است.
جهانشاه صالح پس از انقلاب اسلامی در مورخه 15 /2 /59 از دانشگاه تهران پاکسازی شد که به حکم اعتراض گردید که در تجدیدنظر در جلسه نهائی 22 /12 /61 نیز به حکم قبلی مهر تایید زده شد.
وی در اول دی ماه 1375 در تهران فوت کرد.
ـ ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های انفرادی 4ـ خطیبی نوری، حسین فرزند محمدعلی در سال 1294 ه ش به دنیا آمد.
دوره ابتدائی را در دبستان ثریا و متوسطه را در دبیرستان دارالفنون به پایان برد و سپس به دانشسرای عالی راه یافت و در سال 1316 لیسانس گرفت و پس از آن به دانشگاه تهران رفت و دکترای ادبیات گرفت.
وی از سال 1316 به خدمت دولت در آمد و در مشاغل زیر فعالیت کرد: الف : دبیری دبیرستان های تهران.
ب : عضویت در دفتر مؤسسه وعظ و خطابه دانشکده معقول و منقول ج : ریاست کتابخانه دانشکده حقوق د : عضویت در هیأت مدیره چاپخانه دانشگاه تهران ه : دانشیار و استاد دانشکده ادبیات.
و : مدیر عامل شیر و خورشید.
ز : نماینده مجلس شورای ملی مشارالیه علاوه بر مشاغل فوق، به عنوان : عضویت هیئت امنای دانشگاه پهلوی، شورای عالی فرهنگ و هنر، شورای عالی حفاظت آثار باستانی، شورای مرکزی دانشگاهها، شورای عالی خانه های فرهنگ روستایی، جمعیت مبارزه با سرطان و شورای عالی کار و خدمات اجتماعی، در خدمت محمدرضا پهلوی بود.
حسین خطیبی که قبل از سال 1325، با شماره عضویت 9 در قسمت قضائی «شورای متحده کارگران»، وابسته به حزب توده برای مدتی فعالیت داشت و از سال 1321 تا سال 1324 عضو هیئت تحریریه روزنامه کیهان بود، در سال 1332 در حکومت مصدق مدتی بازداشت شد که اتهام وی شرکت در قتل افشار طوس عنوان گردیده است.
وی که در سال 1332 رئیس کل دفتر نخست وزیر بود، در جائی عنوان کرد که به اتهام جاسوسی برای انگلیس، از حزب توده اخراج شده است و از همکاری مستقیم خود در مسائل امنیتی با پاکروان، علوی کیا، سپهبد بختیار و...
سخن گفت که این همکاری قبل از سال 1332 و با اطلاع مظفر بقائی بوده است.
حسین خطیبی در گزارشی مربوط به سال 1342، چنین معرفی شده است : «نامبرده به همراه نعمت اللّه کلان و سرتیپ تقی علوی کیا یک باند زد و بند تشکیل داده و با رشوه گیری از افراد با انواع کلک و حیله دنبال حل غیر قانونی مشکل آنها بوده و شایع بوده که در کار قاچاق مواد مخدر هم دست داشته است.
نامبرده از طریق همسرش ـ [که کارمند وزارت خارجه بوده] با کارمندان ادارات و افسران ارتش طرح دوستی می ریزد تا بدین وسیله به اهداف خود برسد.
نامبرده به دروغ خود را معاون سازمان امنیت معرفی و دیگران را در صورت عدم موافقت با خواسته های خود تهدید به زندان می کند.
» حسین خطیبی که به نمایندگی مجلس شورای ملی منصوب شده بود و عضو هیأت رئیسه مجلس و در صورت نبودن رئیس مجلس اداره مجلس را به عهده می گرفت و عضو اصلی شورای مرکزی حزب ایران نوین بود، به اتفاق محسن خواجه نوری (لیدر فراکسیون حزب ایران نوین) و رامبد (لیدر فراکسیون حزب مردم) مأمور اقدام در مورد دستور محمدرضا پهلوی، مبنی بر عضویت اجباری نمایندگان مجلس، در دو حزب مذکور شد و در سال 1346 که ریاست اولین کنگره حزب ایران نوین را برعهده داشت، عضو کمیسیون تهیه لوحه تاجگذاری نیز بود.
حسین خطیبی که تا سال 1346 مدت 20 سال مدیر عامل شیروخورشید و مدیر عامل شرکت مقاطعه کاری فرانکلین بود در این سال، چنین مورد ارزیابی ساواک قرار گرفت : «عصبانی، عجول، به خاطر فعالیت هایش در شیروخورشید مورد توجه است، اهل زدوبند، متظاهر به نیکوکاری، سیگار می کشد گاهی هم تریاک، مشروب هم مصرف می کند.
» و در جای دیگر معایب او به شرح زیر عنوان گردید : «نادرست و بی حقیقت، صحت عمل و درستی ندارد، به زن و پول و مقام و قدرت خیلی زیاد علاقمند است.
» مشارالیه که عضو تشکیلات فراماسونری ـ لژدانش بود، با اکثر سفارتخانه های کشورهای خارجی، مخصوصا اروپایی رابطه داشت و در سال 1353 به پیشنهاد وزیر فرهنگ، از طرف محمدرضا شاه! به عضویت هیأت امنای بنیاد مولوی و مرکز تحقیقات عرفانی منصوب شد و همچنین عضویت هیأت امنای دانشگاه بلوچستان و مجتمع آموزشی پزشکی را دارا شد.
خطیبی که به عضویت حزب رستاخیز در آمده بود، از طرف فرح پهلوی به عضویت هیأت مؤسس انجمن ملی روابط فرهنگی و سپس هیأت رئیسه آن نیز در آمد.
او که چندین نشان از رژیم شاه گرفته بود و همچنین از کشور اردن، نشان کوکب و از کشور افغانستان و پاکستان، نشان ستاره را داشت، کتابهایی نیز درباره دوره و تاریخ نثر فارسی تألیف کرد و با بعضی جراید نیز همکاری داشت.
او بعد از انقلاب بازداشت و به 6 سال حبس تأدیبی محکوم و پس از مدت کوتاهی آزاد شد و در سال 1380 درگذشت.

منبع:

کتاب کلوپ لاینز به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 120

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.