صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : اعلامیه ماشین شده ای درباره سانسور مطبوعات

تاریخ سند: 2 آذر 1348


موضوع : اعلامیه ماشین شده ای درباره سانسور مطبوعات


متن سند:

از : 20 ه 2 به : 312 شماره : 31519 /20 ه 2 اعلامیه ماشین شده ای درباره سانسور مطبوعات در چهار صفحه تهیه گردیده که بین افراد عناصر جامعه سوسیالیستهای نهضت به اصطلاح ملی ایران جهت مطالعه دست بدست می گیرد.
نظریه رهبر عملیات.
: 1ـ یک نسخه رونوشت اعلامیه مذکور بپیوست ایفاد می گردد.
2ـ به نظر می رسد اعلامیه فوق الذکر همان اعلامیه ذکر شده در گزارش خبری شماره 31253 /20 ه 2 ـ 20 /8 /48 می باشد که افراد مورد نظر احتمالاً نتوانسته اند از نویسندگان امضاء جمع آوری کنند1 و یا اینکه هنوز در مورد امضاء اقدام نکرده اند.
3ـ اقدام مستقیم در زمینه مفاد خبر به حفاظت منبع لطمه وارد می سازد.
آجودان نظریه 20 ه 2 : نظریه رهبر عملیات مورد تائید است نویسنده شناخته شود دائره بررسی با گزارش شماره 31253 /20 ه 2 ـ 20 /8 /48 مذاکره شود عطارپور 8 /9 /48 درباره سانسور مانند سازمانهای ارتش و زندانهای دادگستری، و روی هم در سایه این هر دو، سانسور یکی از افزارهای حکومت طبقاتی است، و منظور از آن پاسداری امنیت وضع مستقر اجتماع و به ویژه امنیت حکومت زور است در برابر نیروی تأثیر و انگیزش اندیشه های مخالف.
در حکومتهائی که پایگاه وسیعی در اجتماع ندارند و ناچار خطر بیداری و آگاهی و تشکل نیروهای مخالف برایشان محسوستر است، سانسور بیشتر با نیروی قهریه تجانس دارد تا با محاکم و قوانین دادگستری، و هر چه پایگاه اجتماعی حکومت محدودتر و بنیان آن لرزانتر باشد، تکیه بزور در سرکوب اندیشه آزاد بیشتر و بی پرده تر است، تا بحدی که سازمان سانسور در عمل زائده ای است از نیروهای قهریه و هیچ ضابطه و آئین حقوقی پای بندش نمی کند.
سانسور شیوه ای است تدافعی و می خواهد انتقادها، نارضائیها، مخالف خوانیها و سرکشیها را در حدود تنگ وجدانهای فردی محصور و منزوی نگه دارد و نگذارد که به عامل تهیج توده های مردم مبدل شوند.
و این خود در ضمن می رساند که سانسور نقش برانگیزنده اندیشه و امکان استحاله آنرا به نیرو در کارگاه شعور اجتماعی مردم بدرستی ارزیابی می کند.
برخلاف کسانی از اهل قلم که این خاصیت اساسی اندیشه را کم ارج می نهند یا حتی منکر آن می شوند و وانمود می کنند که پروای تأثیر اجتماعی سخن را که محمل اندیشه است ندارند.
گفتیم که سانسور از افزارهای حکومت طبقاتی است.
از این رو همیشه و در همه حکومتها که تاریخ بخود دیده است سانسور بوده و اکنون نیز همه جا به نوعی اعمال می شود.
اما فرق است میان سانسوری که به پاس امنیت حکومت یا اجتماع، روی هم طبق موازین قانونی، صورت می گیرد و جز با برانگیختن طوفانها یارای آن ندارد که از این چارچوب فراتر رود و آن سانسور خود کامه لجام گسیخته ای که سگ درگاه قدرت جباران است، و چون بنیاد کاری بر ترس و بدگمانی و بدخواهی نهاده است، به جنبش هر سایه ای چنگ و دندان نشان می دهد.
یکی مراقبتی است خاموش و نهفته و دیگری مزاحمتی و قیح و بی پرده.
و مرز خطر که تجاوز از آن بر حکومت طبقاتی تحمل ناپذیر می گردد در یکی روی هم مشخص محدود است و در نتیجه دایره آزادی اندیشه و بیان گسترده، اما در دیگری خطر در همه جا و همه چیز است و هر اندیشه آزاد نکته سنج و هر سخن که بر الگوی رسمی انطباق پذیر نباشد بی درنگ در تیررس سلاحهای زور و بی قانونی قرار می گیرد.
باید دانست که سانسور انواع دارد.
برخی از آنرا خود سازمان اجتماع ایجاب می کند و بدان نفاذ عمل می بخشد مانند سانسور اخلاقی و مذهبی و آنچه بر اقتضای آداب خانواده ها یا سنتها و رسوم فلان شهر یا ناحیه است اما برخی دیگر اختصاصا سیاسی است و تنها از منافع و اغراض حکومت روز پاسداری می کند.
آن یکی عام و ریشه دار و دیرپا است و هر چند هم که محافظه کار و کنجکاو و خرده گیر و ستوه آور که باشد، باز در ثبات و دوام اجتماع نقش مؤثر و روی هم مثبت دارد.
اما این یک به علت آنکه غالبا در خدمت سیادت گروهی محدود است و آشکارا تکیه به نیروی قهریه دارد، واکنشهائی را موجب می شود که رشد متعادل اجتماع را برهم می زند و آنرا میان افراط و تفریط میان راشیتیسم فکری و جوشش تب آلود اندیشه و تخیل هرزه پودر نوسان نگه می دارد.
و اما سانسور به هر نوع که باشد پیش از هر چیز در یک رشته نهی و تحذیر بیان می شود یک رشته محرمات که هیچ بازبینی و هیچ ارزیابی و هیچ داوری را جز همان که از پیش پذیرفته یا به زور تحمیل شده است بر نمی آید.
این است و جز این نیست داوری نباید کرد نباید گفت و در نهایت نباید اندیشید تا پایه های وضع مستقر استوار بماند هر چند که تجربه هزاران سال زندگی تاریخی و پیش از تاریخ اقوام و پیدایش و استقرار و زوال نظامها و کیشها و حکومتها نشان داده است که هیچ وضعی پایدار نیست.
وجود سانسور و خاصه شدت عمل آن گواهی است بر وخامت کشاکش نیروهای متضاد اجتماع و هر چه دایره محرمات سانسور گسترده تر باشد و حکومت در سرکوب اندیشه و بیان آزاد کم تحملی و بی پروائی بیشتری نشان دهد تضادها ریشه دارتر و آشتی ناپذیرتر است و برخوردهای احتمالی شدیدتر و پرآسیب تر اما اندیشه و بیان که بازتاب واقعیت اجتماعی است همواره و از هر مسیری که بتوان در تصور آورد راه خود را تا زوایای وجدان مردم باز می کند و پیوسته نیروهای تازه تری را به میدان می کشاند و این کنش و واکنش آنقدر دوام می یابد و دامنه می گیرد تا کار به نقطه بحران که گره ها ناچار باین یا بآن صورت گشودنی است برسد.
و شک نیست که این گره گشائی با حل برخی یا بیشتر تضادهای اجتماعی ملازمه دارد.
از این روست که تضعیف یا زوال سانسور موجود بدون صف آرائی و عمل آگاهانه نیروهای اجتماعی میسر نیست.
به عبارت دیگر مبارزه پیروزمندانه با سانسور جز با پشتوانه یک مبارزه اجتماعی حتی در تصور نمی گنجد.
جنبش از هر جا که آغاز گردد خواه و ناخواه از یک بخش جبهه به دیگری کشیده می شود.
باز شایان تذکر است که حریف این نکته را با واقع بینی تمام درک می کند و بر مقتضای آن دست به عمل می زند و شایسته است که دوستداران آزادی اندیشه و بیان نیز هیچگاه آنرا از نظر دور ندارند.
سانسور که علت وجودی و همه تلاش عملاً غیر مسئول آن بستن راه بر تأثیر اندیشه های مخالف است خواه و ناخواه جریان مداوم و پرثمر تبادل اندیشه را در سراسر اجتماع دچار اخلال می کند و هر قدر که میدان ترکتازیش وسیعتر و شدت عملش بیشتر باشد زیانی که از آن حاصل می شود هنگفت تر است.
چه اندیشه یا هنر یکجانبه ای که به فراغت در چراگاه اختصاصی قدرت روز می چرخد فرصت آن نمی یابند که به محک برخورد اندیشه های مخالف هر دم از نو ارزیابی شوند و خیلی زود اگر هم روزی رنگ و بوئی داشته اند رنگ پریده و سست و بی جان می شوند.
و چون در همان حال مجال عرضه و انتشار بر اندیشه و هنر مخالف تنگ می شود مردم خاصه جوانان که [در] بحبوحه رشد فکری هستند خوراک معنوی به قدر کفایت نمی یابند.
و تاوان کم خونی و سستی و رشد ناهماهنگی را که از آن حاصل می شود اجتماع است که در مهلتی نه چندان دور باید بپردازد.
زیان بزرگ دیگری که سانسور حاد لجام گسیخته ببار می آورد آن است که با گذشت زمان عامل بیگانه ای در جریان تکوین اندیشه و ابداع وارد می کند که از درون آنرا می خورد و به راه تباهی می کشاند و آن ترس است، این احساس ساده بشری.
میدانیم که ضربات سانسور که نیروی قهریه پشتوانه آن است هیچ خوش گوار نیست و آسان نمی توان به پیشواز آن رفت.
بگذریم از دیگران که زود سپر می افکنند و در آرامش بی شکوه مفاهیم مالوف و مجاز یله می دهند و احیانا به نان و آبی و کرسی و مقامی هم می رسند.
اما کسانی هم از اهل قلم که دید هنر و اندیشه شان دورتر از آخورهای زرین قدرت روز می رود همانها نیز در تنهائی و جداماندگی خود برای پرهیز از خطر تا بتوانند می کوشند تا بهانه بدست حریف کج اندیش بهانه گیر ندهند مسالمت جویانه گرد برخی مسائل داغ نمی گردند سخنشان پر از تاویل سازی و راههای گریز است و غالبا هم تا غایت اندیشه خود نمی روند.
تا بجائی که در بسیاری موارد نیازی به دخالت بر خورنده و کینه انگیز سانسور نیست.
خود نویسنده مهار قلم را چنان خوب بدست گرفته و در باریکه مجاز و غیر مجاز راه برده است که جا دارد حریف بر او آفرین بگوید.
این شیوه تاکتیکی که در بحبوحه ترکتازی سانسورها مثلا بلافاصله پس از دست بدست گشتن قدرت از راه اعمال زور ـ می تواند سودمند باشد و بهرحال جلو ضایعات بیهوده را می گیرد اگر دوام یابد و به عنوان راه اصلی مبارزه تلقی شود بجای مبارزه با سانسور به نوعی دمسازی با آن منتهی می شود و می تواند برای آزادی اندیشه و شکوفائی هنر بسیار زیانبخش باشد.
اینک می رسیم به راههای مبارزه با سانسور پیش از هر چیز باید تشخیص داد که مبارزه ای داریم با نفس سانسور و مبارزه ای هم با خشونتها و کارهای خلاف قانون آن.
یکی جنبه عملی دارد اما آن دیگری اصولی است.
در برابر دست بردهائی که به آزادی اندیشه و بیان زده می شود مثلاً وقتی که صفحه چیده شده و آماده روزنامه یا مجله ای را به دستور فلان کارمند نیروهای قهریه از زیر ماشین چاپ در می آورند و پخش می کنند و این کاری است هر روزه که همه مطبوعات ایران بدان دچارند ـ وقتی که نشر آثار یک عده نویسنده و متفکر و هنرمند جهانی را تحریم می کنند یا به شکار نوشته ها[ی] فلان نویسنده ایرانی می روند وقتی که که پخش کتابهای تازه را موکول به ثبت در فلان مرجع اداری که پیش نمای ظاهرالصلاحی برای سازمانهای به اصطلاح امنیتی است می کنند و به دلخواه یکی را از هفتخوان ثبت می گذرانند و انتشار دیگری را مانع می شوند وقتی که کتابهای چاپ شده چند ماه و بلکه چند سال پیش را به دستور دادگاه و بدون پرداخت خسارت از کتابفروشیها جمع می کنند وقتی که اهل قلم را اگر تن به مزدوری زر و زور [ندهد] به هزارگونه تهدید و تخویف پریشان خاطر می کنند به اینجا و آنجا احضارشان می کنند حساب اندیشه و ایمانشان را می خواهند و اگر دست دهد از کار بیکارشان می کنند یا درباره خود و آثارشان توطئه سکوت ترتیب می دهند باری در برابر چنین دست بردهائی می توان چاره هائی موقت و مشروط به حال و وضع روز اندیشید و آنجا که تنها زور و بی قانونی حاکم است در شعر و داستان یا نمایش و غیر آن به تمثیل و کنایه توسل جست و با زیرکی راهی از میان این همه موانع و خطر به سوی وجدان عموم باز کرد موارد تجاوز به حقوق و آزادیهای اجتماعی را به اطلاع مردم و دستگاههای قانونگزاری و دادگستری رساند یا در مجامع و سازمانهای جهانی از هر قبیل منعکس کرد میان اهل قلم همبستگی صنفی و از آن بالاتر تفاهم و همدردی و احترام به اندیشه و سبک و هنر یکدیگر پدید آورد از هر راه به کمک نویسندگانی که دچار خشونتهای بی قانونی شده اند شتافت در موارد خاص از آشنائیها از رقابتها و جاه طلبیها و دیگر وسایل برای کند کردن یا از اثر انداختن سلاح حریف بهره جست و غیره غیره.
اما همه اینها تدابیر تاکتیکی است و جز یک رشته پیش رویها و عقب نشینیهای موسمی نتیجه ای ببار نمی آورد.
سانسور همچنان برجاست و خرابکاری و آزارش برجا.
امروزه در ایران مبارزه اجتماعی سخت پراکنده و ضعیف و شکل نایافته است.
از این رو مبارزه با سانسور به ناچار چه [باید] در یک میدان محدود و تنها با نیروی خود اهل قلم یعنی با سلاح اندیشه و سخن آزاد صورت گیرد.
اما چگونه؟ برای مبارزه با سانسور باید آنرا عملاً نفی کرد و در ویرانی دیوار محرمات فرمایشی اش همه جانبه کوشید سانسور با تکیه به نیروی قهریه و غالبا ـ صرف تهدید ـ به پیروی از دستور سیاسی و ـ نظامی معروف نشان دادن قدرت برای پرهیز از بکار بردن آن ـ از نویسنده طلب می کند که جز در چارچوب الگوی رسمی نیندیشد و ننویسد.
راه مقابله با چنین دعوی زور آن است که نویسنده درباره همه مقوله های مجاز و غیر مجاز هر چه آزادتر بیندیشد و هر چه روشن تر و برنده تر بنویسد.
هیچ هاله قدس یا داغ ننگ دستوری نباید مانع طرح مسائل باشد.
و قلم بی آنکه تا حد غرض ورزی و هتاکی فرود آید می تواند در مسیر حقیقت و منطق دلیر و پرده در باشد.
از این راه است که محیط فکری جامعه به رغم خفقان سانسور پیوسته تهویه می گردد و زمینه برای بیداری وجدانهای خواب زده و آمادگی برای حل تضادهای اجتماعی بدست می آید.
اما این حکم کلی را چگونه می توان در عمل آورد؟ شک نیست که نوشته برای آن است که خوانده شود.
نه همان برای آنکه اسمی بلند آوازه گردد بلکه تا دید تازه ای از حقیقت و زیبائی و عدالت ـ یا به هر حال از زندگی که برای برخی می تواند نه با حقیقت دمساز باشد و نه با زیبائی یا عدالت ـ به میان مردم برده شود.
این کار در اجتماعات امروزی معمولاً از راه روزنامه و مجله و کتاب یا سخنرانی و نمایش و سینما و رادیو و تلویزیون که وسایل عمده ارتباط با توده های مردمند صورت می پذیرد.
اما میدانیم که سانسور هست.
آنچه به یاری تدبیرها و زیرکیها یا به قیمت پاره ای دمسازیها و سرفرود آوردن ها از رخنه های دیوار سانسور می گذرد بجای خود.
آنچه سر آشتی ندارد و الزاما گفتنی و نوشتنی است تکلیف آن چیست؟ هیچ جز اینکه با پی گیری و اغتنام هرگونه فرصت باید نوشت و در انواع نشریه ها چاپ زد.
این حقی است که در همه دموکراسی ها برای همه افراد شناخته شده است و در دموکراسی دم بریده ادعائی ما هم دست کم روی کاغذ آمده است گو اینکه سانسور هر روزه و در هر جای این سرزمین خودسرانه لگد مالش می کند.
با اینهمه باید توجه داشت که روزنامه و مجله هفتگی یا ماهانه رساله کتاب همه در نظر سانسور در یک پایه اهمیت نیست.
روزنامه ای که روزانه صد هزار کمتر یا بیشتر تیراژ دارد برد مطالب و امکان تهییج آن به درجات بیشتر از کتابی است که معمولاً در دو سه هزار نسخه چاپ می شود و به زحمت طی یکسال و دو سال بلکه بیشتر بفروش می رود.
از این رو آنچه در روزنامه روزانه به علت مزاحمت سانسور به هیچ روی چاپ شدنی نیست می توان انتظار داشت که در مجله یا کتاب چاپ شود و بدست مردم برسد.
با این همه آنجا که سانسور تمامی راههای عادی و قانونی عرضه و انتشار را خودسرانه بروی اندیشه آزاد می بندد اگر سخنی هست که به هر قیمت می باید گفته شود می توان آنرا در نسخه های ماشین شده یا پلی کپی شده تکثیر کرد شعر و داستان و تحقیق افشا کننده را روی صفحه یا نوار ضبط کرد و دست بدست برد.
یا مطالب و بحثهای حاد را به صورت نامه برای دوستان در گوشه و کنار نوشت و خواست که آنها را رونویس کنند و برای دوستان دیگر بفرستند و در آخرین حد می توان بیشتر بدیدار یکدیگر رفت و در گفتگوهای دوستانه به صیقل و تبادل اندیشه پرداخت.
حتی می توان نمایشنامه های کوتاه را در اطاقهای کمی وسیع پیش جمع دوستان بازی کرد.
و بسا چیزهای دیگر از این قبیل و گناه توسل به این چاره جوئیهای اضطراری که پرده ریا را بر چهره دموکراسی ادعائی کنونی میدرد به تمامی به گردن سانسور لجام گسیخته و سازمانهای میلیتاریستی گرداننده آن است.
با این همه بهتر است بار دیگر تاکید شود عمده کار همانست که میبابد بسراغ مباحث و مقولات تحریم شده سانسور رفت آنها را از پرده زرق و فریب رسمی بیرون کشید و گرنه شیوه ها و وسائلی که بر شمردیم خود بخود اثری نمی توانند داشت.
و امروزه اینگونه مباحث و مقولات از برکت خود سریهای سانسور بسیار است.
از آنجمله است میلیتاریسم که در همه شئون زندگی عامل و مقامات و سازمانهای کشوری دست انداخته واقعیت حکومت را غصب کرده است یا آنچه بنام اصلاحات و انقلاب شهرت یافته و می باید از دیدگاه مصالح اکثریت مردم و مقتضیات رشد آینده کشور با واقع بینی ارزیانی شود یا وجود دو مرکز اداره کشور به موازات یکدیگر با هزینه های کلان و امکان دخالتهای ناروا که در بردارد یا بار توانفرسای انواع مالیات و جرائم یا پیوند میلیتاریسم و سرمایه های بزرگ یا نفوذ امپریالیسم یا فاجعه زندگی جوانان و حقیقت مسئله جمعیت و درآمد ملی و غیره و غیره.
همه این مباحث و مقولات می تواند در شعر و داستان و نمایشنامه و بررسیهای تحقیق ـ البته با افزارهای بیان و سبک خاص هر یک منعکس گردد که به هر وسیله و هر تدبیر که در تصور آید به میان مردم برده شود.
از این راه جریان فکری نیرومندی بتدریج پدید خواهد آمد که بر غناء و عمل اندیشه و هنر در ایران خواهد افزود ارتباط مداومی میان مردم و جامعه اهل قلم که اکنون سخت از واقعیت منزوی مانده با خود و دیوهای خود در کلنجار است برخورد خواهد شد و همان نگرانی و پذیرش خواستاری مردم همان همدردی و پشتیبانیشان از کسانی که در حد توانائی خویش روشنائی و حقیقت و زیبائی را بدیشان ارزانی می دارند نیروئی خواهد بود که ناگزیر به حساب خواهد آمد و از خودکامگی و هاری سانسور به میزان قابل ملاحظه ای خواهد کاست.
با این همه باز تاکید می شود که این به تنهایی برای برانداختن سانسور کافی نیست.
مبارزه با سانسور حتما باید با مبارزه اجتماعی مردم جوش بخورد تا با وجود حکومت طبقاتی سانسور درون چار دیواری قوانین دموکراتیک رانده شود و یا در صورت برتری کوبنده نیروی مردم و پیگیریشان در مبارزات اصولی سانسور هم با دیگر تضادهای بنیادی اجتماع از میان برود.
در پایان این نکته هم شاید به گفتن بیارزد که رفتار نویسنده در برابر سانسور هر چند هم که بر یک روش کلی دستجمعی منطبق باشد باز هر بار او تنها و به مسئولیت خویش پا به میدان قلم می گذارد و هر سود و زیان عاجلی که هست بیش از همه عاید خود او می گردد.
پس طبیعی است می بینیم ترس و تردید و وسوسه همه جا پا بپای او می رود و اگر همبستگی و یاری و مراقبت دوستانه ای میان اهل قلم نباشد اگر یک جریان نیرومند همگانی و تشویق و تحسین از جانب مردم او را در برنگیرد چه بسا که دستش در کار بلرزد و یا پایش بلغزد.
از این رو می باید کوشید تا چنان رابطه ای میان نویسنده و توده های مردم پدید آید که او گذشته از اعتماد به شایستگی و هنر و یقین به حقانیت مبارزه خویش نیروئی را پشت سر خود حس کند و بدان دلگرم باشد.
برای این کار می باید همیشه رو بمردم داشت.

توضیحات سند:

1ـ باقر پرهام در این رابطه، چنین نقل می کند: «آخرین جلسه منظم کانون در مدرسه به آذین در نارمک تشکیل شد، در این جلسه بحث بر سر صدور اعلامیه ای علیه سانسور بود که با مخالفت عده ای روبرو شد و به دنبال این اختلاف نظرها، فعالیت منظم و همبسته کانون از آن پس عملاً دچار تفرقه و سکون گردید.
» «کتاب جمعه ـ سال اول ـ ش 28 ـ ص 24»

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 118





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.