صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 27 آذر 1348


متن سند:

سازمان اطلاعات و امنیت کشور نمیدانم گزارش اینکار را چه جور و بچه مقامی بدهم که سعایت و چغلی برای احدی تلقی نگردد تا چه رسد بشکایت.
اصل موضوع شاید مهم نباشد ولی کیفیت و زمینه آن طوری است که تکرار نظایر آن حتی تا سرحد بهمزدن روابط ایران با یک کشور خارجی هم برسد و در نتیجه برای ما هم مانند بسیاری از افراد بی اطلاع و بیگناه دیگر پرونده و یا لااقل سوءسابقه ایجاد کند.
بهمین مناسبت خود را موظف میداند گزارش کار را آنطور که هست و از روی واقعیت بدهد تا روزی اگر لازم شد برای کشور بکار آید.
یکروز بعد از بیرون کردن لوشانی سردبیر تحمیلی از خواندنیها آقای نیکوخواه معاون وزارت اطلاعات آقای علی شعبانی را بما معرفی کرد که بجای او در مطالب و مندرجات مجله نظارت و دخالت داشته باشد و سه هزار تومان هم از بودجه خواندنیها حقوق بگیرد.
طرز کار و نوع رفتار چهار ماهه لوشانی در خواندنیها با همه خاصه صاحب مؤسسه طوری بود که اگر بعد از او دستگاه شمرسگ هم معرفی میکرد روی چشم میگذاشتیم و با او همکاری میکردیم چنانکه کرده ایم تا چه رسد شعبانی که نویسنده ایست با ذوق و بامزه نویس و سالها از دور هم با ما همکاری داشت و اخلاقا هم با ما برخوردی نداشته است، وضع خواندنیها هم طوری بود که بعد از رفتن لوشانی و دار و دسته او جای خالی آنها فورا میبایستی پر شود که بانتشار منظم مجله و وضع ظاهر آن در انظار لطمه ای وارد نیاید.
بهمین مناسبت با آغوش باز شخص مورد اعتماد دستگاه را پذیرفتم و با آنکه آقای شعبانی که روز بعد در ورقه ای قرارداد مانند خواسته های خود را در 10 ماده روی کاغذ آورد که فتوکپی آن عینا ارسال میگردد، تا الان بدون هیچگونه قرار کتبی و یا شفاهی با هم داریم کار میکنیم.
تهیه سرمقاله با نظارت و کنترل ایشان و دیگر مقامات وزارت اطلاعات بر عهده خود من است بضمیمه تهیه و تصحیح و انتخاب قسمت خواندنی مجله مانند مقالات تاریخی و ادبی و غیره.
تهیه شایعات و اخبار مخصوصا خلاصه مندرجات روزنامه های داخلی و خارجی و تفسیرهای سیاسی روز و بطور کلی بخش گفتنیها که قسمت مهم و حساس مجله میباشد خود آقای شعبانی عهده دار است و اختیار قبول و یا رد هر نوشته ای و همچنین دست بردن در آن نیز با ایشان میباشد با آنکه آقای شعبانی نوشته 10 ماده ای خودشان را سه روز بعد پس گرفتند من تا کنون بآن جوابی نداده ام نخست بعلت اینکه نمیدانم نام ایشان را بعنوان سردبیر یا رئیس هیئت تحریریه در سرلوحه مجله بگذارم یا نه.
اگر اینکار را بکنم با سوابقی که خوانندگان مجله از سابقه کار ایشان دارند اینبار هم بزیان خواندنیهاست و هم خلاف مصالح دولت و دستگاه.
توضیح آنکه آقای شعبانی مدت دو ماه تمام از 11 مهر تا سوم آذر سال 1332 تحت عنوان : «اسراری که برای نخستین بار چاپ میشود» بدوران سردبیری عباس فروتن1 و در حکومت سپهبد زاهدی در همین خواندنیها مطالبی را با امضای صریح خود نوشته و انتشار داده که اکنون بعد از 16 سال که خواننده بآن نگاه میکند میفهمد که این قبیل نوشته ها کار یک فرد عادی و محض رضای خدا نیست و قطعا دست یا دست هائی بمنظورهای خاصی در تهیه و انتشار آن دخالت داشته است.
من بعد از مطالعه آن یادداشت ها مردد شدم که چطور میتوانم کسی را که خود مدعی است جاسوس بوده و مأمور قتل والاحضرت شمس و از تمام ترورهای آن سالها اطلاع داشته از قتل دهقان و رزم آراء و هژیر تا تیراندازی بشاه، و خواننده خواندنیها همه را میداند بعنوان سردبیر باو معرفی کنم؟! و اگر اینکار را نکنم چون از مطالب و مندرجات سیاسی و حساس مجله قبل از چاپ اطلاعی ندارم و از طرفی جز نام مدیر نام دیگری در سرلوحه نیست، خواننده که از تحمیل سردبیر بوسیله وزارت اطلاعات اطلاعی ندارد بتصور اینکه مدیر مسئول قبلا آن مطالب را دیده و کنترل کرده همه را بحساب مدیر بی تقصیر میگذارد و این در آینده برای ما یک مسئولیت شدید ایجاد میکند که قابل دفاع نیست، چنانکه هم اکنون ایجاد کرده و آنچه باعث شد که این گزارش تهیه گردد نیز همین پیشامد میباشد.
توضیح آنکه در شماره شنبه 29 آذر (شماره 25 سال سی ام) تحت عنوان : (سیاست انگلیسها را هم فهمیدیم) مقاله ای بنقل از یک روزنامه گمنام بنام پیک خجسته1 در صفحه 9 چاپ شده که اگر هم نقل مفهوم آن صلاح باشد، بکار بردن الفاظ و عبارات زشت و زننده نسبت بانگلیسها و تمام مردم بریتانیا! آنهم در صفحات خواندنیها شاید بصلاح ما و دستگاه نباشد.
مجله ای که سالها در سرلوحه «احترام بهمه دول و ملل جهان» را جزء رویه ها و روش خود تعیین کرده و همین یک هفته پیش بود که در سرمقاله نوشت : تا میتوانید «بفرمائید» بکار ببرید چرا الفاظ «بنشین و بتمرگ» استعمال میکنید؟ اکنون چطور چنین الفاظ و کلماتی را بکار میبرد، آنهم بدون هیچگونه الا و استثنا و در مورد همه لندنی ها ! اگر این نوشته را من قبلا میدیدم بفرض اینکه مجبور بچاپ آنهم بودم حداقل قسمت های رکیک و فحش های لفظی آنرا در شش سطر آخر برمیداشتم.
هم حرف خود را زده بودم و هم ادب و انسانیت را رعایت کرده بودم.
فتوکپی آن نوشته نیز مانند فتوکپی قسمتی از یادداشت آقای شعبانی در 16 سال پیش ضمیمه میباشد.
مضحک این است که این توهین بمردم لندن در تمام ساکنان جزیره بریتانیا در مجله ای چاپ شده که تا دو سه ماه پیش سردبیر دیگرش آقای لوشانی تمام مجله را انگلیس نامه کرده بود و طوری بطرفداری از سیاست انگلستان تظاهر و تفاخر میکرد که کارکنان خواندنیها و حتی خوانندگان آن خیال میکردند مدیر بدبخت که برای یک هفته به بیمارستان لندن رفته بود، خود را بآنها فروخته است! من نمیدانم دولت و دستگاه درباره ما چه خیالی دارد که بنام ما و در نشریه ایکه گوشت و پوست و استخوانش از ماست و روی سیاست مستقل ملی ایرانی بی هیچ وابستگی بنا شده و با کسر بودجه بحیات بخور و نمیرش ادامه میدهد، در یک شماره بامریکا و سیاست آن حمله میکند و در یکی بانگلیس و مردم آن.
اکنونهم اگر من بدانم اینکارها در صلاح کشور باشد و شاهنشاه عزیز ما از آن آگاهی دارند و تصویب فرموده اند، من خود در یک چنین حملاتی پیشقدم خواهم شد چنانکه بارها جواب همین رادیو لندن را مؤدب و متین و در عین حال کوبنده داده ام تمام ترس ما که انگیزه تهیه این قبیل گزارشهاست از اینجاست که وجود ما و مجله ما خدای نکرده ندانسته عاملی علیه مصالح کشور و شاهنشاه آن تلقی گردد.
اگر ما را بحال خود بگذارند و یا لااقل سر و کار ما را با افراد فهمیده و بیغرض که جز ایران و پادشاه آن کسی را نشناختند واگذار کنند، هیچیک از این مشکلات پیش نخواهد آمد.
من نمیدانم دستگاه از ارتباط مستقیم با خود ما چه زیانی دیده که برای تماس با خواندنیها واسطه میتراشد، آنهم واسطه هائی نادان و مغرض و غیر وارد.
ع ـ امیرانی در پرونده مجله خواندنیها بکلاسه 251518 بایگانی شود

توضیحات سند:

1ـ عباس فروتن فرزند محمد در سال 1303 ه ش در کرمان به دنیا آمد.
نامبرده پس از سپری نمودن مقطع ابتدائی در دبستان ادب، از دبیرستان پهلوی دیپلم گرفت و دانشسرای مقدماتی را در کرمان به پایان رساند و در وزارت فرهنگ و هنر آموزگار شد.
وی در سال 1326 به تهران انتقال یافت و در دبستان رشدیه و اداره تعلیمات اجباری و دایره آمار و تبلیغات بکار پرداخت و در سال 1331 از دانشگاه تهران لیسانس فلسفه و علوم تربیتی دریافت نمود.
مشارالیه در سال 1329 به عنوان افسر وظیفه در ارتش مشغول خدمت شد ولی به دلیل گرایش های کمونیستی پس از یکسال از ارتش اخراج گردید و مجددا در آموزش و پرورش بتدریس مشغول شد و دبیر دبیرستانهای حکیم و شاه عباس بود و در سال 1330 با توصیه حسین مکی نماینده مجلس و اعمال نفوذ قدوه صدر دبیر جبهه ملی توسط دکتر سنجابی وزیر فرهنگ به معاونت اداره کل نگارش منصوب شد.
عباس فروتن در سال 1330 مدیر روزنامه شهرآرا بود و در سال 32 با روزنامه آتش، خواندنیها و آشفته همکاری داشت.
وی در سال 37 بدلیل فساد اخلاقی از رادیو تهران اخراج گردید، وی در سال 38 رئیس اداره کار کرج، و در سال 39 معاونت اداره انتشارات و رادیو و رئیس قسمت تبلیغات سازمان نگهبانان آزادی ـ وابسته به حزب زحمتکشان ـ بود و در سال 40 معاون سیاسی اداره کل تبلیغات رادیو را بر عهده داشت و در سال 42 با سفارش معینیان وزیر مشاور به مدیر کلی اداره انتشارات و رادیو انتخاب شد و در سال 43 معاون وزارت اطلاعات و همزمان سرپرست آن وزارتخانه بود.
نامبرده عضو هیئت اجرائی و شورای مرکزی و مسئول تبلیغات و انتشارات شورای داوری بود و در هیئت رسیدگی به اعمال خلاف حیثیت و شئون شغلی و اداره کارمندان دولت در وزارت اطلاعات عضویت داشت و مشاور وزیر آب و اطلاعات و جهانگردی بود.
مشارالیه در حزب ایران نوین عضویت داشت و در روزنامه ندای ایران نوین مسئول انتشارات و تبلیغات بود و در دوره های 22 و 23 کاندیدای حزب مردم در مجلس شورایملی و در انتخابات دوره 24 کاندید حزب مردم در تهران بود.
مشارالیه فردی بهائی و از دوستان نزدیک ایادی پزشک مخصوص محمدرضا پهلوی بود و زنش اهل یوگسلاوی و تابعیت آن کشور داشت و در اکثر سفرها با شاه همراه بود و از طرف او نشانهای درجه 3 و 4 همایون، درجه 3 اصلاحات ارضی و تاجگذاری دریافت کرد.
عباس فروتن در تشکیلات فراماسونری عضو لژ ایران بود.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی 2ـ روزنامه پیک خجسته به صاحب امتیازی و مدیر مسؤولی، مصطفی خجسته به صورت هفتگی در بوشهر، آبادان و شیراز منتشر می شد.
چهره مطبوعات معاصر، صفحه 187

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله خواندنی‌ها به روایت اسناد ساواک صفحه 212




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.