صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 10 اسفند 1337


متن سند:

شماره : 25ـ3 1ـ نام مصطفی 2ـ شهرت ـ لقب اسکوئی 3ـ نام و شهرت پدر حسن اسکوئی 4ـ نام مادر حاجیه اسکوئی 5ـ تاریخ تولد یا سن با ذکر محل تولد 1302 بخش 4 تهران 6ـ شماره شناسنامه و محل صدور 41139 تهران 7ـ علائم مشخصه صورت سبزه چشم و ابر و موی سر مشکی 8ـ شغل و رتبه دارنده سینما و تئاتر آناهید در کوی یوسف آباد 9ـ محل سکونت با ذکر شماره تلفن خیابان بهار کوچه پاک منزل اکبر روشنفکر مدیر شرکت سهامی لوان تور برادرش که بدون پرداخت کرایه در آنجا سکونت دارد و مستقلاً زندگی می کند.
10ـ خانه مسکونی شخصی است یا اجاره ای (در صورت دوم میزان اجاره) متعلق به برادرش اکبر روشنفکر است 11ـ مذهب مسلمان 12ـ متأهل است یا خیر متأهل است 13ـ خانم او از کدام خانواده است (چنانچه خارجی است مشخصات کامل او) از خانواده حسن طاقانی ملاک 14ـ تعداد اولاد (ذکور ـ اناث) با ذکر اسامی 3 دختر یکی کارمن 11 ساله متولد ژنو محصل دبستان دلوری دومی سودابه ده ساله متولد مسکو محصل دبستان دلوری سومی شهرزاد که طفل است.
15ـ شغل هر یک از اولاد 2 محصل دیگر کودک 16ـ اقوام درجه 1 نسبی و سببی نسبی اکبر روشنفکر مدیر شرکت لوان تور و باقر اسکوئی مدیر گاراژ ری و مرتضی اسکوئی بازرس شرکت لوان تور برادران وی هستند صغری اسکوئی عیال مصطفی کسائی پور عضو شرکت واحد اتوبوسرانی خواهر وی می باشد اقوام سببی پدر خانمش و پوران شاهپوری خواننده رادیو خواهر خانم و بانو روحبخش خواننده سابق رادیو خاله خانمش 17ـ با کدامیک از خانواده های مشهور قرابت دارد.
بار ردیف بالا 18ـ دوستان و معاشرین نزدیک وی آقای انصاری کارمند وزارت دارائی مدیر داخلی سینما و تئاتر آناهید که محصل مدرسه هنرپیشگی آلمان بوده و در آنجا با هم آشنا می شوند و مسعود فقیه کارمند اداره هنرهای زیبا و بیژن محتشم محصل که در تأتر وی هم شاغل است 19ـ وضع مزاجی سالم 20ـ اعتیاد ندارد 21ـ میزان تمول و ثروت منقول و غیرمنقول در حدود یک میلیون و پانصد هزار ریال 22ـ در کدامیک از نقاط کشور ملک دارد ندارد 23ـ مدارج تحصیلی تا سال دوم مدرسه هنرپیشگی را در ایران دیده سپس یکسال هم را کنسرواتوار هنر دراماتیک را در پاریس طی نموده و بعد فارغ التحصیل ناکولته کارگردانی تأتر مسکو می شود.
24ـ به چه زبانهائی آشنائی دارد.
روسی کامل و مختصری فرانسه 25ـ تألیفات ندارد 26ـ آثار علمی و هنری علمی ندارد در قسمت هنری فقط استاد است و هنوز آثارش را منتشر ننموده است.
27ـ به چه نوع کتب و مجلات و روزنامه ها بیشتر علاقمند است مجلات و روزنامه های ادبی و هنری 28ـ اوقات بیکاری خود را چگونه می گذراند.
صرف امور هنری در مؤسسه خود 29ـ به چه چیزهائی بیشتر علاقمند است.
به شغل...
30ـ صفات برجسته و نقاط حساس زیرک ـ تیزهوش ـ زبان باز 31ـ نقاط ضعف 32ـ حسن شهرت و معروفیت در بین طرفداران سیاست دست چپی ـ خوب 33ـ میزان نفوذ در فامیل، جمعیتها و در اشخاص در میان فامیل خوب ولی در جامعه خیر 34ـ سوابق خدمتی و مشاغل قبلی هنرپیشگی در تمام تماشاخانه های تهران تا قبل از مسافرت به خارج از کشور 35ـ امتیازات ندارد 36ـ محکومیت های کیفری ـ خلاف ـ جنحه ـ جنایت با ذکر علت ـ مدت و نوع محکومیت ندارد 37ـ مسافرتهای خارج از کشور با ذکر تاریخ ـ مدت ـ علت و همراهان در سال 1328 خود ابتدا از تهران به ژنو می رود و پس از 5 ماه توقف در آنجا به پاریس رفته و 14 ماه در پاریس می ماند و در فعالیتهای سیاسی که آن دوره در پاریس توسط عده ای از ایرانیان دسته چپی می شد شرکت داشته و سپس از آنجا به پراگ پایتخت چکسلواکی عزیمت نمود از پراگ با هزینه شورویها به مسکو می رود و پس از 6 سال توقف در شوروی از طریق ژنو و آلمان به ایران بازگشت می نماید.
38ـ سوابق و تمایلات سیاسی در سال 1324 به معرفی خیرخواه و خاشع وارد حزب توده می گردد و در کادر هنرپیشگان حزب توده در آمده و اغلب نمایشات حزبی را اداره و از فعالین حزب بوده و در حالی که پس از واقعه بهمن 27 عرصه فعالیت ملی را در ایران تنگ می بیند بنام ابتلا به بیماری سل به ژنو و بعد به پاریس می رود و در پاریس با یکی دیگر از فراریان حزب توده بنام زمان پهلوان عضو کمیته ایالتی مازندران تماس و فعالیت هنری داشته است و تمایلات سیاسی درصد چپی دارد.
39ـ در حال حاضر به کدام سیاست بیشتر تمایل دارید.
صد درصد چپی 40ـ بستگی به احزاب و جمعیتها به حزب توده ایران 41ـ سایر اطلاعات متفرقه در سال 1328 پس از آنکه حزب منحله توده غیرقانونی اعلام می گردد نامبرده که از اعضاء فعال این حزب بوده بنام ابتلا به بیماری سل باتفاق خانم خود ابتدا از تهران به ژنو رفته در ژنو در منزل دکتر صیرفی پدر عامل سابق شرکت بیمه سکونت داشته و پس از 5 ماه توقف از آنجا به پاریس می رود و ضمن یکسال تحصیل در کنسرواتوار پاریس و شرکت در فعالیتهای سیاسی در پایتخت فرانسه و داشتن تماس مداوم با فراریان حزب توده از جمله زمان پهلوان عضو کمیته ایالتی مازندران و ایرج اسکندری مقدمات مسافرت خود را به شوروی فراهم و به همین مزبور 2 ماه پس از پایان تحصیل و خاتمه کلاس کنسرواتوار پاریس از فرانسه به پراگ می رود و مدتی که در پراگ بوده با یکی دیگر از فراریان حزب توده بنام منصور شکی در تماس بوده سپس با هزینه دولت شوروی به مسکو پرواز می نماید.
در مسکو در کوی سالیونکا سکونت داشته و ضمن اشتغال به تحصیل در ناکولته کارگردانی تأتر مسکو خود و خانمش جزء هنرپیشگان و گویندگان رادیو مسکو در می آیند و از بدو ورود شوروی تا روز خروج خود و خانمش ماهیانه مجموعا یکهزار روبل حقوق دریافت می داشتند.
هنگام گویندگی در رادیو مسکو علاوه بر این دو نفر جمشید کشاورز برادر کوچک دکتر کشاورز بود و فراری حزب توده و انور استوار هوائی و فراری ایران و شخص دیگری بنام صدیقی دشتی هم همکاری داشتند که مجموعا برنامه های فارسی هنری و گویندگی رادیو مسکو را اداره می نموده اند.
این شخص در طول مدت 6 سال متوقف در خاک شوروی قریب 2 هفته در لنین گراد و چهل روز هم در آستاراخان اقامت نموده که در شهر آستاراخان یک برنامه هم اجرا نموده است و ظرف این شش سال در شوروی با دکتر کشاورز1 و احمد قاسمی2 و رضا روستا3 و دکتر رادمنش4 و بقراطی5 و اکبر شاندرمنی6 و احسان طبری7 و عبدالحسین نوشین8 و بانو لرتا خانمش و اردشیر آوانسیان9 ارتباط و تماس دائم داشته و بعدها زمان پهلوان هم که در پاریس در رشته حقوق بین المللی تحصیل می کرد.
به مسکو وارد می شود که آن هم در حوزه معاشرین اسکوئی و خانمش در می آید.
سه سال و نیم قبل این شخص همراه با خانم و بچه هایش به هزینه دولت شوروی از مسکو به ژنو باز می گردد و از ژنو ابتدا از آنجا به وین و سپس به کلن مونیخ عزیمت نموده و در حوالی این شهر در قریه دلین مؤسسه ای بنام (استودیو ملی سینما تئاتر ایران) تأسیس و ظاهرا به دوبلاژ فیلم می پردازد که تنها موفق به دوبلاژیک فیلم بنام اراده می گردد، در این استودیو برای مدت کوتاهی عباس مغفوریان و انصاری مدیر داخلی فعلی تأتر وی و هم چنین فروغ فرهن زاده شاعره معروف با وی همکاری داشته اند این شخص هدف نهایی اش بازگشت به ایران بوده تا آنکه در سفری که خواهر خانمش بانو پوران شاهپوری در سال گذشته به آلمان می نماید این موضوع را با وی در میان گذاشته و نامبرده هم در بازگشت به ایران و با کمکهای برادران وی زمینه بازگشت او را فراهم و قریب 4 ماه قبل وارد ایران10 می شود و پس از دریافت وجوهی از برادران خود محل سابق سینما آپادانا را از آقایان عبدالرزاق فلاطوری و دکتر روح اللّه اسفندی مالکین فعلی آن با کلیه اثاثیه به مبلغ ماهیانه 80 هزار ریال اجاره می نماید و اکنون در حال آماده نمودن آنجا برای افتتاح تئاتر می باشد و برنامه افتتاحیه وی نمایشنامه اتلو می باشد.

توضیحات سند:

1ـ با توجه به ارتباط موضوعی این سند با سند قبلی بجای اینکه در تاریخ 10 /12 /37 بیاید در این قسمت کتاب آمده است.
1ـ فریدون کشاورز وی در رشت به دنیا آمد.
پدر وی که از مشروطه خواهان بود در زمانی که فرزندش دو سال بیشتر نداشت در صحن مجلس شورای ملی جان سپرد.
(وی نماینده مجلس شورای ملی از بندرپهلوی و رشت بود) کشاورز در مدرسه دارالفنون به تحصیل پرداخت و در دوره رضاخان با استفاده از بورس تحصیلی به پاریس اعزام شده و در آنجا فارغ تحصیل رشته پزشکی گردید.
وی پس از پایان تحصیلات به ایران بازگشته و در دانشکده پزشکی به تدریس پرداخت.
دکتر کشاورز چند ماه پس از تشکیل حزب توده با کمک سلیمان میرزا اسکندری به عضویت حزب توده درآمد و در مهرماه 1321 به عضویت کمیته مرکزی حزب رسید.
در مجلس چهاردهم (1322) به نمایندگی از بندر انزلی (پهلوی) انتخاب و رهبر فراکسیون در مجلس بود و در کابینه قوام السلطنه (1325) به وزارت فرهنگ رسید.
وی مدتی روزنامه «رزم» ارگان سازمان جوانان حزب توده را منتشر کرد.
کشاورز در سال 1322 پس از غیرقانونی شدن فعالیت حزب توده، به شوری گریخت.
در پلنوم ششم (سال 1338) کشاورز علیرغم مخالفت کمیته مرکزی حزب روی تصمیم خود مبنا بر عزیمت به عراق باقی ماند و از کمیته مرکزی برکنار گردید.
وی پس از برکناری از کمیته مرکزی حزب به بغداد رفته و مدتی در رادیو عراق به کار پرداخت و همچنین سمت استادی امراض اطفال را در بغداد به عهده داشت و سپس به الجزایر رفته و در آن جا مشغول به تدریس در دانشگاه شد.
در سال 1356، کتاب «من متهم می کنم کمیته مرکزی حزب توده را» منتشر کرد.
که انتقاد و افشاگری علیه رهبران حزب توده است.
فریدون کشاورز در تلاش برای ماندن در عرصه فعالیت های سیاسی، گاهی به چین و زمانی به آلبانی نزدیک شد، اما این ارتباط ها دوام چندانی نداشت و او همچنان در انزوای سیاسی باقی ماند.
برگرفته از خاطرات کیانوری، نگاهی از درون جنبش چپ ایران، سیاست و سازمان به حزب توده اسکندری، مهدی خان بابا تهرانی، من متهم می کنم کمیته مرکزی حزب توده انتشارات رواق تهران چاپ دوم 57.
به تازگی خاطرات سیاسی وی توسط نشر آبی در تهران به چاپ رسیده است.
2ـ احمد قاسمی نام پدرش نبی، متولد تهران، کارمند وزارت دارایی و لیسانس حقوق بوده است.
وی از اعضای اولیه حزب توده بود که از کنگره اول تا پلنوم یازدهم حزب همواره در کمیته مرکزی و هیأت اجرایی آن عضویت داشت.
او مدتی مسئول سازمان ایالتی حزب در گرگان و عضو کمیسیون تفتیش کل بود و پس از سفر به مسکو مسئولیت تشکیلات کل شهرستانها را برعهده داشت.
قاسمی به همراه فروتن و سغایی به مائوئیسم گرایش پیدا کرد و در سال 1342 نظرات و مسائل مورد اختلاف خود را در کمیته مرکزی ارائه نمودند.
در بهار 1343 هر سه نفر نظرات خود را به بوروی موقت کمیته مرکزی داده و خواستار انتشار آن شدند و سرانجام در پلنوم یازدهم (دی ماه 1343) از حزب به عنوان مائوییست با نظر شوروی ها اخراج شدند.
پس از آن قاسمی به غرب رفته و به همراه فروتن و سغایی از اعضای سازمان انقلابی شدند.
در سال 1345 هر سه نفر از سازمان انقلابی خارج شده و با همکاری چند تن دیگر سازمان مارکسیست لنینستی توفان را بنا نهادند احمد قاسمی در سال 1353 درگذشت.
برگرفته از اسناد ساواک ـ خاطرات کیانوری ـ یادنامه دکتر فروتن نشریه راه آینده شماره ویژه شهریور 77 سیاست و سازمان حزب توده خاطرات اسکندری 3ـ رضا روستا بنیانگذار اصلی شورای متحده مرکزی بود.
در سال 1282 در روستای ویشکا در یک خانواده روستائی به دنیا آمد.
در دوره دبیرستان به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی جلب شد و چندی بعد مدرسه را رها کرده و به کمونیست های گیلان پیوست.
پس از سرکوب نهضت جنگل در سال 1301 به اتحاد شوروی رفت و مدرسه حزبی را در شوروی گذرانده و در سال 1303 به ایران بازگشت.
در تهران به حزب سوسیالیست سلیمان میرزا اسکندری پیوست.
مدتی بعد به علت شرکت در فعالیت انتخاباتی به سود فراکسیون ملی (انتخابات مجلس پنجم)، پخش اعلامیه و شرکت در تظاهرات مسجد شاه (حرکت خالصی زاده علیه رضاخان) تحت تعقیب شهربانی قرار گرفت و به اصفهان گریخت.
در اصفهان با سید محمد تها (اسماعیلی) رهبر اتحادیه کارگران چاپخانه ها، همکاری داشت سپس به کرمان رفت و با روزنامه بیداری همکاری نمود.
و در اداره تجارت روس استخدام شد.
در سال 1309 در کرمان دستگیر و به اعدام محکوم گردید ولی با تجدید نظر به 8 سال زندان محکوم و به زندان قصر فرستاده شد.
در سال 1315 آزاد و به دامغان تبعید گردید.
متعاقبا به هنگام دستگیری «53 نفر» روستا نیز دستگیر و پس از ده ماه بازداشت به اراک تبعید شد.
در آنجا نیز دستگیر و یک ماه و اندی در زندان بود چندی بعد مجددا دستگیر شد و 2 سال و نیم در زندان ساوه به سر برد.
در فروردین 1326 دستگیر و تا آذرماه آن سال در زندان بود.
پس از آزادی به اتحاد شوروی رفت و با سمت عضو کمیته مرکزی ابتدا در مسکو و بعدا در برلین شرقی فعالیت داشت.
روستا در سال 1328 در دادگاه غیابی به اعدام محکوم شد.
او در سن 68 سالگی در آلمان شرقی در گذشت (رضا روستا.
»مجمع ادبی فرهنگ»، دنیا، سال ششم، شماره 3، پائیز 1344؛ حبیب لاجوردی.
اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران، ترجمه ضیاء صدقی، تهران؛ نشر نو، 1369، اسناد ساواک ـ پرونده های انفرادی) 4ـ رضا رادمنش در سال 1283 در یک خانواده ملاک در لاهیجان بدنیا آمد.
در مدرسه دارالفنون به وسیله ایرج اسکندری که آن هنگام دانشجوی حقوق بود، به تحصیل پرداخت و در نوجوانی به همراه گروه خالو باقرخان در نهضت جنگل شرکت داشت.
پس از اتمام تحصیلات متوسطه در زمره دانشجویان اعزامی به فرانسه رفت و با افکار سیاسی آشنا شد.
در فرانسه تحصیلات خود را با مدرک دکترا در رشته فیزیک به پایان رسانید.
پس از مراجعت به ایران در سال 1316 به همراه «گروه رشتی ها» دستگیر و با گروه 53 نفر محاکمه و به 5 سال زندان محکوم و در سال 1320 مورد عفو قرار گرفته و آزاد شد.
از ابتدای تأسیس حزب توده، عضو کمیته مرکزی حزب توده بوده و در کنگره دوم حزب در سال 1327 به عنوان دبیرکل حزب انتخاب گردید.
در پی دستگیری عده ای از اعضاء کمیته مرکزی در سال 1327 برای مدتی مخفی و سپس از کشور خارج و به شوروی عزیمت نموده و در سال 1336 به اتفاق سایر اعضاء کمیته مرکزی و کادر حزبی از شوروی به آلمان اعزام و در لایپزیک ساکن گردید.
دکتر رضا رادمنش از سران و مؤسسین حزب توده، نماینده حزب توده از لاهیجان در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی و از تشکیل دهندگان فراکسیون توده در مجلس و اولین دبیرکل حزب توده از 1327 منتخب کنگره دوم که تا پلنوم چهاردهم حزب 1349 رهبری حزب را به عهده داشت.
وی تا سال 1349 همچنان به عنوان دبیرکل حزب ابقا گردید.
حزب توده در دوران دبیرکلی رادمنش دچار فرازونشیب های متعددی بالاخص در دهه چهل گردید و ساواک با نفوذ در حزب ضربات مهلکی بر حزب وارد آورد.
و همین مسائل بالاخره موجب عزل رادمنش از دبیرکلی حزب گردید.
رادمنش پس از عزل از دبیرکلی کماکان به عنوان عضو کمیته مرکزی در حزب باقی ماند، در سال 1358 برای مدت کوتاهی به کشور مراجعت نمود و با اعضاء حزب ملاقات و مذاکره کرد و بالاخره در بهمن 1362 در سن 78 سالگی در آلمان شرقی درگذشت.
(اسناد ساواک، پرونده های انفرادی ـ خاطرات اردشیر آوانسیان، مؤسسه فرهنگی و انتشاراتی نگره، ص 120 ـ خاطرات نورالدین کیانوری، مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه، ص 369 ـ 5063) احسان طبری در خاطرات خود پیرامون رادمنش می نویسد : رادمنش مدت 20 سال در خارج، دبیرکل، دبیر اول و صدر سازمان حزب در خارج بود، در ابتدا، رادمنش که سیاست رخنه خود را بی عجله انجام می داد، در داخل جنگل رهبری با احتیاط و غالبا با سکوت رفتار می کرد.
چون وی فردی لافزن، متفرعن بود، و از این جهت به دوست دوران جوانی خود، منوچهر اقبال شباهت داشت.
در دوران همکاری با عباس شهریاری نیز، رادمنش تنگ نظری و عجب و خودفریبی خویش را به منصه ظهور آورد.
عباس شهریاری با بازی مخالفت با کیانوری، توجه و محبت رادمنش را به خود جلب کرد.
بنا به دستور ساواک، عباس شهریاری رادمنش را مورد تملق های ظریفانه ای قرار می داد و معمولاً از ...
.
دو دکتر، در داخل نهضت صحبت می کرد.
یکی دکتر ارانی ـ و دیگری دکتر رادمنش ـ این «تعارف» مهمی برای رادمنش بود.
عنکبوت سرخ / تهران / 1378 کژراهه / تهران / 1366 5ـ محمد بقراطی او یکی از اعضای گروه پنجاه و سه نفر و فرزند یک پزشک گیلانی بود.
بقراطی در دارالفنون به تحصیل پرداخت و پس از آن به شاخه جوانان حزب کمونیست پیوست و برای تشکیل نخستین اتحادیه آموزگاران تهران تلاش کرد.
در سال 1316 همراه گروه دکتر ارانی دستگیر شد و پس از شهریور 1320 و تشکیل حزب توده از مؤسسان حزب بود.
در کنگره دوم حزب توده (1327) به عضویت کمیته مرکزی انتخاب شد و به نمایندگی از کمیته مرکزی حزب توده در مهر ماه 1324 اتحاد حزب و فرقه دمکرات آذربایجان را اعلام کرد.
در سال 1331 به روسیه رفت و همواره به عنوان یکی از اعضای کمیته مرکزی و هیأت اجراییه حزب توده بود.
6ـ علی اکبر شاندرمنی او متولد سال 1295 شمسی، فرزند گل محمد و قبلاً شاگرد خیاط بوده است.
وی یکی از قدیمی ترین اعضای حزب کمونیستی ایران است که در گروه ارانی شرکت داشت و در این رابطه دستگیر گشت و پس از چند سال زندان در سال 1320 آزاد شد.
شاندرمنی بلافاصله به عضویت حزب در آمد و از همان آغاز از فعالین حزب بود و در کنگره دوم حزب به سمت مشاور کمیته مرکزی برگزیده شد.
در جریان دستگیری کادر مسئولین حزب در ارتباط با تیراندازی به شاه معدوم، دستگیر و به 5 سال زندان محکوم گردید.
او با اولین گروه 14 نفری از زندان قصر تهران به زندان شهربانی یزد تبعید شد و پس از بازگشت از تبعید در آذرماه 1249 در زمره 10 نفر از سران حزب از زندان قصر فرار کرد و پس از مدتی کار مخفی به خارج از کشور اعزام شد.
وی در دوران طولانی مهاجرت در تمامی پلنومهای حزب شرکت داشت و مسئول سازمان حزب از تاجیکستان بود.
او همچنین در دانشکده شهر دوشنبه به تدریس زبان فارسی اشتغال داشت.
شاندرمنی در پلنوم چهاردهم به عضویت کامل کمیته مرکزی برگزیده شد و پس از پلنوم شانزدهم از اولین داوطلبان مراجعت به ایران بود.
وی از سال 1358 مسئول سازمان حزبی گیلان بود و در سال 1360 به دلیل بیماری به شوروی اعزام شد.
در پی انحلال حزب توده در سال 61 بقایای حزب توده همچون شاندرمنی به رهبری خاوری کمیته برون مرزی را تشکیل دادند که در پی پخش اعتراضات سران حزب توده (مهر ـ آبان 62) موجودیت ارگان فوق زیر سؤال رفت و در چنین شرایطی کمیته برون مرزی منحل شد و پلنوم هیجدهم (آذر 62) با نظر شوروی ها تشکیل گردید.
پس از آن در 24 اردیبهشت سال 1364 توسط هیأت سیاسی پلنوم نوزدهم کمیته مرکزی دعوت شد ولی بدون اطلاع قبلی، پلنوم به کنفرانس ملی تبدیل شد.
در خرداد 1365 جلسه فوق با شرکت تعدادی از کادرهای دست چین شده منعقد گردید.
تعدادی از کادرها و عناصر مرکزیت حزب به دلیل اعتراضاتی که به فساد حاکم بر حزب داشتند دست به افشاگریهایی زدند و با انتشار نامه های سرگشاده حقایقی را بازگو کردند.
شاندرمنی در 10 خرداد سال 65 از عضویت هیأت سیاسی استعفا داد و لذا باند حاکم بر حزب، پلنوم بیستم را در تاریخ دی ماه 1366 با گسیل لشگر فرقوی حاکم بر حزب تشکیل دادند.
در پلنوم حزب تعدادی از معترضان از جمله شاندرمنی از حزب اخراج شدند.
سرانجام شاندرمنی در شهر دوشنبه درگذشت.
برگرفته خاطرات کیانوری خاطرات اسکندری اسناد ساواک 7ـ احسان طبری در سال 1295 در شهر ساری به دنیا آمد وی در جوانی با دکتر تقی ارانی از مبلغان اولیه مارکسیسم در ایران آشنا شد و تحت تأثیر اندیشه او به مارکسیسم گروید.
در سال 1316 در زمره گروه «53» نفر توسط رضاخان زندانی شد و با سقوط نامبرده از زندان آزاد شد طبری در مهرماه 1320 از بنیانگذاران حزب توده شد حمایت احسان طبری از سیاست های شوروی سابق سبب انزوایش در محافل دانشگاهی و روشنفکری شد و در سال 1332 در پی غیرقانونی اعلام شدن حزب توده، طبری نیز مخفی شد و در اواخر آن سال مخفیانه به شوروی سابق فرار کرد.
طبری در دوران حکومت استالین و مالنکوف و خروشچف تا سال 1336 در شوروی سابق به سر برد.
و در شوروی به عنوان شاعر و گوینده در رادیو مسکو به کار پرداخت.
و مجموعه ای از اشعار شعرای مشهور روسی را به شعر کلاسیک فارسی ترجمه و منتشر کرد.
طبری از مدرسه عالی حزب کمونیست شوروی سابق در رشته تاریخ فلسفه فارغ التحصیل شد و پایان نامه خود را درباره فلسفه ابن سینا نگاشت در این دوران نام طبری به عنوان اندیشمند مارکسیست ایرانی در دایره المعارف بزرگ شوروی سابق ثبت شد و با نام مستعار «شاد» مقالاتی از او درج گردیده طبری پس از استالین در آکادمی علوم اجتماعی شوروی سابق به تحصیل ادامه داد و در رشته تاریخ فلسفه به مقام علمی «نامزد علوم فلسفی» دست یافت و سپس در سال 1336 عازم شهر لایپزیک در آلمان شرقی شد و تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در این شهر اقامت گزید.
طبری در آلمان شرقی در آکادمی علوم اجتماعی برلین موفق به دریافت عالیترین مدرک تخصصی در کشورهای سوسیالیستی در رشته فلسفه گردید.
افشای توطئه های حزب توده در ایران و دستگیری سردمداران آن به عنوان به انتها رسیدن مارکسیسم در ایران ضربه نهائی را بر اندیشه طبری زد و حصارهای پولادین تقید و وابستگی ذهنی او را فرو پاشید طبری از زندان و «مصلحت گرایی حزبی» رهایی یافت.
شخصیتی که نزدیک به 50 سال به عنوان تئوریسین مارکسیسم عمل کرده بود، از این راه بازگشت و با نگارش «کژراهه» به افشاگری دست زد.
طبری در آخرین اثر تاریخی خود کتابی تحت عنوان «آورندگان اندیشه خطا» که به کاوش در مورد اندیشه های فکری، سیاسی کسروی، صادق هدایت، فریدون آدمیت و تقی زاده می پردازد، در دست نگارش داشت که با در گذشتش ناتمام ماند.
سرانجام عصر روز شنبه 9 اسفند 1368 در سن 72 سالگی درگذشت.
(پانزده خرداد ـ ج 1 ـ ص 189 ـ 190) 8ـ عبدالحسین نوشین یکی از هنرمندان قدیمی و متصدی تأثر فردوسی و بانی سندیکای هنرمندان و هنرپیشگان بوده که تا قبل از 28 مرداد 1332 به عنوان یکی از ارگانهای تبلیغاتی حزب منحله توده محسوب می شد.
او پس از حادثه 15 بهمن 1327 به همراه چهار نفر دیگر از رهبران حزب دستگیر و محاکمه شد، و در اواسط محاکمه به علت تلاشی که صادق هدایت از طریق اعضاء خانواده اش کرد پرونده نوشین از پرونده دیگران جدا شده و بعدا به سه سال زندان محکوم شد.
وی متعاقبا در سال 1329 با همکاری سازمان نظامی حزب توده از زندان متواری و در سال 1330 از راه غیرمجاز به شوروی رفت و از آن زمان به بعد در مسکو، پاریس و لایپزیک اقامت گزید.
او در کنگره اول حزب به عنوان عضو کمیسیون تفتیش حزب انتخاب شد و از اعضاء هیئت اجرائیه موقت بعد از انحلال سازمان نظامی محسوب می شد.
وی در خارج از کشور ضمن عضویت در کمیته مرکزی حزب توده به کار نویسندگی و ترجمه نیز مشغول بود و از جمله آثار او از «داستان خاک و دیگران» و «سخنی چند درباره شاهنامه» را می توان نام برد.
همسر وی لرتا نوشین، تبعه آلمان و با وی هم مرام بود (پرونده های انفرادی ساواک، خاطرات نورالدین کیانوری ـ مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه) 9ـ اردشیر آوانسیان وی در سال 1284 ش در یک خانواده ارمنی پیشه ور در آذربایجان به دنیا آمد.
دوران کودکی و نوجوانی را در رشت گذرانید و تحصیلات متوسطه را در کالج امریکایی این شهر به پایان برد.
در سال 1302 در سن 18 سالگی به عضویت حزب کمونیست ایران درآمد و سپس به شوروی رفت و در دانشگاه کمونیستی «کوتو» به تحصیل پرداخت.
در سال 1305 به ایران بازگشت و به عنوان عضو کمیته مرکزی سازمان جوانان کمونیست فعالیت خود را آغاز کرد.
در سال 1310 دستگیر و به 10 سال زندان محکوم شد و تا شهریور سال 1320 در زندان بود.
در زندان مناسبات او با سید جعفر پیشه وری به شدت خصمانه شد و در مهرماه 1320 در تأسیس حزب توده شرکت کرد و به عضویت کمیته مرکزی موقت درآمد.
در انتخابات مجلس چهاردهم به عنوان نماینده ارامنه شمال، به مجلس راه یافت و در فراکسیون توده به فعالیت پرداخت.
در کنگره اول حزب توده (مرداد 1323) به عضویت کمیته مرکزی حزب انتخاب شد و در این دوران روابط کینه توزانه او با پیشه وری ادامه یافت و در جریان تشکیل فرقه دمکرات آذربایجان به مخالفت با او برخاست.
بر این اساس از سوی مقامات شوروی به این کشور احضار شد و پس از مدت کوتاهی بازگشت و سیاست حمایت از فرقه را پیش گرفت.
در سال 1324 به علت مشارکت در قتل حاج احتشام (در آذربایجان) توسط حسین نوری (زولون) به شوروی رفت.
اردشیر در کنگره دوم (اردیبهشت 1327) به عضویت کمیته مرکزی انتخاب نشد و این امر باعث رنجش شدید وی گشت.
در پلنوم چهارم (تیر 1336)، به عنوان کادر ناظر کمیته مرکزی برگزیده شد و در پلنوم هفتم (دی 1339)، دوباره به عضویت کمیته مرکزی دست یافت و به عنوان نماینده حزب در هیأت تحریریه مجله مسائل صلح و سوسیالیسم ـ ارگان حزب کمونیست ـ به پراگ رفت.
در پلنوم دوازدهم ـ خرداد 1347 ـ عضو هیأت اجرائیه شد.
در پلنوم چهاردهم (دی 1349) از عضویت هیأت اجراییه کنار گذارده شد و حمید صفری به عنوان نماینده حزب در پراگ تعیین گردید.
پس از آن اردشیر به عنوان عضو کمیته مرکزی به ایروان رفت و تا پایان عمر در این شهر به سر برد.
او در مهرماه 1369 در سن 86 سالگی درگذشت.
خاطرات اردشیر توسط مؤسسه فرهنگی انتشاراتی نگره در سال 76 به چاپ رسیده است دکتر فریدون کشاورز در خصوص اردشیر می گوید: «آرداشس آوانسیان، مردی جاه طلب و از نظر فهم سیاسی واقعا متوسط بود.
این مرد در سال های اول تشکیل حزب آرزوی این را داشت که استالین ایران شود.
در این سال ها او مقالاتی می نوشت که نویسندگان روزنامه های حزبی از نظر فارسی آن را اصلاح می کردند و به مناسبت کمبود نویسنده در روزنامه چاپ می شد.
وی مقالات خود را (به نام) فولاد امضاء می کرد و آن هایی که به زبان روسی آشنا هستند می دانند که فولاد ترجمه روسی لغت استال است که استالین نام دوم خود را از آن گرفته بود، همان طور که لنین نام خود را ازلنا نام یک رودخانه در روسیه گرفته بود.
آرداشس برای خود یک نام فارسی نیز انتخاب کرد و سعی کرد که همه او را اردشیر بنامند، شاید برای این که استالین حزب شدن برای او آسانتر شود».
من متهم می کنم کمیته مرکزی حزب توده را فریدون کشاورز، انتشارات رواق، تهران، چاپ دوم، زمستان 57، خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، اطلاعات 71 10ـ همانطور که در سند ذکر شده مصطفی اسکوئی با هماهنگی و حمایت خواهر خانمش بنام پوران شاهپوری به ایران مراجعت کرد.
و با توجه به سوابق مضره نامبرده و همسرش مهین اسکوئی به دلیل عضویت و فعالیت در احزاب و کشورهای کمونیستی، یقینا مسئله مراجعت وی به کشور با دستور و هماهنگی سرلشگر تیمور بختیار رئیس وقت ساواک بوده و مصطفی در قبال این بخشش ساواک تعهد همکاری به ساواک داده است.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله فردوسی به روایت اسناد ساواک صفحه 217




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.