صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : جلسه میهمانی در منزل ارتشبد بهرام آریانا

تاریخ سند: 17 شهریور 1336


موضوع : جلسه میهمانی در منزل ارتشبد بهرام آریانا


متن سند:

به : 302 از : 20 ه 21 شماره : 56547/ ه 21 ساعت 2000 روز پنجشنبه 10 /6 /36 میهمانی با شرکت 5 نفر در منزل ارتشبد بهرام آریانا واقع در جاده پهلوی زعفرانیه انتهای خیابان اسد آباد تشکیل شد شرکت کنندگان در این گفتگو عبارت بودند از ارتشبد بازنشسته بهرام آریانا.
حسن رفیعی مدیر کل گمرک ایران، غفاری و خانم آریانا و یک جوان فرانسوی که در فرانسه بوسیله آمریکائیها بهائی شده و برای فراگیری و تحصیل در رشته ایران شناسی در دانشگاه تهران به ایران آمده .
ابتدا آقای رفیعی به بحث در مورد ابیانه روستای نطنز پرداخت و اظهار داشت هویدا1 در تابستان از این روستا دیدن نمود و آثار باستانی آن مورد توجه قرار گرفت .
آریانا اظهار داشت خیلی علاقه دارم از این روستا دیدن کنم و از غفاری خواست ترتیبی دهد تا ایشان و چند ایران شناس از این روستا دیدن کنند .
سپس آریانا به بحث در مورد بهائیت پرداخت و تاریخچه این مسلک را بیان نمود و اظهار داشت جد مادری من منوچهر خان که حاکم اصفهان بوده و باب2 را در منزل امان می دهد و این عمل باعث شد که من مورد علاقه بهائیان قرار گیرم و چندی قبل از من اجازه خواستند تا قبر منوچهر خان را در قم مرمت کنند که من اجازه ندادم چون مدتی مردم مرا زرتشتی می دانستند و حالا ممکن بود با این عمل مرا بهائی بنامند در حالی که دین و عشق من ایران هست و به هر چیزی که به ایران تعلق دارد عشق می ورزم.
سپس آریانا به بحث در مورد مشکلات عمومی تهران پرداخت و اظهار داشت این مشکلات مثل گوشت، تاکسی، مسکن و ارزاق عمومی همه عمدی هست تا مردم به چیز دیگری فکر نکنند این ملت زبان خود را فراموش کرده و برای خود افتخار می داند که کلمات لاتین بکار ببرد من در این مورد مقاله ای نوشته ام با نام مستعار ب ـ سپهرداد که ممکن هست یکشنبه در روزنامه اطلاعات چاپ شود.
همیشه غربیها معتقد هستند که باید شکم ایرانیها گرسنه و شکم اعراب سیر باشد تا به مسائلی که در اطراف آنها می گذرد فکر نکنند ما در دست استعمار هستیم و آنگونه که می خواهند ما را می چرخانند پسر من سروان ویشتاسب چندی قبل در دانشگاه سن سیر استاد به بحث در مورد مذاهب می پردازد و می گوید ایرانیها به 12 امام معتقد هستند که آخر آن در چاه رفته و قرار است روزی درآید و دنیا را اصلاح کند و عده ای نیز در ایران اعتقاد دارند از چاه در آمده ویشتاسب می گفت هر روز دانشجوها از من می پرسند از چاه درآمده یا نه و یا می گویند امروز چند نفر در ایران تیر باران شدند؟ سپس ناطق مقداری در همین مورد صحبت کرد و جلسه گفتگو در ساعت 2200 خاتمه یافت.
نظریه سه شنبه: شنبه در اکثر گزارشات خود صادق بوده و مفاد خبر فوق را کتبا گزارش نموده است.
آموز نظریه چهارشنبه: نظریه سه شنبه مورد تائید است .
سنان به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید .
تاریخ 27 /6 /36

توضیحات سند:

1ـ امیر عباس هویدا هویدا فرزند حبیب اللّه عین الملک از مبلغان و داعیان فرقه بهائیت.
در سال 1298 ه ش در یک خانواده بهایی متولد شد.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه فرانسوی بیروت به پایان رساند و برای ادامه تحصیل به انگلستان و سپس به بلژیک رفت و در رشته علوم سیاسی و اقتصاد فارغ التحصیل شد و در سال 1321 به ایران مراجعت و یک سال بعد در وزارت امور خارجه مشغول به کار و در اولین مأموریت خود در خارج از کشور (پاریس) با حسنعلی منصور آشنا شد.
در سال 1330 مأمور خدمت در سازمان ملل گردید.
در همین زمان به عنوان عضو به جمعیت فراماسونری پیوست (و تا استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه ارتقا یافت) و در سال 1337 با تقاضای شخصی خود به شرکت نفت مأمور و به عنوان عضو هیأت مدیره شرکت نفت انتخاب و اقدام به انتشار نشریه ای به نام «کاوش» نمود و در سال 1340 عضو مؤسس کانون مترقی بوده و در سال 1342 به عنوان وزیر دارایی در کابینه منصور، منصوب شد و پس از قتل منصور به عنوان نخست وزیر انتخاب شد.
او کاملا مطیع شاه بود.
در سال 1346 حضرت امام خمینی (ره) از نجف اشرف نامه ای مفصل به هویدا نوشته و وضعیت کشور و حضور بیگانگان به ویژه امریکا را گوشزد و او را نصیحت نمود.
ولی نامه امام (ره) از سوی هویدا بی جواب ماند.
امیر عباس هویدا رهبری و بعدا دبیر کلی حزب ایران نوین را بر عهده داشت.
در اواخر سال 1353 شاه احزاب ایران نوین، مردم و پان ایرانیست را منحل و تشکیل حزب رستاخیز را اعلام و هویدا را به دبیرکلی این حزب معرفی نمود.
هویدا به دستور شاه در مرداد 1356 از سمتهای خود استعفا کرد و به عنوان وزیر دربار منصوب گردید.
در پی اوج قیام مردم مسلمان علیه ظلم و ستم شاه، مجبور شد هویدا را به ظاهر بازداشت نماید و سرانجام وی در روز 22 بهمن 1357 به دست نیروهای انقلاب افتاد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و در روز 18 فروردین 1358 به عنوان مفسد فی الارض معدوم شد.
ر.ک : بازیگران عصر پهلوی، محمود طلوعی 2ـ سید علی محمد باب فرزند سید رضا شیراز (تولد 1236 ه.
ش ـ مرگ 1266 ه.
ق) مدتی در عتبات در مجلس درس جان سید کاظم رشتی حاضر می شد.
بعد از چندی به بوشهر رفت و به ریاضت پرداخت و بعد از مدتی به مکه رفت و چون بازگشت دعوی خود را ظاهر ساخت و خود را مظهر تامه (من یظهراللّه ) و بقیه الله و بالاخره امام دوازدهم و باب علم الهی خواند.
به حکم حاکم فارس، حسین خان نظام الدوله، از بوشهر وی را به شیراز آوردند.
همزمان به دستور حاکم برخی از هواداران و مبلغان کیش او را در شیراز دستگیر کردند و خود او را در مجلسی با حضور علمای شیراز به محاکمه نشاندند.
او در آن مجلس اظهار ناتوانی کرد و بر بالای منبر رفت و از دعاوی خود تبری جست.
با این وجود به فرمان حاکم شیراز او را به زندان انداختند.
اندکی بعد هواداران باب به قوه پولهای گزافی که از طرف عمال انگلیس که به عنوان نایب السلطنه بر هند حکومت می کردند در اختیار ایشان گذاشته شده بود، منوچهر خان معتمدالدوله حکمران اصفهان را به استخلاص باب واداشتند.
وی عده ای سوار به شیراز فرستاده، باب را به اصفهان برد و در حمایت خود نگه داشته او را مخفی کرد و در خارج چنین شهرت داد که باب گریخته است.
غیبت باب از انظار و توجه روز افزون حکمران اصفهان نسبت به این امر و برخی عوامل اجتماعی بر اهمیت موقعیت باب افزود و مریدان او بیش از پیش به حمایت و طرفداری او برخاستند و تا سال 1263 که معتمد الدوله در اصفهان حکومت داشت، باب در غایت راحتی بسر می برد، چون معتمد الدوله در سال 1263 وفات یافت، به امر محمد شاه باب را دستگیر نموده و مستقیما به آذربایجان برده در سال 1264 در قلعه چهریق زندانی ساختند.
چون ناصرالدین میرزا به ولیعهدی به تبریز رفت برای مناظره و محاکمه باب مجلسی فراهم آورد.
جریان دعوی باب منجر به سر و صداها و اغتشاشاتی شد که از طرف خارجیان (روس و انگلیس) هم به آتش آن دامن زده می شد.
میرزا تقی خان امیر کبیر که به صدارت رسید چون مردی جدی بود، به دفع این اغتشاشات کمر بست و منجمله دستور داد که مجددا باب را محاکمه کنند و اگر باز بر سر حرف و ادعا و اغتشاش طلبی خود باقی است او را مجازات کنند.
سرانجام در تاریخ 1266 هـ.
ق وی به دار مجازات آویخته شد .
او در 1261 ادعای بابیت کرد یعنی که وسیله رابط امام زمان است .
در سال 1263 ادعای مهدویت کرد یعنی که امام زمان است .
در سال 1264 ادعای نبوت کرد یعنی که پیغمبرم .
در سال 1264 ادعای ربوبیت کرد یعنی که پروردگار عالمم .
در سال 1265 ادعای الوهیت نمود.
در سال 1266 تمام دعاوی خود را منکر شد و توبه کرد و توبه نامه نزد ولیعهد فرستاد ولی مریدانش کار او را دشوار ساختند.
شورش و فتنه برپا نمودند و گرفتاریها برای دولت ایجاد کردند.
در مورد چگونگی پیدایش بابیگری و ریشه های استعماری آن و نیز در زمینه حمایتهای انگلیس و روسیه تزاری از این فرقه به کتاب تاریخ جامع بهائیت نوشته بهرام افراسیابی و کتاب خاطرات پرنس دالگورکی مراجعه شود.
ر.ک: چهل سال تاریخ ایران، ج 2، صص 628 و 629 امیرکبیر تجلی افتخار ملی، صص 74 و 75.
از نادر تا کودتای رضاخان میرپنج، ص 317.

منبع:

کتاب ارتشبد بهرام آریانا به روایت اسناد ساواک صفحه 169


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.