صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 6 آبان 1341


متن سند:

از ساعت 18 روز 5 شنبه 3 /8 /41 جلسه هفتگی مسجد هدایت با شرکت عده ای در حدود 300 نفر که اکثرا از دانشجویان ـ فرهنگیان ـ کسبه و اصناف بازاری منتسب به جمعیت های اسلامی نهضت آزادی ایران بودند تشکیل گردید.
پس از ادای نماز جماعت مغرب و عشاء به پیشنمازی آیت الله سیدمحمود طالقانی ابتدا یکی از دانشجویان حاضر در جلسه در حدود پنجاه برگ اعلامیه چاپی آیت الله خمینی را که به پیوست می باشد1 به آیت الله طالقانی داد و ایشان بین عده ای توزیع نمودند و سپس سخنرانی هفتگی خود را شروع نمود.
ناطق پس از تفسیر چند آیه از کلام اللّه مجید و ذکر مقدمه ای اشاره به تیرگی رابطه سیاسی امریکا و شوروی بر سر مسئله کوبا نموده و اظهار داشت.
ملت آمریکا با مردم شوروی دشمنی و پدرکشتگی ندارند این زمامدارهای آنها هستند که از روی بی عقلی و کوته فکری برای حفظ مقام خود ملتها را به دشمنی با یکدیگر تحریک می کنند و می خواهند عده ای بی گناه را به کشتن بدهند.
روشن فکرها زمامداران امروزی را رجال سیاسی و عاقل می خوانند اما علماء آنان را دیوانه هایی می دانند که غرق در شهوت شده هستند برخلاف عده ای که امروزه برای هر صاحب مقامی کرنش می کنند علماء جز به خداوند توجهی به دیگران و مقام و منصبشان ندارند.
ملاحظه نمائید که جنون و دیوانگی این زمامدارها تا چه پایه است که زارع را به جان مالک و ارباب و کاسب و اداری را به جنگ یکدیگر انداخته اند و بدین طریق مردم را سرگرم نموده اند تا پایه های قدرتشان مستحکم تر شود و بهتر بر کرسی قرار بگیرند.
چنین ملتی نباید انتظار زمامدار سالم داشته باشد باید همیشه گرفتار ظلم و دیوانگی و جنون رهبران خود باشد زیرا تعمدا به ظالمین کمک می کنند.
اقبال1 شاعر پاکستانی گفته است من هرگز ندیده ام که سگی به سگ دیگر تعظیم کند انسان به حیوان درنده احترام نمی گذارد.
حالا زمامدارهای ما وعده و وعید می دهند در تمام مجالس حاضر می گردند و با زبان چرب و شیرین صحبت می کنند تا همیشه بر خر مراد سوار باشند ولی تمام هیکل و بدنشان غرق در شهوت است.
این کرسی مقام و ریاست در این مملکت پشیزی ارزش ندارد خودشان می دانند که هر کس در این مملکت به مقام و قدرتی برسد خودش و خانواده اش آسایش ندارند و در پایان قدرت و زمامداری هم بایستی به خارج فرار کنند.
سپس ناطق اشاره به زمامداری عمر سعد و دوران فرمانروایی عمر و حمله سعد [ابن] وقاص به ایران نموده و افزود اسلامی را که امثال آنها به ایران بیاورند مسلمانش از این بهتر نمی شود.
جلسه مزبور ساعت2120 با ختم بیانات ناطق خاتمه یافت.
ریاست بخش بایگانی بهره برداری شد در پرونده هدایت ضمیمه و بایگانی

توضیحات سند:

1ـ اعلامیه یادشده پیوست سند نبود ولی به احتمال قوی، تلگراف حضرت امام به اسداللّه علم نخست وزیر وقت در مورد لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی است که در تاریخ 28 /7 /41 مخابره گردید.
متن کامل آن را می توانید در صحیفه امام جلد اول صفحه 80 ببینید.
1ـ محمد اقبال لاهوری، شاعر سیاستمدار و متفکر برجسته پاکستانی در 28 فوریه 1872 در سیالکوتِ پنجاب در یک خانواده مسلمان و معتقد دیده به جهان گشود.
او آخرین شاعر بزرگ فارسی گوی شبه قاره هندوستان است و از همه استادهای مقدم برخود در آن سامان پیشی گرفت.
اقبال لاهوری پس از تحصیلات مقدماتی برای فراگیری فلسفه و علوم انسانی به لاهور، شهری که مرکز فرهنگ اسلامی و زبان ادب فارسی در هند بود، رفت.
در آنجا بنا به اقتضای سیاست استعماری انگلیس استادان هندی و ایرانی و انگلیسی در دانشکده دولتی معارف اسلامی را تدریس می کردند و مطبوعات فارسی واردو و انگلیسی آزادانه درباره هر مذهب و عقیده سخن می گفتند.
انجمن های اسلامی و ادبی به اهل ذوق و دانش مجال اظهارنظر می دادند و جوانان مستعد در همین مجامع راه شهرت و ترقی را می پیمودند.
اقبال در چنین محیطی رشد کرد و طبعش روان و زبانش باز شد و به سرودن اشعار به زبانهای اردو و فارسی پرداخت.
او به سنت قدیم شاعران فارسی و اردو زبان از آغاز شاعری علاقه و احترام خود را به خاندان علی (ع) ابراز می کرد.
مثنوی فارسی او در مدح امیرالمؤمنین علی (ع) که حاکی از تمسک شاعر به ولای آن حضرت و دودمانش می باشد از نخستین نمونه ها و بهترین اشعار او بود که در شماره ژانویه 1905 مجله مخزن لاهوری به چاپ رسید و موجب اشتهار شاعر بین مسلمانان، بخصوص شیعیان گردید.
تامس آرنولد، اسلام شناس و عربی دان انگلیسی، یکی از استادان اقبال بود که در دانشکده دولتی لاهور فلسفه تدریس می کرد.
وسعت علم و جاذبه او به حدی بود که علاوه بر معلمی در راهنمایی و مشاوره اقبال نقش مهمی ایفا کرد.
همو بود که شاعر جوان سیالکوتی را به ادامه تحصیل در انگلستان تشویق کرد.
اقبال در 1905 به لندن رفت و سه سال در اروپا به سر برد و در انگلستان و آلمان به تحصیل ادامه داد.
او در لندن به وسیله آرنولد با شرق شناسان مشهور آشنا شد و همان جا در «جمعیت اتحاد اسلام» به آزاد فکران مسلمان پیوست.
در دانشگاه کمبریج با ادوارد براون و رینولد نیکسون آشنا شد و با مطالعه در آثار براون درباره تاریخ ادبیات ایران و تحقیقات نیکلسون و متون اصلی عرفانی فارسی به کمال رسید.
اقبال بعد از بازگشت از اروپا در سال 1908 به عنوان مصلح و منادی اتحاد مسلمانان هند با سلاح شعر و قلم در صحنه سیاست هند ظاهر شد.
او به سرعت توانست در زمره پیشروان و اصلاح طلبان عمده مسلمان هند و از بانیان تأسیس کشور پاکستان قرار گیرد.
اقبال لاهوری به عنوان اولین رهبر جامعه مسلمانان هند که حتی سالها قبل از محمدعلی جناح از فکر تشکیل پاکستان حمایت می کرد، گامهای بلندی در جهت نجات مسلمانان هند برداشت و به رهایی آنان کمر همت بست.
بعضی از نویسندگان پاکستانی اقبال را معمار و بنیانگذار اصلی پاکستان می دانند و معتقدند عوامل اصلی تشکیل دهنده شخصیت اقبال همانهایی هستند که شخصیت فرهنگی و سیاسی پاکستان را می سازند.
اقبال بسیاری از اشعارش را در خدمت اهداف سیاسی خود قرار داده بود.
آثار اقبال در مجموعه هایی به نام پیام مشرق، اسرار و رموز، ارمغان حجاز، جاویدنامه و غیره مکررا به چاپ رسیده است.
اقبال در 1938 میلادی درگذشت.
(مشاهیر سیاسی قرن بیستم، احمد ساجدی، صفحه 38 و 38 انتشارات محراب قلم سال 1377)

منبع:

کتاب پایگاه‌های انقلاب اسلامی، مسجد هدایت به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 121

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.