صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: درباره زندان قزل‌قلعه و ملاقات مهندس بازرگان و سران جبهه

تاریخ سند: 29 مرداد 1342


موضوع: درباره زندان قزل‌قلعه و ملاقات مهندس بازرگان و سران جبهه


متن سند:

شماره:6690/ م‌ ر الف11 تاریخ:29 /5 /1342
موضوع: درباره زندان قزل‌قلعه و ملاقات مهندس بازرگان و سران جبهه

منبع کسب خبر: آقایان سلیمی و سلطانی از مدرسه میرزا جعفرخان.
آقای سلطانی اظهار می‌داشت «وقتی دو ماه قبل به سمنان وارد شدم، در ایستگاه قبلاً گزارش داده شده بود از طرف آگاهی شخصی به نام احمد پناهی مرا به شهربانی و آگاهی برد و سپس به شهربانی به اتهام اینکه آمده‌ای در سمنان شلوغ کنید مرا به زندان، سپس به سازمان امنیت سمنان و بعد تهران بردند و به مدت 45 روز در زندان قزل‌قلعه بودم. همه‌جا دفاع می‌کردم و می‌گفتم شماها مخرب اجتماع و مذهب هستید و ما هیچ هدفی جز اصلاح نداریم.» سپس افزود «در زندان چون ما دسته‌جمعی بودیم از مصاحبت هم استفاده می‌کردیم. دکتر صدر کشاورز،1 دکتر آذر، مهندس بازرگان، اللهیار صالح،2 طالقانی و صدیقی3 و سران دیگر، همه باهم بودیم و در بحث‌های خصوصی چنین فهمیدم که جبهه ملی تا حدی با اصلاحات ارضی و آزادی زنان موافق است درحالی‌که جامعه روحانیت به‌کلی مخالف بوده و می‌باشد.» آقای سلیمی اظهار می‌داشت «آقای سلطانی کتابی درباره ارث در اسلام در دست تألیف و چاپ دارند که در نهایت ذوق و از روی منطق نوشته‌اند که در نوع خود بی‌نظیر است.»
آقای سلیمی می‌گفت «من مرتباً از موقعی‌که دکتر کاسمی4 در مشهد بود و در حزب ملیّون5 می‌رفتم تاکنون به منازل اطبایی مثل دکتر سامی‌راد،6 دکتر شهیدی و شهرستانی می‌روم و بحث می‌کنم و اشاره کرد که این آقایان تا اندازه‌ای معلومات مذهبی دارند چون قبل از رفتن دانشکده طلبه بوده‌اند. سپس افزود که در حرم مطهر شبکه‌های ساواک پراکنده‌اند و در لباس روحانی و معمم مشغول کار هستند، باوجود این ارتباط شدیدی بین علما و طلاب برقرار است و باعث شده که چنان اتحادی بین آن‌ها باشد که به هرگونه دستوری که از جانب آیت‌الله خمینی، شریعتمداری، مرعشی، میلانی و حکیم و دیگران صادر شود، فوراً حاضر به اجرا خواهیم بود و همه روحانیون چنین خواهند کرد و با شهامتی که اخیراً عده‌ای از رهبران ما و روحانیون نموده‌اند، فواصل زیادی که بین آن‌ها و مردم بود به‌تدریج کم و به هم نزدیک شده‌اند. در مورد انتخابات زنان هنوز هم ما مخالف هستیم و حتی با اصلاحات به‌این‌ترتیب نیز مخالفیم و ضمناً اگر سپاه دانش جزء فرهنگ بود بهتر بود چون حالا یک کادر ارتشی مانند سازمان امنیت در دهات به وجود آمده است.»
گیرندگان: مدیریت کل اداره سوم آقای دبیری در این مورد باید دستور بگیرد. 4 /6
آقای احمدیان مشخصات بیشتر آقای سلطانی را با شغل و نشانی منزل او مورد لزوم است.

توضیحات سند:

1. سیدمحمدعلی کشاورز صدر فرزند سید محمدحسین ملقب به بهارالملک در سال 1288ش. در خمین به دنیا آمد. تحصیلات خود را در دبستان قدسیه و دبیرستان ادیب به اتمام رسانید و فنون ادب و علوم فقه و قضا را نزد مدرسین مختلفی فرا گرفت. از سال 1312 وارد قضا گردید و بعداً به ریاست دادگاه های بخش اصفهان منصوب شد. در دورۀ پانزدهم و شانزدهم به عنوان نمایندۀ مردم خرم‌آباد وارد مجلس شورای ملی شد. او از نخستین کسانی بود که به خاطر مبارزه برای ملی شدن صنعت نفت به صف یاران مصدق پیوست و با زندان و تبعید روبه‌رو شد. در 28 مرداد 1332 در اصفهان استاندار بود که در برابر کودتاگران ایستاد، ولی دستگیر و به زندان تهران انتقال یافت. پس از آزادی، تا پایان عمر هرگز شغل دولتی نپذیرفت و زندگی را از راه وکالت دادگستری گذراند. در سال 1339 که حمایت سیاسی جبهه ملی تجدید شد، در راه گسترش آن کوشید و همراه دیگر رهبران جبهه ملی به زندان رفت. او در زمینه‌های حقوق، ادبیات، مسائل اجتماعی و سیاسی تألیفاتی دارد که می‌توان از عقاب کمازان یا کریمخان زند، از رابعه تا پروین، مکتب سعدی، در قلمرو سعدی، آئین مددیه کیفری و قانون دیوان کیفر نام برد. وی همچنین از جمله نامزدهای مجلس چهارم سنا بود که پس از مدتی در اعتراض به فرمایشی بودن انتخابات انصراف داد. سید محمد علی کشاورز صدر در 25 تیر 1353 به دنبال یک حمله قلبی فوت کرد و حکومت پهلوی از درج خبر مرگ او و برپایی مجلس ختم جلوگیری کرد.
2. اللهیار صالح فرزند آقا سید حسن‌خان مظفرالممالک (کارمند دولت) نایب‌الحکومه دهات «آران»، «بیدگل» و «نوش‌آباد» در اردیبهشت 1276ش. در آران کاشان به دنیا آمد و در همانجا زیر نظر یکى از اعضاى حزب دمکرات به نام میرسید محمد پرورش قرار گرفت و در مدرسه‌اى که نامبرده بنا کرده بود به تحصیل پرداخت. میرسید محمد پرورش پس از اینکه در کاشان از راه تشکیل مدرسه و آموزش نونهالان تعدادی را جذب تشکیلات فراماسونرى کرد، به دلیل فشار مردم و روحانیان راهى تهران شد و به پیشکارى شاهزاده عین‌الدوله گمارده شد. پرورش در پى بازگشت از کاشان اللهیار صالح را نیز با خود به تهران برد و او را به مدرسه فرانسوی‌ها فرستاد و مدتی بعد در حالی که اللهیار صالح بیش از 16 سال نداشت، به مدرسه‌اى که آمریکاییها بنیان نهاده بودند فرستاده شد.
صالح بعد از اتمام تحصیلات در آنجا، به‌عنوان مترجم در سفارت امریکا مشغول کار شد. پس از 10 سال خدمت در سال 1306 به پیشنهاد على‌اکبر داور وارد خدمت دادگسترى شد. صالح تا سال 1312 در وزارت عدلیه بود و پس‌ازآن چون على‌اکبر داور به سمت وزیر مالیه (دارائى) انتخاب شد وى نیز به آنجا منتقل گردید. در همان بدو ورود، به ریاست کل انحصارات دخانیات که جدیدا تأسیس شده بود، منصوب شد و پس از چندى به ریاست کل گمرک انتخاب گردید و سپس به معاونت وزارت مالیه رسید. در سال 1321 اللهیار صالح به سمت وزیر دارایى در کابینه احمد قوام و پس‌ازآن در کابینه سهیلى که از 28 بهمن 1321 آغاز شده بود انتخاب شد. متعاقب آن در 1323 در کابینه محمد ساعد مراغه‌اى به وزارت دادگسترى رسید و در دی‌ماه 1324 در کابینه ابراهیم حکیمى (کابینه اول و دوم) سمت‌هاى وزیر دادگسترى، وزیر مشاور و وزارت کشور را عهده‌دار گردید. در همین سال که حزب ایران تشکیل شد، وى وارد آن و پس از مدتی یکى از کارگردانان اصلى آن شد، در تیرماه 1325 چون با حزب توده و حزب دمکرات پیشه‌ورى ائتلاف کردند، حزب دچار تشنج و انشعاب شد. در سال 1328 به عضویت جبهه ملى درآمد و صالح در همین سال به‌عنوان نماینده دوره شانزدهم از کاشان انتخاب شد. در سال 1330 در کابینه مصدق وزیر کشور شد و عضو هیأت نمایندگى ایران در شوراى امنیت و دیوان دادگسترى بین‌المللى لاهه نیز بود. در سال 1331 سفیر ایران در آمریکا شد که بعد از روى کار آمدن دولت کودتا استعفا داد. در انتخابات مجلس بیستم از کاشان به نمایندگى انتخاب شد و در همین سال با انحلال مجلس به تجدید فعالیت در جبهه ملى پرداخت. در سال 1341 نزدیک به 8 ماه زندانی شد و در سال 1343 از امور اجرایى جبهه ملى کناره‌گیرى کرد. وی سرانجام در 12 فروردین 1360 از دنیا رفت.
3. غلامحسین صدیقی نوری فرزند حسین، در 1284ش. به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه اقدسیه و سپس آلیانس فرانسه به پایان برد و پس از اخذ دیپلم به مدرسه دارالفنون رفت و در شعبه علمی به تحصیل پرداخت. پس از خاتمه تحصیل در ایران در دوره دوم اعزام محصلان به اروپا، برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و در دانشسرای‌عالی مقدماتی شهر آنگولم فرانسه به تحصیل پرداخت و در سال 1311 به اخذ دانشنامه از دانشگاه موفق شد و یک سال در شهر ورسای در دانشسرای‌عالی سن‌کلو به تحصیل ادامه داد. او در سال 1315 به اخذ درجه دکترا نایل و پایان‌نامه تحصیلی خود را درباره روانشناسی کودک و آموزش و پرورش نوشت. در سال 1316 به دانشگاه پاریس راه یافت و در سال 1317 از دانشگاه مزبور به درجه دکترا رسید. او که به زبان‌های فرانسه، انگلیسی و عربی آشنایی داشت، در سال 1317 با سمت دانشیار در دانشگاه تهران مشغول به کار شد و در سال 1322 به درجه استادی ارتقا یافت و در بهمن سال 1323 مدیرکل دبیرخانه دانشگاه گردید. در سال 1330 وزیر پست و تلگراف و سپس وزیر فرهنگ و تا پایان زمامداری مصدق پنج بار وزیر فرهنگ و یک بار وزیر کشور شد. او در سال 1332 با حفظ سمت، ریاست شهربانی را نیز عهده‌دار گردید. در این زمان واقعه قتل افشار طوس اتفاق افتاد و او در یک مصاحبه مطبوعاتی وقوع این قتل را درنتیجه تحریکات دربار دانست.
دکتر صدیقی از افراد مؤمن به مصدق و از بانیان جبهه ملی بود و در سال 1332 دستگیر و زندانی شد. وی از افرادی بود که با محمد مصدق در دادگاه محاکمه و در مورد سؤالی در زمینه شکستن پیکره‌های شاه در جواب گفت: «من به هیچ‌وجه با این اعمال مصدق موافق نبودم و به‌علاوه چون استاد فلسفه هستم معتقدم که سلطنت مشروطه برای ایران لازم و ضروری است.» وی در دادگاه مورد عفو واقع و از زندان آزاد گردید. صدیقی از کارگردانان تجدید فعالیت جبهه ملی در سال 1339 و از امضاکنندگان ذیل اعلامیه شورای 20 نفری جبهه مذکور و از عناصر امضاکننده اعلام جرم انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی بود. وی در سال 1340 به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی کشور دستگیر و سپس با تبدیل قرار از زندان آزاد گردید. او به علت ادامه فعالیت خود به نفع جبهه ملی و تشکیل جلسه در منزلش مجدداً در سال 1341 دستگیر و در تحقیقاتی که از وی به‌عمل آمد، عنوان کرد که عضویت هیچ یک از احزاب را نداشته و فقط در جبهه ملی عضو بوده و عضویت شورای مرکزی این جبهه را داشته است. از فعالیت یاد شده پس از آزاد شدن از زندان به تدریج کاسته شده و از سال 1344 به بعد منحصر به شرکت در تعدادی از جلسات اعضای سابق این جبهه در تهران و ارتباط با آن‌ها بود. از سال 1350 فعالیت او در جبهه مذکور محدود به حضور در مجالس ترحیم برخی از اعضای متوفای جبهه بوده است. گفته شده محمدرضا شاه به هنگام فرار از ایران در سال 1357، به وی پیشنهاد نخست‌وزیری داد ولی او شرط قبولی این پیشنهاد را عدم خروج شاه از کشور عنوان کرد که شاه نپذیرفت. وی در 9 اردیبهشت 1370 در تهران درگذشت. (فرازهایی از تاریخ انقلاب، ص 323 تا 321)
4. نصرت‌الله کاسمی فرزند اسدالله، در سال 1290ش. در تهران به دنیا آمد. پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه، در سال 1314 دوره طب را با موفقیت در دانشگاه تهران به اتمام رساند و در سال 1318 در دانشکده پزشکی به تدریس اشتغال یافت و به مقام استادی رسید. وی در زمان ملی شدن صنعت نفت از ساری به‌عنوان نماینده مجلس شورای ملی انتخاب شد. دکتر کاسمی از نزدیکان اشرف پهلوی بود و در سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی که ریاست آن با اشرف بود، کار می‌کرد. همچنین در کابینه اقبال وزیر مشاور و معاون نخست‌وزیر و سخنگوی دولت اقبال بود و در حزب ملیون هم فعالیت می‌کرد. وی مدتی به‌عنوان دبیر کل حزب ملیون به رهبری دکتر منوچهر اقبال وارد صحنه سیاست شد. نصرت‌الله کاسمی دارای طبعی شاعرانه بود و از سال 1352 تا 1358 دبیر کل بنیاد نوریانی و سرپرست مجله گوهر و انجمن لابی گوهر بود. وی در سال 1374 در تهران درگذشت.
5. حزب ملیّون در زمستان سال 1337ش. فعالیت خود را با هدایت دکتر منوچهر اقبال نخست‌وزیر وقت، آغاز کرد. اولین دبیرکل حزب ملیّون دکتر نصرت‌الله کاسمی بود. پیش از نخست‌وزیری اقبال، موضوع تشکیل حزب از سوی شاه مطرح بود و قرار بود سردار فاخر حکمت، رئیس مجلس شورای ملی، حزب اکثریت را تشکیل دهد اما وی از این کار تمارض کرد و بعدها اقبال رهبری آن را به عهده گرفت. اعضای مؤسس حزب ملیون 15 نفر از منتخبین دکتر اقبال بودند. دکتر سامی‌راد، رئیس دانشگاه و باشگاه لاینز مشهد، که رئیس کمیته این حزب بود با تبلیغات خود این حزب را به میان دانشگاهیان، انجمن‌ها و جمعیت‌های سیاسی مشهد کشاند. اوج فعالیت حزب ملیون در تابستان 1339 و تلاش برای راه‌یابی به مجلس شورای ملی بود که با هدایت اعضای اصلی این حزب، در شهرهای مختلف نمایندگانی را معرفی کردند و طرفدارانی را نیز به دست آوردند. انتخابات مجلس در این سال در مردادماه برگزار شد اما به دلیل دخالت‌های آشکار دولت در روند انتخابات و تأثیر بر نتایج آن، در همان روز با مخالفت افراد و گروه‌های مختلف از جمله آیت‌الله بهبهانی، شاه انتخابات را مردود اعلام کرد و برگزاری دوباره آن تا بهمن به تأخیر افتاد. به دنبال این اتفاقات، اقبال از نخست‌وزیری کناره گرفت و شریف‌امامی به جای وی گمارده شد. (رجوع شود به: حزب ملیون به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388)
6. حسین سامى‌راد در سال 1284ش. در بجنورد به دنیا آمد. در سال 1305 جزو گروه دانشجویان اعزامى به خارج، به فرانسه رهسپار شد و در رشته بیماری‌هاى کودکان و مالاریاشناسى در پاریس و ایتالیا تخصص گرفت. پس از بازگشت مأمور تأسیس بهدارى خراسان شد و ریاست بیمارستان امام رضا (ع) مشهد را برعهده گرفت. وی دانشکده پزشکى مشهد را تأسیس و آموزشگاه عالى بهدارى که هسته اولیه دانشگاه فردوسى است را بنیان نهاد. دکتر سامی‌راد آثار متعددى نیز به رشته تحریر درآورده است. وی در سال 1365ش. در مشهد درگذشت. (دانشوران بجنورد، ص 104 - 102)

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 03 صفحه 83

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.