صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : مذاکرات نسرین فقیه با منوچهر

تاریخ سند: 17 اردیبهشت 1349


موضوع : مذاکرات نسرین فقیه با منوچهر


متن سند:

از : 20 ه 1 به : 311 شماره : 917 /20 ه 1 در مذاکراتی که روز 12 /2 /49 بین نسرین فقیه1 و شخصی بنام منوچهر انجام شد منوچهر خطاب به نسرین گفت بعد از اینکه تو رفتی و آن حرف قشنگ را زدی اکنون من باید به تو چیزهائی بگویم نسرین پرسید کدام حرف قشنگ؟ منوچهر پاسخ داد اندر تعمیق مطالب و افزود باید تو را به بینم و بگویم راجع بآن اصولی که باید به عمق مطلب برویم من یاد یک گرفتاری افتادم که ما داشتیم و هنوز هم داریم لذا باید تو را به بینم و بگویم نسرین پرسید مسائلی که من و تو داشتیم؟ منوچهر جواب داد آن گرفتاری که ما داشتیم و اکنون تو داری.
نسرین گفت من نه این را می فهمم و نه آنرا.
منوچهر پاسخ داد بیشتر از این نمی توانم بگویم.
نسرین اظهار داشت بسیار خوب و اضافه کرد طبق انتظارم امروز تلفن کرده بودند منوچهر سئوال کرد کی؟ نسرین گفت چطور است چقدر پیشرفت دارد شما چکار کردید.
منوچهر گفت تو رفته بودی آنجا؟ نسرین پاسخ داد نه من نرفتم تلفنا با ثابتی2 صحبت کردم و وی به من تلفن کرد نسرین افزود ثابتی خیلی مشتاق بود از مسافرت من اطلاعاتی بدست آورد.
منوچهر پرسید بعد چه؟ نسرین جواب داد این تمام چیزی بود که ما صحبت کردیم.
منوچهر اظهار داشت راجع به انتقاد؟ نسرین گفت بله انتقادات را باید گفت منوچهر مجددا اظهار نمود مسلم است در هر حال بایستی کرد نبایستی اینطور فکر کرد که همه کارها خوب پیشرفت می کند این را باید بدانیم که آنها هم زیاد بت نیستند نسرین اظهار داشت من گفتم تمام مردم را باید برای زمان توسعه مجهز نمود.
منوچهر گفت بایستی روی کافی نبودن خیلی پافشاری کرد باید قدری انتقاد نمود بعد نسرین از منوچهر پرسید بالاخره همین کاری که با من داری زیاد عجله نیست؟ منوچهر پاسخ داد نه نه.
نسرین گفت بعد.
منوچهر به او پاسخ داد البته یکسال دیگر دیر است نسرین گفت تو از آن موضوع که در آخرین لحظه گفتم صحبت می کنی.
منوچهر پاسخ داد نه بعدا که تو را به بینم خواهم گفت نسرین پرسید من که نباید الان ناراحتی داشته باشم؟ منوچهر به او پاسخ داد نه نه نه تو یک چیزی را به من یادآوری کردی که خیلی بجا بود خیلی قشنگ می توانی کمک بکنی فهمیدی؟ نسرین پاسخ داد بسیار خوب.
منوچهر پرسید کی؟ نسرین گفت فردا شب ساعت شش الی هفت.
منوچهر گفت بسیار خوب هر جا که راه دستت هست بیا.
نسرین گفت می خواهی چقدر با هم باشیم؟ منوچهر در پاسخ اظهار داشت می خواهی بیایی اینجا؟ نسرین جواب داد نه آنجا بر دل است (جای نامناسب.
فاحشه خانه) منوچهر ضمن خنده گفت بیا یک کاری می کنیم.
نسرین قبول نکرد و افزود مرا ناراحت می کند.
منوچهر به او پاسخ داد پس دیگر نمی دانم هر کجا که تو بخواهی.
نسرین اظهار داشت یک ساعتی را که فردا در منزل تنهائی بگو تا بیایم و متعاقب آن اضافه کرد من ساعت پنج و شش می آیم زیرا معمولاً آن ساعت منزلتان خلوت است و حرفهایمان را می زنیم و من ساعت هفت و نیم و هشت می روم منوچهر قبول کرد و در خاتمه نسرین گفت سلام مرا به مادام برسان منوچهر با حالت خنده جواب داد در منزل نیست.
منوچهر هنگام خداحافظی اظهار داشت احتمال دارد امشب ساعدی هم به منزل ما بیاید.
نظریه منبع : به احتمال قوی خبر بالا صحت دارد نظریه رهبر عملیات : ضمن تائید نظریه منبع گفتگوی بالا بین افراد مندرج در گزارش بسیار باایما و اشاره و به زبان فارسی و فرانسه انجام گردیده است و از هر نظر قابل تعمق و بررسی می باشد.
ضمنا بطور حتم شخصی که بنام منوچهر با نسرین فقیه صحبت نموده همان دکتر منوچهر هزارخانی می باشد که احتمالاً با نسرین فقیه دارای سروسری می باشد.
دکتر منوچهر هزارخانی متأهل است و همسر او شهر آشوب امیرشاهی3 می باشد که هر دو نفر در ستاد دارای سوابقی هستند.
ساعدی نیز دکتر غلامحسین ساعدی و یا برادرش اکبر می باشد.
بوستانی نظریه 20 ه 1 : نظریه رهبر عملیات تائید می شود نظریه 20 ه : نظریه 20 ه 1 مورد تائید است.
رهبر عملیات 17 /2 /48 اداره کل سوم 17 /2 /49 روی 4612 بایگانی شود.

توضیحات سند:

1 ـ نسرین فقیه فرزند مرتضی در سال 1323 ه.
ش در تهران به دنیا آمد.
پدر وی، دکتر مرتضی فقیه پزشک اطفال و دائی وی، احسان نراقی رئیس مؤسسه تحقیقات اجتماعی و مشاور نخست وزیر بود.
نسرین فقیه در دانشگاه ونیز ایتالیا در رشته معماری، به تحصیل پرداخت و در خارج از کشور فعالیت کمونیستی داشت وی پس از پایان تحصیلات در آبان 1348 به ایران بازگشت و هنگام استخدام در سازمان برنامه، به ساواک دعوت گردید و با پرویز ثابتی ـ مدیر کل اداره کل سوم ساواک ـ ارتباط گرفت.
مشارالیها که از سال 1337 تا 1344 عضو انجمن فرهنگی ایران و فرانسه بود در سال 52 به شرح زیر معرفی شده است : «طبق اطلاع مشارالیها در دانشگاه یل مشغول تحصیل و فردی متظاهر و از نظر معلومات سیاسی نیز در سطح پائین بوده و اغراق گو می باشد.
وی در سال های گذشته با نزدیک شدن به مجید تهرانیان و...
و برقراری روابط...
قصد داشته نظر تهرانیان را بخود جلب تا شاید به همسری وی درآید...
به طور کلی یاد شده فردی عقده ای، متظاهر و از نظر اخلاقی فاسد و سعی دارد با معاشرت با افراد تحصیل کرده و مورد توجه، خود را در جرگه آنان جازده و خود را در زمره آنان قلمداد کند.
» مشارالیها در ایران با منوچهر هزارخانی و غلامحسین ساعدی ارتباط برقرار کرد و گزارشاتی از وی ضبط گردید که قلم از نگاشتن آن شرم دارد.
2 ـ پرویز ثابتی متولد 1315 فرزند حسین، در بهمن ماه 1337 با معرفی ضرابی، مدیر کل ششم ساواک به استخدام ساواک درآمد.
او در بدو استخدام بیوگرافی خود را چنین اعلام داشت:! از بدو تولد تا تاریخ مهرماه 1328 در سنگسر از بخش های سمنان در محله ای به نام تپه سر سکونت داشته ام و از تاریخ مهر 1328 برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشته ام و از مهر 1331 خانواده ام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت گزیدند، از سال 1336 به آموزگاری مشغول شدم.
دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاه پسند سنگسر از سال 1322 الی 1328 و دوران دبیرستان در فیروز بهرام و تهران از 1328 الی 1334 و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از 1334 الی 1337 مشغول به تحصیل بوده ام و بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی می زیسته ام و پدر و مادرم بهایی بوده اند.
سنگسر یک منطقه عشایری و دارای مردمی شاهدوست و وطن پرست است.
رستاخیز اهالی سنگسر در قیام ملی 28 مرداد دلیل بر این مدعاست.
به این طریق اینجانب نیز فردی شاهدوست و وطن پرست می باشم.
"ثابتی در سال 1345 رئیس اداره یکم.
اداره کل سوم، در سال 1349 معاون دوم اداره کل سوم و در سال 1352 مدیر کل سوم ساواک شد.
پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی ساواک که بنا به خصوصیات شغلی اش صاحب چندین پاسپورت به اسامی مختلف بود، در اواخر حکومت ازهاری [آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی] به ژنو گریخت و از آنجا به اتفاق همسرش به اسرائیل رفت.
و از آنجا به امریکا نقل مکان نمود و در شهر سانفرانسیسکو در خانه ای مجلل مسکن گزید و تنها وابسته رژیم سابق (پهلوی) بود که یک ماه پیش از فرار خود، خانه تازه ساخته اش را واقع در شهرک غرب به سفیر یکی از کشورهای عربی فروخت.
در هر ارزیابی از موقعیت هویدا [نخست وزیر بهائی مسلک]، نام پرویز ثابتی هم به میان می آید، زیرا در تمام دوران زندگی روابط نزدیک با همکیش خود داشته است.
ر ک : زندگی و خاطرات امیر عباس هویدا، اسکندر دلدم، ص 387 اسناد لانه جاسوسی آمریکا، دانشجویان پیرو خط امام، ج 7.
مجله امید ایران، 7 خرداد 1358، ص 50 تشکیلات فراماسونری در ایران، حسین میر.
برای شناخت بیشتر مقام امنیتی ساواک شاه به کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی جلد 1 و 2 مراجعه شود.
3ـ شهر آشوب امیرشاهی فرزند امیر در سال 1313 ه ش در تهران متولد گردید.
مشارالیها در سال 1328 در حالی که دانش آموز سال سوم دبیرستان بود برگ عضویت در حزب توده را پر کرد و در سال 1335 با سروان کلالی که توده ای بود ارتباط برقرار کرد و در سال 1338 پس از دستگیری به فرانسه رفت.
مادرش بنام مولود امیرشاهی نیز از اعضای حزب توده بوده است.
مشارالیها در سال 1341 در فرانسه با منوچهر هزارخانی آشنا و با وی ازدواج کرد حاصل ازدواج وی با هزارخانی دو فرزند پسر می باشد که یکی از آنها فلج مادرزادی می باشد.
اختلافات وی با منوچهر هزارخانی، منجر به متارکه وی گردید و مجددا به فرانسه رفت ساواک در سال 1349 وی را فردی ناراحت و دائم الخمر معرفی کرده است.
منظور نسرین فقیه از مادام، در جمله «سلام مرا به مادام برسان» شهرآشوب امیرشاهی می باشد.

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 131


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.