صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

محترماً معروض می‌دارد شب گذشته آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی

تاریخ سند: 11 خرداد 1340


محترماً معروض می‌دارد شب گذشته آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی


متن سند:

تاریخ: 11 /3 /1340
نخست وزیری
سازمان اطلاعات و امنیت کشور

محترماً معروض می‌دارد شب گذشته آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی تلفنی اظهار داشت چون بیمار هستم و نمی‌توانم برای ملاقات شما بیایم، خواهشمندم چند دقیقه برای مذاکرات لازمی منزل من بیائید. ساعت ۲۰، [روز] 10 /3 /40 به منزل شخصی مشارالیه واقع در پامنار عزیمت، در حالی که در بستر بیماری خوابیده بود، اظهار داشت چون به آب و خاک و ملت و شاهنشاهی ایران علاقمند هستم و به علت بیماری‌های متعدد قریباً خواهم مرد، خواستم حقایقی را که به نفع ملت و شاه و مملکت می‌باشد به شما بگویم که به وسایل مقتضی به عرض شاهنشاه برسانید ابتدا از اینکه در ۴۰ سال قبل باعث استقلال عراق شده و نوری سعید و عبدالله، گول انگلیس‌ها را خورده و نوکری آنها را قبول تا اینکه عراق را به دامن کمونیست‌ها انداخته و به وضعیت فعلی در آورده به طور تفصیل بیاناتی نموده و اضافه نمود که بالنتیجه انگلیس‌ها یعنی دشمن شماره یک ایران، مرا به ایران تبعید و ورود من به ایران مصادف با کودتای سوم اسفند گردید. در ایران هم فهمیدم اساس کودتا را انگلیس‌ها برای برانداختن قاجاریه و ادامه استعمار درست کرده، روی عرق میهن‌پرستی نتوانستم با آن دستگاه بسازم و دائماً در حبس و تبعید بودم تا اینکه منجر به وقایع شهریور ۲۰ و خروج رضا شاه از ایران گردید. در این موقع زمینه را برای فعالیت به سود وطنم مساعد دیده و با عده‌ای از میهن‌پرستان مشغول تهیه طرحی برای راندن انگلیس‌ها از ایران شده و چون این دولت استعمارگر علاقه فراوانی به منافع نفت ایران داشت، نفت را ملی و از عملیات بعدی، همه مستحضرند متأسفانه باز هم این اقدامات باعث تبعیدم به قلعه فلک‌الافلاک گردید.
در حال حاضر هم با کمال صراحت برخلاف پاره‌ای از متملقین می‌گویم شاه‌پرست نیستم ولی به شاهنشاهی ایران کمال علاقه را داشته و می‌دانم که برهم خوردن وضعیت فعلی با نیستی و نابودی ایران و امثال من برابر است. کما اینکه در اسفند ماه که اعلیحضرت قصد عزیمت از ایران را داشتند، اقدامات و تلفن‌های من بود که باعث تجمع افرادی در کاخ گردیده و مانع عزیمت شاهنشاه به خارج از کشور شدیم.(1)
به علل زیر ایران در پرتگاه اضمحلال و نیستی قرار گرفته و این ملت ۱۵ یا ۲۰ میلیونی، بد و خوب ایران را از ناحیه شاه می‌داند زیرا هر نخست‌وزیری سرکار آمد چماق «حسب‌الامر» را بلند کرده خویشتن را از هر نوع مسئولیتی مبری دانست به علاوه فرمایشات شاهنشاه در کتاب «مأموریت برای وطنم» یا مصاحبه‌های مطبوعاتی، مسئولیت شخص شاه را در برابر وقایع تأیید نمود و چون اینجانب در تمام اوقات با افراد ایرانی از هر صنف و طبقه‌ای دائماً در تماس بوده درد دل و گرفتاری‌های آنها را می‌دانم برای استقلال و پایداری شاهنشاهی ناچارم حقایق را بی‌پرده عرض نمایم.
١- قاطبه مردم، اساس بدبختی و سرچشمه ناملایمات را دربار شاهنشاهی می‌دانند و می‌گویند یک عده متملق، چاپلوس، بادنجان دورقاب چین اطراف اعلیحضرت را گرفته و برای حفظ منافع خود از ارتکاب هر عمل زشتی بیمی نداشته، هر یک، میلیون‌ها ثروت در ایران و بانک‌های خارج برای روز فرار اندوخته و چون تحت تعقیب و بازخواست واقع نشده، مردم، اعلیحضرت را در منافع آنها شریک می‌دانند و می‌گویند با دستگاه‌های متعدد اطلاعاتی از قبیل شهربانی، سازمان امنیت، رکن دوم ستاد ارتش، بازرسی شاهنشاهی و مأمورین مخفی قطعاً این جریانات به عرض اعلیحضرت می‌رسد چرا آنها را تعقیب و مجازات نمی‌نمایند. این همه که روزنامه[ها]، دزدی‌های وزیر دربار را نوشتند، چه شد که برای اطلاع عامه، صحت و سقم آن را اعلام نداشتند، اگر اتهامات آقای علاء صحیح است چرا تحت تعقیب قرار نمی‌گیرد و اگر میراشرافی و امثالهم مفتری هستند چرا تعقیب نمی‌شوند و برای اطلاع مردم در جراید درج نمی‌گردد. نور‌چشمی‌های آقایان علاء، هیراد، بهبودی و غیره چه معروفیتی داشتند که در شهرهای ناشناس سراز صندوق انتخابات درآورند.
۲- در حال حاضر کلیه طبقات، ناراضی و خداوند عاقبت این نارضایتی‌ها که آتش زیر خاکستر می‌باشد، بخیر کند. زارع فقیر، مالک در تب و تاب و از آتیه ناامید و می‌گویند سخنرانی‌های اخیر وزیر کشاورزی، باعث اختلال امور زراعتی شده، حاضر به دادن سهم مالکان و بالنتیجه آبادانی املاک نیستند. چرا همه، حرف است و عملی در کار نیست، ما برای تقسیم املاک حاضریم ولی فوراً مثل پاکستان عمل کنند تکلیف هر کس روشن باشد.
کارمندان ادارات یکی بعد از دیگری برای ازدیاد حقوق اعتصاب خواهند کرد حق هم دارند این حقوقات تکافوی هزینه زندگی آنها را نمی‌نماید ولی اضافه کردن حقوقات علاوه از اینکه سودی ندارد، به کرات دیده شده که باعث گرانی روزافزون می‌شود و به علاوه از چه محل این بودجه تأمین می‌گردد. چرا دولت خود پیش‌قدم نمی‌شود و مایحتاج انحصاری مردم مثل سیگار، قند و شکر، بنزین و نان را ارزان نمی‌کند که بالطبع سایر اجناس ارزان شود. از اینکه در رادیو داد و قال راه بیندازند که صمد میوه‌فروش صد تومان جریمه و دکانش دو روز بسته شد، دردی دوا نمی‌کند تا کی باید دست گدائی به سوی خارجی دراز کرد؟ اعلیحضرتا این گوشت مورد احتیاج فقرا که ملاحظه می‌فرمائید چون «اکثیر ادهم» شده، برای ۲ سیر آن مردم آه می‌کشند، می‌دانید چرا نایاب و گران است؟ اطلاع صحیح و موثق دارم که ۴۰ هزار گوسفند به شیخ‌نشین‌های خلیج فارس صادر و منافع آن در جیب عده معدودی می‌رود، همین طور است مرغ و تخم‌مرغ، صادرات ایران منحصر به ارزاق عمومی‌ شده آن هم از راه قاچاق. امروز تاجری که قریب به ۴ میلیون تومان ثروت دارد، شکایت داشت برای صد تومان پول نقد معطلم.
٣- اعلیحضرتا، پایه‌های تخت هر سلطانی باید روی قلوب مردم باشد نه سرنیزه، اعلیحضرتا خادمین باید تشویق و ظلمه تنبیه گردند. اعلیحضرت همایونی شاهد و گواه بودند که این دکتر مظفر بقائی چه خدماتی در ملی شدن نفت نمود و اگر اقدامات و سخنرانی‌های مؤثر او نبود دکتر مصدق خودخواه خود رأی بی‌سواد، همان روزها این مملکت را به وادی نیستی سوق می‌داد، آیا مزد خدمات یک استاد دانشگاه که چند دوره وکیل شده، این است. برای سایر خادمین چه امیدی باقی می‌ماند، و چه آبروئی ما نزد خارجیان خواهیم داشت. دو کلمه نصیحت به افسر انتظامی آن هم در موقع صلح که مبادا بدون دریافت دستور کتبی کاری کنی که به سرنوشت سرگرد شهرستانی بیفتی نتیجه‌اش اعدام است؟ بر فرض هم مجازات او اعدام باشد محکمه علنی تشکیل دهند که مردم نتیجه خیانت را بفهمند. اعلیحضرتا به یکتائی خداوند قسم، من نه طالب جاه و مقامم و نه پول و ثروت، فقط دلم برای این مملکت و شما می‌سوزد زیرا صلاح نیست ایران بدون ادامه روش سلطنتی و مجلس به نحو دیگری اداره گردد. فعلاً هم، به حمدالله هم اعلیحضرت و هم اطرافیان به قدر کافی متنعم [هستند] از آن می‌ترسم [که] یک روز از خواب بیدار شوم و بگویند سرتیپ یا سرهنگی، کودتا کرده که در این صورت فاتحه ایران را باید خواند. اعلیحضر‌تا از چاکرها، فدائی‌ها، پیرغلام‌ها بترسید و بدانید که طبق فرمایش حضرت علی علیه‌السلام روز مبادا اول کسی که فرار یا خیانت کند همین دسته هستند.
۴- اعلیحضرتا وضعیت فرهنگ و مخصوصاً اصول و روش اخلاقی پسر و دختر به جاهای باریک کشیده می‌شود. آیا به عرض اعلیحضرت رسانده‌اند از روزی که کشت تریاک ممنوع شده معتادین، به هروئین خانمان‌سوز مبتلا و این کار به مدارس مخصوصاً دختران هم رسیده و یک عده از همان غلام‌ خانه‌زادها برای نفع شخصی، هروئین یا تریاک در قبال دادن فقط و فقط پول طلا وارد این مملکت می‌کنند و بازخواستی در کار نیست. اعلیحضرتا دزدهای گردن‌کلفت آزادانه راه می‌روند ولی زندان‌ها مملو از آفتابه دزد و یا افراد معتادی است که مثلاً دو نخود تریاک از او گرفته‌اند. اعلیحضرتا، میلیونرهائی که پول برای به دست آوردن کرسی وکالت به علوی مقدم یا استاندار و فرماندار داده برای حفظ آبروی خود بازگوئی نخواهند کرد، اگر مقرر فرمایند که به افکار عمومی توجه گردد و روی افکار عمومی پی به هویت اشخاص خائن برده و تنبیه شوند، از هر محکمه رای بهتر خواهد بود. اعلیحضرتا، همین علوی مقدم، شهرت داده پول‌هایی که از خرید بنز برای شرکت واحد یا وکلا و منافع دیگر گرفته‌ام، تنها نخورده و سهم عمده آن نصیب مقامات بالا گردیده کما اینکه فعلاً آه در بساط ندارم و در روزنامه‌ها هم این جریان را آگهی نموده‌ام، این اظهارات او و آن افکار عمومی و گفته‌های مردم.
۵- اعلیحضرتا، اقدامات اخیر افراد مربوط به جبهه ملی را ساده نپندارید. درست است که افراد خوش‌نامی هم بین آنها پیدا می‌شود ولی خیلی از دسته‌جات و افراد احزاب مضره به نفع سیاست خارجی از نام جبهه ملی سوء استفاده می‌نمایند.
۶ - اعلیحضرتا، آن موقعی که من در اوج قدرت بودم و انگلیس‌ها حاضر شدند میلیون‌ها لیره به من بدهند، نگرفتم و خود و عائله‌ام با یک من سیب‌زمینی، شکم خود را سیر کردیم، آقای دکتر امینی نخست‌وزیر فعلی تا اندازه‌ای از این جریانات مستحضر می‌باشند. در این صورت در این دم مرگ و رفتن از این دار فانی جز عظمت و استقلال ایران و شاهنشاهی آن نظر دیگری نداشته و آتیه نشان خواهد داد، عرایض من روی کمال صدق و دلسوزی و شاه‌دوستی و میهن‌پرستی بوده و بس.

توضیحات سند:

١- مقصود آیت‌الله کاشانی واقعه ۹ اسفند ۱۳۳۱ است.


منبع:

کتاب روحانی مبارز / آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد- جلد دوم صفحه 946






صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.