صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

ماده اول - قانون متحدالشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت

تاریخ سند: 10 دی 1307


ماده اول - قانون متحدالشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت


متن سند:

1010
با تأییدات خداوند متعال ما
پهلوی شاهنشاه ایران
نظر به اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی1 مقرر می‌داریم:
امضا رضا2
ماده اول - قانون متحدالشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخله مملکت که در تاریخ ششم دی ماه یکهزار و سیصد و هفت و شمسی به تصویب مجلس شورای ملی3 رسیده و منضم به این دست خط است به موقع اجرا گذارده شود.
ماده دویّم- هیئت دولت مأمور اجرای این قانون هستند.
به تاریخ دهم دی ماه هزار و سیصد و هفت شمسی

توضیحات سند:

1-اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی شاهنشاهی:
قوای مملکت به سه شعبه تجزیه می‌شود:
اول - قوه مقننه که مخصوص است به وضع و تهذیب قوانین و این قوه ناشی می‌شود از اعلیحضرت شاهنشاهی و مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هر یک از این سه منشأ، حق انشای قانون را دارد ولی استقرار آن موقوف است به عدم مخالفت با موازین شرعیه و تصویب مجلسین و توشیح به صحۀ همایونی لکن وضع و تصویب قوانین راجع به دخل و خرج مملکت از مختصات مجلس شورای ملی است. شرح و تفسیر قوانین از وظایف مختصه مجلس شورای ملی است.
دوم – قوه قضاییه و حکمیه که عبارت است از تمیز حقوق و این قوه مخصوص است: به حاکم شرعیه در شرعیات و به محاکم عدلیه در عرفیات.
سیم - قوه اجراییه که مخصوص پادشاه است، یعنی قوانین و احکام به توسط وزراء و مامورین دولت به نام نامی اعلیحضرت همایونی اجرا می‌شود به ترتیبی که قانون معین می‌کند. (قانون اساسی، ثبت کتابخانه ملی به شماره سبز ۴۱۵، صفحه ۲۰)
۲- فانون می‌گوید: «در نظام استعمار فرهنگی هر چین مغزی افراد مستعمره، سنگر یک سرباز استعماری است.» (سال پنجم انقلاب الجزایر، فرانتس فانون صفحه ۸) و رضا خان سرباز و قزاق مستعمره‌ای بود که هم عملاً و هم عقیدت کار سربازان استعمارگر را انجام می‌داد، وی در عین ظاهر نمایی در وطن پرستی، شیفته و فریفته فرهنگ و تمدن غرب بود به طوری که بعضاً بسیار آشکار بروز و ظهور می‌کرد وی به لحاظ نداشتن سواد و تعقل و رشد فکری، غالبا با تقلید از این و آن و با الگوگیری از این پادشاه و آن حاکم، فکر و حرکت می‌نمود و به همین لحاظ تمام اطرافیان و مشاورین خود را از کسانی انتخاب کرده بود که غرب دیده و غرب زده بودند تا با اتکای به آنها بتواند حرکت‌هایی عوام فریبانه و بیگانه پسندانه انجام دهد. تیمور تاش، دبیر اعظم بهرامی، محمد علی فروغی و... از جمله افرادی بودند که به عنوان مشاورین مورد وثوق و طرف مشورت و یا بهتر بگوییم آموزش دادن به او بودند. بلوشر در سفرنامه خود در این باره می‌گوید: «از نظر روانشناسی سخت جالب توجه بود که مرد زورگویی مانند رضا شاه علی رغم تمام موفقیتهایی که کسب کرده بود، باز در نهانخانه روح خود دارای عقده حقارت بود. این حقارت فقط به کمی سواد و فرهنگ او مربوط نمی‌شد بلکه عقب ماندگی مملکت او را هم در بر می‌گرفت. از اینکه هنوز در کشورش قافله شتر، کاروانسرا و بازارهای قدیمی وجود دارد غرق شرمساری میشد. دستور داده بود که از این چیزها عکسبرداری نکنند و اروپاییها نیز می‌بایست از عکاسی از این موضوعهای زیبا و جالب توجه چشم بپوشند و اگر چنین نمی‌کردند سرو کارشان با پلیس می‌افتاد که عدسی دوربین آنها را به سوی اتومبیلها یا مغازه‌های لوکس فروشی متوجه می‌کرد.» (سفر نامه بلوشر، ویپرت فن بلوشر صفحه ۲۴۷) علی دشتی روزنامه نگار و زمینه ساز نظام استعماری، هنگامی که از سفر فرنگ در سال ۱۳۰۷ شمسی برگشته بود، با رضا خان ملاقاتی انجام می‌دهد رضاشاه به او می‌گوید: «خوشم نمی‌آید این قدر از فرنگ تعریف کنند، باید ایران را چون فرنگ ساخت! (ر.ک: قیام گوهر شاد، سینا واحد، صفحه ۴۱) بدین ترتیب ملاحظه می‌شود که فردی با این تفکر چگونه در جهت منافع غرب و بالاخص استعمار پیر انگلیس حرکت کرده و شروع به اسلام زدایی و از بین بردن فرهنگ ملی می‌کند بدون اینکه استعمار زحمت و هزینه هجوم فیزیکی علیه مستعمره را انجام دهد حاکمیت خود را بر تمام شئون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی استعمار شونده اجرا می‌کند «قبول ارزشهای استعمارگر جز در صورت ضرورت - همان نتیجه‌ای را به وجود می‌آورد که استعمار، خواهان آن است، یعنی توپ و تانک و سرباز و پلیس ستمکار را جمع می‌کند و فرهنگ استعماری را جایگزین آن می‌سازد» (همان صفحه ۸) دکتر زرگری نژاد درباره فهم و تلقی رضاخان از تمدن و پیشرفت و علت اقدام او برای تغییر لباس و ایجاد لباس متحدالشکل می‌گوید: «رضاشاه مدعی بود که وقتی مردم لباس متحدالشکل بپوشند کلاه پهلوی بر سر گذارند و نسبت به تقیدات دینی سست شوند، متمدن خواهند شد. بر این اساس ستیز با نمادهای سنتی و دینی نظیر پوشاک سنتی و مراسم دینی امری ضروری می‌نمود. درک او از تمدن، سلوک و رفتار متجدد مآبانه بود، نه اختراع و نه اکتشاف. معلمان شاه میدانستند که هیچ گونه رابطه علمی و منطقی میان تمدن و توسعه فرهنگی با لباس متحدالشکل و یا کشف حجاب نیست اما آنان خواستار متمدن شدن جامعه ایران به معنای رشد و پهنه دانش و تکنولوژی و فرهنگ نبودند، بلکه ایجاد فرهنگ مصرفی از طریق تحقیر ارزشهای ملی و مذهبی، مد نظر بود. شاه نیز دلخوش بود که با تغییر لباس و کنار گذاشتن مذهب، جامعه متمدن خواهد شد (واقعه کشف حجاب، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، صفحه ۲۱) رضا خان آن چنان بی‌هویت و تهی بود که حتی عملکرد حاکمان غرب نشانده کشورهای شرقی نیز برای او سرمشق و الگو قرار میگرفت و بی‌درنگ شروع به اجرا آن می‌کرد. تاثیری که او از کمال اتاترک و ملک فاروق و امان الله خان (حاکمان ترکیه، مصر، افغانستان) پذیرفته، زبان زد محققان تاریخ معاصر است و آنهایی که عمری را با رضا خان گذرانده و در خدمت او بوده و مجری منویات او و اربابان استعماریش بوده‌اند در افشای این خصایص سخن رانده‌اند «محمود جم که از قاهره برگشت[جمع برای خواستگاری فوزیه به همراه هیئتی به دستور رضاخان به قاهره رفته بود]صحبت از رأفت پادشاه مصر و ملاطفت با عموم کرد که با ادنی رعیت مهربانی می‌فرماید. چیزی نگذشت که پهلوی، پیر مردی را از رعایا در راه سعدآباد به اتومبیل خود دعوت کرده، به تجریش که مقصد پیرمرد بود رساند، در موقع تودیع صد تومان هم به او انعام کرد...» (خاطرات و خطرات، مهدیقلی هدایت، صفحه ۴۱۵) و البته تمام اقدامات رضا خان منشأ از جای دیگر داشت و اتحاد لباس و کشف حجاب و... و حتی اقدامات به اصطلاح اصلاحی او دستوری بود که باید بوسیله او به اجرا در می‌آمد. امام خمینی (ره) در توصیه‌ای به نویسندگان کتب و روزنامه‌ها می‌فرماید: «در پایان سخن، از نویسندگان کتابها یا روزنامه‌ها تقاضا می‌شود که... وضعیت اسفناک کشور را در نظر بگیرند و ریشه خرابیها را با در نظر گرفتن وضعیت بیست سال دوره دیکتاتوری و گزارش احوال رضا خان و علل برقرار شدن او به حکومت ایران و کارهایی که بر خلاف مصالح کشور و برای پیشرفت مقاصد دیگران در آن مدت شد به دست بیاورند و با یک شجاعت ادبی و از خودگذشتگی دست به دست داده ملت را بیدار کنند.» (کشف الاسرار، امام خمینی (ره)، صفحه ۳۳۳)
3- ظاهر قضیه چنین است که رضاخان نوشته ولی واقع قضیه (همان طور که قبلاً نیز گفته شد) این بود که قانونگذار و مجری خود شخص رضا خان بود و تمام شئون کشور به فرمان او اداره می‌گشت و حتی در جزییات نیز دخالت کرده و به هر سو که می‌خواست آن را هدایت و اجرا می‌کرد «پس از آنکه قوانین در جلسه علنی مجلس طرح و تصویب می‌شود، برای اجرا، به صحۀ شاه می‌رسد اما عملاً قوانینی که شاه برای رفاه و آسایش ملت لازم تشخیص داده است [!] بوسیلۀ وزیران دیکته می‌شود و نمایندگان آن را تصویب می‌کنند.» (رضاشاه کبیر یا ایران نو، الوال ساتن، صفحه 234)

منبع:

کتاب تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 17

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.