صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : چگونگی پیدایش فعالیتهای توده ای در بین دانشجویان مقیم اطریش

تاریخ سند: 11 مهر 1343


موضوع : چگونگی پیدایش فعالیتهای توده ای در بین دانشجویان مقیم اطریش


متن سند:

شماره : 396 /315997/ک ـ27 /6 /43 در اطریش برای اولین بار در سال 1959 (1338) پس از برگزاری جشن چهارم آبان که تقریبا کلیه دانشجویان ایرانی مقیم گراتس در آن شرکت داشتند و روزنامه ها و رادیوی گراتس نیز جریان آن را پخش نمودند مخالفین رژیم را بر آن داشت که با آغاز فعالیت از این قبیل امور جلوگیری کنند.
اما همه این افراد به صورت انفرادی بودند تا این که در ماه مارس 1960 (اسفند ماه 39) پنج نفر از دانشجویان (مهندس کرانلو زینعلی برآغوشی1 ـ یونس بهمنیار2 ـ مسعود اصانلو ـ محمد ناصری) که هیچ گونه فعالیت سیاسی نداشتند در اثر اختلافات شخصی با دکتر عزیزی سرپرست دانشجویان آن زمان به ریاست مهندس کرانلو دست به تشکیل انجمن پرسپولیس زده و آن را به ثبت رساندند.
(از این پنج نفر کرانلو فعلاً در ایران است.
برآغوشی دیگر در کارهای انجمن شرکت نکرده و اصانلو هم استعفا داده است).
اولین اعضای انجمن مذکور را افراد چپی تشکیل می دادند این انجمن در یولی 1960 (تیر ماه /39) منحل شد.
در آن زمان کرانلو در مونیخ با مهدی خانباباتهرانی ـ ثریا ثریاپور و کورش لاشائی آشنا شده بود و آنان بدون این که نامبرده متوجه موضوع شود وادارش کرده بودند که به اتحادیه دانشجویان ایران بپیوندد و انجمن را ثبت دهد و در همان سال «قهرمان» (به عنوان) نماینده دانشجویان مقیم اطریش در کنگره کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در لندن شرکت کرد.
بعد ازبازگشت نماینده دانشجویان از کنفدراسیون اعضای بیشتری و از جمله سعید فاطمی اردکانی3 عضو انجمن شده و شروع به چپ روی نمود.
دو نفر دیگر به نام رشیدی و سلطانلو نیز به وی پیوستند.
سعید فاطمی به وسیله رشیدی با شرق تماس گرفت و سپس نیز رشیدی، فاطمی و سلطانلو نامه ای به صندوق پستی شماره 464 برلین شرقی فرستاده و پس از آن آدرس لایپزیک را C1 post fach16 دریافت نموده و مرتبا مکاتبه می کردند.
از ماه مارس 1961 دانشجویان مذکور برای جمع آوری عضو مشغول فعالیت شده سیروس آریانپور به وسیله فاطمی به عضویت در آمد و سپس همایون قهرمان ـ کورس محجوب ـ محمد ناصری به وسیله آریانپور فعالیت را آغاز نمودند و بعد از آن یونس ملک فاتحی.
خلیل زاده (به وسیله قهرمان) کیومرث زرشناس ـ مهدی طلاگر4 ـ منصور معاونی (به وسیله رشیدی) و اصغر قزوینی زاده5 شروع به فعالیت نمودند (قزوینی زاده از همان سال از توده ایها جدا شده و به گروه پان ایرانیستها پیوسته است).
سعید فاطمی به علت مرگ پدرش به قصد عزیمت به ایران به آلمان رفته و فریدون عدالتی (در تهران در سالهای 31 و 32 در گردشهای دسته جمعی توده ایها شرکت داشته) را به جای خود در کمیته شهری معرفی کرد.
در اوایل ماه ژوئن 61 پیکی از شرق به وین وارد و رشیدی و فاطمی برای ملاقات او به وین رفتند.
در این ملاقات به رشیدی دستور داده شده بود که سعی نمایند افراد نیروی سوم را از جبهه ملی (که تازه حشمت اللّه خضوعی سوم را از جبهه ملی (که تازه حشمت اله خضوعی به وسیله مکاتبه با دکتر سنجابی آن را تشکیل داده بود) جدا نموده و سپس با جبهه ملی محیط حسن تفاهمی به وجود آورند.
فاطمی نیز نامه ای گرفته بود که در ایران با دو نفر تماس بگیرد و بعد نیز نامه ای پستی دریافت داشته عازم ایران شد و هنوز به اطریش مراجعت ننموده و فعلاً در تهران اداره ثبت اسناد مشغول کار است و گویانواحی قلهک نیز یک بنگاه معاملات ملکی دارد.
قبل از تشکیل اولین گروه حزب توده روزنامه ای که بیشتر شبیه اعلامیه بود در گراتس به وسیله کیومرث زرشناس ـ اصغر قزوینی زاده ـ نجفی و یک نفر دیگر از ایرانیان به نام روزنو (ارگان جمعیت روزنو) انتشار می یافت که نامبردگان بعدا آن را منحل نموده و در حزب توده شروع به کار نمودند.
در همین ایام دانشجویی به نام هوشنگ طالع یزدی در صدد تشکیل حزب پان ایرانیست گردید و توده ایها برای این که سوسیالیستها را بکوبند به وی کمک کرده و پس از موفقیت او را نیز سرکوب نمودند.
در نهم ماه ژوئیه (تیر ماه /39) یک دسته چهار نفری مرکب از نعمت اله همدانی، رشیدی، سلطانلو، همایون، قهرمانی با مسئولیت همدانی برای کار در اردوگاهها عازم آلمان شرقی شدند.
در برلن با شخصی به نام بهزادی تماس گرفته سپس به جزیره روگی و از آنجا به شهر BINZ(محل استراحتگاه مردم در تابستان است) رفته و در آنجا ایرج اسکندری را همه روزه می دیده اند لیکن روابط آنان از سلام و علیک تجاوز نمی کرده است.
هر یک از نامبردگان دارای اسامی مستعار به شرح زیر بودند.
قهرمان (حمید دانش پژوه) ـ رشیدی (بهزاد سرهنگی) ـ سلطانلو (مانی انوشیروانی) ـ همدانی (امیر احمدی).
این دسته در روز بیست و نهم ژولی [جولای] به برلین برگشتند.
در برلن بهزادی و شخص دیگری در محل کانون جوانان از آنان ملاقات به عمل آوردند.
احتمال می رود شخص مزبور پیک سابق الذکر در وین (که با فاطمی و رشیدی ملاقات کرده بود) باشد (قدی کوتاه در حدود 60 /1 ـ موهای خاکستری صورت سیاه چرده و نسبتا باریک ـ چشمهایش یکی از دیگری بزرگتر، گونه ها کمی برجسته، عینک ذره بینی قطور) این شخص به نامبردگان دستوراتی در مورد کار با جبهه ملی داده و گفته چنانچه آریانپور حاضر به اجرای دستورات آنان نشود می توانند از حزب اخراجش کنند.
ضمنا گفته بود که بهر نحو شده دانشجویان کرد را از دادن شعار کردستان منصرف نموده و آنها را وادار نمایند که با حزب توده همکاری کنند.
این گروه پس از مراجعت به گراتس دچار تشتت شده بودند.
فریدون عدالتی به هیچ وجه حاضر به همکاری نبود و پدر رشیدی (سرهنگ رشیدی) ضمن نامه ای فرزند خود را از این که فعالیت مضره می نموده مورد بازخواست قرار داده بود.
لذا فرم کار را عوض کردند، نعمت اله همدانی، قهرمان را به همکاری خود انتخاب کرد.
محجوب و زرشناس را به قهرمان و معاونی، طلاگر، نامدار، را به محجوب واگذار نمود.
در همین موقع کنگره کنفدراسیون دانشجویان در پاریس تشکیل می گردید.
از گراتس سه نفر نماینده توده ای قهرمان ـ زرشناس ـ آریانپور) و یک نفر از جبهه ملی به نام حجت اللّه وطنی که خیلی ساده لوح بوده و توده ایها به راحتی می توانستند به دست او همه کار انجام دهند انتخاب و به کنگره اعزام شدند.
هنگامی که کنگره پاریس کارش به بن بست کشیده بود دانشجویان پهلوان و قهرمان (از اطریش) محسن رضوانی، ـ جمشید انور ـ دکتر ثابتیان و نیکخواه از انگلستان ـ کیانی ـ لاشائی ـ تهرانی (از آلمان) تشکیل جلسه داده و لاشائی، تهرانی و قهرمان سعی می نمودند با تلفن 22513 با لایپزیک تماس بگیرند.
لیکن تلفن مذکور جواب نمی داد بالاخره انور پیشنهاد می دهد که کنگره را تعطیل نمایند و رضوانی، حمید عنایت6 (دانشجویان وابسته به جامعه سوسیالیستها) را مجبور می کند آنچه را که نوشته اند و تصویب کرده در جلسه کنگره بخواند.
با پیشنهاد انور تنها کسی که مخالفت می نموده کورش لاشائی بوده و این شخص در مونیخ بیشتر از تهرانی و سایرین مورد اعتماد کمیته مرکزی است.
پس از کنگره پاریس در گراتس از لحاظ کار داخلی حزب توده مرتبا اشکالاتی پیش می آید و در کار دانشجوئی میان انجمن نیز آرائشان را تقریبا از دست می دادند.
لذا بیشتر کارهای حزب به همدانی واگذار شد و بنا به پیشنهاد سلطانلو سعی می شد که دانشجویان واعظ زاده و امینی را که در تهران مسئول دبیرستان ادیب بودند وارد حزب نموده و از آنان برای تربیت کادرها استفاده نمایند.
اما واعظ زاده (مهندسی راه و ساختمان را تمام کرده و فعلاً در ایران است) به هیچ عنوان حاضر به همکاری با آنان نشده و حبیب امینی هم که حاضر به کار شده بود کاری از عهده اش بر نمی آمد، لذا او را در حوزه های پائین نگهداشته بودند.
در ماه اوت 1962 نامه ای از شرق جهت افراد مذکور ارسال و نوشته شده بود که «با گفتن هرمز را می شناسم می توانید با رفیق هرمز تماس گرفته و از او استفاده نمائید» بنابه دستور جمشید هرمز، قهرمان از کمیته شهری برداشته شد.
هنوز چند روزی از ورود هرمز به گراتس نگذشته بود که پیکی از شرق به گراتس رفته و رمز تماس با وی عبارت بود از «من از عتبات می آیم» اما او فقط با جمشید هرمز صحبت کرده بود.
مشخصات پیک مزبور بدین قرار بود (قد در حدود 70 /1 صورت کشیده با سبیل مشکی پرپشت ـ موهای سر کوتاه و دارای پله بوده.
رنگ چهره گندمگون) و این شخص در ماه دسامبر نیز به گراتس رفته و دو شب میهمان جمشید هرمز بوده است.
این شخص بعدا نامه ای به حزب توده گراتس نوشته و آدرس یک صندوق پستی در وین را به آنان داده تا در مواقع حساس از آن استفاده شده، او ذکر کرده بود که این صندوق تقریبا در اختیار تمام تشکیلات اروپای غربی است.
ضمنا بعد از ورود هرمز به گراتس بنا به پیشنهاد او روزنامه مردم هم مرتبا از گراتس منتشر می شد (سابق هر دو هفته یک بار سلطانلو پاکت ها را به وین می برد و از آنجا پست می کرد) کار روزنامه در دست سلطانلو بود و ماشین تحریر آلمانی برای نوشتن پشت پاکت ها به نام زن جمشید هرمز خریده بودند.
زن محمود هرمز در ماه آوریل به گراتس وارد و مدت 12 روز با جمشید هرمز به شهرهای مونیخ ـ کپنهاک ـ لاهه ـ لوزان ـ پاریس و رم رفتند و مسافرتشان بسیار مرموز بوده است.
بعد از آن هرمز گفته بود که روزنامه های زیادی گراتس را به هلند بفرستد تا از آنجا به ایران ارسال شود.
آدرس شخص گیرنده در هلند نزد سلطانلو می باشد (سلطانلو تمام آدرسها و شماره ها را روی آستر کراواتهایش می نویسد و ثبت می نماید و در مواقع خارج شدن از منزل بسته به این که چه نوع کاری داشته باشد کراوات مربوطه را می زند).
طرح حوزه ها در گراتس بدین شرح می باشد.
1ـ ملک فاتحی، زرشناس، محجوب (جای محجوب سابقا قهرمان بوده است) در یک حوزه با مسئولیت جمشید هرمز.
2ـ خلیل خلیل زاده7، حشمت اله قلمزن، فریدون بنی احمد، با مسئولیت سلطانلو.
3ـ پرویز طالب زاده، عبداله خیامی، ایرج هاشمی، با مسئولیت رشیدی.
4ـ منصور معاونی، مهدی طلاگر، سیروس نامدار،با مسئولیت رشیدی.
5ـ محمد ناصری، حبیب اله امینی، با مسئولیت سلطانلو.
از دانشجویان مذکور عبداله خیامی ، حشمت اله قلمزن، پرویز طالب زاده.
کورس محجوب8 و از همه بیشتر کیومرث زرشناس از فعالترین افراد می باشد و حتی سه نفر آخر می توانند دوباره به تنهائی شالوده یک کار مخفی را بنا نهند.
افراد سمپات که شاید به عضویت درآمده باشند عبارتند از محمد خاتمی ـ پرویز پاکزاد ـ فرهاد ملک قاسمی ـ اردشیر امینی ـ المدنی9 ـ فرهاد فرجاد ـ تیمورزاده ـ علی شایسته.
دیگر سمپاتها : احمد خودکار ـ احمد نظام شهیدی ـ نوری ـ مجید حریری ـ برادران اسد برادران ـ فریدون فرجاد ـ یونس بهمنیار ـ علی طاهری ـ ساعی ـ شاهی و دو نفر آخری به اتفاق تیمورزاده10 هم اکنون عضویت هیئت کارداران انجمن را دارا می باشند.
از تشکیلات حزب منحله توده در اینسبروک (اعضای کمیته شهری) می توان دانشجویان عطری، هاشمی ـ فانی زاده و شاکری11 را نام برد.
از این افراد فانی زاده از سال 1961 فعالیت را کنار می گذارد و هاشمی و شاکری و زکیخانی در ماه اوت 1961 به آلمان شرقی می روند (زکیخانی وفانی زاده از دوستان بسیار نزدیک سلطانلو می باشند).
افراد فعال اینسبروک عبارتند از : خنجی ـ بهمنی ـ نجفی ـ زمانی ـ زکیخانی افراد فعال حزب منحله توده در وین عبارتند از : منصوری12 ـ پهلوان ـ ابوالحسن احسانی.
این عده در نظر داشتند که شالوده یک کار تشکیلاتی را در وین بریزند ولی تا به امروز هنوز موفق به انجام چنین کاری نشده اند.
در لئوپن از طرف حزب منحله توده فعالیت قابل توجهی انجام نمی شود.
در اوایل روزنامه مردم از گراتس جهت آنان ارسال می شد لیکن گویا فعلاً خود دارای تشکیلات می باشند.
توده ایهای مشهوری که مقیم لئوپن می باشند عبارتند از عطا حسن آقائی معروف به کشکولی که از قشقائیها است.
صابر و راعی13 که گویا حسن آقائی بالاتر از همه می باشد.
شماره افراد گراتس که در کمیته مرکزی حزب منحله توده به ثبت رسیده و در مواقع ضروری برای تماس گرفتن از آنها استفاده می شود و یا در نامه ها به جای نام نوشته خواهد شد به شرح ذیل می باشد.
جمشید هرمز 2ـ سلطانلو 3ـ نعمت اله همدانی 5ـ قهرمان 6ـ زرشناس 17ـ محجوب 23ـ ملک فاتحی 13ـ ناصری 21ـ نامدار 18ـ ضمنا از افراد برجسته جبهه ملی در گراتس می توان حشمت اله خضوعی ـ سیروس گلشائی ـ کیوان فرسودی ـ اسداله طباطبائی ـ حشمت اله نیخواه ـ رحیم صادق الوعده ـ عباس عصار ـ سیاوش مساعد ـ هوشنگ مدنی ـ داود صیامی و عنایت اله البرز و روستا را نام برد.
از این افراد حشمت اله خضوعی، اسداله طباطبایی، هوشنگ مدنی، داود صیامی و عنایت اله البرز طرفدار همکاری با توده ایها می باشند.
بقیه دارای نفوذ بیشتر از اینها هستند و با هر گونه همکاری و نزدیک شدن به توده ایها مخالفت می کنند.
افراد فعال جامعه سوسیالیستها در گراتس عبارتند از رضا آروند، داریوش فرهادیه که در اصل رهبری را دارد و عضو انجمن نیز نمی باشد.
بهرام برومند.
پرویز مظفری ـ سیاوش پرچمی14 ـ ایرج سریع السیر ـ اسمعیل سالم ـ احتشام درخشان ـ فریدون دژدار ـ ابراهیم صیفی ـ نورائی ـ هاتفی نیز جزء جامعه سوسیالیستها می باشند.
هیئتی که برای تظاهرات در وین تصمیم گرفتند عبارتند از سلطانلو ـ رشیدی ـ محجوب ـ زرشناس خضوعی ـ گلشائی ـ فرسودی ـ صادق الوعده ـ طباطبائی ـ آروند ـ پرچمی و مظفری ـ قهرمان و همدانی.
افراد شرکت کننده : سلطانلو ـ رشیدی ـ محجوب ـ زرشناس ـ خیامی ـ ملک فاتحی ـ خضوعی عصار ـ فرسودی ـ طباطبائی ـ روستا ـ پرچمی ـ مظفری ـ آروند ـ درخشان ـ دژدار ـ برومند15 و همدانی.
در تمام موارد ضروری این هیئت تشکیل جلسه می دهد و تصمیمات آنها مورد اجرا قرار می گیرد.
همیشه برای تظاهرات و اقداماتی نظیر آن پیشنهادات توده ایها خیلی سریع مورد قبول قرار می گیرد و آنان تنها قوه متحرکه هستند.
توده ایهای گراتس.
وین و اینسبروک را نیز به دنبال خود می کشند زیرا چنین وحدتی هیچگاه بین آنها به وجود نمی آید.
بخش 311 جهت اطلاع 31ف به پرونده فعالیت حزب توده در خارج از کشور ضمیمه و بایگانی شود.
ساغری /43

توضیحات سند:

1ـ عباسعلی زینعلی برآغوشی : متولد 1315 دانشجوی رشته مهندسی دانشکده فنی گراتس در سال 1959 به گراتس آمده، هیچگونه روش سیاسی مشخصی ندارد ولی در محافل دانشجویی از روش و عقیده توده ایها دفاع می کند.
(اسناد ساواک، ضمیمه شماره 22) 2ـ یونس بهمنیار : متولد تبریز است.
دانشجوی رشته زمین شناسی است، پسر عموی سرهنگ شاملو است و جزو سمپاتهای حزب توده است که از عضویت در حزب توده سرباز زده است.
(اسناد ساواک : ضمیمه شماره 22) 3ـ سعید فاطمی اردکانی : متولد 1315، کارمند ثبت اسناد، یکی از پایه گذاران تشکیلات حزب توده در گراتس، که در سال 1961 به ایران مراجعت نمود.
(اسناد ساواک، ضمیمه شماره 22) 4ـ مهدی طلاگر : متولد سمنان، دانشجوی آرشیتکت، عضو رسمی حزب که در 1961 به عضویت در آمده است.
جزو فعالین و کاندید هیئت کارداران (اسناد ساواک، ضمیمه شماره 22) 5ـ اصغر قزوینی زاده : متولد 1317 تبریز : دانشجوی رشته الکترونیک، در ماه مارس 1961 به عضویت حزب توده در آمده و متعاقبا از حزب خارج و به پان ایرانیستها گرویده.
در سال 1962 از پان ایرانیستها نیز جدا شده و بدون هیچ گونه عقیده سیاسی به درس و تفریح وقت می گذراند.
(اسناد ساواک، ضمیمه شماره 22) 6ـ حمید عنایت ـ فرزند علی، متولد 1311 : برابر سوابق موجود در پرونده های ساواک، نامبرده، یکی از گردانندگان اصلی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم انگلیس بوده که در هایدیارک لندن سخنرانی های شدیدی درباره عدم آزادی در ایران نموده است.
او که از اعضاء قدیمی جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی بوده، در سال 1339 در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در لندن و در سال 1340 در سمت دبیر کنفدراسیون در پاریس و در سال 41 در کنگره و کنفدراسیون و لوزان شرکت نموده است.
مشارالیه همچنین مدتها به عنوان همکار بخش عربی در بی بی سی اشتغال داشته است.
او پس از مراجعت به ایران به فعالیتهای خود ادامه داده و با طرفداران جبهه ملی و خلیل ملکی ارتباط داشته است.
همچنین از او بعنوان مجله «پژوهش» و از ناشرین نشریه «نیرو» ارگان جامعه سوسیالیستها یاد شده است.
(اسناد ساواک، پرونده های انفرادی) 7ـ خلیل خلیل زاده نامبرده از توده ایهای طرفدار تز شوروی در گراتس می باشد که در سال 1961 در حوزه ای که آقایان مهدی طلاگر، منصور معاونی و سیروس نامدار عضویت آن را داشتند زیر نظر کورس محجوب فعالیت می نمود.
ولی از تابستان سال 1961 از حوزه مزبور خارج شده و به حوزه دیگری که به احتمال قوی حشمت اله قلمزن و ایرج هاشمی زاده عضویت آن را داشتند و مسئولیت آن نیز به عهده عباس سلطانلو و بعدا کیومرث زرشناس بوده است منتقل گردیده است.
(اسناد ساواک، ضمیمه شماره 22) 8ـ کورس محجوب بهائی است و در سال 1958 برای ادامه تحصیل وارد اطریش شده است.
در مارس 1961 به عضویت حزب توده درآمد.
در نوامبر 1961 مسئولیت حوزه چهار نفری معاونی ـ خلیل زاده ـ طلاگر و نامدار به او واگذار گردید.
به علت کاهلی و پرداخت نکردن حق عضویت، حوزه از او گرفته شد و بعدها به عنوان گوینده در داخل انجمن از او استفاده شد.
(سند ساواک، ضمیمه شماره 28) 9ـ فیروز المدنی دانشجوی رشته پزشکی است و تا این اواخر به عنوان عضو آزمایشی کار می کرده است ولی در اثر توهین سلطانلو از فعالیت کناره گرفته است.
(سند ساواک، ضمیمه شماره 24) 10ـ تیمورزاده دانشجوی راه و ساختمان می باشد که سمت معاونت انجمن را دارد.
او رسما تا کنون به هیچ دسته سیاسی بستگی نداشته ولی به توده ایها سمپاتی بیشتری نشان می دهد.
(سند ساواک، ضمیمه 24) 11 ـ ایرج شاکری دانشجوی اقتصاد و علوم سیاسی در اینسبروک است.
عضو حزب توده و یکی از منسوبین ناصر قشقائی است.
او از همان بدو ورود شروع به فعالیت به نفع حزب توده نموده است.
(سند ساواک، ضمیمه شماره 24) 12ـ پرویز منصوری ـ دانشجوی رشته موسیقی در وین است و از سالهای قبل یکی از اعضای حزب توده بوده است.
وی ابتدا فعالیت زیادی از خود نشان داد تا بتواند کمیته ای در شهر وین به وجود آورد.
(سند ساواک، ضمیمه شماره 24) 13ـ راعی دانشجوی شهرلئوپن و متولد آمل است.
در سالهای 31 و 32 عضو سازمان جوانان حزب توده در آمل بوده است و سپس در لئوپن نیز به عضویت حزب درآمده است.
(سند ساواک، ضمیمه شماره 24) 14ـ سیاوش پرچمی یکی از بنیان گذاران جامعه سوسیالیستها در گراتس است که از سال 1959 در این شهر بوده و اکنون به سمت عضو اصلی کمیته شهری واحد گراتس در داخل جامعه انتخاب شده است.
(سند ساواک، ضمیمه شماره 24) 15ـ بهرام برومند او سابقا در آلمان و در شهر کارلسروحه تحصیل می کرده و در دو کنگره جبهه ملی به عنوان عضو و نماینده شرکت کرده است، او اکنون عضو کمیته شهری جامعه سوسیالیست ها می باشد.
وی در تظاهرات وین شرکت داشت و جزء توقیف شدگان بود.
(سند ساواک، ضمیمه شماره 24)

منبع:

کتاب چپ در ایران - حزب توده در خارج از کشور به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 467






صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.