صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

متن سند:

کمیته محلی : 1 ـ چند بخش داشته ـ مسئولین بخش ـ تقریبا منطقه بخش ها کجا بود.
دبیرخانه محل 1 کجا بود و مسئول آن چه فردی بود کمیته محلی 1 چند عضو داشت ماهیانه چه مبلغ حق عضویت جمع آوری می شد کادر حقوق بگیر داشتید ـ اگر داشتید چه کسانی بودند.
چاپخانه در اختیار چه فرد یا قسمتی بود مسئله گارد ضربت و اسلحه تحویلی محل 1 از چه تاریخی مسئول مالی ایالتی شدید و چه تاریخی این مسئولیت را داشته اید.
عایدات کمیته ایالتی در ماه چه مبلغ بود.
آیا می دانید کمیته ایالتی در زمانی که شما مسئول مالی بودید چه تعداد عضو داشت.
از چه تاریخی به محل چهار رفته اید و تا کی در محل 4 بودید.
آیا نظرتان است در آن موقع بخش های محل 4 چه افرادی بودند.
محل 4 چه تعداد عضو داشت.
ماهیانه چه مبلغ حق عضویت.
قبل از این که به سئوالات طرح شده پاسخ گویم لازم می دانم مقدمه ای به عرض برسانم.
از تاریخ 28 دیماه 1333 که اینجانب بوسیله فرمانداری نظامی وقت بازداشت شدم تاکنون متجاوز از پنجسال می گذرد در این پنجسال تغییرات شگرفی در افکار و روحیات من پیدا شده است من در سال 1324 که در کرمانشاه اقامت داشتم تحت تأثیر مطبوعات حزب توده که به کرمانشاه می رسید عضویت آن حزب را پذیرفتم انگیزه من از این کار احساس لزوم فعالیت اجتماعی برای بهبودی وضع زندگانی مردم و مبارزه با فسادی بود که به عرض در محیط فرهنگ مشاهده می کردم من در آن زمان و تا وقتی که عضو این حزب بودم از ماهیت واقعی گردانندگان آن اطلاع نداشتم و فکر می کردم واقعا هدف حزب توده با آنچه آرزوی من است تطبیق می کند سیر حوادث پرده از ماهیت واقعی این حزب برداشت و نشان داد که گردانندگان آن فرسنگها از خواسته های مردم وطن دور بوده اند و به این مناسبت با مردم پیوندی نداشته اند من در آن زمان که عضو حزب بودم این جدایی را به درستی احساس نمی کردم شکست حزب توده مؤید این جدایی بود و کشف عملیات خرابکارانه و خائنانه آن که به وسیله نیروهای انتظامی صورت گرفت علت این جدایی را مشخص ساخت من در آن زمان که به وسیله فرمانداری نظامی بازداشت شدم از اقدامات خرابکارانه و خائنانه ای که به وسیله گردانندگان حزب صورت می گرفت اطلاعی نداشتم کشف این اقدامات مرا نیز مثل هزاران عضو دیگر حزب روشن کرد و توانستیم به ماهیت واقعی حزب و غیر ملی بودن هدفهای آن پی ببریم.
در این پنجسال هر زمان به گذشته خود فکر می کنم به عمر تلف کرده تأسف می خورم و احساس ندامتی عمیق سراپای وجودم را فرا می گیرد زیرا من بهترین سنین عمر خود یعنی سنینی بین سی سالگی و چهل سالگی را با وجود قلبی از احساسات عالی برای تحقق آرزوهای خود در راه خطایی تلف کردم و در این راه جوانی و سلامت خود را از دست دادم و این دوره از زندگانی را نه تنها بر خود بلکه بر زن و فرزندانم تلخ و ناگوار کردم.
کشف حقیقت وقتی صورت گرفت که دوران جوانی سپری شد و سلامت بدنی از دست رفت.
یادآوری عمر تباه کرده در این پنجسال اخیر مرا بسختی زجر می دهد و برای گریز از این زجر رومی فعالیت ناخودآگاه روانی من کوشش می کند این دوره تاریک را بدست فراموشی بسپارد به علاوه بدن علیل من که اعصابم را فرسوده کرده است ضمن ناراحتی دائمی که برایم بوجود آورده خوانخواهی [خواهی نخواهی] بر حافظه من مؤثر واقع شده به قسمی که هم اکنون حوادث روزانه زندگی خود را به زودی فراموش می کنم اما از دوران نه ساله عضویت من در حزب توده همیشه شبحی تاریک در حافظه ام باقی خواهد ماند شبحی که بهترین دوران عمر مرا فرا گرفته است و اگرچه جزئیات آن مشخص نیست ولی روی هم منظره اندوه زایی را در برابر دیدگانم بوجود می آورد.
می گویند کودکان در حال زندگی می کنند، جوانان در آینده و پیران در گذشته آن عده از اعضاء حزب که جوان بودند و در جوانی سیر حوادث آنان را به ماهیت واقعی حزب توده آشنا کرد زیاد محروم نیستند چون گذشته برای آنان گذشته است آنان آینده ای در پیش دارند و به گذشته کمتر فکر می کنند اما برای کسانی مثل من که قوس نزولی عمر را می پیمایند گذشته دارای اهمیت فراوانی است، همیشه به گذشته فکر می کنیم به آنچه کرده ایم، آنچه میبایستی می کردیم و برای دوران زندگی انتخاب می کردیم، به کامیابی و ناکامیهای گذشته، دوران نه ساله هیچگاه از لحاظ کلی و علیرغم کوشش های ناخودآگاه روانی برای کسانی به سن و سال من فراموش نمی شود ولی بدیهی است که جزئیات حوادث این دوران به خاطر نمی ماند.
در چند ماه قبل که پس از پنج سال تاریخ بازداشت سازمان امنیت مرا برای تنظیم بیوگرافی احضار نمود من آنچه را بیاد داشتم نوشتم و در پاسخ سئوالات مندرج در بیوگرافی و همچنین سئوالات تکمیلی که مطرح شد صمیمانه کوششم این بود که آنچه بخاطرم مانده بنویسم و سعی می کردم به سئوالات طرح شده جوابهای کامل و دقیق بدهم ولی بدیهی است در انجام این منظور تا جایی که حافظه ام یاری می کرده است توفیق یافته ام.
هم اکنون نیز در سازمان برای تکمیل پاسخ سئوالاتی که قبلاً طرح شده و یا سئوالات جدیدی که طرح نموده است مرا احضار کرده باز کوششم این است که تا آنجا که حافظه ام یاری می کند جواب بدهم بدیهی است که اکنون هیچ عامل شخصی و یا خارجی نمی تواند مرا دانسته و یا ندانسته از ذکر آنچه در خاطر دارم باز دارد زیرا آنچه که در چند ماه قبل و هم اکنون باعث می شود که من اطلاعات خود را به روی کاغذ بیاورم تنها قانع شدن به این مسئله است که راهی که در دوران تاریک زندگی خود پیموده ام راه نادرستی بوده است و چون این مسئله از جمیع جهات اکنون برای من حل شده است دلیلی برای کتمان آنچه که به خاطر داشته ام وجود ندارد.
جوابهایی که اکنون به سئوالات طرح شده می دهم ممکن است تا حدی نسبت به آنچه که در بیوگرافی و در پاسخ سئوالات تکمیلی آن در چند ماه قبل نوشته ام کاملتر باشد دلیل این مسئله این است که بیوگرافی را در چند ماه قبل در مدت کوتاهی در محل سازمان نوشته و فرصت کافی برای تفکر و یادآوری نداشته ام ولی پاسخ این سئوالات را در منزل و با فرصت کافی می نویسم.
دلیل دیگر این است که مذاکرات تفاهمی با آقای زمانی و یادآوریهای ایشان کمکی به حافظه بوده است اینک پاسخ سئوالات : س ـ کمیته محلی چند بخش داشته، مسئولین بخش ها چه کسانی بودند و تقریبا بخش ها کجا بوده است؟ ج ـ پس از واقعه انشعاب در حزب توده که در نیمه دوم سال 1326 اتفاق افتاد برای ترمیم اعضاء کمیته ایالتی چند نفر منجمله من به عضویت این کمیته منصوب شدیم و مسئولیت کمیته محلی یک به من واگذار شد این مسئولیت تا سال 31 که زاخاریان وارد کمیته ایالتی شد به عهده من بود از آن پس به جای جهانگیر افکاری مسئولیت محل 4 به من واگذار شد و تا مرداد سال 32 من مسئول این محل بودم در اواخر مرداد 32 (گویا در 20 مرداد) شعبان یعقوب زادگان و عباس زاده و من ماموریت داده شد که برای رسیدگی به اختلافاتی که در کمیته ایالتی آذربایجان وجود داشت به آنجا برویم پس از دو، سه روز اقامت ما در تبریز حادثه 25 مرداد و سه روز بعد قیام ملی 28 مرداد اتفاق افتاد من و عباس زاده قصد مراجعت کردیم و شعبان یعقوب زادگان در آنجا ماند هنگام مراقبت (30 شهریور 32) به وسیله شهربانی آذربایجان به مناسبت سوءظنی که به ما پیدا کرد بازداشت شدیم عباس زاده پس از دو ماه مرخص شد و من تا 17 دیماه 1332 در زندان شهربانی تبریز بودم و بیستم دیماه به تهران مراجعت کردم در تهران نزدیک دو هفته با حزب تماس نداشتم پس از این که با من تماس گرفته شد چندی مسئولیتی نداشتم تا پس از این که برای کمیته ایالتی هیئت دبیرانی انتخاب شد و زاخاریان جزو دبیران کمیته ایالتی گردید مسئولیت محلی یک را برای بار دوم به من واگذار کردند در آن وقت مسئولین بخشهای کمیته محلی یک تا آنجا که به خاطر دارم عبارت بودند از مهندس خدام، خلیل آذر، کنگرلو، مهندس خدابنده، غضنفر آرامی وگارنیک (که نام فامیلش گویا اوانسیان بود) بعدها به علت دستگیری خلیل آذر و کنگرلو دو نفر دیگر به نام زنده دل و رضا مرندی عضو کمیته محلی یک شدند در سه چهار ماه اخر شاهرخ مسکوب و اسداله آقایی به عضویت کمیته محلی یک منصوب شدند که این دو نفر با مهندس خدام هیأت دبیران کمیته را تشکیل میدادند و با مسئولین بخشها تماس می گرفتند.
مسئولین بخشها آن اکثرا بوده و اکنون من بیاد ندارم که کدامیک از افراد فوق مسئولیت کدام بخش را داشته اند.
حدود تقریبی بخشها به این ترتیب بود که کمیته محلی یک که از طرف غرب به خیابان فردوسی و از جنوب به میدان سپه و خیابان برق و سرچشمه و خیابان گوته و خیابان فرح آباد محدود می شد به وسیله خیابان های شرقی و غربی اسلامبول و شاه باد از یک طرف و به وسیله خیابانهای شمالی و جنوبی لاله زار و بهارستان و شهباز از طرف دیگر به شش یا هفت قسمت تقسیم شده بود.
س ـ دبیرخانه محل یک کجا بود و مسئول آن چه فردی بوده.
ج ـ در دیماه 33 که من بازداشت شدم دبیرخانه محلی یک خانه ای بود در یکی از کوچه های غربی خیابان شهباز جنوبی این خانه را مهندس خدام اجاره کرده و در آن ساکن بوده.
س ـ کمیته محل یک چند نفر عضو داشته است.
ج ـ در مدت چند ماهی (در حدود 10 ماه) که برای دفعه دوم تا هنگام بازداشت من مسئول محلی یک بودم آماری از حوزه ها و بخشها جمع آوری نمی شد آنچه می توان گفت این است که بعد از قیام ملی 28 مرداد اعضاء حزب رو به کاهش بود در اولین دوره ای که من مسئول کمیته یک بودم عده اعضاء آن شاید نزدیک به 1500 نفر می رسید ولی در ده ماه اخیر من رقمی که بتواند مطابق واقع و یا نزدیک به واقع باشد بیاد ندارم که قدر مسلم از هزار نفر خیلی کمتر بوده است.
س ـ ماهانه چه مبلغ حق عضویت جمع آوری می شده است.
ج ـ در ده ماهی که من مسئول کمیته یک بودم متناسب با تقلیل اعضاء حق عضویت هم کاهش می یافت و گویا حق عضویتی که در ماههای آخر وصول می شد در حدود هزار تومان بود.
س ـ کادر حقوق بگیر داشتید ـ اگر داشتید چه کسانی بودند.
ج ـ بین اعضاء کمیته یک خلیل آزاد و کنگرلو حقوق می گرفته اند.
س ـ چاپخانه در اختیار چه فرد یا قسمتی بوده است.
ج ـ از اواسط بهمن 32 به بعد که برای بار دوم پس از مراجعت از تبریز مسئولیت محل یک به اینجانب واگذار شده چاپخانه ای تحویل محل یک داده نشده است و اگر چاپخانه ای که طبق مذاکرات آقای زمانی از نوع دستی و به غلطک مرسوم بوده است در اختیار محلها منجمله محل یک گذاشته شده باشد این کار قبل از مسئولیت من انجام شده و من از چگونگی آن اطلاعی ندارم و ممکن است آن عده از اعضاء کمیته یک که پیش از من عضو محل بوده اند از جریان اطلاع داشته باشند.
س ـ مسئله کادر ضربت و اسلحه تحویلی محل یک : ج ـ این دو مسئله گویا از اقداماتی است که حزب توده بلافاصله پس از قیام 28 مرداد انجام داده است چون وقتی که در بهمن ماه 32 یعنی تقریبا پنج ماه پس از قیام 28 مرداد مسئولیت محلی یک به من واگذار شد این مسائل مطرح نبود و چون در این پنج ماه من در زندان تبریز بوده و با حزب تماس نداشتم از این نوع اقدامات و چگونگی اجرای آن در محلها اطلاعی ندارم اگر افرادی هم به عنوان گارد ضربت انتخاب شده باشند قبل از ارجاع مسئولیت به اینجانب با ارگانهای دیگر حزب تماس پیدا کرده اند آنچه به طور یقین می توانم بگویم این است که در مدت ده ماهی که من مسئول کمیته یک بودم تا موقع بازداشتم از طرف کمیته ایالتی مسئله گارد ضربت مطرح نشده و اسلحه ای تحویل محل یک نگردیده است و اگر قبل از من این کار انجام شده باشد از آن اطلاعی ندارم و ممکن است کسانی که قبل از من عضو کمیته یک بوده اند از جریان اقدامات و تصمیمات حزب پس از قیام 28 مرداد اطلاعاتی داشته باشند.
یک نکته را لازم می دانم که در اینجا خاطرنشان کنم و آن این است که پس از مراجعت از تبریز کمیته ایالتی ظاهرا به من نظر خوبی نداشت و دلیل سوء نظر کمیته ایالتی این است که اولاً تا چندی مسئولیتی به من واگذار نشد و به علاوه مسئولیت مالی کمیته ایالتی که تا قبل از مسافرت به تبریز به عهده من بود به دیگری واگذار شد و بعد از این که مسئولیت محل یک به من واگذار گردید طولی نکشید که تماسها شکل فردی پیدا کرد دستوراتی که به من داده می شد از حدود کارهای ساده تجاوز نمی کرد و به این ترتیب من از مجموعه اقداماتی که حزب در مدت چند ماه پس از 28 مرداد معمول داشته بود بی اطلاع ماندم.
س ـ از چه تاریخی مسئول مالی ایالتی شدید و تا چه تاریخی این مسئولیت را داشته اید.
ج ـ مسئولیت مالی ایالتی تقریبا از سال 29 پس از سید اشرفی به اینجانب واگذار شد و تا آخر مرداد 32 به عهده من بود و پس از مراجعت از تبریز این مسئولیت از من سلب گردید.
س ـ عایدات کمیته ایالتی در ماه چه مبلغ بود.
ج ـ رقم درستی به خاطر ندارم و فکر می کنم حداکثر عایدات در آخر دوره مسئولیت من در حدود 7 ـ 8 ـ هزار تومان می شد.
س ـ آیا می دانید کمیته ایالتی در زمانی که شما مسئول مالی بودید چه تعداد عضو داشت.
ج ـ اگر مقصود تعداد اعضاء حزب در تهران است رقم صحیحی از آن به خاطر ندارم ولی با قیاس محل یک شاید بین 8 ـ 10 هزار بوده است.
س ـ از چه تاریخی به محل چهار رفته و تا کی در این محل بودید.
ج ـ پاسخ این سئوال را ضمن جواب سئوال اول نوشته ام : از سال 31 که زاخاریان وارد کمیته ایالتی شد مسئولیت محل 4 به جای افکاری به من واگذار شد و تا اواخر مرداد 32 من در محل 4 بودم.
س ـ آیا نظرتان هست در آن موقع مسئولین محل 4 چه کسانی بودند.
ج ـ افرادی که عضو چهار بودند و نام آنها به خاطرم مانده عبارت بودند از منصور جوهری، حبیب ثابت، مهندس کرمانی، سیامک جلالی، شهریاری س ـ محل 4 چه تعداد عضو داشت و ماهانه چه مبلغ حق عضویت وصول می شد.
ج ـ تعداد افراد و حق عضویت محل 4 پس از شش سال بیادم نمانده ولی حدود اعضاء محلها زیاد با یکدیگر تفاوت نداشت و شاید در آن هنگام محل 4 هم در حدود 1500 عضو داشته است و رقم حق عضویت آن نیز در حدود 2 هزار تومان بوده است.

منبع:

کتاب چپ در ایران - کادرهای حزب توده به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 157





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.