صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تیمسار سرلشگر مزین ریاست کمیته جشن تاجگذاری در گرگان و دشت و گنبد پاسخ نامه شماره 1459 مورخه 29/3/46

تاریخ سند: 3 تیر 1346


تیمسار سرلشگر مزین ریاست کمیته جشن تاجگذاری در گرگان و دشت و گنبد پاسخ نامه شماره 1459 مورخه 29/3/46


متن سند:

در صورتی که اهالی و متمکنین محل با تمایل شخصی بخواهند در جشن فرخنده تاجگذاری اعلیحضرتین شرکت نمایند می توانند از نظریات و راهنمائی های1 تیمسار و کمیته مخصوص تاجگذاری محل استفاده و بهره برداری نمایند.
رئیس شورای تاجگذاری سپهبد یزدان پناه

توضیحات سند:

1ـ برای برگزاری جشن به اجبار از کسبه و اصناف و ...
پول جمع آوری می کردند و در اینجانیز با توجه به موقعیت سرلشکر مزین در گرگان و دشت و ظلم های او به مردم کسی را یارای مخالفت با او نبود به همین دلیل به دروغ ادعا کرده که مردم داوطلبانه قصد کمک به جشن تاجگذاری را دارند.
فردوست در خاطراتش درباره اقدامات ظالمانه و تصرف زمین های ملی و مردمی به عنف و فروش آن برای محمدرضا پهلوی و دزدیدن قسمتی از آن برای خودش می نویسد: محمدرضا فردی به نام منصور مزین (سرلشکر بازنشسته ارتش) را طبق فرمانی رئیس املاک بنیاد پهلوی در گرگان کرده بود تصور می کنم زمان آن حدود 15 سال و شاید بیشتر قبل از انقلاب باشد.
مزین طبق دستور محمدرضا به فروش این املاک و تبدیل آن به پول نقد پرداخت.
او در سال مبلغی به محمدرضا می داد که به معاون مالی دربار پرداخت می شد و او به حساب محمدرضا می ریخت و مبالغ هنگفتی خودش می دزدید.
در نتیجه، همه مقامات لشکری و کشوری و متنفذین و تجار و کلیه افرادی که پول اضافی داشتند به گرگان روی آوردند.
مزین به تدریج در گرگان سازمان مفصلی تشکیل داد و هرچه زمین مرغوب دارای مالک و یا بلاصاحب می دید، از زمین شهری و زراعی، دره و کوه و تپه و جنگل، همه را تصرف می کرد و می گفت که متعلق به شاه است و فروخته خواهد شد! آنهایی که سندی و مدرکی داشتند و متنفذ بودند، به مرکز شکایت می کردند و بالاخره با دادن حق و حساب به مزین املاکشان را پس می گرفتند.
ولی آنهایی که وضعی نداشتند و یا مدرک محکمی نداشتند و زورشان نمی رسید، اراضی شان به نفع محمدرضا فروخته می شد.
در «دفتر ویژه اطلاعات» و بازرسی صدها شکایت به دست من می رسید که اهالی از مزین به شدت شاکی بودند و شاید دهها بار از طرف دفتر ویژه و بازرسی افسرانی را به گرگان فرستادم و گزارش آنها را به محمدرضا ارائه دادم.
محمدرضا هر بار دستور می داد: «بدهید به مزین!» (یعنی همان کسی که از او شکایت شده بود!).
من در جریان این شکایت ها با مزین طرف شدم.
یکی چند سال پیش از انقلاب، یک افسر را از دفتر فرستادم تا تحقیق محلی کند و با مزین تماس بگیرد که مگر اراضی شاه چقدر بوده که شما 10 سال است می فروشید و هنوز تمام نشده؟! مزین پاسخ داده بود: «اراضی شاه تا مرز شوروی است!» افسر دفتر با تحقیقات دقیق محلی مشخص کرد که ایشان در این 10 سال، حداقل 9 سال آن را زمین های موات، که طبق قانون جز منابع طبیعی و متعلق به دولت است، می فروشد.
گزارش به محمدرضا تحویل شد و او مزین را خواست.
مزین شکایت مرا به محمدرضا کرد و گفت : «افسر دفتر بیخود گزارش داده و زمین ها طبق اسناد معتبر (اصلاً سند داشت) متعلق به شماست!» من فردی را به جز مزین ندیدم که در مقابلم بایستد و از من شاکی شود!

منبع:

کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک - فرح پهلوی - جلد دوم صفحه 125

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.