صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 30 آذر 1355


متن سند:

به : 332 از : عابد شماره : 1314 ایرج اسکندری به طور خصوصی اظهاراتی به شرح زیر نموده است.
در سال 1320 پس از آزادی به اتفاق رضا روستا تصمیم گرفتیم که به سفارت شوروی در تهران برویم و نظرات خود را در مورد تشکیل حزب روشن کنیم.
چون رفتن به سفارت شوروی امکان پذیر نبود به قسمت بازرگانی در پامنار مراجعه کردیم و با مسئول اقتصادی مذاکره و پیامی به او داده و پس از چند روز روسها موافقت کردند که حزب توده ایران را پایه گذاری و فعالیت تبلیغاتی ما در درجه اول علیه هیتلر و مسئله فاشیسم گردد.
پس از آن که کمیته مرکزی رسمیت یافت به تدریج طرفداران شوروی از جمله اردشیر اوانسیان ـ عبدالصمد کامبخش چون از استقلال فکری من که وابستگی به شوروی نداشتم واهمه داشتند سعی کردند مرا متهم به همکاری با دولت ایران کنند و حتی در یکی از مسافرتها که تصمیم مراجعت به ایران از راه شوروی داشتم روسها می خواستند مرا در هتل بازداشت کنند ولی از این کار منصرف شدند.
نامبرده در مورد رادمنش نیز اظهار نمود.
رادمنش با پیشنهاد و نظر روسها به عراق رفت تا با بختیار همکاری کند و قبل از رفتن نیز به مسکو رفت و تصمیم داشت چند نفر از جمله احمد طباطبائی را با خود ببرد که در رادیو بغداد گویندگی کنند و هسته ای از توده ایها نیز در عراق بوجود آورند.
لیکن طباطبایی با این امر مخالفت می کند.
پس از آنکه رادمنش چندین بار به عراق رفت و با بختیار ملاقات کرد.
یک نفر به نام نجفی که عرب و بیش از 50 سال دارد و در عراق مسئول رادیوی فارسی است و خود نیز به زبان فارسی مسلط است از طرف دولت عراق به شوروی آمد تا عده ای را به همراه خود ببرد لیکن چند نفر نپذیرفتند و یک نفر به نام محمد زهتاب را با خود به عراق برد.
پس از برملا شدن روابط رادمنش با بختیار.
بلافاصله دولت شوروی برای اینکه وانمود سازد که از ارتباط آن دو بی اطلاع بوده رادمنش را از دبیرکلی کنار می گذارند.
رادمنش نیز به مسکو رفته و در یک جلسه حزبی به مسئول حزب کمونیست شوروی که با حزب توده در ارتباط بوده اظهار می دارد شما از ما به عنوان اهرمی استفاده کرده و می کنید و هر کجا منافع شما در خطر باشد همه مسائل انترناسیونالیستی را فراموش می نمائید.
غلام یحیی این اظهارات رادمنش را به عدم وفاداری به حزب کمونیست شوروی تلقی و اظهارات شدیدی علیه وی می نماید.
و مدتی رادمنش در مسکو تحت مراقبت بوده و اجازه نداشته است خارج گردد تا این که با وساطت ایرج اسکندری خارج گردید.
رادمنش به طور خصوصی اظهار داشته.
روسها برای آنکه حقایق آذربایجان و بوجود آمدن فرقه دموکرات و همچنین تشکیل حزب توده و فرار عده ای از رفقا فاش نشود به عناوین مختلف سعی می نمایند رهبران فرقه دمکرات و حزب توده را در شوروی یا کشورهای بلوک شرق به نحوی از بین بروند تا خاطرات خود را به گور برده و طبقه جوان کشور از آن مطلع نگردند و پس از 50 سال می توان همه چیز را دگرگون جلوه داد.
پیشه وری1 قبل از مرگ خاطرات خود را در کتابی تحت عنوان «چگونه خطا کردم» می نوشت و هیچ کس از آن مطلع نبود و تصمیم داشت قبل از اینکه بمیرد این کتاب را به غرب بفرستد لیکن مقامات شوروی از آن مطلع شدند( به طوری که شایع است نظری او را لو داده است) و به عنوان تصادف اتومبیل او را از بین برده و خاطرات او را نیز ضبط کردند.
در اتومبیلی که او کشته شده نظری نیز بوده است و معلوم نیست چگونه او از بین نرفته است.
رضا روستا نیز مشغول تهیه خاطرات خود در زمینه پایه گذاری حزب توده در ایران بود.
چندین بار روسها به او اخطار کردند که از تهیه آن خودداری کند لیکن او نپذیرفت و پنج سال آخر عمر خود را بدون کار و با کمترین حقوق بسر برد و در آخر در اثر یک بیماری مشکوک بدون آنکه خاطرات خود را افشاء کند کشته شد.
ایرج اسکندری همچنین اظهار داشته آقای امیرعباس هویدا2 فرد مثبت و شایسته ای است و از نزدیک او را می شناسم و چندین عکس در پاریس به اتفاق داریم.
برای بچه های من او گذرنامه تهیه کرد و می دانم که اقدامات او در جهت اهداف من نیست ولی عملیات او لااقل در دگرگونی جامعه ایران مؤثر بوده است.
اخیرا دکتر کشاورز در الجزایر مطلبی را فاش کرده و اظهار نمود که بزرگترین خیانت ها به حزب توده و انقلاب ایران را دکتر کیانوری انجام داد.
زیرا شخص دکتر کیانوری ترتیب سوءقصد به جان شاهنشاه آریامهر را داده بود و ناصر فخرآرایی را او تحریک و تشویق به این کار کرد و شخص کیانوری قبل از آمدن فخرآرایی به محل سوءقصد کارت عضویت حزب توده را در جیب فخرآرایی گذارد.
و این موضوع بلافاصله در هیئت اجرائیه حزب مورد بحث و گفتگو قرار گرفت و وجود کارت از نظر همه اعضاء کمیته اجرایی حزب توده قابل قبول قرار نگرفت.
کشاورز چنین نتیجه گیری نموده که سوءقصد با نظر و نقشه انگلستان و موافقت شورویها چیده شده بود و حزب توده از آن اطلاع نداشت.
همین کارت عضویت در جیب ناصر فخرآرایی موجب تعقیب و شناسایی اعضاء حزب توده و در نتیجه متلاشی شدن حزب شد.
این خیانت کیانوری به نفع نفوذ انگلستان در ایران منتهی شد و نتیجه آنکه کیانوری یا عامل انگلستان است و یا آنکه شخصا از روسها الهام می گیرد.
باید گفت در طرح ماجرا انگلستان نقش مؤثرتری داشته زیرا چنانچه سوءقصد به موفقیت می رسید مردم ایران را وادار می کردند که حزب توده در انجام کار مؤثر بوده و تحریکات ضدحزب توده را برمی انگیختند و خود استفاده می کردند و چون به موفقیت نرسید همان تبلیغات را انجام و حزب توده را توسط وکلای انتخابی انگلستان در مجلس غیرقانونی اعلام کردند و زمینه فعالیت سیاسی را به طور آزاد از حزب سلب کردند و این مسئله تاکنون نیز ادامه داشته است.
فیروزگر حضورا دستور بگیرید 25 /10 /2537 به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید ـ تاریخ 25 /10 /35 به عرض تیمسار ریاست ساواک رسید ـ تاریخ 22 /4 /36 به عرض رسید فرمودند منبع مسلما باید تحقیق نماید کتاب پیشه وری چه شده است و آیا نمی توان فهمید چه نوشته بوده است 26 /4 /36 در اجرای امر اقدام شد بررسی و عملیات بهره داری فرمایند 8 /5 /36 به هشتم نیز منعکس فرمائید

توضیحات سند:

1ـ سید جعفر پیشه وری (جوادزاده خلخالی پرویز): وی در سال 1272 ش (1893 م) در روستای زاویه خلخال بدنیا آمد.
در سال 1905 م به همراه پدر و مادر به باکو رفت و در آن جا به تحصیل و کار پرداخت.
در حوالی انقلاب روسیه (1917 م) به کمونیسم جلب شد.
وی در سال 1918 در سن 25 سالگی، عضو کمیته مرکزی حزب عدالت و عضو بوروی خارجی 5 نفره آن گردید.
در سال های 1919 - 1920 سردبیری روزنامه حرّیت را به عهده داشت.
در اردیبهشت 1299 (مه 1920) ارتش سرخ در جریان جنگ با روسهای سفید وارد خاک ایران شد و به همراه آن تعدادی از رهبران حزب عدالت، از جمله پیشه وری، وارد گیلان شدند.
و در 30 خرداد 1299 (22 ژوئن) 1920 در بندر انزلی اولین کنگره حزب کمونیست ایران را به پا داشتند.
در این کنگره، پیشه وری عضو کمیته مرکزی و یکی از چهار رهبر اصلی حزب شد و در کنار «حیدر عمواوغلی (تاریوردیف)، سلطان زاده (آواتیس میکائیلیان) و کامران» به انتشار روزنامه کامونیست ارگان حزب، در رشت پرداخت.
او در مرداد 1299 (ژوئیه 1920) در دولت «کودتای سرخ» احسان اللّه خان دوستدار، سمت کمیساریای کشور را به عهده گرفت.
در پی شکست نهضت جنگل مدتی به باکو رفت و مدیریت روزنامه اکینجی را به دست داشت و سپس به عنوان دبیر مسؤول تشکیلات تهران، به ایران آمد.
در این دوران، او سرمقاله های روزنامه حقیقت - به مدیریت «سیدمحمد دهگان» را می نوشت.
پیشه وری در سال 1304 رابط حزب کمونیست ایران و کمینترن بود.
در سال 1306 در کنگره دوم حزب کمونیست ایران - معروف به کنگره ارومیه که در شهر رستوف در نزدیکی مسکو برگزار شد، مجددا دبیر کمیته مرکزی و مسؤول تشکیلاتی حزب در تهران شد.
و در 6 دی ماه 1306 توسط شهربانی دستگیر شد.
او در تمام دوران زندان حتی منکر عضویت در حزب کمونیست بود، تا بالاخره در اسفند 1318 در دادگاه جنایی به جرم عضویت و تبلیغ فرقه اشتراکی، طبق قانون 1310، به 10 سال زندان محکوم گردید.
در دوران زندان میان پیشه وری و سایر زندانیان کمونیست، به ویژه اردشیر آوانسیان، اختلاف شدیدی وجود داشت که یکی از علل آن شاید اصرار پیشه وری در کتمان سمت حزبی و سوابق خود بوده است.
پس از آزادی در سال 1319 به کاشان تبعید شد.
و سپس در مهرماه 1320 در جلسه مؤسسان حزب توده شرکت کرد و جزء رهبران اولیه حزب انتخاب شد و به همراه ایرج اسکندری اولین مرامنامه حزب را نوشت ولی به علت اختلاف با اردشیر آوانسیان به زودی کناره گرفت.
در خرداد سال 1322 انتشار روزنامه آژیر را در تهران آغاز کرد.
وی در انتخابات مجلس چهاردهم از حوزه تبریز انتخاب گشت، ولی در 23 تیر سال 1323 اعتبارنامه او رد شد.
در کنگره اول حزب توده (10 مرداد 1323) به عنوان نماینده سازمان حزبی آذربایجان حضور یافت، ولی در این جا نیز اعتبارنامه او رد شد.
در مرداد 1324 روزنامه آژیر توقیف شد و پیشه وری به آذربایجان رفت و در شهریور 1324 فرقه دمکرات آذربایجان را بنیان گذارد و در 21 آذر 1324 حکومت خودمختار فرقه را ایجاد کرد.
پیشه وری در پی شکست فرقه در 21 آذر 1325 به باکو رفت و سرانجام در 20 تیر ماه 1326 در یک سانحه اتومبیل به قتل رسید.
قتل پیشه وری را به میرجعفر باقروف ـ دیکتاتور آذربایجان شوروی ـ نسبت می دهند و عامل آن را غلام یحیی دانشیان می دانند و در سال های اخیر این مطلب در جمهوری آذربایجان شیوع کامل یافته است.
با آغاز گلاسنوست گورباچف، این مطلب را اولین بار «علی توده» در یکی از مطبوعات شوروی (ادبیات و اینجه صنعت) ارگان اتحادیه نویسندگان آذربایجان شوروی اعلام داشت.
علت این امر اختلاف پیشه وری با باقروف و میرزا ابراهیموف وزیر فرهنگ آذربایجان شوروی ذکر می شود.
به گفته یک شاهد عینی (نصرت اللّه جهانشاهلو) پیشه وری علت شکست فرقه را افراط در جدایی از احزاب سیاسی ایران می دانسته است و باقروف، به عکس، علت را در این می دانسته که «به یک باره از دولت و مردم ایران نبریدید و به ما نپیوستید».
اسناد ساواک نیز مرگ پیشه وری را به علت پشیمانی وی از همکاری با شوروی و تلاش او برای تشکیل دوباره و بازگرداندن ایرانیان مقیم شوروی به ایران و نیز تألیف کتابی با عنوان «چگونه اشتباه کردم» دانسته اند، اما برخی از اعضای قدیمی حزب توده مرگ او را کاملاً تصادفی و بدون برنامه ریزی پیشین از سوی مقامات شوروی می دانند.
به هر روی داستان زندگی و مرگ پیشه وری بدون دسترسی به اسناد دولتی شوروی سابق مانند دفتری بی آغاز و انجام در هاله ای از ابهام باقی خواهد ماند.
همسر پیشه وری معصومه رحمانی نام داشت و از او یک پسر، به نام داریوش، به جای مانده است.
ـ برگرفته از خاطرات کیانوری، ص 116 ـ 117 تهران، اطلاعات 71؛ ـ دکتر حسن نظری، گماشتگیهای بدفرجام، تهران، رسا، 1376 2ـ امیرعباس هویدا : وی فرزند حبیب اللّه خان قناد ملقب به عین الملک بود که در سال 1298 ش متولد شد.
تحصیلات متوسطه را در بیروت به اتمام رسانید.
پدرش، از پیروان و خادمان صدیق بهائیت معرفی شده و خود او نیز به فرقه ضافه فوق وابستگی داشت، چنانچه در سند ساواک مورخ 19 /5 /1350 چنین آمده است: «جلسه ای با شرکت 12 نفر از بهاییان ناحیه 7 شیراز تشکیل و اعلام شد که شخص هویدا بهایی زاده است.
عده ای از مأمورین مخفی که در دربار شاهنشاهی می باشند می خواهند هویدا را محکوم کنند.
ولی او یکی از بهترین خادمین امراللّه است و امسال مبلغ 15 هزار تومان به محفل ما کمک کرده است ...
هویدا پس از ترور حسنعلی منصور در بهمن ماه 1343 به نخست وزیری رسید و تا 15 /5 /1356 در این سمت باقی ماند.
وی بعد از انقلاب اسلامی دستگیر و اعدام شد.
برگرفته از : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد دوم، ص 366 ـ 397 ؛ ـ اسناد ساواک ـ پرونده های انفرادی

منبع:

کتاب چپ در ایران - دبیران اول حزب توده به روایت اسناد ساواک صفحه 237




صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.