صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجویی از : سید محمدتقی حسینی طباطبایی جلسه سوم

بازجویی از : سید محمدتقی حسینی طباطبایی جلسه سوم


متن سند:

س ـ با احراز هویت شما لازم است نحوه ارتباط و آشنایی خود را با محمد میرآدی و مسعود فیروزکوهی به طور دقیق نوشته و توضیح دهید این افراد کدامیک از کتب و نشریات و جزوات را در اختیار شما قرار داده و تعداد آنها چقدر بوده است و شما آنها را به چه کسانی داده و در مورد توزیع این جزوات و کتب چه اقدامی به عمل آورده اید.
ج ـ اولاً هر دو شخص نامبرده (مسعود و محمد) اهل زابل و ساکن شهر زابل بوده اند و به لحاظ کوچکی محل و آشنایی با پدران آنها ضمنا با آنها هم آشنا شدم ولی این آشنایی خیلی محکم نبود تا دوران تحصیل دبیرستان آن هم سالهای آخر که در نماز جماعت و مجالس عزاداری که در مسجد و غیره تشکیل می شد شرکت می نمودند ولی رفت وآمد خانوادگی که به منزل آنها بروم یا در محفل دیگری غیر از مجالس عمومی با آنها اجتماع نمایم شرکت نداشته ام زیرا که شغل اینجانب که تدریس و نماز جماعت و منبر بود مانع از رفت و آمد خانوادگی به طور کلی می شد نه تنها با آنها راجع به کتب و نشریات که توسط این دو نفر به من داده شده باشد جز دو نسخه از رساله خمینی و ولایت فقیه که آن هم به وساطت فیروزکوهی به من داده شده بود که مجددا مسعود خودش مراجعه نموده و هر دو نسخه را از من گرفته و برده است و اما فیروزکوهی خودش در یک ماه قبل از سال 35 تقریبا که از زابل آمده بود روزی در مسجد اظهار داشت که مقداری کتاب برای کتابخانه مسجد آورده ام گفتم چه کتابهایی گفت چند تا از نوشته های علی شریعتی و جلال آل احمد و تعدادی هم کتابهای کوچک بچگانه برای کودکان گفتم نسبت به نوشته های علی شریعتی آقایان علماء ایراداتی دارند و صلاح نمی دانم اینجا باشد گفت من چند تای آن را می آورم نزد شما بررسی نمایید در صورت مخالفت با موازین دینی به بچه ها تذکر دهید بنابراین تعدادی که عبارت است از مسؤلیت شیعه بودن و امامت و امت و فاطمه فاطمه است را آورد منزل که در اثر گرفتاری درسی و مشاغل دیگر نزدم ماند تا آنکه آقایان ساواک از منزل به ضمیمه کتابهای دیگری که نویسندگان مشهور مانند مکارم و غیر او ضبط نمودند که طی صورت مجلسی در اختیار آقایان قرار گرفته است بقیه کتابهایی که فیروزکوهی آورده یا سایر اشخاص آورده اند چون در آخر سال یک ماه جهت تنظیف و صحافی کتابخانه تعطیل بوده و از طرفی هم محل کتابخانه در یک محیط مربع قرار دارد که در یک سمت آن قفسه های کتاب و در قسمت دیگرش محل مراجعه اشخاص جهت دریافت کتاب می باشد چنان که مأموران سازمان حین بازرسی محل را مشاهده نموده اند اما راجع به توزیع این کتب به هیچ کس از طرف من داده نشده است.
س ـ هرگونه اعلامیه ای که تاکنون تهیه و توزیع نموده اید بیان و بنویسید هدف و انگیزه شما چه بود.
ج ـ در تاریخ بهمن 1350 یک بیانیه از آقای روحانی که علیه دولت بعثی عراق درباره ظلمهایی که نسبت به مسلمانان ایرانی مرتکب شده بود به عربی صادر شد و نسخه هایی برای علمای شهرستانها فرستاده بودند و اینجانب نسخه خودم را به فارسی ترجمه و منتشر نمودم به حساب آنکه خدمتی به هموطنان کرده باشم ولی به واسطه عدم توجه به اینکه باید قبلاً کسب اجازه از شهربانی نمایم مورد ایراد نشد ولی به محض انتشار اولین نسخه را جهت اطلاع شهربانی تقدیم داشتم.
بیانیه دیگری که به منظور تشویق و ترغیب مردم برای کمک به کتابخانه عمومی در شهرستان زابل خودم نوشتم که به صورت پرسش هایی که مورد نیاز مردم بود تا توجه به نیازمندیهای خود بنمایند و با جدیت در توسعه کتابخانه شرکت نمایند می باشد دیگر اعلامیه و یا نشریه وسیله اینجانب نشر و توزیع نشده است.
س ـ این اعلامیه را توسط چه کسی و چگونه تهیه کردید.
ج ـ این اعلامیه و بیانیه را توسط یکی از دوستان به نام آقای علوی که در دبیرستان پهلوی تدریس می کند پلی کپی نموده و توزیع نمودم.
س ـ آیا در زمینه این اعلامیه شما احضار شده اید.
ج ـ بلی احضار شدم.
س ـ هنگامی که احضار شدید در مورد این اعلامیه و طرز تهیه آن چه گفتید.
ج ـ به دروغ گفتم که این اعلامیهها را در خارج از زابل تهیه شده است.
س ـ به چه علت شما مبادرت به گفتن دروغ نموده اید و هدف و انگیزه شما چه بوده است.
ج ـ چون قبلاً غفلت داشتم و توجه به لزوم تحصیل اجازه نداشتم لذا خواستم به طور مجمل و سرپوشیده اعتراف نمایم و ضمنا شخص دیگری به زحمت نیفتد.
س ـ در بررسی که روی اعلامیه ای که توسط شما به صورت سؤالات آیا می دانید تهیه شده و تحریک کننده می باشد به عمل آمده مواردی محرک در زمینه وضع سیستان و بلوچستان مشاهده شده و شما به همین علت مبادرت به گفتن دروغ نموده اید و مطلع بودید که مفاد اعلامیه تحریک کننده می باشد در این زمینه چه توضیحی می دهید.
ج ـ اولاً اینجانب قصد تحریک نداشته ام فقط منظورم تشویق و ترغیب مردم و توجه دادن آنان به تشکیل و توسعه کتابخانه عمومی بوده است اگر نکاتی در ضمن مطالب بوده است که از نظر آقایان تحریک آمیز بوده بنده توجه به لوازم آن نداشته ام صرفا منظورم تشویق بوده است اصل و علت پنهان کردن اسم شخص پلی کپی کننده به منظور آن بود که چون اجازه قبلی تحصیل نشده بود آن هم روی عدم توجه خواستم زحمتی برای او ایجاد نشود.
س ـ به چه علت شما در اکثر منابر و سخنرانی های خود مبادرت به گفتن مطالب تحریک کننده و خلاف مصالح کشور نموده اید هدف و انگیزه شما از این اعمال و رفتار چه بوده است.
ج ـ هدف اینجانب صرفا امر به معروف و نهی از منکر و توجه دادن مسلمانان به دستورات دینی و اهتمام به امور مذهبی بوده است و بس، و در برخی از موارد اگر سخنی تحریک آمیز بوده است و توجه نشده از آن هم اعتذار می خواهم.
س ـ شما در یکی از منابر و سخنرانی های خود اظهار داشته اید، در راه پیشرفت و ترقی و تعالی قدم می گذارند ولی سیاست کنونی ما درست مثل آن خاله خرسه است که با دلسوزی خود پدر صاحبش را در آورده همیشه داد می زنند و شعار می دهند که ما برای بالا بردن سطح افکار و معلومات مردم تلویزیون برپا کرده ایم رادیو و سینما بوجود آورده ایم و چه کارها که نکرده ایم و به اصطلاح موجبات رضایت جوانان و روشنفکران را فراهم نموده ایم این کارها را یک زن فاحشه هم که موجب رضایت می گردد می تواند فراهم کند درست است که توقعات مردم را بالا برده اند آنها را با فساد و عوامل نامشروع سرگرم کرده اند ولی این را باید بدانند که وقتی جوانان و روشنفکران از خواب غفلت و فراموشی و حالت مستی درآمدند دمار از روزگارشان در خواهند آورد و پس از دعا گفته اید خدایا دست نشاندگان استعمار امپریالیسم را که بر مسلمانان شرق و غرب حکومت می کنند از صحنه گیتی برانداز و دشمنان علما را نابود کن، لازم است توضیح دهید آیا این مطالب را شما عنوان کرده اید و هدف شما چه بوده و منظورتان از دست نشاندگان استعمار امپریالیسم چه کسانی هستند.
ج ـ اینجانب اجمالاً مطالبی در این زمینه یعنی شیوع عوامل فساد گفته ام به عنوان تذکر مضار آنها و عواقبی که دارد و منظورم از دست نشاندگان استعمار حکومت های مختلف اطراف عالم بود آن هم به عنوان همدردی با تمام مسلمانان نه کشور خاصی و همچنین دشمنان علماء مقصودم کسانی بوده اند که نسبت های ناروا به علماء می دهند و به گفته های دینی آنان مسخره می کنند ولی شخص یا مقام خاصی در نظر نبوده است.
س ـ شما در یکی دیگر از سخنرانی ها و منابر خود اظهار داشته اید، ای کسانی که روزه می گیرید و در لباسهای گوناگون و به صورت مختلف کارمندی یا شغلهای حرام دیگر مشغول هستید روزه شما مثل روزه حیوانی است که از صبح تا غروب نه چیزی بخورد و نه اینکه بیاشامد چطور می توانید به خودتان مسلمان اطلاق کنید در صورتی که از قوانین ثبت املاک و اسناد ایران که یک نفر کافر فرانسوی در هزار سال قبل تدوین نموده استفاده می نمایید ما در ظاهر مسلمان هستیم و حکومت های کشورهای اسلامی از قبیل عراق و ایران و سوریه و مصر و لبنان و غیره همواره بوسیله امپریالیسم و کمونیسم اداره می شود، لازم است توضیح دهید به چه علت این مطالب را روی منبر و در حضور عده کثیری از مردم بیان داشته اید.
ج ـ اولاً این جمله ای که شخص روزه داری که شرایط روزه را از حلال و حرام و سایر وظایف رعایت نکند مانند حیوانات مفاد و مضمون روایات است که ترجمه آن را جهت توجه مردم به وظایف شرعی در امور عبادی ذکر نموده ام ثانیا چون اخیرا مردم به حقوق یکدیگر تجاوز وتعدی می کنند و به بهانه های گوناگون املاک یکدیگر را مورد استفاده قرار می دهند و در موقع گفتگو می گویند که طبق قانون ثبت می باید در این ملک باشم و از این جهت رضای مالک را که شرعا لازم است توجه نمی کنند اینجانب بلحاظ آنکه آنان را توجه دهم که در مرحله اول باید رضای مالک را به شخص مسلمانان احراز نماید تا تصرفاتش در آن ملک مجاز باشد این مطالب را ذکر کرده ام و اما راجع به ذکر اسامی ممالک سوریه اردن منظورم امر سیاسی نبود خواستم یادآور شوم که غرضم صرفا توهین به کشور خاصی نیست و غرضم آن بود غالب کشورهای اسلامی دانسته یا ندانسته تحت استعمار می باشند و می باید در مرحله اول به دستورات دینی خود توجه نماییم غیر از این غرض دیگری در کار نبود.
س ـ شما قبول دارید این مطالب را در بالای منبر عنوان نموده اید.
ج ـ بلی قبول دارم س ـ شما در منزل شیخ زاده در یک مجلس روضه خوانی پس از ختم جلسه به صاحبخانه اظهار داشته اید در خانه ای که نماز یا روضه خوانده می شود جایز نیست عکس باشد و اشاره به تمثال اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و شهبانوی ایران که به دیوار نصب شده بود کرده اید و عکس را از دیوار برداشته اید؟ هرگونه توضیحی در این زمینه دارید بنویسید و بگویید به چه علت به تمثال مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر اهانت نموده اید.
ج ـ چون موضوع سخنرانی در آن جلسه آیه قرآن که می فرماید نماز انسان را از فحشاء و منکر باز می دارد به منظور بیان حقیقت مطلب مقدماتی ترتیب دادم که چرا نمازهای ما ما را از فحشاء و منکر باز نمی دارد و علت را عدم توجه به مضامین نماز و غرض از آن ذکر کردم و گفتم که روح نماز توجه است و چون توجه نداریم نماز بی روح می خوانیم فقط اسقاط تکلیف می شود و بس و لذا در دستورات دینی و رساله های علمیه ذکر شده است که امری که موجب تفرق حواسی می شود نباید روبروی انسان باشد از قبیل در باز و آتش جرقه زن یا انسان مواجه یا قرآن باز یا مجسمه و تمثال و هرچه که موجب حواس پرتی شود در جلو نمازگزار نباشد ولی عمل دیگری از انسان تا برداشتن عکس اعلیحضرت در میان نبود و غرض هم از این مسایل جز بیان حقایق دینی نداشته ام.
س ـ آیا قبول دارید که این مطالب را عنوان داشته اید؟ و اشاره به تمثال اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر نموده اید.
ج ـ بلی قبول دارم که این مطالب را بشرح فوق و به منظور بالا گفته ام.
س ـ به چه علت شما در قبرستان شهرستان زابل در حضور عده کثیری ضمن صحبت اظهار داشته اید مردم همه دروغ می گویند، مأمورین مرتب می گویند شاه ـ شاه آیا شاه برای شما آب آورد و یا اینکه به نام شاه آب آمده و یا خواهد آمد، اینها همه دروغ می گویند و همه دزد هستند هدف و منظور شما از بیان اینگونه مطالب تحریک آمیز چه بوده است.
ج ـ موضوع فوق به این صورت نبود بلکه چون سر قبرستانها مردم حالت توجه به خدا بیشتر دارند و در آن سال که 1350 بود خشکسالی سیستان را گرفته بود مردم جزع داشتند اینجانب به منظور توجه دادن آنان به خداوند و اینکه باید در مرحله اول بنده توجه به خدا کند اسباب و وسایل ظاهری را فراهم نماید زیرا که تا خداوند نسبت به بندگانش نظر رحمت نکند اسباب و وسایل ظاهری هم نتیجه نخواهد داد ولی در صورتی که ما مردم دزدی و خلاف شرع مرتکب می شویم لذا مورد غضب خداوند قرار می گیریم والا خداوند با کسی دشمنی ندارد.
س ـ چه تعداد از اعلامیه هایی را که در فوق به آن اشاره شده شما تهیه و توزیع کرده اید و نحوه توزیع چگونه بوده است و چه افرادی در این مورد با شما همکاری داشته اند.
ج ـ تعداد دویست نسخه تهیه شده و در مسجد بعد از نماز به اشخاص توزیع شده است و کسی خاص مباشر نبوده است فقط تذکر داده شد که چنین اعلامیه هایی علیه دولت عراق و هم چنین جهت تشویق مردم به توسعه کتابخانه تهیه شده است خوب است مردم استفاده نمایند.
س ـ در بازرسی که از کتابخانه شما به عمل آمد، تعداد زیادی کتب مضره کشف شده است توضیح دهید این کتب را چگونه تهیه و منظورتان از نگهداری آنها چه بوده و در اختیار چه افرادی قرار داده اید.
ج ـ کتابهای کشف شده تعدادی از آنها همان نوشته های شریعتی بود که در سؤالات قبلی گفتم فیروزکوهی به منظور بررسی آورده بود و قسمت دیگر از قبیل آفریدگار جهان ـ خدا را چگونه بشناسیم و این است آیین ما و اعتیادهای خطرناک و غیره نوشته ناصر مکارم که در بازار آزاد چاپ شده و تاریخ و شماره ثبت دفتر کتابخانه ملی را هم دارد و چون خرید و فروش آن آزاد بود از بازار خریده ام و همچنین راه طی شده و خانه مردم از تألیفات مهدی بازرگان یا فشارهای اجتماعی قرن ما و غیره چون در بازار آزاد طبع و نشر شده بود جهت مطالعه خودم تهیه کرده بودم ولی بقیه کتابهایی که در کتابخانه عمومی مسجد حکیم کشف شده است قسمتی را فیروزکوهی آورده و قسمتی را هم بقیه مردم و چون آوردن آنها در آخر سال مقارن اوقات تعطیل جهت تنظیف و صحافی بود معلوم نشده است که چه کسی آورده و گذاشته است.
س ـ کلیه جلساتی را که در زابل تشکیل داده اید نامبرده و هدف و منظورتان را از تشکیل این جلسات نوشته و توضیح دهید چه افرادی در این جلسات شرکت و چه مطالبی در آن عنوان می شود.
ج ـ جلسات منعقده در زابل که بنده در آن شرکت دارم عبارت است از مجالس عمومی در مسجد حکیم که عنوان تعزیه و تبلیغ دارد که عموم مردم در آن شرکت می کنند و شخص خاصی را نمی توان نام برد دیگر جلسه ای است که از سال 1344 در منزل حاج محمد عارف در خیابان رضاشاه کبیر جنب هتل کورش منعقد است و در این جلسه دو موضوع مورد تعلیم است 1ـ تعلیم حفظ قرآن به صورت قرائت و مقابله که مدت آن نیم ساعت است 2ـ تفسیر آیات قرآن به وسیله خودم به مدت نیم ساعت این جلسه نیز برای عموم آزاد است و عده معینی نیستند که مستمر باشند بلکه متغیرند و هدف از تشکیل این جلسات تعلیم قران و احکام دینی است.
از افراد شرکت کننده که تقریبا ثابت هستند در مسجد غیر طلاب علوم دینیه که مقیم مدرسه می باشند 1ـ مزار اربابی 2ـ موسی غلامیان 3ـ موسی دهباشی 4ـ محمد شفیعی 5ـ موسی پیری 6ـ محمد میری 7ـ عباس میرشکار 8ـ حسین میرشکار 9ـ هادی دانش 10ـ محمدجهان تیغ 11ـ محمد ملاشاهی 12ـ حسین ملاشاهی و از جوانان کسانی که بیشتر اوقات شرکت می کنند احمد توکلی سپاهی ترویج بیک کارمند ثبت اسناد امین سرابندی کارمند ثبت اسناد احمد صلواتی سرباز وظیفه و اربابی دانش آموز دبیرستان پهلوی و قاسم زاده که شغلش قنادی است می توانم یاد کنم بقیه چون حشر همیشگی نداریم متغیرند یعنی گاهی می آیند و گاه نمی آیند نمی توان نام برد.
س ـ هرگونه اقدام که جهت تهیه و توزیع رساله های خمینی انجام داده اید با ذکر اسامی افرادی که در این مورد با شما همکاری داشته اند بیان دارید.
ج ـ راجع به رساله همان طوری که در سؤالات قبل توضیح دادم در دو سه سال قبل که میرادی از مشهد آمده بود دو نسخه از توضیح المسائل و ولایت فقیه به وساطت فیروزکوهی به منزل اینجانب آورده است که بلافاصله بدون آنکه به دیگری برسد خود فیروزکوهی آمد و گرفت و برد و در این باره با دیگری ارتباط جهت تهیه یا اقدامی شخصا ننموده ام.
س ـ هرگونه کتاب، نشریه، جزوه، اعلامیه ای که مسعود فیروزکوهی و یا محمد میرآدی و یا سایر افراد در اختیار شما گذاردند نام ببرید.
ج ـ آنچه مستقیما در اختیارم گذاشته اند عبارت بود از رساله و ولایت فقیه متعلق به خمینی که مجددا برده است و از کتابهای شریعتی هم مسؤولیت شیعه بودن و امامت و امت و فاطمه فاطمه است که جهت مطالعه و انتقاد آورده بود که ضمن بازرسی در کتابخانه ام کشف شد ولی اصل آن برای کتابخانه عمومی مسجد بوده است با بقیه کتابهایی که در کتابخانه مسجد کشف شده از نوشته های شریعتی و جلال آل احمد و قسمتی افسانه های کودکان که طی صورت مجلس ذکر شده است و فعلاً تعداد دقیق آنها را نمی دانم.
س ـ شما کتاب نوشته ماکسیم گورکی را به چه علت در منزل نگهداری می نموده اید و از چه کسی دریافت داشته اید.
ج ـ این کتاب موقعی که فیروزکوهی کتابهای شریعتی را آورده بود در دستش بود و موقع رفتن فراموش شده و حتی بنده متوجه نشده بودم تا آنکه مأمورین سازمان آمدند و دیدند زیرا که ما در منزل مشغول تعمیر و بنایی بودیم و فرصت اینکه به وضع نظافت و ترتیب کارها برسیم نداشته چنانکه خود مأمورین وضع را مشاهده نمودند و اگر نه به حکم شریعت مقدس اسلام نگهداری کتابهای گمراه کننده حرام است و بالخصوص اینگونه کتابهای مضره به عالم ملک و دین لذا در اثر عدم فرصت آنجا مانده اند.
س ـ ملحقات توضیح المسائل خمینی را از کجا و از چه کسی تهیه و دریافت داشته اید و تعداد آن چند عدد بوده است و به چه علت نگهداری کرده اید.
ج ـ چنانکه در بالا عرض شد این دو نسخه جزء کتابهایی بود که در آخر سال 52 موقع تعطیلی کتابخانه عمومی جهت صحافی و تنظیف آورده بودند و در آن محل گذاشته شده بود به طوری که نه بنده و نه رفقایی که کمک در گرفتن و دادن کتاب می کنند هم متوجه نشده بودند به احتمال قوی جز کتابهای اهدایی فیروزکوهی می باشد.
س ـ به چه علت در کتابخانه مسجد حکیم که تحت مسئولیت شماست و سرپرستی آن را به عهده دارید و جلسات نیز در آن مسجد تشکیل می شود کتب مضره را نگهداری کرده اید.
ج ـ همانطور که به عرض رساندم در آخر سال موقع تعطیلی که رفقای همکار مشغول تنظیف و صحافی کتابهای موجود بوده اند آورده شد و چون محیط کتابخانه تقسیم شده برای مخزن و محل مراجعین نیست لذا بدون توجه آورده اند و در قفسه گذاشته اند تا آنکه مأمورین آمدند و دیدند و اگر نه عنوان نگهداری ندانسته زیرا اگر متوجه می شدیم مسلما آنها را از محل کتابخانه بیرون می کردیم.
س ـ هرگونه صحبتی که در مورد تهیه رساله های خمینی با هر کسی نموده اید بیان دارید و اسامی آنها را بنویسید.
ج ـ اینجانب در این باره با کسی صحبت نکرده ام فقط مرادقلی از من پرسید که یکی از طلبه های قم آمده بود زابل و شب را در مدرسه بود و گفت که رساله خمینی اگر بخواهید دارم می فرستم ولی آن طلبه پس از رفتن بنده در برگشت مستقیما به قم رفته است بیش از این اطلاعی ندارم.
س ـ مرادقلی کیست و چه ارتباطی با شما دارد که این مسئله را به شما گفته است.
ج ـ غلامرضا مرادقلی یک نفر روحانی است و در مدرسه حکیم مشغول تحصیل است ولی خانه شخصی دارد و آشنایی او هم روی همین معنی است.
س ـ کلیه ارتباطات و نحوه آشنایی خود را به طالقانی، شیخ علی اصغر مروارید و مجدالدین محلاتی با ذکر هرگونه فعالیت مشترک و گفتگوهایی که با یکدیگر داشته اید به طور مشروع بنویسید.
ج ـ ارتباط اینجانب اولاً با آقای مروارید در مشهد از سالهای تحصیلی 29 که ایشان در مشهد مدرسه [ناخوانا] و مدرسه بالاسر بودم شروع شده بود فقط در سطح طلبه یعنی دیدن یکدیگر در سر درسهای اساتید و بعدا هم که ایشان به اتفاق خزعلی که آن هم قبلاً در مشهد در مدرسه نواب تدریس ادبیات می کرد و آشنا بودیم در سال 48 به زابل تبعید شدند روی همان آشنایی و به علت نداشتن محلی جهت سکونت تا پیدا کردن منزل وارد منزل اینجانب شدند با بقیه آقایان همراشان که شیخ عباس ایزدی1 و شیخ غلامرضا صلواتی از قم بودند بعدا منزلی جهت خود اجاره کردند در خیابان پادگان زابل در سال بعد بود که طالقانی به زابل تبعید شد مروارید از تهران و آقای کفعمی از زاهدان به من تلگراف نمودند که ایشان به زابل می آیند اگر احتیاجاتی داشته باشند در حدود امکان برآورده شود ولی به هر حال ایشان به تبعید مقید بودند یعنی حتی ملاقات نداشتند و پلیس همیشه در منزل ایشان سکونت داشت و درب منزل هم قفل بود و احدی حق ملاقات نداشت احتیاجات کتاب یا همان یخچال که از سید احمد کلانتر در زابل مانده بود طی مراسم معین توسط شهربانی به ایشان رسیده است حتی در خیابان هم که عصرها ایشان را می بردند پلیس همقدم با ایشان حرکت می کرد.
و اما آقای مجدالدین محلاتی نیز به واسطه دیدار در دوران تحصیل با هم آشنا بودیم و کتب یا لوازم دیگر را توسط آقای کفعمی برای ایشان فرستاده ایم ولی فعالیت دیگری با آقایان نداشته ام و گفتگوی غیرعادی هم در میان نبوده است.
س ـ به چه علت مسعود فیروزکوهی و محمد میرادی کتب و جزوات مضره را به شما می دادند حتما از نحوه افکار شما آگاه بوده و در این مورد به شما اعتماد داشته اند که آنها را در اختیار شما قرار می دادند در این زمینه چه توضیحی می دهید.
ج ـ دادن کتب به اینجانب از باب آن بود اولاً کتابخانه عمومی در اختیارم بود و از طرفی دیگر چون می دانند که بنده در مورد اعتقادات و نظریات روز اجمالاً اطلاعاتی دارم و از طرفی هم آقایان دیگر با آنان برخورد سنی ندارند و افتاده و پیرترند لذا مراجعات آنان در مسایل و امور مذهبی حتی به اینجانب بیشتر است و اگر نه سبب دیگری ندارد، زیرا بنده هم مانند بقیه روحانیون اصول مقدس اسلام را محترم دانسته هرگونه انحرافی و تجاوز از حدود در دین را ممنوع می دانم.
س ـ به چه علت کتب ولایت فقیه و رسالات خمینی را از این اشخاص گرفتید هدف و منظورتان چه بوده است.
ج ـ فقط به منظور کسب اطلاع علمی بود که ببینم در این کتابها چه چیزی نوشته است و بس لذا پس از مطالعه اجمالی به خودش مسترد داشتم حتی نزد خود نگاه نداشتم.
س ـ آیا شما در نظر داشتید با مطالعه آنها از نظریات خمینی آگاه شوید؟ ج ـ بلی به منظور اینکه یکی از نظریات فقهی بود می خواستم بدانم ولی جهت دیگری نداشته است.
س ـ هرگونه اقدامی که تاکنون به نفع خمینی و یا ایادی وابسته به وی انجام داده اید با ذکر نحوه عمل به طور مشروح بنویسید.
ج ـ اینجانب اقدامی به نفع خمینی نکرده ام و ایشان در زابل ایادی ندارد تا آنکه به نفع آن کس اقدامی کرده باشم و چون اینجانب نیابت از طرف آقایان شاهرودی و خوئی و میلانی داشته ام نوعا اقدامات تبلیغی و حتی جمع آوری وجوه را به نام آنان می نموده ام فقط از زمان تبعیدی عده ای از علما که به زابل تبعید شده بودند آن هم روی آشنایی سابقی که به شرح معروض در پرسشهای بالا باهم آشنا بودیم احتیاجات آنها را از ظرف و غیره در مواردی که مراجعه می کردند بر می آورده ام ولی اقدام دیگری در زمینه آنها نداشته ام.
س ـ هرگونه اقدامی که به نفع طالقانی هنگام تبعید در زابل انجام داده اید بیان دارید.
ج ـ به لحاظ محدودیت شدید ایشان و عدم امکان تماس به شرح معروض در پرسشهای قبلی امکان اقدام به نفع نامبرده وجود نداشته فقط یک چراغ علاءالدین به عنوان عاریه با دو جلد از تفسیرالمیزان توسط مأمورین به شهربانی زابل برای ایشان فرستاده ام بعلاوه یخچال که متعلق به سیداحمد کلانتر بود و به وسیله تلگراف سفارش کرده بود که به ایشان بدهم که آن هم تحت نظر شهربانی زابل به منزل ایشان برده شده است.
س ـ اسامی طلاب و افرادی را که در مسجد حکیم تحت تعلیم شما می باشند با ذکر اسامی و شغل معرفی کنید.
ج ـ 1ـ غلامرضا مرادقلی محصل 2ـ حسین شهرت میرشکار شغل محصل 3ـ مزار شهرت اربابی شغل محصل 4ـ موسی شهرت غلامیان شغل محصل 5 ـ حسین شهرت ملاشاهی شغل محصل 6ـ موسی شهرت دهباشی شغل محصل 7ـ محمد شهرت شفیعی شغل محصل 8ـ موسی شهرت پیری شغل محصل 9ـ محمد شهرت میری شغل محصل 10ـ عباس شهرت میرشکار شغل محصل 11ـ محمد شهرت جهان تیغ شغل محصل 12ـ هادی شهرت دانش شغل محصل 13ـ محمد شهرت ملاشاهی شغل محصل س ـ در جلساتی که به صورت خصوصی روزهای جمعه برگزار می شود چه افرادی شرکت و چه مذاکراتی انجام می گردد و هدف و منظور از تشکیل این جلسات چیست.
ج ـ عده از کارمندان ثبت به نام بیک که احتمالاً اهل قزوین است و امین سرابندی اهل زابل است و یکی از کارمندان بهداشت زابل به نام هوشنگ عبداللّه پور1 و کارمند دیگر بهداشت به نام محمدکاظم امجد که اهل اهواز می باشد و یکی از محصلین دبیرستان زابل به نام محمد اربابی و دیگری به نام باقری محصل و محمد قاسم زاده قناد و عده ای دیگر که همیشگی نیستند در روزهای جمعه به منظور مذاکرات دینی برنامه ای به شرح ذیل اجرا می کرده اند 1ـ تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید 2ـ خواندن مقداری از نهج البلاغه 3ـ اشعار ادبی یک قطعه 4ـ کلمات بزرگان تعدادی 5ـ سخنرانی مذهبی توسط یکی از شرکت کنندگان هدف و منظور از این جلسات ارشاد جوانان به امور مذهبی و تشویق آنان به مطالعه کتب مذهبی و کتب مختلفه از قبیل نوشته های جلال آل احمد و مهندس بازرگان و صمد بهرنگی و ساعدی بوده است.
س ـ در این جلسات چه افرادی سخنرانی نموده و کدامیک مبادرت به دادن شعارهای مضره و انقلابی و تحریک آمیز نموده اند.
ج ـ سخنرانی نوعا توسط کاظم امجد و صلواتی و بیک و اربابی و امین سرابندی انجام می شده است ولی در برخی اوقات قسمت های دیگر برنامه را هم اجرا می کرده اند ولی نوعا اشعار توسط اربابی خوانده می شده بقیه موارد برنامه توسط سایر شرکت کنندگان اجرا می شده.
س ـ شما در کدامیک از جلسات در مورد مبارزه با بردگی سخنرانی و در لفافه جوانان را تشویق به مبارزه با بردگی نموده و از آنها خواسته اید که ترس را کنار بگذارند و حقیقت را جویا شوند علت بیان این گونه مطالب تحریک آمیز توسط شما چه بوده و هدف و منظورتان چیست.
ج ـ اینجانب در تمام مدت تشکیل این جلسات فقط سه جلسه شرکت نموده ام آن هم در موقع معین برای سخنرانی دو جلسه در روزهای جمعه در ماه گذشته و یک جلسه در روز 8 ربیع الثانی برابر با 12 /2 /53 که میلاد امام یازدهم بود و مجلس جشن عمومی بوده است در دو جلسه جمعه به تقاضای شرکت کنندگان درباره موضوع بردگی و نحوه پذیرفتن اسلام آن را با آنکه به ظاهر با موازین اسلامی سازگار نیست صحبت نمایید لذا این موضوع را بحث کردم که اسلام در اول چون شیوع و نفوذ نداشت و بردگی سراسر عالم گرفته بود لذا اسلام اجمالاً پذیرفت لیکن قیود و حدودی مقرر داشت و با روش مناسبی و بهانه های گوناگون بردگان را پس از تربیت و دلجویی آزاد نمود ولی کسی را در آن جلسات تحریک نکرده ام و آنچه گفته ام آن است که باید حقایق اسلام را با دقت گوش داد و یا خواند و مطالعه نمود تا به واقع دستورات اسلام پی ببریم و هدفم از این تشریحات توجه دادن جوانان به حقایق دینی و روش های متین آن بوده است در پایان مطالب اگر سخنی یا عملی که خود متوجه لوازم آن نبوده ام از اینجانب استماع یا مشاهده شد از آن معذرت می خواهم و تقاضا دارم مورد عفو قرار گیرم.
س ـ اظهارات خود را چگونه گواهی می کنید.
ج ـ اظهارات خود را به وسیله امضاء گواهی می نمایم.

توضیحات سند:

1ـ آیت الله شیخ عباس ایزدی، فرزند محمد در سال 1301 ه.
ش در نجف آباد اصفهان متولد شد وی علیرغم مخالفت خانواده به تحصیل علوم دینیه همت گماشت و از محضر اساتیدی همچون مرحوم عبدالرزاق نائینی، ابراهیم ریاضی، سید علی نجف آبادی، حاج منصور، حاج آقا رحیم ارباب و...
بهره برد و سپس در سال 1319 عازم حوزه علمیه قم گردید و در درس آیات عظام مرحوم نجفی مرعشی، گلپایگانی، علامه طباطبایی و در درسهای عمومی و خصوصی حضرت امام (ره) شرکت نمود و اجازه اجتهاد خود را از حضرت امام (ره) دریافت نمود و در سال 1338 به نجف آباد مراجعت نمود و با وعظ و خطابه، تفسیر قرآن و نهج البلاغه و تدریس در حوزه علمیه فعالیتهای خود را شروع نمود.
با شروع نهضت حضرت امام (ره) با صدور اعلامیه، سخنرانی و...
به حمایت از آن برخاست و بارها توسط ساواک دستگیر و در سال 1349 به شهرستان زابل تبعید گردید.
وی نماینده تام الاختیار حضرت امام (ره) بود.
در سال 57 مردم را یکپارچه هوادار حضرت امام و انقلاب ساخت و در جریان حمله چماق بدستان به نجف آباد خانه و کتابخانه اش مورد حمله واقع و آنرا به غارت برده و به آتش کشیدند.
آیت الله ایزدی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تمامی سنگرها مانند: امامت نماز جمعه نجف آباد، کمک به محرومین، حضور در کنار رزمندگان دفاع مقدس (فرزند روحانی اش به نام احمد ایزدی در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید) حضوری فعال داشت و...
وی تا پایان عمر از مدافعین جدی حضرت امام(ره) بود.
از آثار به جای مانده از ایشان می توان به تفسیر قرآن، تفسیر و تحلیل نهج البلاغه، تحلیلی از قصص قرآن مباحث عرفانی و فلسفی، عقاید و اخلاق، کلیات اخلاق، شرح و تفسیر دعای افتتاح، شرح و تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی و فوائد و نصایح اشاره نمود.
سرانجام در سال 1371 این معلم اخلاق پس از سی سال ریاست حوزه علمیه نجف آباد و عمری تلاش و کوشش دعوت حق را لبیک و به دیار باقی شتافت.
به نقل از : مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، خادم شریعت، تهران؛ 1380، صص 8 ـ 337 1ـ هوشنگ عبداللّه پور، متولد 1329 اهواز، کمک بهیار و کارمند بهداشت زابل، ساواک فعالیت های وی را چنین گزارش نموده است: 1ـ هوشنگ عبداللّه پور در 13 /7 /53 و در یک جمع خصوصی گفته است: وقتی سید محمدتقی حسینی طباطبایی را دستگیر کردند تا چهار روز بعد هم اگر به خانه من می آمدند از او کتاب داشتم و پس از چند روز به اتفاق غلامحسین بیک آنها را در محل امنی دفن کردیم...
در فروردین ماه سال 1355 عبداللّه پور به اتهام انحراف جوانان به ساواک احضار و مورد بازجویی قرار می گیرد که از قبول اتهام خودداری و در نهایت آزاد می شود.
2ـ نامبرده در منطقه سیستان تبلیغات مضره علیه دستگاههای دولتی و حکومتی دارد و اصلح است که به هیچ وجه با انتقال وی به شهرهای دیگر موافقت نگردد.
عبداللّه پور اکثر اوقات بحث های داغ سیاسی و مذهبی می نماید و نسبت به دستگاه حاکمه و آنچه که دولت انجام می دهد بدبین و چنانچه فرصتی بدست آورد اعمال خلاف مصالح مملکتی نیز انجام خواهد داد.
وی نسبت به انقلاب شاه و ملت بدبین است.
(به نقل از پرونده انفرادی هوشنگ عبداللّه پور در ساواک)

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی صفحه 185













صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.