صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش اطلاعات داخلی

تاریخ سند: 4 بهمن 1337


گزارش اطلاعات داخلی


متن سند:

قبل از ظهر روز مزبور جلسه منزل دکتر مظفر بقائی استاد دانشگاه تهران دایر بوده و عده ای در حدود 15 نفر از جمله سرهنگ امیررحیمی، حمیدی، قوانینی، خلیلی کارمند مجلس شورای ملی، شیخ اسداللّه ریاضی، ناصر قندی، محمد مروی، مهندس باستانی، لشگری، معین فر و محمدی اهل شیراز در آن شرکت نموده اند.
در این جلسه سرهنگ امیررحیمی پیرامون نامه ای که اخیرا درباره حقوق زنان به آیت الله بهبهانی نوشته بحث نموده و یکی از حضار اظهار داشته کاش نواب صفوی زنده بود و از متن نامه مشارالیه اطلاع حاصل می نمود و خطاب به سرهنگ رحیمی اضافه نموده به چه علت در زمان حیات نامبرده از حقوق زنان دفاع نمی کرده است و سرهنگ رحیمی پاسخ داده خود نواب صفوی اذعان داشت که وی از او دیوانه تر است و دکتر بقائی گفته است خدا به او رحم کرده زیرا عبدالحسین واحدی1 معدوم معاون نواب صفوی چندین مرتبه برای قتل وی استخاره کرده و لیکن استخاره اش بد آمده بود زمان حکومت دکتر مصدق که نواب صفوی را بازداشت کرده بودند روزی مقارن ساعت 5 صبح یک زن چادری درب منزل وی آمده و نامه ای از طرف عبدالحسین واحدی ارایه داده که در آن نامه او را دعوت به ملاقات با مشارالیه کرده بودند و چون تیمسار سپهبد زاهدی رئیس شهربانی وقت، جریان را کاملا به وی اطلاع داده بود که فدائیان اسلام قصد قتل او را دارند و برایش مأمورینی گمارده اند لذا در پاسخ نامه واحدی نوشته است چنانچه صبح زود در منزلش با وی ملاقات نماید مانعی نخواهد داشت، پس از آنکه نامه مزبور را واحدی مشاهده می کند با همکاری سایر فدائیان اسلام نقشه دستگیری او را کشیده و قصد داشته اند با دستگیری و مخفی ساختن او اعلامیه ای صادر کنند مبنی بر اینکه اگر دولت دکتر مصدق، نواب صفوی را آزاد نسازد آنها در عوض، دکتر بقائی را قطعه قطعه خواهند کرد.
1 سپس مجددا درباره حقوق زنان صحبت شده و شیخ اسداللّه ریاضی اظهار نموده سرهنگ رحیمی در نظر دارد با وارد شدن زنان در امور اجتماعی ریشه علما از مملکت کنده شود و مسلمانی از بین برود.
قوانینی از جامعه روحانیت دفاع نموده و حمیدی گفته است آیت الله بهبهانی جاسوس و پلیس است و لشگری عقیده داشته زنها نباید در امور اجتماعی دخالت نمایند و سرهنگ رحیمی اظهار نموده سناتور دکتر متین دفتری سیاستمدار خوبی است و قوانینی گفته وی سیاستمدار خوبی نیست ولی جاسوس خوبی است.
سرهنگ رحیمی خطاب به خلیلی اظهار داشت آیا نامه او را خطاب به آیت الله بهبهانی مشاهده نموده و نامبرده پاسخ مثبت داده و اضافه نموده زیاد مهم نبوده و کشور آنقدر درد دارد که آزادی بانوان بین آنها ناچیز است و سرهنگ رحیمی بین حضار نسخه هائی از نامه فوق را توزیع کرده است.
در جای دیگر دکتر بقائی درباره فدائیان اسلام گفته است که آنها دارای تشکیلات منظمی بوده و پس از ترور تیمسار فقید سپهبد رزم آرا در متینگی که توسط وی ترتیب داده شده بود، اعلامیه های شدیدی علیه اعلی حضرت همایون شاهنشاه از طرف فدائیان اسلام تهیه شده بود که بین حضار پخش شود و لیکن از موضوع مطلع گردیده و متوسل به آیت الله کاشانی شده و تا از طرف آنها مطمئن نشده، اقدام به ترتیب دادن متینگ ننموده است.

توضیحات سند:

1ـ عبدالحسین واحدی: فرزند سید محمدرضا، به عنوان مرد شماره 2 فدائیان اسلام مطرح بود و در راستای اهداف فدائیان اسلام به سخنرانی می پرداخت.
در جریان اختلاف فدائیان اسلام با آیت الله کاشانی، واحدی اعتقاد به نزدیکی فدائیان اسلام با آیت الله کاشانی داشت و در روز 15 خرداد 1332 در سخنرانی مسجد جامع گفت: «قریب [به] 25 روز است از نواب صفوی کناره گیری کرده ام...
من شاگرد نواب صفوی هستم ولی استعفا کردم تنها به مبارزه ادامه دهم.
» در همین ایام خبر تشکیل جمعیت «فرزندان قربانی اسلام» توسط طلاب مدرسه مروی به رهبری عبدالحسین واحدی به دستگاه امنیتی شاه واصل شد.
در جریان دستگیریهای گسترده فدائیان اسلام، واحدی را که می خواست به عتبات فرار کند در اهواز دستگیر کردند و به تهران آوردند.
در جلسه ای سپهبد آزموده دادستان ارتش به واحدی دشنام داد و او نیز صندلی را برداشت و بر سر آزموده زد.
آزموده هم واحدی را با کلت هدف قرار داد و شهید کرد.
بعد نوشتند که در راه آوردن وی به تهران از چنگ مأمورین گریخت و با شلیک چند تیر به قتل رسید.
2ـ دکتر مظفر بقائی در جلسه بازجوئی در این باره می گوید: «مصدق، نواب صفوی را زندانی کرده بود و در تعقیب فدائیان اسلام بود.
یک روز، حالا موقعی هم بود که با دکتر مصدق ما شمشیرهایمان تقریبا بیرون کشیده شده بود و دور خانه من هم مرتب مأمور بود و تحت نظربودم.
یک روز صبح پیش از آفتاب مرا بیدار کردند و گفتند که یک زنی آمده می خواهد ترا ببیند، کار واجبی دارد.
من رفتم نشستم، پاکت را باز کردم، بالایش نوشته بود: هوالعزیز.
این شعار فدائیان اسلام است.
نوشته بودند که چون جریانی بود که می خواستم با شما مذاکره کنم، به همراهی همین زن بیائید مذاکره کنیم.
روز جلسه مجلس بود.
به علاوه من این جوری هم راه نمی افتادم بروم.
جواب نوشتم که من الان وقت ندارم، شما فردا صبح، همین ساعت می توانید بیائید منزل، با هم صحبت کنیم.
دادم به آن زن و او رفت.
فردا صبح دوباره، همین طور پیش از طلوع آفتاب دیدم که این خانم آمد و مرا بیدار کردند.
رفتم و یک نامه دیگری، باز هوالعزیز نوشته بودند که، بله من می دانستم که روی شما نمی شود حساب کرد، ولی تو می خواستی که من بیایم آن جا مرا بدهی به دست مأموران مصدق ببرند پهلوی نواب صفوی، ولی چون من قائل به استخاره هستم، باز استخاره کردم، خوب آمد که به تو بنویسم و بیایی ببینمت.
» بازجوئی بقائی، صفحات 217ـ218

منبع:

کتاب مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 250


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.