صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

دوست عزیزم (1)

تاریخ سند: 24 اسفند


دوست عزیزم (1)


متن سند:

تا بحال چندین کاغذ به شما نوشتم و جز دو نامه از شما بیشتر نداشتم امیدوارم که دلیلی جز کثرت مشغله و کار فراوان نباشد.
انشاءالله که وجود عزیزتان سلامت است و با جدیت مشغول خدمت به میهن و ترمیم خرابیهای این دو سال هستید.
گرچه ساختن خیلی مشکلتر از خراب کردن است معهذا یقین دارم که با پشت کار و امیدواری موانع و مشکلات را بر طرف و پیروز خواهید شد.
در این دوره دو ساله که از هر کسی بیشتر به من صدمه خورد(2) بطوریکه در نتیجه الان روحا و جسما خیلی کسل هستم ولی از آنجائیکه هیچوقت در دنیا به شخص خودم اهمیت زیادی ندادم اینستکه با هر مشکلی روبرو شده.
و صبور هستم تا خداوند چه بخواهد.
همانطور که قبلاً هم نوشتم احمد برای اوایل ماه ژانویه عازم طهران است.
البته نزد شما خواهد آمد.
از شما خواهشی که دارم اینستکه اگر مطالب یا کاری یا کمکی لازم داشت مضایقه نکرده و اسباب سهولت و گشایش در کارهایش فراهم سازید.
اگر الان که شما همه قسم وسائل دارید باو کمک نشود پس نمیدانم چه موقعی خواهد شد.
در هر حال امیدوارم که خداوند شما رو همیشه سلامت نگاهدارد تا بتوانید که در خدمت به میهن و شاه خود قدمهای برجسته برداشته و در نتیجه مملکت رو از وضع ناهنجار و بی ثبات کنونی نجات بخشید.
در خاتمه خواهشمندم که در موضوع دلار ماهیانه که برای من میفرستید تجدید نظر کرده و کمتر از پنجهزار دلار نباشد(3) چونکه واقعا با مخارج مریضخانه و مدارس بچه ها بهیچوجه غیر از این مقدورم نیست بخصوص که از این مبلغ به قرض میرود.
[مقداری از پولها جهت بدهی مصرف می شود] شما میتوانید که تصویبنامه جداگانه برای مخارج مریضخانه فرزند ناخوش و پسر بزرگم که مدرسه میرود بگذرانید و گمان نمیکنم در اینصورت اشکالی باشد.
چونکه پولیرا که دربار میفرستد از بودجه خود دربار است و شما میتوانید که بودجه علیحده برای بچه ها از وزارت فرهنگ یا بهداری برای بچه ها بفرستید.
خیلی متأسفم که اسباب زحمت شما رو فراهم میکنم ولی از طرف دیگر زندگی منهم خیلی ناراحت است و گمان میکنم که این مدت دو سال دوره مصدق کافی بود حالا دیگر موقع استراحت است.
خواهش دیگری که از شما دارم اینستکه با رئیس اصل چهار شخصا صحبت کنید که منزل شهری من رو به نرخ رسمی دلار اجاره کنند.
آنها قبول کردند که منزل من رو به 10 هزار تومان اجاره کنند من خواهش دارم که در عوض ریال به من دلار به نرخ رسمی بدهند.
یعنی بمبلغ 3 هزار دلار.
یا اینکه مجلس سنا آنجا رو خریداری کند.
قرار بر این بود ولی دیگر خبر ندارم که چه شده البته اگر شما موافقت کنید حتما زودتر این عمل انجام خواهد گرفت.
آقای ابتهاج(4) رو فراموش نکنید از وجود ایشان میتوانید خیلی استفاده کنید.
سلامتی و سعادت شما رو از درگاه خداوند مسئلت مینمایم و امیدوارم که هر چه زودتر شخصا شما را دیده و مثل سابق مراتب دوستی و مودت فی مابین ادامه پیدا کند.
اشرف پهلوی

توضیحات سند:

1ـ نامه خطاب به فضل اللّه زاهدی نخست وزیر وقت می باشد.
2ـ علت واقعی تبعید اشرف از ایران که در شهریور ماه 1330 انجام شد، بدست آمدن اطلاعات و مدارکی از مداخلات و دسیسه کاریهای او و مادر محمدرضا در امور سیاسی، به حضور پذیرفتن وکلای مجلس مخالف مصدق، مذاکره با نمایندگان سیاسی و اطلاعاتی بریتانیا و تحریک افسران ارتش به مخالفت با اقدامات دکتر مصدق بود.
از همه مهمتر کشف این مدرک بود که ضمن حوادث 23 تیر ماه 1330، که حزب توده به مناسبت ورود آورل هریمن* نماینده ویژه رئیس جمهوری امریکا به تهران تظاهراتی برپا کرد مادر محمدرضا و اشرف، پولهایی بین عده ای از طرفداران دربار تقسیم کردند تا تظاهرات یاد شده را بر هم بزنند و با به خون و آتش کشیدن گردهمایی و راهپیمایی توده ایها، دولت امریکا را به اذعان این نظریه وادار کنند که دولت مصدق، دولتی بی اراده و ناتوان است و ایران در معرض سقوط به مغاک کمونیسم قرار دارد.
[این دوره تبعید کوتاه بود و ]اشرف پس از چند ماه به ایران بازگشت.
در آذر ماه 1330 مصدق تصمیم به استعفا گرفت و علت استعفای خود را برای حسین علاء، وزیر دربار شاهنشاهی، ملاقاتهای اشرف پهلوی با مخالفان دولت در خارج از کشور و تماسهای ملکه مادر درباره وکلای عضو اقلیت در مجلس و نشستهای محرمانه در دربار و مذاکره با میدلتون، کاردار سفارت بریتانیا در تهران ذکر کرد...
هشدار مصدق سبب شد که مادر محمدرضا مراودت خود را با میدلتون و دیگران قطع کند و به گذشت زمان چشم بدوزد.
در خلال سال 1331، و بویژه پس از گشایش هفدهمین دوره مجلس شورای ملی، موقعیت دولت دکتر مصدق رو به ضعف گذاشت و به سبب به نتیجه نرسیدن مذاکرات نفت، قطع عایدات ناشی از حق الامتیاز محاصره دریایی انگلیس و تحریکات و تشنجات عمال روسیه شوروی و انگلستان، سرانجام مجلس بنای مخالفت با او را گذاشت و تحریکات سفارت انگلستان و دسایس مادر محمدرضا باعث شد که مصدق در صدد کناره گیری از مقام نخست وزیری بر آید.
علت تصمیم مصدق برای استعفا کردن این بود که اعتقاد داشت ارتش به دلیل فرمان گرفتن از شاه، در انتخابات و امور سیاسی دخالت می کند، و بهتر است پست وزارت جنگ برعهده خود او، یعنی دکتر مصدق، قرار بگیرد.
شاه درخواست مصدق را نپذیرفت و او در روز 25 تیر 1331 استعفا کرد.
شاه، احمد قوام (قوام السلطنه) را به نخست وزیری برگزید و مجلس شورای ملی با اکثریتی ناچیز به قوام رای تمایل داد.
(ضمیمه شماره 3) اشرف پهلوی در آن روزها از اروپا به ایران آمده بود و در کنار شاه قرار داشت.
او و مادر محمدرضا، حامی قوام و مشوق او بودند و می اندیشیدند کار مصدق پایان یافته است.
اما روز 30 تیر 1331 تمام احزاب و جمعیتهای سیاسی و به طور کلی عموم مردم تهران قیام کردند و در شهرستانها نیز یک سلسله تظاهرات توفانزا بر پا شد و مردم به قیام دست زدند و آیت الله کاشانی، رهبر مذهبی و سیاسی مردم ایران، قوام السلطنه را مهدور الدم دانست و در نتیجه کابینه قوام سقوط کرد و خود او مورد تعقیب قرار گرفت.
پس از این واقعه، مصدق که مادر محمدرضا و اشرف پهلوی را در سقوط کابینه خود مسئول می دانست از شاه خواست آن دو نفر را از ایران اخراج کند...
اشرف در اواخر مرداد ماه برای یک بار دیگر، به وسیله هواپیما و مادر محمدرضا در شهریور 1331 از راه زمینی ایران را ترک گفتند...
.
اشرف پس از خروج از ایران یکراست به پاریس رفت و در آنجا به انتظار آمدن مادرش، ملکه تاج الملوک نشست...
بعد از مدتی اشرف تصمیم گرفت به اتفاق مادر خود به امریکا نزد خواهرش فاطمه برود...
اشرف همراه مادرش راهی آمستردام شدند...
.
و پس از ده روز اقامت در آمستردام همراه مادر خود با کشتی مجلل نیوآمستردام عازم آمریکا شد.
«بعد از مدتی که در آمریکا بودند در تاریخ 15 بهمن 1331 به فرانسه مراجعت کردند اشرف در این کشور در دوران تبعید دچار مشکل مالی شدیدی شده بود زیرا ثروت کلانی را که در تهران داشت مصدق اجازه انتقال آن را نمی داد و همچنین دولت مقررات سختی در مورد انتقال ارز اتخاذ کرده بود.
از آنجا که خروج او از ایران به سرعت انجام گرفت حتّی موفق نشده بود پولهائی که در بانکهای ایران داشت خارج کند.
اشرف در آمریکا ملاقاتهایی با بعضی از رجال سیاسی (حسین مکی) و ماموران اطلاعاتی آمریکا و انگلیس برای سرنگونی دولت مصدق انجام داد در یکی از ملاقاتهایی که با (آر.کی) عضو مهم آژانس امنیت ملی داشت.
صریحا به وی گفت : «ایران در دست حزب توده است.
مصدق نمی تواند جلوی فعالیت های این حزب را بگیرد.
آنها همه جا حضور دارند.
مصدق نسبت به خانواده ما کینه دارد.
جز سرنگونی شاه و آواره کردن خانواده ما به هیچ موضوعی فکر نمی کند...
.
«توده ای ها» در ارتش نفوذ دارند.
در شهرستانها کمیته های مسلح مخفی درست کرده اند.
دولت شوروی باتمام قوا از آنها حمایت می کند.
تعدادی از کارشناسان برجسته انقلابی شوروی اکنون در سفارت تهران به سر می برند...
» اشرف نه تنها در این ملاقات، بلکه در چندین ملاقات دیگر تا توانست آمریکائی ها را نگران اوضاع ایران کرد.
«دیر یا زود روسها وارد تهران می شوند، آنها اگر در ایران به قدرت برسند خلیج فارس را هم در کنترل خود خواهند گرفت، تمام طرفداران غرب و تمدن غرب را نابود خواهند کرد.
پس از ایران، عراق، ترکیه و پاکستان هم زیر نفوذ آنها خواهند رفت، شیخ نشینها هم کارشان تمام است.
» اطلاعات اشرف مورد استقبال آمریکایی ها قرار می گیرد، به واشنگتن دعوت می شود و در یک میهمانی بزرگ که چندین سناتور جمهوریخواه حضور داشتند.
اشرف موفق می شود در حلقه مصاحبه آنها قرار گیرد...
آخرین ملاقات اشرف با آمریکائی ها یک هفته قبل از ترک آن کشور صورت می گیرد.
او به نماینده آژانس مرکزی اطلاعات صریحا می گوید برای سرنگونی حکومت مصدق و بازگشت دموکراسی و کوتاه کردن دست شوروی ها حاضر به انجام هر نوع ماموریت، همکاری و جانفشانی است...
مامور C.
I.
Aبه اشرف توصیه می کند برای انجام ماموریتی که ممکن است به وی محول شود بهتر است به اروپا برود، تا به ایران نزدیک تر باشد.
[و بدین ترتیب او به پاریس می آید (در بهمن 1331) و در آنجا به انتظار می نشیند] ر.ک اشرف در آیینه بدون زنگار (جلد دوم)، خسرو معتضد.
ـ تهران : نشر البرز، 1376 ص 339 تا 397 دو قلوی میرپنج، جمشیدی لاریجانی.
ـ تهران، نشر علم، 1376 ص 193 تا 197 * آورل هریمن ـ سفیر امریکا در انگلستان ـ وزیر بازرگانی ـ سفیر امریکا در شوروی، مسئول اجرای نقشه مارشال در اروپا بود و از افراد ثروتمند زمان خود می باشد.
وی در دوره اول نخست وزیری دکتر مصدق جهت حل اختلاف ایران با شرکتهای نفتی انگلستان به تهران سفر کرده و با مصدق مذاکراتی را انجام می دهد.
نامبرده از مهره های قوی سیاسی دولت وقت امریکا بود و در حل مسائل سیاسی ـ اقتصادی بین دولتها تخصص داشت.
امریکا در آن مقطع زمانی سعی داشت با دخالت او مسئله نفت را حل کند ولی در نهایت نتیجه خاصی از مذاکرات انجام شده عاید دولت انگلیس و آمریکا نشد.
بزم اهریمن (جلد اول).
ـ تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1377 ـ ص 209 3ـ بعد از کودتای 1333 که منجر به سقوط دولت مصدق و روی کار آمدن فضل اله زاهدی گردید.
بدیهی است که با مشکلاتی که ایران از نظر مالی و اقتصادی با آن دست به گریبان بود، اولین کار حکومت [بعد از ملی شدن نفت] حل و فصل مسئله نفت و تجدید در آمدهای نفتی بود.
دولت آمریکا که با خودداری از پرداخت هر گونه کمک اقتصادی به حکومت مصدق در اواخر زمامداری وی موجبات تشدید بحران و سقوط حکومت او را فراهم ساخت، در فاصله کمتر از یک ماه پس از سقوط مصدق یک کمک اقتصادی فوری به مبلغ 45 میلیون دلار و یک اعتبار 4 /23 میلیون دلاری از طریق برنامه اصل چهار در اختیار ایران قرار داد.
ولی سفیر آمریکا ضمن اعطای این کمکها به دولت زاهدی تاکید کرد که ایران باید هر چه زودتر با بهره برداری از منابع طبیعی کشور مضیقه مالی خود را بر طرف کند.
امریکائیها که در جریان ملی شدن صنعت نفت و مذاکرات طولانی برای حل و فصل مساله نفت با حکومت مصدق در طرح براندازی دولت مصدق و کودتای 28 مرداد نقش عمده ای داشتند، بالطبع می خواستند در حل نهایی مساله نفت در حکومت جانشین مصدق نقش موثری ایفا کنند، ولی با روابط خاص امریکا و انگلیس و قرار و مدارهایی که قبلاً و در جریان سرنگونی حکومت مصدق بین آنها گذاشته شده بود، نمی خواستند رأسا بدون مشارکت انگلیسیها برای حل این مسئله اقدام کنند.
لذا یکی از شروط اصلی حل مشکل نفت و به جریان انداختن دوباره صنعت نفت ایران، تجدید روابط سیاسی ایران و انگلیس و امکان مشارکت مستقیم انگلیسیها در مذاکرات آتی نفت بود.
در مهر ماه 1332...
چرچیل نخست وزیر انگلستان و ایدن وزیر خارجه او در اظهارات جداگانه ای در پارلمان انگلیس، علاقه خود را به تجدید روابط سیاسی با ایران اعلام داشتند.
مذاکرات برای تجدید روابط بین دو کشور در نیمه اول آذر ماه 1332 به نتیجه رسید و ظهر روز 14 آذر سخنگوی دولت اعلام داشت که از این ساعت روابط بین ایران و انگلیس دوباره بر قرار است.
در اعلامیه مشترک ایران و انگلستان نیز آمده بود، که «دولتین انگلستان و ایران تصمیم گرفته اند روابط سیاسی فیمابین را بر قرار سازند...
» البته آمریکائیها درین مدت بیکار ننشسته و چهار چوب اصلی مذاکرات را بر اساس راه حلی که مورد نظر خودشان بود فراهم ساخته بودند.
هربرت هوور مشاور نفتی وزارت خارجه امریکا که مامور تهیه مقدمات مذاکرات نفت و ارائه راه حل پیشنهاد امریکا به ایران و انگلیس شده بود.
روز 25 مهر ماه 1332 وارد تهران شد...
در جریان مذاکرات هوور در تهران، کمیسیونی که از طرف دولت مأمور بررسی راه حلهای پیشنهادی شده بود، آخرین پیشنهاد مشترک امریکا و انگلیس را برای حل مساله نفت در زمان حکومت مصدق، که تا حدودی نظریات دولت ایران را تامین می کرد، به عنوان اساس مذاکرات آتی پیشنهاد نمود...
هوور در ضمن توضیحات شفاهی اظهار می نمود که شرکتهای امریکایی نفع بازرگانی در بهره برداری از نفت ایران ندارند ولی دولت امریکا حاضر است نظر به مقتضیات سیاسی به آنها فشار وارد آورد که داخل در عملیات نفت ایران بشوند، وی می گفت در این وضع دولت ایران باید از دو شق یکی را انتخاب کند، یکی اینکه بنا را بر معامله با شرکتهای بزرگ بگذارد و صادرات خود را به رقم معتنابهی ترقی دهد، دیگر اینکه به معامله با شرکتهای مستقل آمریکایی اکتفا کند که در آن صورت بیش از پنج میلیون تن در سال امکان فروش نخواهد داشت، آن هم قطعی نخواهد بود زیرا ممکن است شرکتهای بزرگ دست و پا کنند و موجب شوند که جلوی واردات نفت به آمریکا گرفته شود.
هوور اضافه کرد که در این صورت دو شرط باید قطعا رعایت شود یکی تضعیف عوائد که انحراف از آن به هیچ وجه ممکن نیست، دیگر واگذاری عملیات به خود شرکتهای ذیعلاقه و در این موقع اصول کلی طرحی را که بعد منتهی به عقد قرار داد کنسرسیوم گردید بیان نمود...
در روز 22 فروردین 1333 نمایندگان کنسرسیوم وارد تهران شدند و در روز 11 مرداد 1333 قرار داد ایران و کنسرسیوم نفت که به قرار داد امینی ـ پیچ [علی امینی نماینده ایران ـ پیچ نماینده شرکت نیوجرسی آمریکا] معروف شده است امضاء گردید.
این قرار داد که عنوان رسمی آن قرارداد فروش نفت و گاز و طرز اداره عملیات آن می باشد، و ترتیبات پرداخت غرامت به شرکت سابق نفت انگلیس و ایران هم ضمیمه آن بوده، در روز پنجم مهرماه 1333 برای تصویب به مجلس شورای ملی تقدیم شد و زاهدی ضمن تقدیم این لایحه گفت: «در دنیا کمتر اتفاق می افتد که بشر به همه آرزوهای خود در حد کمال برسد...
ولی چنانکه ملاحظه خواهید فرمود این مشکل نفت به بهترین وضع ممکن حل شده است.
» بهر حال غارتگران بین المللی ظاهرا در چهارچوب قانون ملی شدن صنعت نفت بار دیگر سلطه خود را بر نفت ایران بر قرار کردند.
ر.ک : نخست وزیران ایران از مشیر الدوله تا بختیار، باقر عاقلی.
ـ تهران: جاویدان، 1370 ـ ص 816...
4ـ ابوالحسن ابتهاج در سال 1278 شمسی در رشت متولد شد.
تحصیلات مقدماتی را در رشت و تهران به اتمام رسانید و زبان انگلیسی را فرا گرفت و مدتی هم در پاریس و بیروت تحصیل کرد و پس از ورود به ایران، داخل بانک شاهی شد و در اثر جدیت و علاقمندی به کار به معاونت بازرسی بانک رسید.
در 1315 به پیشنهاد علی اکبر داور وزیر دارائی وقت بعنوان قرار دادی وارد وزارت دارائی شد و یکسال بعد به معاونت بانک ملی رسید و قریب سه سال در سمت معاونت بانک ملی بود.
در سال 1319 به مدیر عاملی بانک جدید التاسیس رهنی ایران منصوب گردید.
در دیماه 1321 احمد قوام نخست وزیر وقت ابوالحسن ابتهاج را به جای حسین علاء که به وزارت دربار منصوب شده بود در رأس بانک ملی ایران قرار داد و این مأموریت متجاوز از هفت سال بطول انجامید.
در آن تاریخ بانک ملی که وظایف بانک ناشر اسکناس (بانک مرکزی) را انجام میداد، تنها موسسه بزرگ اقتصادی ایران بود و بعبارت دیگر در ستون اقتصادی و سیاسی ایران نقش آفرین بود.
استخدام دکتر آرتور میلسپوی آمریکایی و تفویض ریاست کل دارایی ایران از یک طرف و توقف نیروهای نظامی متفقین در ایران و نیاز مبرم آنها به ریال از طرف دیگر مشکلات بزرگ اقتصادی برای کشور ما فراهم ساخت.
قحطی و گرسنگی مردم و کم شدن محصولات کشاورزی نیز دولت را شدیدا در فشار قرار داده بود و بانک ملی و عدم تمکین دولت در مورد عزل ابتهاج از نکاتی است که هنوز روشن نشده است.
بدون شک ابتهاج در اداره بانک ملی مدیر موفقی بود.
تمام مشکلات اقتصادی را پشت سر گذاشت و در توسعه بانک نیز کوشش زیادی نمود.
در سال 1329 سپهبد رزم آرا نخست وزیر وقت در میان نخستین روزهای صدارتش ابتهاج را از رأس بانک ملی تغییر داد و او را به سمت سفیر کبیر ایران در فرانسه به پاریس فرستاد...
و در حکومت محمد مصدق از سفارت معزول شد.
در 11 شهریور 1333 به تصدی سازمان برنامه منصوب گردید.
وی سازمان برنامه را مطابق میل و سلیقه خود به گردش در آورد و مطلقا اجازه دخالت به احدی نمی داد.
وقتی دکتر اقبال به نخست وزیری رسید مایل به دخالت و رسیدگی به کارهای سازمان برنامه شد.
ابتهاج به هیچوجه زیر بار نرفت و در نتیجه در بهمن ماه 1337 رئیس دولت لایحه ای به قید سه فوریت تقدیم مجلس کرد که در همان جلسه به تصویب رسید.
این لایحه انتقال قدرت و اختیارات رئیس سازمان برنامه به نخست وزیر بود و بدینطریق ابتهاج از سازمان برنامه کنار گذاشته شد.
در فروردین 1340 احمد آرامش وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه گزارش مفصل و مبسوطی در وضع اسفناک سازمان برنامه به اطلاع نمایندگان مجلس رسانید و علت سوء جریان سازمان برنامه را متوجه ابتهاج نمود و او را متهم به خرابکاری و اتلاف و سوء استفاده کرد.
در کابینه دکتر علی امینی در اردیبهشت 1340 ابتهاج در مظان اتهام قرار گرفت و با صدور قرار توقیف به زندان رفت و قریب هفتاد ماه در زندان باقی ماند.
ابوالحسن ابتهاج پس از کناره گیری از سازمان برنامه مقدمات تاسیس یک بانک خصوصی را فراهم ساخت و پس از کسب اجازه نام آن را بانک ایرانیان نهاد.
در اوایل تاسیس موفقیتی نصیب او نشد تا اینکه 25% از سهام بانک مزبور را به سیتی بانک واگذار کرد و سرانجام در 1356 سهام خود و همسرش (آذر صنیع) را به هژبر یزدانی فروخت و از ایران خارج شد.
ر.ک.
خاطرات ابوالحسن ابتهاج (جلد اول).
ـ تهران: انتشارات علمی، 1371 ـ مقدمه

منبع:

کتاب زنان دربار به روایت اسناد ساواک - اشرف پهلوی صفحه 8


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.