تاریخ سند: 6 تیر 1342
درباره: وضع آقای انزابی
متن سند:
از: یعقوب تاریخ: 6 /4 /1342
به: مرکز تبریز شماره: 65
درباره: وضع آقای انزابی
برابر گزارش آقای طاوسی، در ساعت 7بعد از ظهر مورخه 6 /4 /42 آقای انزابی در مسجد قلعه-بیگی واقع در بخش7 کوچه پستخانه، بر بالای منبر رفته و گفت: «دو نفر مقبره حضرت را به توپ بسته اند که هر دو نفری محو شده اند؛ یکی نیکالای [نیکلای] بوده و دیگری از خودمان بوده است. »1منظورش (از شاه فقید، رضاشاه کبیر)2 بوده است. و اضافه کرده [و] گفت: «هرکس به دین و اسلام خیانت نماید، عاقبت محو شده و به جزای خود میرسد. یعقوب
پس از اینکه به عرض رسید در پرونده انزابی بایگانی شود.
توضیحات سند:
1. شلیک به حرم امام رضا (ع) در زمان حکمرانی تزاری نیکلای دوم (نیکلای الکساندروویچ رومانوف) به تاریخ 9 فروردین 1291 هجری شمسی مطابق با محرم 1330 هجری قمری اتفاق افتاد. پس از تشکیل ژاندارمری مخصوص خزانهداری کل ایران توسط مورگان شوستر امریکایی، دولت تزاری روسیه که این اقدام را مخالف مطامع خود می دید طی اولتیماتومی به دولت ایران، خواستار اخراج شوستر از ایران و نیز استخدام اتباع خارجی با اجازه دول روس و انگلیس شد. در پی رد این اولتیماتوم دخالت-آمیز توسط مجلس شورای ملی، قوای روسی مستقر در تبریز وارد قزوین شدند. همچنین یکی از دست نشاندگان دولت روس در مشهد به نام یوسف هراتی به تحریک روس ها شورشی مصنوعی در مشهد به پا کرد. قوای روس نیز به بهانه این که جان اتباع آنها در خطر است به شهر مقدس مشهد وارد شدند و سپس برای تهدید دولت ایران و نیز بی احترامی به عقاید و احساسات مذهبی مردم، حرم مطهر امام رضا (ع) را به توپ بستند.
در تاریخ20 و 21 تیرماه 1314 نیز همزمان با اجباری شدن کلاه شاپو برای مردان و زمزمه های کشف حجاب زنان، که با اعتراض علمای بزرگ سراسر کشور همراه بود و در مشهد نیز آیتالله حاج آقا حسین قمی (ره) به علت اعتراض دستگیر گردید. به دستور رضاخان، مسجد گوهرشاد که مملو از جمعیت معترض بود، مورد حمله قشون قزاق قرار گرفته که کشته و زخمی شدن جمعی از مردم را سبب گردید.
2. رضا شاه پهلوی؛ فرزند عباسقلی خان سوادکوهی، مشهور به داداش بیک، در سال 1256 ﻫ ش در قصبه آلاشت از توابع سوادکوه مازندران متولد شد. در دوران کودکی فاقد سرپرست بود و در نتیجه از کسب معلومات و سواد معمولی زمان خویش محروم ماند. رضاخان ابتدا در فوج سوادکوه، وارد خدمت شد و بعد در سن 22 سالگی به عنوان قزاق به خدمت قزاقخانه درآمد. هنگامی که جنبش مشروطه خواهی در ایران پا گرفت، علیه آزادیخواهان میجنگید. پس از واقعهی به توپ بستن مجلس در سال 1287 خورشیدی توسط محمدعلیشاه قاجار و مقاومت تبریز در برابر قوای دولتی، رضاخان فرمانده یکی از دستههای قزاق بود که تحت فرماندهی عینالدوله، برای سرکوب قیام تبریز به آن شهر رفت. در مدتی که در قزاقخانه خدمت میکرد، مناصب و درجاتی را طی کرد و در سال 1294 رئیس آتریاد همدان شد. در سال 1299 با زمینهچینی دولت انگلیس، در روز سوم اسفند توسط رضاخان و به همدستی سید ضیاءالدین طباطبایی، کودتایی به وقوع پیوست که تاریخ ایران را دگرگون ساخت. دربارهی چگونگی روی کار آمدن رضاخان، خود وی در محافل بسیاری اعتراف کرد که این کودتا به وسیله دولت انگلیس اتفاق افتاد. پس از کودتا در روز چهارم اسفند 1299 فرمان ریاست وزرایی سید ضیاءالدین طباطبایی از طرف احمد شاه قاجار صادر شد و رضاخان نیز به سمت فرماندهی کل قوا و رئیس دیویزیون قزاق منصوب گشت. هنوز چند ماهی از عمر کابینهی سید ضیاءالدین نگذشته بود که تحت فشار عناصر آزادیخواه و از طرف دیگر زیر فشار دربار و با تحریک رضاخان کابینه سقوط کرد و سید ضیاء به حالت تبعید از ایران خارج شد و رضاخان که در کابینهی سید سمت وزارت جنگ را در اختیار داشت، در کابینههای قوام السلطنه، مشیرالدوله و مستوفی الممالک نیز همین سمت را حفظ کرد. او با دسیسه و توطئه چینی هر کابینهای را که روی کار میآمد، ساقط میکرد تا پست رئیس الوزرایی را به چنگ آورد،. یکی از کارهایی که رضاخان انجام داد تا افکار عمومی را جلب کند، سرکوبی ملوک الطوایف و ایجاد حکومت مقتدر مرکزی بود. هنگامی که رضاخان وزیر جنگ بود، اقدام به سرکوبی نهضت جنگل و عشایر لرستان و سایر مناطق کرد. این اقدامات جهت ایجاد رعب و وحشت در دل آزادیخواهان و کسب اقتدار نظامی و سیاسی صورت میگرفت.
سرانجام رضاخان سردار سپه در تاریخ 1302 فرمان رئیس الوزرایی را گرفت و در سال 1303 مقدمات به سلطنت رسیدن رضاخان با ترور و تهدید و تطمیع فراهم شد. در سال 1304 به اشاره و تحریک وی سیل تلگراف از شهرستانها به مجلس سرازیر شد که طی آن تلگراف کنندگان خواستار عزل احمدشاه و انتصاب رضاخان به سلطنت بودند. با تلاش نزدیکان رضاخان مانند تیمورتاش و علیاکبر داور در آبان 1304 این موضوع به تصویب مجلس شورای ملی رسیده و رضاخان در اردیبهشت 1305 رسماً تاجگذاری کرد. رضاخان عنصری وابسته و مستبد بود که در طی دوران زمامداریاش از هیچ جنایتی فروگذاری نکرد. زورگویی، فحاشی، مشروبخواری، اعتیاد به مواد مخدر و توهین و اهانت به زیردستان از ویژگیهای شخصی وی بود. با شروع سلطنت وی بسیاری از خواستههای استعمار تحقق قطعی یافت و دوران بدبختی مادی و معنوی ملت ایران شروع شد. دورهای که زجر، شکنجه، تبعید، قتل، چپاول اموال مردم، اختناق و خفقان شدید، مبارزه قهرآمیز با روحانیت، اسلام زدایی، غرب گرایی، تغییر لباس و کشف حجاب، تملق و چاپلوسی، زبونی و حقارت و همه کاره بودن مشتی نظامی و … به اجرا درآمد و ملت را به روز سیاه نشاند.
در سال 1320 به دنبال ورود قوای متفقین به خاک ایران، رضاخان پس از واگذاری سلطنت به فرزندش محمدرضا، توسط متفقین به خارج از کشور تبعید شد و به همراه خانوادهاش ایران را به سوی جزیرهی موریس ترک گفت و پس از مدتی به ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی رفت. سرانجام خبر مرگ رضاخان پهلوی در روز چهارشنبه 4 مرداد ماه سال 1323 در شهر ژوهانسبورگ اعلام و جنازهاش در همان سال به قاهره انتقال یافت. در اردیبهشت 1329 هیئتی به ریاست شاهپور علیرضا پهلوی عازم قاهره شد و جسد رضاخان را به ایران منتقل کرد. بسیاری از جمله اعضای فدائیان اسلام نسبت به این موضوع شدیداً اعتراض داشتند.
ر. ک: زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج 2، صص 188 ـ 181
منبع:
کتاب
حجتالاسلام و المسلمین محمد حسین انزابی به روایت اسناد ساواک صفحه 64