صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

حضرت حجه الاسلام خطیب شهیر آقای فلسفی1 دامت افاضاته «رفسنجان»

تاریخ سند: 27 تیر 1343


حضرت حجه الاسلام خطیب شهیر آقای فلسفی1 دامت افاضاته «رفسنجان»


متن سند:

تلگرافی از طرف اهالی محترم سیرجان رسید که از جنابعالی تقاضا شود دعوت آنها را بپذیرید، مقتضی است برای جبران گذشته و خفقانهای موجود پذیرفته شود.
به اهالی محترم رفسنجان و سیرجان و دیگران از قبل حقیر پس از اهداء سلام وافر تذکر دهید که امروز در مقابل دستهای ناپاک اجانب که خطر عظیم بر اسلام و مسلمین متوجه است لازم است با وحدت کلمه و احترام بحبل اللّه به شعایر اهمیت بیشتر بدهید و جمعیتهای خود را فشرده تر و انبوه تر فرمایید و در قبال اعمال استعمار و دستگاه جبار بصفوف خود در جماعات و اجتماعات مذهبی برای احقاق حق و ابطال باطل بیفزایید (فیذهب جفاء و اماما ینفع الناس فیمکث فی الارض)2 هرگز در مقابل اظهار حق و ترویج احکام اسلام از ارعاب و ارهاب های بیمغز نهراسید و در عین کمال آرامش و بهانه ندادن به دست دستگاه جبار حقوق حقه خود را که عمل باحکام اسلام و آزادی خطبا محترم و نویسندگان معظم است مطالبه نمایید و دولتها را از خطر اسرائیل و عمال اسرائیل آگاه نمایید و قطع ید دشمنان اسلام را از ذخایر ملت و دسترنج کارگر و رعیت با کمال جدیت مطالبه نمایید و دولت را از اینکه اجازه داده است اوراق ضاله از قبیل کتاب انتقاد و طرح قانون خانواده منتشر شود استیضاح کنید و از خلافکاریها و قانون شکنیهای دستگاه در مجامع عمومی یاد آوری نمایید و مظالم دولتها را هر چه بیشتر و با هر وسیله انتشار دهید و برای عظمت اسلام و ممالک اسلامی و قطع ید اجانب خصوصا اسرائیل که در حال جنگ است با مسلمین و اسلام در مجامع عمومی دعا کنید و از گناهان خود توبه نمائید و به احکام اسلام عمل کنید و به ولی عصر و ناموس دهر (عج) برای رفع گرفتاریها پناه ببرید.
والسلام علیکم و رحمه اللّه و برکاته روح اللّه الموسوی الخمینی

توضیحات سند:

1ـ مرحوم حجت الاسلام فلسفی راجع به این نامه و علت صدور آن از طرف امام می گوید : «پس از آزادی از زندان در تیر ماه 1342، به مدت صد روز ممنوع المنبر بودم.
تا اینکه در آبان 1342 اولین منبرم را در مجلس فاتحه مسجد آذربایجانیها رفتم.
اما بعد از ده روز مجددا ممنوع المنبر شدم و این بار ممنوعیت منبرم دویست و پنجاه روز به طول انجامید تا بالاخره در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد.
آزاد شدن منبر را با تلگراف به اطلاع امام رساندم و در تیر ماه 1343 که مصادف با اول ربیع الاول بود جهت ده شب سخنرانی عازم کرمان شدم.
مسافرت من به شهرهای مختلف جهت سخنرانی، سابقه ممتد داشت.
معمولاً در چنین سفرها اهالی شهرهای نزدیک آن شهری که می رفتم، از من دعوت می کردند که در شهر آنها نیز چند شب سخنرانی داشته باشم.
امّا در سفر به کرمان متوجه شدم با توجه به ارادتی که من نسبت به امام دارم، دعوت کنندگان از من، قبلاً متوسل به امام می شوند.
مثلاً از شهر خودشان به یکی از دوستان خود در قم تلفن می کردند و می گفتند خدمت امام بروید و بگویید که فلانی الان در رفسنجان است، از او بخواهید که دعوت مردم سیرجان را هم قبول کند.
به همین لحاظ مسافرت ده روزه من به کرمان تبدیل به چهل و پنج روز گردید زیرا به خاطر تلگرافهای امام علاوه بر کرمان در رفسنجان، سیرجان، نوق و اصفهان منبر رفتم.
اما چون درخواستها زیاد بود، به ناچار تلگرامی به خدمت امام فرستادم و به عرض ایشان رساندم که تقاضاها خیلی زیاد است و من بر اثر خستگی زیاد، قادر نیستم دیگر منبر بروم، لذا موافقت بفرمایید تقاضاهای جدید را قبول نکنم و به تهران برگردم.
(همان، صفحات 287 تا 291 همچنین ر.ک به زبان گویای اسلام، یاران امام به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات صفحه 256 تا 265) 2ـ قسمتی از آیه 17 سوره مبارکه رعد و تمام آن چنین است : «اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ اَوْدِیَۀٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدا رابِیا وَ مِمّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النّارِ ابْتِغاءَ حِلْیَۀٍ اَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مَثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّه ُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفآءً وَ اَمَّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الاَرضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللّه ُ الاَمْثال» یعنی: خدا از آسمان آبی فرو فرستاد که در هر رودی به قدر وسعت و ظرفیتش سیل آب جاری شد و بر روی سیل کفی بر آمد چنانکه فلزاتی را نیز که برای تجمل و زینت (مانند طلا و نقره) یا برای لوازم و ظروف (مانند آهن و مس) در آتش ذوب کنند مثل آب کفی بر آورد خدا به مثل این (آب و فلزات و کف بر روی آنها) برای حق و باطل مثل می زند که (باطل آن) چون کف به زودی نابود می شود و اما آن آب و فلز که به خیر و سود مردم است در زمین باقی می ماند.
خدا مثل آنها را برای فهم بدین روشنی بیان می کند.

منبع:

کتاب قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک - جلد 6 صفحه 214


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.