صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: جلسه منزل اسداله رشیدیان

تاریخ سند: 18 اردیبهشت 1344


موضوع: جلسه منزل اسداله رشیدیان


متن سند:

شماره: 307 /322 اداره دوم عملیات پیش از ظهر روز جمعه 17 /2 /44 جلسه هفتگی منزل اسداله رشیدیان تشکیل شد و در حدود 130 نفر و از جمله: تیمسار سرتیپ شقاقی افسر بازنشسته ارتش ـ حسام مقاطعه کار ـ هدایتی دبیر وزارت آموزش و پرورش و عضو هیئت رئیسه شورایعالی انجمن های شرق تهران ـ مهندس مدنی کارمند وزارت پست و تلگراف و تلفن ـ مهندس انصاری کارمند وزارت آبادانی و مسکن ـ هوشمند سروان سابق نیروی هوایی و عضو سابق سازمان نظامی حزب منحله توده ـ پوررزاقی رئیس بیمه های اجتماعی شمیران ـ وزیری دبیر اتحادیه کارمندان روزمزد دولت ـ جهانگیری مقاطعه کار ـ پورفشنگیدبیر سندیکای کارگران صنایع پلاستیک ـ حدود 25 نفر از کارگران فنی وزارت راه و 30 نفر از دانشجویان آموزشگاه شرکت هواپیمایی ایران ـ اسکندر سرابی و پاکدامن در آن شرکت کردند.
در این جلسه حسام راجع به رونق کارهای ساختمانی و مقاطعه کاری به طور خصوصی اظهار داشت مقاطعه های بزرگ اصولاً در دست اعضای سازمان امنیت است و براثر فشار و دستور سازمان امنیت مقاطعه کاریهای بزرگ را ادارات و وزارتخانه ها به شرکتهایی می دهند که اعضای مؤثر آن شرکت مأمور سازمان امنیت بوده و یا مورد توجه آنها باشند و مقاطعه کاریهای کوچک هم برای من نفعی ندارد و به این ترتیب کار مقاطعه کاری من تقریبا بی رونق است و سازمان امنیت از این راه هم ناراضی تراشی کرده و مردم را بدبین می کند.
حسام در مورد حادثه کاخ مرمر گفت اگر شاه قدرت داشت و مصلحت اندیش بود حتما لازم بود پس از واقعه مزبور چند نفر از فرماندهان نظامی و انتظامی کشور مانند تیمسار ارتشبد حجازی1 ـ تیمسار ارتشبد آریانا2 ـ تیمسار سپهبد نصیری ـ تیمسار سرلشکر اویسی3 و تیمسار سرلشکر مبصر را در یک دادگاه نظامی تحت تعقیب قرار داده و ظرف 48 ساعت آنها را تیرباران می کردند زیرا اگر ادعای دستگاه که می گویند چند نفر مهندس این توطئه را چیده اند صحیح باشد در آن صورت چرا دستگاههای انتظامی کشور آنان را تحت مراقبت و کنترل قرار نداده تا نتوانند در بین سربازان گارد شاهنشاهی نفوذ پیدا کرده و مبادرت به این کار بنمایند.
حسام اضافه کرد در حالی که چند نفر مهندس مزبور از سالها پیش شناخته شده بودند و در چند ساله اخیر علاوه بر تظاهرات ضد سلطنت که در انگلستان می کردند یک نوبت همین اشخاص دکتر امینی و نوبت دیگر آقای اردشیر زاهدی (سفیرکبیر شاهنشاهی در لندن) را کتک زده اند و در این صورت مهندسین مزبور کاملاً شناخته شده بودند و اصولاً بعید نیست که مسئولین انتظامی و ارتشی کشور خودشان این توطئه را بدست نامبردگان چیده باشند.
کمیته دولت و مجلسین 311 ـ 313 ـ 304 ـ 321 19 /2

توضیحات سند:

1ـ عبدالحسین حجازی فرزند ابوالحسن در سال 1284ش در تهران متولد شد.
وی که در شهریور 1320 درجه سرگردی داشت به سرعت در ارتش رشد کرد.
وی در سال 1323 به درجه سرهنگی ارتقاء یافت و به عنوان فرماندار نظامی تهران تعیین شد و پس از چندی به معاونت ستاد ارتش و فرمانده دانشکده افسری رسید.
در اسفند 1329 بار دیگر به فرمانداری نظامی و ریاست شهربانی منصوب شد در فروردین 1330 ارتقاء درجه یافت ولی در جریان حکومت دکتر مصدق از پست ریاست شهربانی بر کنار شد.
وی در مهر 1331 به دلیل فعالیت علیه دولت به دستور دکتر مصدق بازداشت شد.
پس از کودتای 28 مرداد، وی به فرماندهی دانشگاه جنگ رسید.
پس از آن در اردیبهشت 1336 به عنوان سفیر کبیر ایران در پاکستان منصوب شد.
پس از بازگشت به ایران در حالی که به درجه سپهبدی ارتقاء یافته بود در سال 1339 به ریاست ستاد ارتش رسید و در سال 1341 باز هم ارتقاء درجه یافت و ارتشبد شد.
وی تا سال 1344 در این پست بود و در این سال به عنوان ژنرال آجودان شاه تعیین شد.
ارتشبد حجازی در 25 شهریور 1348 بدنبال جریانی که برای دخترش پیش آمد بااسلحه خودکشی کرد.
2ـ حسین منوچهری معروف به بهرام آریانا فرزند صدرالدین در سال 1285 شمسی در تهران بدنیا آمد.
نسب مادری او به منوچهرخان معتمدالدوله والی اصفهان می رسد که به حمایت از علی محمد باب مشهور بود و در سرکوب ایلات و عشایر جنوب به ویژه ایلات بختیاری و ممسنی، به عنوان یکی از کارگزاران قسی القلب دوران قاجاریه شهرت داشت.
آریانا در سال 1304 به دانشکده افسری رفت.
او با خسرو روزبه دوستی صمیمانه داشت.
در جنگ جهانی دوم به نازیسم و هیتلریسم گرایش پیدا کرد و به همکاری با حزب کبود حبیب اللّه نوبخت پرداخت که به همین علت در زمان اشغال ایران توسط متفقین به همراه فضل اللّه زاهدی، حسن بقایی و نادر باتمانقلیچ مدت کوتاهی، بازداشت شد.
بعد از شهریور 1320 وی که از وابستگان حسن ارفع و از اعضای حزب او که مهمترین پایگاه انگلستان در ایران بود، به شمار می رفت، در دستگاه وی به ریاست رکن یکم ستاد ارتش رسید.
آریانا که به علت گرایشات شدید باستانگرایانه در سال 1329 نام و شهرت خود را از حسین منوچهری به بهرام آریانا تغییر داده بود، در ارتش استفاده از واژه های عربی را منع نمود.
او به صراحت نسبت به اسلام و قرآن اهانت می کرد و شاهنامه فردوسی را کتاب آسمانی می دانست.
وی در دوران حکومت مصدق به عنوان وابسته نظامی به فرانسه رفت و پس از کودتای ننگین 28 مرداد، به عنوان فرمانده نیروی زمینی، فرماندهی لشکر یک گارد و ژنرال آجودان شاه، فعالیت کرد.
در اسفند ماه 1341 به علت شناختی که از سوابق معتمدالدوله ـ جد مادری وی ـ در سرکوب عشایر در دسترس بود، به عنوان فرمانده عملیات سرکوب شورش عشایر فارس، انتخاب شد و با شیوه های خشن از جمله بمباران هوایی منطقه، این مأموریت را به انجام رساند و مورد توجه گراتیان یاتسویچ ـ افسر اطلاعاتی سیا در ایران ـ قرار گرفت و در سال 1344 به ریاست ستاد ارتش رسید و تا سال 1348 در این سمت، باقی ماند.
آریانا که در سال 1357 در اوج حرکت های مردمی، برای مقابله با انقلاب اسلامی، از دست اندرکاران تظاهرات حمایت از قانون اساسی بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پاریس گریخت و با حمایت سازمان های جاسوسی غرب، به فعالیت علیه انقلاب اسلامی مشغول شد.
وی با گرفتن یک میلیون دلار از شاپور ریپورتر، به سازماندهی ارتشیان فراری اقدام کرد و ابتدا در شهر یارولی عراق در نزدیکی مرزهای ایران به خرابکاری پرداخت که پس از شروع جنگ تحمیلی این پایگاه را به نزدیکی دریاچه وان در کشور ترکیه منتقل کرد.
بهرام آریانا که به پوچی تلاش های خود پی برده بود، پس از چندی به پاریس بازگشت و در سال 1365 در آن شهر درگذشت.
3ـ غلامعلی اویسی فرزند غلامرضا در سال 1297 ش.
در قم بدنیا آمد.
او در سال 1315 دوره شش ساله دبیرستان نظام مرکز را طی و در سال 1317 دوره دانشکده افسری را به پایان رسانید.
اویسی در سالهای 1331 ـ 1337 در مشاغل گوناگون و فرماندهی گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانی لشکر 2، ریاست شعبه بازرسی دژبان مرکز و فرماندهی هنگ 52 دژبان) قرار داشت و در سال 1332 فرمانده هنگ 16 تیپ کازرون بود.
پس از کودتای 28 مرداد 1332، اویسی به دریافت نشان درجه 2 رستاخیز نائل شد و به تدریج ترقی وی در هرم دیوانسالاری نظامی آغاز گردید و پس از طی دوره دانشگاه جنگ در تهران و دوره ستاد فرماندهی در امریکا، در سال 1339 به ریاست ستاد گارد و در سال 1341 به فرماندهی لشکر یک گارد رسید و در همین سمت بود که به عنوان فرماندار نظامی تهران به قتل عام قیام کنندگان 15 خرداد 1342 دست زد.
او در سال 1348 فرماندهی ژاندارمری کشور و در سال 1351 فرماندهی نیروی زمینی ارتش را عهده دار بود.
اویسی در جریان انقلاب اسلامی بار دیگر به سمت فرماندار نظامی تهران قرار گرفت و به علت موقعیتش در رأس نیروی زمینی فرمانداری نظامی سایر شهرها را نیز تحت کنترل داشت.
او در دیماه 1357 به بهانه معالجه از ایران خارج شد و تقاضای بازنشستگی نمود.
اویسی از زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که با سرمایه سرویس های اطلاعاتی غرب فعالیت تروریستی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد، او در تاریخ 18 /11 /1362 توسط افراد ناشناسی در پاریس به قتل رسید.
اسناد موجود، موارد متعددی فساد مالی و اخلاقی غلامعلی اویسی، همسرش و پسرش (محمدرضا) را نشان می دهد.
در سند مورخ 13 /3 /1340 سازمان ضد اطلاعات ستاد ارتش چنین آمده است: «اطلاعیه واصله حاکی است که ساعت 30 /11 صبح روز سه شنبه 9 /3 /1340 سی نفر از اهالی یکی از دهات قم به اداره روزنامه اطلاعات مراجعه و با متصدی روزنامه مذکور که از طرف هیئت تحریریه مأموریت داشت مصاحبه نموده و اظهار می دارند که ما اهالی ده اطراف قم و از رعایای سرتیپ اویسی هستیم.
ما از دست این افسر ارتش به تنگ آمده ایم.
ما را تنبیه بدنی کرده و اظهار می نماید که من نماینده شاه هستم و با شاه به گردش می روم و با شاه آمد و رفت دارم.
اگر شما حرف من را گوش ندهید شما را با قدرتی که دارم از بین خواهم برد...
ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 2، نشر اطلاعات، ص 445 و 446.
ر.ک : اسناد ساواک، پرونده های انفرادی.

منبع:

کتاب رشیدیان‌ها به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 278

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.