صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : کانون نویسندگان

تاریخ سند: 23 دی 1347


موضوع : کانون نویسندگان


متن سند:

از : 312 به : عرض می رسد شماره : 824 /312 هوشنگ وزیری1 عضو قدیمی جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ضمن مذاکرات خصوصی درباره کیفیت تشکیل کانون نویسندگان و تاریخ ایجاد آن اظهار داشته است که در سال گذشته دولت تصمیم گرفت کنگره ای از نویسندگان و شاعران تشکیل شود، عده ای از نویسندگان با توجه به سوابقی که از کنگره انقلاب اداری و غیرمفید بودن آن داشتند با تشکیل چنین کنگره ای از نویسندگان و شعرا مخالف بوده و شصت نفر از آنان طی انتشار اعلامیه ای تشکیل کنگره مزبور را تحریم کردند و دولت هم ناگزیر تشکیل آنرا به تاریخ نامعلومی معلق کرد.
متعاقب این اقدام موفقیت آمیز تدریجا کانون نویسندگان شکل گرفت و اساسنامه آن تنظیم و تقاضای ثبت آن شد ولی هنوز به ثبت نرسیده است.
مدتی بعد وزارت فرهنگ و هنر تصمیم گرفت کنگره شعر تشکیل دهد و رسما به کانون نویسندگان نوشت که شعرای خود را باین کنگره بفرستد ولی گردانندگان کانون تحت این عنوان که دولت هنوز این کانون را به رسمیت نشناخته و به ثبت نرسانیده و با این ترتیب چگونه متوقع است کانون در این کنگره شرکت کند از معرفی شاعران وابسته به کنگره خودداری کرد، بعد از آن وزارت فرهنگ و هنر که مصمم به تشکیل کنگره بود به نادر نادرپور کارمند آن وزارتخانه و عضو کانون نویسندگان رسما ابلاغ کرد که در کنگره شرکت کند او هم مراتب را به کانون اطلاع داد ولی کانون با شرکت وی مخالفت کرد و او هم از شرکت در کنگره امتناع نمود.
سرانجام کنگره شعر با شرکت عده ای از مدیحه سرایان تشکیل شد و علیاحضرت فرح پهلوی شهبانوی ایران کنگره را افتتاح کردند و در نظر اول متوجه شدند که از شعرای معروف کسی شرکت نکرده و سئوال فرمودند پس شعرا کجا هستند؟ مدافع متولیان با مجامله مطلب را درز گرفتند و حتی ابراهیم صهبا2 خواست شعری بخواند ولی شهبانو روی خود را برگرداندند و بعد علیاحضرت شهبانو هم کنگره را با سردی ترک فرمودند.
چندی بعد کنفرانس میزگرد مطبوعات تشکیل شد در این کنفرانس علی زهری خطاب به رئیس کنفرانس گفت مطالب و نوشته ها مشکل بدست خواننده می رسد، رئیس کنفرانس با سفسطه مشکلات چاپ و کاغذ را مطرح کرد ولی هوشنگ وزیری توضیح داد که «منظور غیر از این است، منظور یک نوع ممیزی و ارزیابی است که مانع انتشار اصل مطلب می شود مثلاً من می خواهم چیزی بنویسم اول فکر می کنم که چگونه بنویسم که نوشته من به دست خواننده برسد این خود یک نوع سانسور ذهنی است که بازتاب سانسور خارج از ذهن من می باشد» یک نفر سوئدی که در کنفرانس حضور داشت گفت سانسور در همه ممالک از جمله کشورهای اروپایی هم وجود دارد مثلاً مطالب خارج از نزاکت و اخلاق در پاره ای از موارد سانسور می شود، هوشنگ وزیری در پاسخ مثالی زد و گفت «مثلاً داستانی نوشته می شود که پیرزنی فرزندی داشته و به خدمت سربازی رفته و بعد با لگد اسب دولتی مرده است، سانسورچی این مطلب را سانسور و مدعی می شود که اسب دولتی لگد نمی زند بله نوع سانسور در ایران اینطور است».
به هر حال کانون نویسندگان عملاً جلسات خود را تشکیل می دهد ولی از لحاظ ثبت و به رسمیت شناختن از طرف دولت وضع معلقی دارد.
ملاحظات 312 : ضمن تائید مفاد خبر در مورد کانون نویسندگان به استحضار می رساند که قبلاً با ایجاد این کانون مخالفت شده ولی نویسندگان همفکر با رهبری آل احمد، سیاوش کسرایی و منوچهر صفا و هوشنگ وزیری و دیگران کماکان جلسات خود را تشکیل می دهند و ادامه فعالیت آنها با توجه به افکار و نیاتی که دارند به مصلحت نمی باشد.
گزارش عرضی تهیه شود 13 /10

توضیحات سند:

1ـ محمّد (هوشنگ) وزیری فرزند محمد زکی (ذکی) مستوفی وزیری در سال 1309 ه ش در شهرستان ساری به دنیا آمد.
تحصیلات مقدماتی را در شهر محل تولد پی گرفت و سپس به تهران آمد و از دبیرستان دارالفنون دیپلم گرفت و در سال 1333 جهت ادامه تحصیل به کشور آلمان رفت و در دانشگاه بُن به تحصیل پرداخت.
هوشنگ وزیری که پدرش از ملّاکین ساری و قاضی دیوان عالی کشور بود، در ابتدای فعالیت های سیاسی، چندی با سازمان های دانشجوئی و سازمان جوانان حزب توده، ارتباط برقرار کرد و پس از انشعاب در حزب توده و تشکیل حزب زحمتکشان، به آن پیوست و در نهایت، رهبری نیروی سوم را در ساری به عهده گرفت.
مشارالیه در این رابطه چنین می گوید: «اینجانب چند بار در سازمان های دانشجوئی و سازمان جوانان حزب توده، رفت و آمد کرده ام ولی هیچگاه عضویت رسمی نداشته ام...
ممکن است کمک های مالی به عنوان مثلاً یک روز درآمد و غیره هم کرده باشم...
در سال 29 یا 1330 سازمانی تشکیل شده بود که به حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم) وابستگی داشت و من در این سازمان، عضویت داشتم...
من در این سازمان عضویت کمیته شهرستان را داشتم...
» هوشنگ وزیری که به مدت یک ماه در سال 1332 در بازداشت به سر برده بود، در حین تحصیل در آلمان، در شهر بن در یک مؤسسه دارالترجمه نیز کار می کرد و مدتی هم به عنوان آسیستان علمی دانشگاه بن فعالیت کرد.
وی در سال 1347 به ایران بازگشت و کتاب «زندگی من» را که اثر تروتستکی بود، ترجمه و انتشار داد و در شرکت ملی نفت در آبادان مشغول به کار شد و به عنوان مترجم در شرکت سهامی تهران شیمی نیز اشتغال یافت و سپس در دانشگاه تهران، ـ مؤسسه تحقیقات اقتصادی ـ شروع به فعالیت کرد و همزمان به عنوان مترجم و روزنامه نگار به روزنامه آیندگان راه یافت و با مجلات فردوسی، آرش و نگین نیز همکاری کرد.
هوشنگ وزیری که سردبیری آیندگان ادبی را به عهده داشت و به عنوان پژوهشگر با پژوهشگاه علوم انسانی، همکاری می کرد، در سال 1351 از طرف سفارت جمهوری فدرال آلمان، برای یک دیدار دو هفته ای از آلمان دعوت شد.
در تاریخ 29 /8 /54، عضویت وی در کمیته مؤسس انجمن مترجمان، مطرح گردید که مدیر کل ساواک در این رابطه، چنین نوشت : «در دو سال اخیر مقالات وی، در آیندگان، در جهت مصالح ملی است موافقت شود.
» هوشنگ وزیری که در سال 1354 در دوره دکترای علوم سیاسی دانشگاه تهران تحصیل می کرد، به عضویت حزب رستاخیز درآمد و به عنوان سردبیر روزنامه آیندگان، منصوب شد.
مشارالیه که در تاریخ 22 /4 /57 برای شرکت در جشن انقلاب عراق، دعوت شده بود، در راستای تحکیم رژیم شاهنشاهی به فعالیت پرداخت.
گزارش سال 1357 در این رابطه به شرح ذیل است: «هوشنگ وزیری سردبیری روزنامه آیندگان، تقاضا دارد که مقام مدیریت کل وقتی را تعیین تا در مورد طرحی که به دستور نخست وزیر در زمینه انتشار یک نشریه ایرانی در خارج از کشور تهیه نموده به عرض برساند.
» پرویز ثابتی در ذیل این گزارش، چنین نوشته است : «برای پیش از ظهر روز شنبه آینده وقت تعیین شود.
» 24 /2 /57 و در تاریخ 15 /8 /57، ساواک با صدور امتیاز روزنامه پیک بامداد به نام وی موافقت کرده است.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به امریکا پناهنده شد و مدتی روزنامه آیندگان را با داریوش همایون منتشر کرد و پس از تعطیلی آن در کیهان سلطنت طلب ـ چاپ لندن ـ به قلمزنی پرداخت.
برای اطلاع بیشتر از وضعیت روزنامه صهیونیستی آیندگان که هوشنگ وزیری سردبیر آیندگان ادبی آن را به عهده داشت به سلسله کتب مطبوعات عصر پهلوی، روزنامه آیندگان از انتشارات مرکز اسناد تاریخی مراجعه شود.
2ـ ابراهیم صهبا فرزند مهدی در سال 1292 ه.
ش در روستای فیض آباد تربت حیدریه به دنیا آمد.
(بعضی محل تولد وی را بیرجند نقل کرده اند.) صهبا که فارغ التحصیل دانشکده افسری بود، در ارتش به خدمت پرداخت و در سال 1334 در اداره دارائی ارتش، ناظر مالی ارتش بود.
مشارالیه که در سال 1348 از صاحب منصبان بانک رهنی، معرفی گردیده است در همان سال دو اثر خود، به نام های : «انسان و شعر و ماه» و «دیداری از ویرانه های خراسان» را به دفتر فرح ارسال کرد.
وی که عضو باشگاه لاینز بود به همراه اعضای آن باشگاه به هاوایی سفر کرد و در سال 1351 کتاب «شاهنشاهی ایران و عالم بشریت» را به پیشگاه فرح پهلوی تقدیم داشت.
نشریات و روزنامه های آن دوران، مملو از اشعاری است که ابراهیم صهبا در مدح خاندان پهلوی سروده و به مناسبت های مختلف به چاپ رسانده است.

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 92


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.