صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

خلاصه آخرین دفاع

خلاصه آخرین دفاع


متن سند:

بسمه تعالی با کسب اجازه از ریاست محترم دادگاه در کیفرخواستی که علیه اینجانب تنظیم گردیده مورد اتهاماتی قرار گرفتم که خوشبختانه شواهد قطعی برائتم را از آنها بخوبی روشن میسازد اینک اصل اتهامات و ادله ای که در رد آنها موجود است 1 ـ در کیفرخواست ابتداء بعضویت در جمعیتی متهم شدم که مخالف با رژیم شناخته شده اند = در رد این اتهام کافی است بعرض برسانم که (به شهادت سوابق زندگی من که مقامات محترم امنیتی هم بآن اعتراف دارند ) اینجانب نه تنها در هیچ حزب یا جمعیتی عضویت نداشتم بلکه اگر اثبات شود که من حتی با یکنفر که دارای تمایلات ضد رژیم و ضد میهنی باشد کمترین ارتباط و یا همکاری داشته ام آماده ام با اشّد وجه مجازات گردم ـ آن جمعیتی که ادعا شده من عضو آن هستم کدام جمعیت است و افراد آن کیانند و اصولاً چه دلیلی برای اثبات چنین ادعای بزرگی در دست است؟! و آیا میتوان ادعائی را بدون هیچگونه دلیل مورد قبول قرار داد؟! اما اتهامات دیگر و یا بعبارت صحیحتر ـ ادله ای که در کیفرخواست برای اثبات عضویت اینجانی مطرح شده باین شرح است 1 ـ تعطیلی درس بحمایت و طرفداری از حوادث قم = در اینجا باید بعرض برسانم که من در آنروز اصولاً نمیدانستم درسهای حوزه علمیه مشهد تعطیل است و علت تعطیلی آن چیست و بهمین دلیل من صبح آنروز درس اول خود را گفتم بعد از پایان آن بود که شیخی آمد که من او را نشناختم و گفت همه اساتید بزرگ حوزه درسهای خود را تعطیل کرده اند (چنانکه تعطیل درس وسیله اساتید بزرگ در گزارش ساواک هم منعکس است ) و چون در همه حوزه های علمیه سنت بر اینست که تعطیل و یا شروع درسها همیشه تابع درس مدرسین بزرگ است از این نظر من نیز درس دوم خود را تعطیل نمودم بدون اینکه در اینکار همچگونه انگیزه سیاسی داشته باشم و بهمین دلیل هم علت تعطیلی درس را سر کلاس صرفا به تبعیت از مدرسین بزرگ اعلام کرده ام، شاهد برای اثبات این واقعیت که تعطیلی درس من صرفا بخاطر تبعیت از مدرسین بزرگ بوده است اینست که درست در همان روز تظاهرات مدرسه میرزا جعفر چون اساتید بزرگ درسها را بار دیگر شروع کردند من هم در همانروز شروع نمودم در حالیکه شروع درسها در آنروز طبعا خلاف خواسته ی تظاهرکنندگان بوده است و این خود گواه روشنی است که نشان میدهد اولاً من با آن تظاهرکنندگان هیچگونه ارتباطی نداشتم، و ثانیا اثبات می کند که در تعطیلی درس اینجانب (همانند شروع آن) هیچ گونه انگیزه ای بجز پیروی از اساتید بزرگ نداشتم، آنها تعطیل کردند من نیز تعطیل کردم و آنها شروع کردند من نیز شروع نمودم.
2 ـ در کیفر خواست آمده که من از تشکیل جلسات مذهبی و سخنرانی منع شده بودم و با اینحال هفت عدد اعلامیه دست نویس کردم و آنها را در مدرسه ها نصب نموده و طلاب را برای شرکت در سوگواری دعوت کردم و در آنجا بمنبر رفتم و مطالب تحریک کننده ایراد کردم = در رد این اتهام باید بعرض برسانم که من از تشکیل مجلس سوگواری در منزل خود ممنوع نبوده و نیستم بنابراین اعلامیه و یا به عبارت صحیحتر اطلاعیه دست نویس کردن و برای دعوت به مجلس سوگواری آنها را در مدرسه نصب کردن عمل غیرقانونی و خلاف نیست اما متن آن هفت عدد اعلامیه دست نویس این بود = باطلاع میرساند ـ بمناسبت شهادت حضرت زهرا (ع) روزهای اول تا سوم جمادی الثانی از 4 تا 6 بعدازظهر در منزل اینجانب مجلس سوگواری منعقد است نشانی ...
.
= بنابراین تشکیل مجلس بمناسبت شهادت حضرت زهرا ع بوده است و این کار هم همه ساله انجام میشد و اختصاصی بامسال نداشت و هیچگونه کار استثنائی در امسال انجام نداده ام اما موضوع ممنوع بودن من از سخنرانی با اینکه تا این تاریخ از طرف هیچ مقام رسمی ابلاغ نشده ولی با اینحال بطور غیر رسمی من از آن آگاهی داشتم و بهمین دلیل برای سخنرانی در منزلم از گوینده ای دیگر دعوت نمودم و تنها در روز سوم آن هم بعد از پایان منبر همان گوینده (همانگونه که در ابتدای سخنرانی تذکر دادم) فقط بخاطر آنکه نام من از لیست ذاکرین اهل بیت علیهم السلام محو نشود مقداری صحبت کردم و روضه خواندم و اینکار را با ممنوعیت از منبر که داشتم منافی نمیدیدم زیرا با توجه بمنابر رسمی و پر جمعیتی که من در گذشته فکر میکردم و هم اکنون هم همانگونه معتقدم) که «منبر ممنوع» مانند آن قبیل منبرها و سخنرانیهائی است که من در گذشته داشتم نه در یک مجلس خصوصی چند نفره که در منزل داشتم چند کلمه صحبت کنم و روضه بخوانم.
اما اینکه من در آن سخنرانی مطالب تحریک آمیز گفتم و طلاب را تحریک کردم و یا بنابر آنچه که در گزارش منعکس است گفتم «طلاب حق طلب را بازداشت و آنها را کمونیست میخوانند» در رد این قسمت از اتهام باید بعرض برسانم که اولاً در سخنان من مطالب تحریک آمیز نبوده و آن جمله ای که گزارش شده و یا چیزی بمضمون و مفهوم آن اصولاً در گفتار من وجود نداشت و اگر اثبات شود که من آن جمله و یا چیزی بآن مضمون گفته ام آماده ام اتهامات دیگری را نیز که در این کیفر خواست علیه من طرح شده دربست بپذیرم و ثانیا گفتار من حتی بآنصورت اشتباهی و غیر واقعی که در گزارش آمده از جنبه ناظر بودن به حوادث قم تا آنجایی ارتباط بود که گزارش دهنده بخاطر آنکه جمله نقل شده را با حوادث قم ربط دهد ناچار استنباط شخصی خود را نیز بگفتار من اضافه نموده و نوشتند که «منظورش حوادث قم بوده است»!!!.
و ثالثا حتی هیچیک از کسانیکه تنها باتهام شرکت در تظاهرات اخیر مشهد دستگیر شده اند و اکنون در این دادگاه (بنا باعتراف صریح خود و بازجوئیها و بازپرسیهائی که داده اند) با من ارتباطی نداشتند و اصولاً در مجلس سوگواری منزل شرکت نداشتند با اینحال آیا جای تعجب نیست که ادعا شود که منبر من محرک متهمینی بوده که اصلاً نه بخانه ی من آمده و نه در سخنرانی من شرکت داشتند و نه با من دارای هیچگونه ارتباطی بوده اند!!!.
حقیقت اینست که از نظر مقامات محترم هم روشن است که اینجانب بهیچ صورت با این تظاهرات ارتباطی نداشتم و اینکار محرکین و مسببینی داشته که متواری شده اند و این موضوع ( که محرکین و مسببین این تظاهرات متواری شده اند) واقعیتی است که خوشبختانه هم در کیفرخواست (برگ 170) و هم در گزارش ساواک منعکس است و اما اینکه در کیفرخواست منعکس شده که طبق اعتراف متهم ردیف دوم منبر من محرک بوده باید بعرض برسانم که نه تنها متهم ردیف دو چنین مطلبی را اضهار نکرده بلکه بعکس معتقد است که منبر من به هیج صورت تحریک کننده نبوده است و اکنون متهم ردیف دو در همین دادگاه حضور دارند و اظهارات ایشان در بازجوئی و بازپرسی در برابر دادگاه محترم قرار دارد.
و اما اظهار نظری که در کیفرخواست نسبت باینجانب شده که من روحانی ناراحت و مخالف رژیم هستم.
در رد این قسمت باید بعرض برسانم که جدا جای تعجب است زیرا اینجانب به شهادت پرونده های موجود و اعتراف مقامات محترم امنیتی که صریحا در بازداشت اخیر در برابر من اظهار فرموده اند 12 سال است که نه در هیچ فعالیت سیاسی و نه در نشر و یا تکثیر و یا پخش هیچ نشریه و اوراق مضره مستقیما و یا بطور غیر مستقیم دست داشته ام و نه با هیچیک از کسانیکه در طول این 12 سال باتهامات گوناگون سیاسی بازداشت شده اند هیچگونه ارتباطی داشتم و نه در بازرسی منزل من کتاب و یا اوراق مضره ای وجود داشت و نه در تاریخ زندگیم سابقه ی کیفری دارم آیا براستی کلمه ناراحت را میتوان بر چنین کسی اطلاق نمود؟!.
و اما موضوع مخالفت با رژیم مسئله ای است که جدا طرح آن شگفت انگیز است زیرا در تمام منابر و سخنرانیها و کتابهائیکه من در طول زندگی خود داشتم نه تنها کوچکترین شاهد برای اثبات این اتهام وجود ندارد بلکه بعکس سابقه زندگی و مبارزات ضد کمونیستی فراوانی که داشتم و خطراتی که در این راه متحمل شدم و نظرات صریحی که در این موضوع در پرسشنامه هائیکه پر کردم و مصاحبه هائیکه داشتم گواه غیر قابل انکار بر طرز فکر من نسبت برژیم کشور و ناردستی این اتهام است با اینحال آیا این جای شگفت نیست که باز هم به چنین اتهام بزرگی متهم گردم؟! در پایان با توجه به سابقه ی زندگی اینجانب که هیچگونه سابقه ی کیفری در آن نیست و یا اینکه 12 سال است که در هیچ گونه فعالیت سیاسی و مضره شرکت نداشته ام و با توجه به محتویات این پرونده که همه شواهد در تبرئه اینجانب از اتهاماتی است که در آن علیه من طرح شده از دادگاه محترم انتظار دارم در زمینه تبرئه اینجانب رای صادر فرمایند سید حبیب هاشمی نژاد

منبع:

کتاب شهید حجت‌الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک صفحه 680



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.