صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: سپهبد بازنشسته پرویز خسروانی

تاریخ سند: 6 بهمن 1352


موضوع: سپهبد بازنشسته پرویز خسروانی


متن سند:

از: ساواک به: عرض میرسد نامبرده بالا با شخصی بنام رضائی تماس حاصل و اظهار داشت.
انشاءالله موفق شدید؟ رضائی اظهار داشت.
موفقیت اینست که با اینها کنار بیائیم و مسئله این بود که آن موقع اینها این کار را با ما نمی کردند و الان یک جریان بدبختی برای آنها پیش آمده که چند شب پیش سفیر فرانسه با نخست وزیر ملاقاتی میکند که چون اینجا روبروی دبیرستان رازی می باشد و ما برای کارمندان دبیرستان جائی لازم داریم و از لحاظ ترافیک پهلوی نیز برای ما مشکل شده این زمینها را اگر بشود بخریم برای کارمندان مان بد نیست و گویا این زمینها دعوائی و اختلافی دارند بعدا نخست وزیر با صادق احمدی صحبت میکند و صادق احمدی1 اظهار میدارد که این زمینها متعلق به کلیمی ها و سند مالکیت دارند و میگویند اگر سند مالکیت دارند شما معامله را انجام بدهید.
آنهایی که سند ندارند خودشان میدانند وضعشان با دادگستری است و رضائی افزود این یک مسئله بغرنجی تازه پیدا شده است و علت اینکه کلیمیها می ترسند به جهاتی بربخوردند.
حالا که دعوائی است بیائید با نصف قیمت بفروشید و بروید بلکه با ما کنار بیایند و بگویید دعوائی نیست بدهند به آنها و پولی بگیرند و بروند.
سوژه اظهار داشت آنقدر این فرانسویها پدر سوخته هستند و آنقدر حقه بازند که این زمین هم که دارند مال تاج بوده و از ما بزور گرفتند و بالای آن مال نیروی هوائی ارتشبد خاتم بوده که مجانی گرفتند و بعد پائین هم میخواستند از کلوپ تنیس ما بگیرند که ما زیر آن را با یک خیابان بستیم که آنها دیگر نا امید شدند.
از این جهت آنقدر وقیع و پررو و آنقدر پشت کار دارند و بترسید از اینکه علیاحضرت شهبانو که برگردند بروند شرفیاب بشوند و موضوع را باایشان بگویند.
ممکن است که بگویند (شهبانو) اصلاً بایشان بدهید.
رضائی اظهار داشت مسئله دیگر اینست که میگویند یک مقدار هم سازمان مسکن روی اینها نظر دارد اگر اون پیش بیاید که دیگر وضع ما بکلی از بین میرود.
و دیروز من نزد صفی پور بودم ایشان گفتند اگر امکان دارد شما تیمسار را ببینید من گفتم این سرهنگ هم حالا تفرش می باشد و امروز تلفنی با من صحبت کرد و بنا بود ایشان بیایند تهران و به اتفاق خدمت شما برسیم و جریان را به عرضتان برسانیم.
سوژه اظهار داشت من اطلاع دارم و من پنج سال است میدانم و بشما گفتم به میرفخرائی هم گفتم بالاخره یک روز این جریان را از چنگتان می گیرند و هر چه زودتر تمامش کنید.
رضائی گفت ما الان یک وکالتی به دفتر فردوسی می دهیم که بنویسند و بعدازظهر در دفتر آقای فردوسی در داودیه جلسه داریم و قرار شد که مینوت را بنویسم و آقایان به من وکالت بدهند مشروط بر اینکه من با اینها کنار بیایم و مقداری زمین و یا پول زمین را از آنها بگیریم و واگذار کنیم و ترک دعوا می کنیم و حق و حقوقمان را به آنها صلح بکنیم.
سوژه اظهار داشت شما اطلاع دارید که من از همسرم جدا شده و او همه اش مزاحم من می باشد و در شرایطی میباشم که او اصلاً زیربار این حرفها نمیرود.
از اینجهت اگر شما محبت کنید با یک مبلغ عادلانه این جا را بگیرد.
ضمنا به شفقی هم گفته ام.
و همسرم را وادار کنم که اگر نگیرد از کیسه اش رفته است و تمامش کنیم که اگر نگیرید از کیسه ات رفته است.
و [ناخوانا] کنیم که راحت کند.
و شما با شفقی صحبت کنید و خودتان تمامش کنید و بیاورند محضر که اعصاب مرا خورد کرده است.
ضمنا مثل اینکه یکی از این کلیمی ها رفتند با او صحبت کرده که بیا بما واگذار کن و تمام مایات و فلان...
و نمیدانم که این پدر سوخته کی هست.
رضائی اظهار داشت اینها خیلی حرامزاده میباشند و چند شب پیش نیز صادق احمدی گفته بوده که کلیمیها سند دارند و حرف ما مفت است و اینطوری گوش صادق احمدی را هم پر کرده اند و از طرفی دکتر جعفری که پریشب با هم جلسه داشتیم و صفی پور هم بود به من گفتند من معتقدم که با تلگرافاتی که کرده اید شما نتیجه نخواهید گرفت زودتر بیایید همینطور که من میگویم با هم کنار بیاییم.
سوژه گفت راست میگوید من روز اول هم گفتم و تمامش کنید و رضائی اظهار داشت تمام جریان شما را دکتر جعفری برایم تعریف کرده که این زمین شما چه جوری بوده و سرهنگ ضرغام چه جوری بوده و سر این کار شما چقدر لطمه خورده اید.
و من بایستی به شما بگویم که این مطلب دیگر به شفقی ارتباط ندارد.
و می خواهیم به دفترخانه فردوسی ببریم و مینوت وکالت نامه را بنویسیم.
سوژه اظهار داشت این یک موقع زن من بوده و من میتوانستم به او بگویم برو ولی حالا میگوید بیائید از من بخرند.
رضائی گفت آخر ما چقدر بخریم چطور بخوریم چقدر پول بدهیم.
سوژه اظهار داشت او میگوید حالا از من بخرند یک مقدار بدهند بقیه چک و یا سفته بدهند.
رضائی گفت اینکار را می کنم کجا او را ببینم.
سوژه اظهار داشت بیا نزد من او را هم می آورم بدفتر شاهرضا و ساعت ملاقات را 1100 روز پنجشنبه 4 /11 /52 تعیین کردند.
رضائی اظهار داشت تمام اسناد را هم بیاورید.
ضمنا اگر پولی مثلاً صدهزار تومان الان بمن بدهند بهتر است از آنکه دو میلیون تومان بعدا بدهند من صدهزار تومان الان را بگیرم چون من تاجرم برای اینکه میخواهم خلاص بشوم و من سرهنگ میرفخرائی نیستم و نه کس دیگر.
سوژه اظهار داشت ما الان چند ماه هست که با زنم جدا شدیم و تنها اختلاف ما هم همین بوده و کلیمیها اغلب بهائی هستند و زن من هم بهائی بوده و اکثر اوقات با هم تماس دارند.
پریشب بمن گفت من میفروشم دیگر نگو چرا.
من بزنم گفتم اگر میخواهید بفروشید بیائید به این ها بفروشید.
سپس برای روز پنجشنبه وعده ملاقات گذاشته که معامله را انجام دهند.
ملاحظات: زمین مزبور مورد اختلاف بین رضائی ـ سرهنگ میرفخرائی و سوژه و چند نفر دیگر با عده ای کلیمی می باشد که دکتر جعفری معاون ثبت کل نیز برای رفع اختلاف فیمابین آنها پا در میان گذاشته است و از قرار معلوم سابقه این زمین در دادگستری نیز موجود بوده که آقای صادق احمدی نیز در جریان موضوع میباشند.
ملاحظه شد.
دعوا بر سرمتجاوز از ده هزار متر زمین در کنار خیابان پهلوی است که سالهاست خسروانی و چند نفر از یکطرف و چند نفر کلیمی از طرف دیگر باهم دعوا دارند و خسروانی در واقع در این جریان [ناخوانا] کرده است.
9 /11 /52

توضیحات سند:

1ـ صادق احمدی فرزند عباس در سال 1299 در کرمانشاه متولد شد.
تحصیلات ابتدائی را در زادگاهش گذراند.
سپس به تهران مهاجرت کرد و پس از اتمام دوره متوسطه در مدرسه دارالفنون، وارد دانشگاه تهران شد و در رشته حقوق قضایی فارغ التحصیل گردید.
در سال 1325 در وزارت دادگستری با سمت دادیار دادسرا مشغول به کار شد.
سپس مدتی در سمت بازپرس در شهرستانهای مختلف و تهران به فعالیت پرداخت.
پس از آن به سمت هایی چون معاون اول بازرسی کل نخست وزیری، مدیرکل سازمان بازرسی نخست وزیری، دادستان تهران، معاون اول بازرسی کل کشور، نماینده دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی و معاون طرح و بررسی های وزارت دادگستری را دارا بود.
در آذر ماه 1347 به سمت معاون پارلمانی وزارت دادگستری منصوب گردید.
سپس از شهریور 1350 در کابینه هویدا به وزارت دادگستری رسید و پس از آن ریاست دادگاه عالی تجدید نظر انتظامی قضات را عهده دار شد.
ر.ک: روزنامه کیهان، شماره 10275، سال 1356.
سالنامه کشور ایران، سال 353، ص 597.
روزنامه سایبان، شماره 674، سال 1350.

منبع:

کتاب پرویز خسروانی به روایت اسناد ساواک صفحه 403



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.