صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 3 دی 1348


متن سند:

آقای شعبانی قرارداد پیشنهادی تازه شما را دیدم، با آنکه در مورد قرار قبلی مدتها با هم مذاکره کرده تک تک موارد آنرا مورد شور قرار داده بودیم و شما با خط خودتان آنرا جرح و تعدیل هم کرده بودید از فحوای قرارداد پیشنهادی تازه چنین بر میآید که جنابعالی هدف از امضای این قبیل قراردادها را که جلوگیری از هرگونه اختلاف و پیش بینی موارد بروز آن میباشد و بنده مار گزیده خود مبتکر و موجب آن بوده ام با قرارداد صلح تحمیلی آنهم بیک دشمن شکست خورده اشتباه کرده اید.
قبل از هر چیز باید بدانید من و شما برای خواندنیها هستیم و هر سه برای مملکت نه خواندنیها برای ما یا مملکت برای ما سه تا اگر اینطور فکر کرده بودید قرارداد عادی و دوستانه و خصوصی بین دو همکار که با حسن نیت توأم با صداقت و صمیمیت و در منتهای اعتماد بیکدیگر مدتها میخواهند با هم کار کنند و از پیش نقاط ضعف و راههای جدا شدن را بفهمند و ببندند، با قرارداد هبه و بخشش و واگذاری رایگان اختیارات و امکانات مؤسسه و درآمد آن اشتباه نمیکردید، آنهم اختیارات و حقوقی که ذاتی و قانونی و خصوصی است.
خاص صاحب مؤسسه و سرمایه گذار میباشد و باحدی واگذار کردنی نیست.
صاحب امتیاز و سرمایه گذاری که مسئول و مجبور است نان چند صد نفر را بطور مستقیم و غیرمستقیم از راه انتشار خواندنیها فقط تأمین کند و از همه مهمتر در برابر مملکت و مردم و وجدان احساس مسئولیت نموده آبرو و حیثیت سی ساله را هم حفظ کند چگونه میتواند اختیارات قانونیش را که نظارت کلی بر مطالب و مندرجات مجله و عوامل مؤثر در تعدیل دخل و خرج آن که بمنزله ابزار کار اوست بدست هر از راه رسیده نیازموده ای بدهد آنهم بدون هیچگونه ضمانت اجرا؟! اگر فردا از این اختیارات بضرر مؤسسه و سرمایه بکار برده شده در آن و یا خدای نکرده بزیان کشور و افراد بعمد یا باشتباه عمل شد، چنانکه لوشانی کرد و طی چهار ماه میلیونها ریال صرفنظر از عدم النفع زیان ببار آورد جواب کارکنان مؤسسه و حقوقهای عقب افتاده و طلبکارها را که هم اکنون خودتان شاهد آن هستید، کی میدهد و چگونه؟! قرارداد پیشنهادی شما نه تنها متکی بتجربه و عمل نیست، یک تئوری است، آنهم تئوری و فکری ناپخته که قبلاً درباره آن کوچکترین اندیشه ای نشده مثلاً : یکجا در ماده اول قرارداد خواهان واگذاری کلیه اختیارات بخود شده اید و جای دیگر در تبصره 1 همان ماده مفاد آنرا نقض کرده متعهد شده اید که طبق دستورالعمل مدیر و رویه کاری که تعیین میکند عمل کنید و این درست داستان کوسه و ریش پهن است که جور در نمیآید.
در تبصره 2 همان ماده بتصور اینکه خواندنیها یک مؤسسه نوبنیاد یا در حال تشکیل است حق عزل و نصب کلیه اعضای هیئت تحریریه و تعیین میزان حقوق و دستمزد آنها را بی آنکه از محل تأمین آنها و یا در آن کوچکترین اطلاع و سهمی از مسئولیت داشته باشید بخود اختصاص داده اید و برای صاحب مؤسسه که سی سال عمر و میلیونها سرمایه مصرف کرده تا خواندنیها، خواندنیها شده و حتی برای کارمندان باسابقه و زحمتکشی چون منصوری و شاهانی که اولی هموزن خودش پول خرجش شده (پنج میلیون ریال طی بیست سال) کوچکترین حقی قائل نشده اید.
مجله خواندنیها که طبق ماده 3 قرارداد پیشنهادی شما پنجاه درصد درآمد فروش تهران آنرا بخودتان و هیئت تحریریه منتخب خودتان اختصاص داده اید، قبل از حقوق من و شما، هزینه چاپ و کاغذ و توزیع و برات و بهره وام و حقوق کارمندان دفتری و خدمه جزء و پست و تلگراف و تلفن و برق و آب و سوخت احتیاج دارد که اگر مدیرش هم مجانی کار کند چنانکه 24 ساعته اینکار را میکند و سرمایه اش هم استهلاکی نداشته باشد، دردهای بیدرمان دیگری دارد که سوخت و ساز مطالبات و بهره وامها بمبلغ یکصد و پنجاه هزار ریال در ماه یکی از آنهاست و تعویض صفحات مجله و اضافه کاری کارگران چاپخانه بخاطر تأخیر در انتشار آن که تنها در سال گذشته از میلیون ریال تجاوز کرد یکی دیگر از آنها، در اینصورت اینها را چه کسی، چگونه و از کجا تأمین کند؟! شما که در هیئت تحریریه خواهان اختیارات هستید و مندرجات مجله را میخواهید زیر نظر بگیرید ببودجه و نوع مصرف درآمد فروش تهران و امور مالی و سرمایه گذاری چکار دارید، در عرف و معمول مطبوعات کدام سردبیر چنین قراری را با مدیر دارد که شما میخواهید با ما داشته باشید؟ مثل اینکه شما خواندنیها و مدیر آنرا با روزنامه آیندگان و فریده کامکار شاهرودی یا دکتر رحمت مصطفوی1 اشتباه کرده اید، آنها از همان ابتدا با هم و بخرج دیگری اینکار را آغاز کرده اند ولی بنده تنها و بخرج خودم و بقیمت گرو گذاشتن اداره چاپخانه و منزل مسکونی و امضائی که بیش از طلا برای آن ارزش قائل هستم اینکار را آغاز کرده ام اکنون شما مفت و مجانی با استفاده از فرس و فرصت فقط میخواهید این امتیازات را بدست بیاورید! وقتی میگویم قرارداد پیشنهادی شما قرارداد صلح و بخشش و هبه و شرکت آنهم در درآمد فقط میباشد نظرم بماده 4 است که بموجب آن پنجاه درصد درآمد اضافه فروش را هم برای همیشه بخود اختصاص داده اید بی آنکه در هزینه های مربوط به پیدایش این درآمد کوچکترین دخالت و اطلاعی داشته باشید.
از طرف دیگر شما که میتوانید طبق تبصره 4 از ماده اول هر وقت دلتان بخواهد با موافقت وزارت اطلاعات نام خود را بعنوان رئیس هیئت تحریریه و یامسئول آن بر بالای مجله گذاشته این افتخار را بما و خوانندگان خواندنیها بدهید، دیگر چرا معطلید و بچه مناسبت میخواهید از من امضا بگیرید؟ لوشانی وار بی موافقت و حتی اطلاع من اینکار را بکنید، با او چه کردند که با شما بکنند! من بشما اطمینان میدهم که اگر مجله بهمین منوال که در هفته های اخیر منتشر شده غرض آلود و بسود و زیان این و آن منتشر گردد نخستین کسی که نام شما را بعنوان مسئول هیئت تحریریه بخوانندگان معرفی کند خود من خواهم بود، تا همه بدانند چه کسی این مطالب را منتشر میکند و بچه منظور ! و یا بالعکس در صورتیکه در منتهای صمیمیت و دلسوزی و علاقه و بیغرضی مطلق و با توجه بسیاست کلی مملکت فقط و فقط روی آموزنده بودن مطالب و خواندنی بودن آنها تکیه کنید و از این راه تیراژ مجله را بپای چند ماه پیش آن برگردانید و از هر حیث با جلب اطمینان کامل بار کار مرا در هیئت تحریریه سبک کنید باز هم نخستین کسیکه صاحب این ذوق سلیم و باعث بیغرضی محض را بخوانندگان معرفی کند و موافقت وزارت اطلاعات را هم جلب کند خود من خواهم بود.
آخر دوست عزیز، تعریف از سناتور مسعودی و مهندس والا با آنکه خود از دوستان سی و پنجسال و بیست ساله آنها هستم بخواندنیها چه که مردم باید 15 ریال بدهند و آنرا بخوانند، تا چه رسد بتوهین بتمام ساکنان لندن و بریتانیا و حمله بتربیت بدنی و ایراد بر وزارت علوم یا داخل شدن در ماجرای اختلاف شهردار آبادان و شرکت نفت یا حمله دوست مشترکمان سرفراز بوکیل داراب و رئیس فراکسیون حزب اکثریت که از هر نظر شخصی و خصوصی است و اگر من شخصا ندیده و جلو انتشار آنرا در خواندنیها نگرفته بودم خدا میداند چه مسائل و مشکلاتی از هیچ برای خود و مملکت بوجود میاوردیم، کجایش آموزنده و خواندنی است.
اگر اختیارات را برای این قبیل کارها میخواهید که هم اکنون بدون داشتن آن میکنید وای بوقتیکه یک چنین فرمانی را هم داشته باشید.
با وصف همه اینها من قرارداد پیشنهادی شما و بدتر از آنرا هم قبول دارم و حاضرم نه تنها اختیارات مربوط بسردبیری نشریه ای چون خواندنیها را که دارای سرقفلی است برایگان در اختیار شما بگذارم بلکه اختیارات مربوط بمدیر و حتی چاپخانه و گراور سازی را هم بشما بسپارم مشروط بر اینکه سرمایه و بازده درآمد آنرا که توأم با آبرو و پرستیژی که طی سی سال در خواندنیها فراهم کرده و بدست شما بسپارم اضافه شود نه اینکه در جا بزند و یا مانند زمان تصدی لوشانی رو بقهقرا هم برود.
اگر شنیده اید که با لوشانی در نظر داشتیم چنین قراری آنهم درباره هیئت تحریریه فقط ببندیم اولا آن قرار بر اساس رسانیدن مجله بسی هزار و پنجاه هزار تیراژ بود نه پنجهزار تیراژ که شما از آن پائین ترش هم دارید میآورید، ضامن اجرایش هم مواعید دولت و دستگاه درباره بوجود آوردن مهمترین نشریه سیاسی خاورمیانه از خواندنیها و زودباوری خود ما بود ولی شما از آن دو آتو هیچیک را ندارید، خاصه که ما هم بعد از خلافکاریهای آن خدا بیامرز زود باوری خود را بکلی از دست داده دیر باور هم شده ایم.
تازه اگر شما هم چنین تعهدی را بکنید، آن تعهد ضامن اجرائی در ردیف ضمانت بانکی لازم دارد وگرنه حرف مفت است و با شعر صهبا فرقی ندارد شعبانی عزیز بخدا من قصدم کار و همکاری با شماست وقتی بکار کسی علاقه داشته باشم این حرفها را میزنم چنانکه بلوشانی اندرز ناپذیر یک کلمه از اینها را نگفتم.
من و شما بکمک یکدیگر و با روی هم گذاشتن عقلهایمان باید دقت کنیم تا بتوانیم بمملکت و پادشاه فداکار و خیرخواه آن خدمت کنیم و اگر باری از روی دوش دولت و دستگاه بر نمیداریم بر آن نیفزائیم نه اینکه با این حرفها و شرطها خود مشکلی بر آن بیفزائیم بجای اینکه بودجه و اختیار بخواهی طوری عمل کن که درآمد و اختیار خودش بیاید من با صفر سرمایه و صفر اختیار شروع بکار کردم و جز اندکی ذوق و مقدار زیادی بیغرضی و انصاف سرمایه ای نداشتم که شما میخواهید آنرا بگیرید و یکجا بر باد دهید.
رویهمرفته از مجموع حرف ها و پیشنهادهای تازه و غیرقابل قبولتان در روزهای اخیر چنین برمیآید که قصد همکاری با ما را ندارید ولی ما بالعکس شما چون قصدمان همکاری مطلق توام با تسلیم و رضا در برابر دستگاه میباشد عجالتا مانند این دو ماه بی هیچ قرار و مداری با هم بکار و همکاری ادامه میدهیم و رویه و روش کار هم همان است که بارها گفته و در قرارداد ارسالی برای شما هم نوشته ام و با فرزندم فرید هم اگر سردبیر شد همین قرار را میگذارم و آن : «منتهای کمک و همکاری با دولت مبعوث شاهنشاه در اجرای برنامه های مترقی و ملی ایران و اجتناب از هر نوع غرض ورزی و اعمال نظر خاص و خصوص نسبت بافراد و مقامات و مؤسسات خواه بزیان و خواه بسود آنها و خودمان، ضمن تهیه مطالب آموزنده و با ارزش و خواندنی برای خوانندگان » اگر مطلب غیر از این باشد که نمیتواند، بفرموده شاهنشاه که هنگام تقاضای اعطای درجه بافسران خیانتکار پیشه وری در آذربایجان فرمودند :«من این دست را قطع میکنم و چنین قراری را امضا نمیکنم » ع ـ امیرانی

توضیحات سند:

1ـ رحمت اللّه مصطفوی فرزند مصطفی در سال 1299 ه.
ش به دنیا آمد و پس از سپری نمودن مقدمات تحصیلی در رشته حقوق دکترا گرفت و مدتی در وزارتخارجه رئیس اداره اطلاعات و مطبوعات بود و مدتها به عنوان معاون رادیو تهران بکار پرداخت و پس از استعفاء، وکیل دادگستری شد و همزمان ریاست هیئت مدیره بنگاه آبیاری را بر عهده داشت.
نامبرده مدیر روزنامه روشنفکر بود و به دلیل چاپ مقالات نامناسب و طرفداری از مصدق در سال 1332، روزنامه اش توقیف و دکتر مصطفوی نیز بازداشت و پس از مدتی آزاد گردید.
مشارالیه در سال 1332 جمعیت طرفداران شاه و رژیم سلطنت را تشکیل داد که عده ای از رجال در آن عضویت داشتند و با گرفتن پول از علم تعهد داد ضمن طرفداری از حزب مردم، مطبوعات را نیز در این زمینه با خود همراه نماید.
در سال 1337 با تعهد به پیروی از روش سیاسی آمریکا با انتشار مجله روشنفکر موافقت شد و در همین سال با شاه نیز ملاقات خصوصی داشت.
دکتر رحمت اللّه مصطفوی در سال 1338 با چاپ مقالاتی بر علیه شوروی مورد تشویق دستگاه پهلوی قرار گرفت و با ابراز تمایل برای سفر به اسرائیل در سال 54 با دعوت از طرف صهیونیست ها به فلسطین اشغالی سفر نمود.
نامبرده در سال 45 در کانون دانشجویان وابسته به انجمن روابط فرهنگی ایران و آمریکا سخنرانی می کرد و نویسنده روزنامه رستاخیز بود و ساواک بارها با حضورش در مراسم تشریفات موافقت نمود.
رحمت اللّه مصطفوی از طرف محمدرضا نشان های همایون، تاجگذاری و جشن های 2500 ساله شاهنشاهی را دریافت نمود.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله خواندنی‌ها به روایت اسناد ساواک صفحه 222







صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.