صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : جلسه متشکله حزب مردم1

تاریخ سند: 30 مرداد 1350


موضوع : جلسه متشکله حزب مردم1


متن سند:

از : 20 ه 21 به : 321 شماره : 22470 /20 ه 21 در ساعت 1900 در حزب مردم آقای محسن مؤقر نماینده مجلس شورایملی با حضور آقایان اویسی2، ساعدی، اصغر فرخی (معروف به جعفر حر) و یک نفر دیگر ابتداء اظهار داشت پیش از ظهر امروز به حضور آقای علم وزیر دربار شاهنشاهی شرفیاب و از لطف ایشان نسبت به خودم (در مورد توفیق در انتخابات) تشکر کردم و دست ایشان را بوسیدم.
آقای مؤقر ضمن تعریف و ستایش فوق العاده از آقای علم گفت ایشان در بین رجال و مردم این کشور از لحاظ عاطفه و رفیق دوستی و همچنین وفاداری به اعلیحضرت شاهنشاه آریامهر بی نظیر می باشد و اضافه نمود آقای علم به دو نفر از تروریستهای کمونیست به نام رسول پرویزی و دکتر باهری3 علاقه و لطف مخصوص دارد و از ابتدا که این دو نفر را مورد لطف و حمایت خود قرار داد مورد سرزنش و انتقاد شدید رجال این کشور مانند پرفسور جمشید اعلم4 قرار گرفت و حتی مقالات و نوشته های اهانت آمیزی که آقایان رسول پرویزی و دکتر باهری در ادوار گذشته علیه مقام سلطنت در روزنامه ها نوشته بودند به حضور علیاحضرت ملکه مادر تقدیم و معظم لها تلفونا مراتب را بشرفعرض ملوکانه رسانیده اند و اظهار فرمودند چرا چنین افراد نادرستی حمایت و تقویت می شوند مع الوصف آقای علم شاهنشاه را قانع فرمودند که اجازه فرمایند دکتر باهری و رسول پرویزی مورد حمایت و تقویت قرار گیرند و سرانجام آقای علم بخاطر دوستی شخصی با این دو نفر دکتر باهری را به مقام معاونت وزارت دربار شاهنشاهی و رسول پرویزی را به نمایندگی مجلس شورایملی و دبیرکل لژیون خدمتگزاران بشر تعیین کردند و این همه دوستی و رفیق بازی آقای علم قابل تقدیس است.
آقای موقر اضافه کرد موقعی که سپهبد بختیار رئیس سازمان امنیت بود پوروالی در مجله خود بی ادبی نسبت به شاهنشاه آریامهر نموده بود که توسط سازمان امنیت دستگیر شد.
با اینکه پوروالی بدستور آقای دکتر اقبال نخست وزیر وقت دائما در مجله خود به آقای علم فحاشی می کرد و با اینکه پوروالی از دوستان دکتر اقبال بود دو سه نفر از دوستان پوروالی نزد دکتر اقبال رفتند تا دستور آزادی پوروالی را بدهد ولی دکتر اقبال امتناع کرد به توصیه آقای اسماعیل رائین آقای علم بلافاصله در پیشگاه مبارک شاهنشاه بنفع پوروالی وساطت کرد و روز دوم پوروالی از زندان سازمان امنیت آزاد گردید و اکنون پوروالی با اینکه روزنامه نویس کثیفی است که حاضر است با دریافت وجه به مادر خودش خیانت کند حاضر نیست به آقای علم در مجله خود توهینی نماید زیرا اگر به وساطت آقای علم پوروالی زودتر آزاد نمی گردید زیر ضربات شلاق سازمان امنیت بطور قطع جان می داد و از بین می رفت آقای علم بخاطر منافع دوستان و رفقایش و حتی کسانی که بنفع ایشان قدم کوچکی برداشته اند همه گونه بدنامی را تحمل می کند و از آنان حمایت می نماید.
اصغر فرخی (معروف به جعفر حر) در تائید اظهارات آقای موقر اظهار داشت در سالهای 37 و 38 که آقای علم دبیر کل حزب بودند در مورد کارگران کوره پزخانه ها اختلافی بین من و سرگرد فرخ منشی رئیس پاسگاه ژاندارمری شهرری رخ داد و بالاخره در محل کوره پزخانه ها من و بدستور من کارگران کوره پزخانه ها شدیدا سرگرد فرخ منش و پنجاه ژاندارم را که بتدریج به کوره پزخانه ها اعزام شدند کتک زدیم و همه آنها را مجروح کردیم و پس از حضور سرهنگ شاه حسینی فرمانده ژاندارمری شهرری او را هم بشدت کتک زدیم که بلافاصله عده زیادی از کارگران کوره پزخانه ها دستگیر و روز بعد هم خود من را در شهرری دستگیر و به سازمان امنیت اعزام داشتند موقعی که من در ساختمان 113 سازمان امنیت واقع در فیشرآباد توسط سرهنگ ترابی تحت بازجوئی بودم آقای علم که از بازداشت من اطلاع یافته بود تلفنی به آقای سرهنگ ترابی دستور آزادی فوری من را دادند و بلافاصله در اجراء دستور آقای علم آزاد گردیدم.
آقای موقر گفت این جریان را من بخاطر دارم و در همان موقع آقای علم متهم شد که از توده ایها حمایت کرده و عده [عده ای] از توده ایها را به عضویت حزب مردم پذیرفته است و در این مورد گزارش هم توسط تیمسار سرلشگر گلپیرا5 فرمانده وقت ژاندارمری کل و رئیس دولت بشرفعرض رسید مع الوصف آقای علم از روی عاطفه باز هم از شما حمایت کردند توضیح اینکه آقای موقر به این جهت از آقای علم تعریف می نمود که توسط اصغر فرخی به اطلاع ایشان برسد (آقای اصغر فرخی که گویا مستخدم مخصوص آقای دکتر کنی6 در بنیاد فرهنگی رضا پهلوی می باشد ضمن تعریف از آقای دکتر کنی اظهار داشت که روز گذشته فریده خانم (منظورش سرباز فریده دیبا می باشد) از نوشهر به آقا (دکتر کنی) تلفن کردند که پس فردا به پیشگاه شاهنشاه شرفیاب شوند و لباس رسمی ایشان را به اطوشوئی برای نظافت دادم و قرار است فردا آقای دکتر کنی و فریده خانم و دو سه نفر دیگر که هیئت امناء بنیاد رضا پهلوی هستند جهت عرض گزارش کارها شرفیاب شوند.
نظریه شنبه : مطالب فوق در جلسه متشکله عنوان گردیده است.
نظریه یکشنبه : باحتمال قوی خبر فوق صحیح است.
ساری نظریه چهارشنبه : نظریه یکشنبه تائید می گردد.
ارشاد

توضیحات سند:

1ـ در سال 1336 با مشاورت علم و شاه دو حزب مردم و ملیون تشکیل شد که در ظاهر رقیب یکدیگر بودند اما در واقع هر دو مجری دستورات و فرامین شاه به شمار می آمدند.
حزب مردم که رهبری آن را اسداللّه علم به عهده داشت و رهبری حزب ملیون با دکتر منوچهر اقبال بود.
شاه در پیام نوروزی اش تمایل خود را به جهت تشکیل احزاب اعلام کرد و در 27 اردیبهشت 1336 حزب مردم که اصطلاحا حزب اقلیت خوانده می شد اعلام موجودیت کرد، بیست و پنج نفر از جمله اسداللّه علم، سناتور یحیی عدل، دکتر فرهاد، دکتر حسن مظاهری، مهدی شیبانی، حسن افشاری، دکتر پرویز ناتل خانلری، امیر بیرجندی و محمد الهی اعضای مؤسس حزب مردم بودند.
حزب به تدریج در استانها دفاتر و شعبه های خود را گسترش داد و فعالیت خود را در میان مردم آغاز کرد علم رهبر حزب جهت گسترش دامنه نفوذ خود در میان اقشار و طبقات پایین جامعه برنامه های ظاهرفریبی را در مرامنامه حزب گنجانید و در این راستا اعلام کرد حزب مردم طرفدار سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات، تقسیم زمین بین کشاورزان بدون زمین و برابری حقوق زن و مرد است.
عمده فعالیت احزاب دوگانه در انتخابات دوره 20 مجلس شورای ملی بود.
حزب مردم به رهبری علم از حزب رقیب خود شکست خورد و حزب ملیون با 79 درصد از کل آرا به پیروزی رسید اما به دلیل تقلب گسترده، انتخابات دوره 20 ابطال گردید.
اسداللّه علم مؤسس حزب مردم بلافاصله بعد از ابطال انتخابات در شهریور 1339 از دبیرکلی حزب مردم استعفا داد و به جای او پرفسور یحیی عدل به سمت دبیرکلی حزب تعیین شد روزنامه اندیشه مردم ارگان حزب مردم بود که پس از کناره گیری علم تعطیل شد.
2ـ غلامعلی اویسی فرزند غلامرضا، در سال 1297 ش.
در قم بدنیا آمد.
او در سال 1315 دوره شش ساله دبیرستان نظام مرکز و در سال 1317 دوره دانشکده افسری را به پایان رسانید.
اویسی در سالهای 1337ـ1331 در مشاغل گوناگون و فرماندهی گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانی لشکر 2، ریاست شعبه بازرسی دژبان مرکز و فرماندهی هنگ 52 دژبان) قرار داشت و در سال 1332 فرمانده هنگ 16 تیپ کازرون بود.
پس از کودتای 28 مرداد 1332، اویسی به دریافت نشان درجه 2 رستاخیز نائل شد و به تدریج ترقی وی نیز در هرم دیوانسالاری نظامی آغاز گردید.
و پس از طی دوره دانشگاه جنگ در تهران و دوره ستاد فرماندهی در امریکا، در سال 1339 به ریاست ستاد گارد و در سال 1341 به فرماندهی لشکر یک گارد رسید و در همین سمت بود که به عنوان فرماندار نظامی تهران به قتل عام قیام کنندگان 15 خرداد 1342 دست زد.
او در سال 1348 فرماندهی ژاندارمری کشور و در سال 1351 فرماندهی نیروی زمینی ارتش را عهده دار بود.
اویسی در جریان انقلاب اسلامی بار دیگر به سمت فرماندار نظامی تهران قرار گرفت و به علت موقعیتش در رأس نیروی زمینی فرمانداری نظامی سایر شهرها را نیز تحت کنترل داشت.
او در دیماه 1357 به بهانه معالجه از ایران خارج شد و تقاضای بازنشستگی نمود.
اویسی از زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که با سرمایه سرویس های اطلاعاتی غرب فعالیت تروریستی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرده او در تاریخ 18 /11 /1362 توسط افراد ناشناسی در پاریس به قتل رسید.
اسناد موجود، موارد متعددی فساد مالی و اخلاقی غلامعلی اویسی، همسرش و پسرش (محمد رضا اویسی) را نشان می دهد.
در سند مورخ 13 /3 /1340 سازمان ضد اطلاعات ستاد ارتش چنین آمده است: اطلاعیه واصله حاکیست که ساعت 30 /11 صبح روز سه شنبه 9 /3 /1340 سی نفر از اهالی یکی از دهات قم به اداره روزنامه اطلاعات مراجعه و با متصدی روزنامه اطلاعات که از طرف هیئت تحریریه مأموریت داشت مصاحبه نموده و اظهار می دارند که ما اهالی ده اطراف قم و از رعایای سرتیپ اویسی هستیم.
ما از دست این افسر ارتش به تنگ آمده ایم.
ما را تنبیه بدنی کرده و اظهار می نماید که من نماینده شاه هستم و با شاه به گردش می روم و با شاه آمد و رفت دارم.
اگر شما حرف من را گوش ندهید شما را با قدرتی که دارم از بین خواهم برد...
ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد 2، نشر اطلاعات، ص 446 و 445 ـ اسناد ساواک، پرونده های انفرادی 3ـ محمد معتضد باهری فرزند محمدعلی در سال 1295 در شیراز متولد شد.
وی پس از سپری نمودن دوره ابتدایی، از دبیرستان سلطان دیپلم گرفت و از دانشگاه تهران در دو رشته حقوق و الهیات لیسانس دریافت نمود و در رشته حقوق از دانشگاه پاریس دکتری گرفت.
مشارالیه دارای گرایش چپی بود و قبل از سال 1328 رئیس کمیته حزب توده در شیراز بود و در سال 1326 با سرقت پولهای حزب توده جهت ادامه تحصیلات عالیه راهی فرانسه شد.
وی همچنین عضو جمعیت آزادگان تحت رهبری بهاءالدین پازارگادی و در سال 1336 به صورت مخفیانه حزب ترقیخواهان گیلان را تشکیل داد و در همین سال به همراه چند تن از دوستانش از جمله : اسداللّه علم و رسول پرویزی قصد تشکیل حزب کشاورزان (اقلیت) را داشت.
نامبرده در حزب مردم، سردبیر، عضو شورای مرکزی و مسئول اداره سازمان جوانان و سازمان های وابسته به آن بود و دبیرکلی حزب رستاخیز را نیز برعهده داشت.
دکتر محمد معتضدباهری در سال 1321 در دادگستری استخدام شد و به شغل وکالت پرداخت.
نامبرده در دستگاه پهلوی دارای مسئولیت های مهم و کلیدی زیادی بود که از جمله مهمترین آنها عبارتند از: دانشیار دانشکده حقوق دانشگاه تهران، مشاور حقوقی شرکت مخابرات نماینده مجلس شورای ملی در سال 1339 از استان فارس معاونت نخست وزیر، معاونت اجتماعی وزارت دربار، مشاور عالی دفتر مخصوص فرح سرپرست بازرسی نخست وزیری، بازرس عالی شاهنشاهی در آموزش عالی، عضو شورای مرکزی دانشگاهها و موسسات آموزش عالی کشور، عضو هیئت امنای موسسه روابط بین المللی وابسته به وزارت امور خارجه، عضو هیئت اجرایی لژیون خدمتگزاران حقوق بشر، عضو هیات مدیره انجمن ملی حمایت از کودکان وابسته به دفتر فرح، مشاور فرهنگی بنیاد فرح، رئیس هیات امناء و عضو هیات موسسان بنیاد فرهنگ ایران و طی سالهای 42،56و57 وزیر دادگستری.
دکتر محمد باهری ارتباطات زیادی با مسئولین رد بالای رژیم گذشته از جمله، شاه، نخست وزیر، رؤسا و معاونین ساواک، دربار و ...
داشت و از طریق حمایت بی دریغ افراد فوق و کشورهای خارجی به چنین مناصبی دست یافت.
وی بهایی بود و در مسئولیت های مختلف تلاش زیادی جهت تقویت آنها نمود.
نامبرده نشان درجه یک همایون و تاجگذاری از محمدرضا پهلوی دریافت کرد.
4ـ جمشید اعلم فرزند اسداللّه در سال 1284 در تهران متولد شد.
وی پس از طی دوره مقدماتی، مقطع متوسطه را در دبیرستانهای علمیه و دارالفنون به پایان رساند و جهت ادامه تحصیلات به فرانسه رفت و در شهر لیون (لیسه آمپر) در دانشکده ادبیات، زبان فرانسه را تکمیل نمود و از دانشکده پزشکی متخصص گوش و حلق و بینی شد و با دختری فرانسوی تبار ازدواج و به ایران مراجعت کرد.
نامبرده ابتدا در بهداری ارتش خدمت کرد و بعد از آن در بیمارستان شماره یک شهرداری به کار پرداخت و در سال 1316 به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و از سال 1327 در دانشکده پزشکی به تدریس پرداخت.
پروفسور جمشید اعلم در مشاغل مهمی از جمله، پزشک مطب عمومی بیمارستان شماره 1 و 2 شهرداری تهران، تدریس تعلیمات سریری، تدریس در هنرسرایعالی، پزشک و رئیس بیمارستان وزیری با حق آموزش، رئیس بخش گوش و حلق و بینی بیمارستان فارابی، رئیس بیمارستان امیراعلم، عضو شورای مرکزی دانشگاه، صاحب امتیاز مجله راه علم با روش علمی، نماینده مجلس شورای ملی و سنا از شهرستان قزوین بکار پرداخت.
نامبرده در سال 1339 به اسرائیل سفر کرد و ساواک وی را اهل مشروب، پول و مقام، خودخواه، شوخ، متکبر و ضعیف کش معرفی نموده است.
پرفسور جمشید اعلم نشانهای 2 و 3 همایون، 2 و 3 و 4 و 5 تاج از طرف محمدرضا پهلوی و تعدادی نشان از کشورهای خارجی دریافت کرد.
نامبرده در تشکیلات فراماسونری عضویت داشت و در سال 1350 به دلیل سخنرانی بر علیه امام خمینی (ره) در مجلس سنا توسط مردم غیور و مسلمان تهدید شد و جهت حفظ جانش از ساواک درخواست کمک کرد.
5ـ سرلشگر علیقلی گل پیرا فرزند رضا در سال 1281 در تهران متولد شد.
پدر نامبرده از سلطنت مظفرالدین شاه تا آخر سلطنت احمد شاه قاجار سرپرست باغات سلطنتی بود.
علیقلی گل پیرا تحصیلات ابتدایی را در دبستان قدسیه و متوسطه را در دبیرستان فرانسه به پایان رساند و بعد از آن وارد دانشکده افسری دانشگاه جنگ شد.
نامبرده پس از فارغ التحصیل شدن از دانشکده افسری مدت پنج سال در مناطق مختلف لشگر غرب در لرستان، کردستان، کرمانشاه، همدان خدمت نمود و در سال 1306 به ژاندارمری کل کشور منتقل شد.
وی سپس در معیت ده نفر محصل جهت طی دوره افسری ژاندارمری به فرانسه اعزام شد و پس از مراجعت به ایران به سمت فرماندهی گروهان و فرمانده آموزشگاه گروهبانی مشغول و سپس به ستاد ارتش منتقل و با مشاغل مختلف تا ریاست رکن دوم ستاد ارتش خدمت نمود.
نامبرده در سال 1323 به معاونت لشگر 7 کرمان و رئیس منطقه نظام وظیفه آنجا و در سال 1325 به معاونت اداره نظام وظیفه و در آخر همین سال به ریاست ستاد ژاندارمری تعیین گردید.
سرلشگر گل پیرا همچنین در سال 1328 به ریاست اداره نگهبانی ارتش و در سال 1329 به فرماندهی ژاندارمری کل کشور، در سال 1331 ریاست اداره نظام وظیفه در 1332 مجددا به فرماندهی ژاندارمری کل کشور در سال 1337 ریاست اداره یکم ستاد بزرگ ارتشتاران منصوب و در سال 1338 بازنشسته شد.
سرلشگر علیقلی گل پیرا از طرف محمدرضا پهلوی نشانهای درجه 2 و 3 لیاقت به منظور خدمتگزاری به شاه، افتخار درجه 2، خدمت 1 و 2، رستاخیز، آذرآبادگان، تاجگذاری، سپاس فرهنگی، نشانهای کوشش و پاس درجه 2 شهربانی و در سال 1334 از طرف کشور آمریکا نشان لیاقت دریافت کرد.
6ـ دکتر علینقی کنی فرزند ابوالقاسم در سال 1305 در تهران متولد شد.
وی پس از طی دوره ابتدایی، دیپلم ریاضی گرفت و در رشته های فیزیک، حقوق و علوم سیاسی در تهران، سویس و انگلستان ادامه تحصیل داد و دکتری دریافت نمود.
دکتر علینقی کنی ابتدا در وزارت دادگستری استخدام شد و در دوران علم، رئیس کل دفتر نخست وزیر بود.
نامبرده همچنین در مشاغل دیگری از جمله : معاونت اداری نخست وزیر، سرپرست دانشگاه پهلوی، مدیرعامل بنیاد فرهنگی رضا پهلوی، عضو مؤسس حزب مردم و مدیرکل دفتر سیاسی بکار پرداخت و در سال 1357 وزیر مشاور و سرپرست سازمان اوقاف در کابینه شریف امامی بود که مقدم رئیس ساواک این مسئولیت را به او تبریک گفته است.
مشارالیه علیرغم ناتوانی در اداره امور محوله به دلیل حمایت علم از او به مسئولیت های مهمی از جمله مدیر کل حزب مردم منصوب گردید و در زمان مسئولیتش شایع بود که دوستان معتاد و منقلی اش را بر حزب مسلط کرده و حزب را مفتضح نموده است.
وی همچنین متهم بود که پولهای صندوق حزب مردم را برای امور شخصی مصرف می نمود.
دکتر علینقی کنی در تشکیلات فراماسونری عضو لژ آریا بود.

منبع:

کتاب مطبوعات عصر پهلوی - مجله بامشاد به روایت اسناد ساواک صفحه 252



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.