صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازگشت به شماره 4891/312ـ1/5/37

تاریخ سند: 7 مرداد 1357


بازگشت به شماره 4891/312ـ1/5/37


متن سند:

شماره : 1047 /22 ه به : تیمسار ریاست ساواک اداره کل سوم 312 از : سازمان اطلاعات و امنیت اراک در ساعت 30 /20 روز 3 /5 /37 با تعیین قرار قبلی به خمین رفته و در منزل آقای مرتضی پسندیده حضور یافتم ایشان از من استقبال سپس با هم محرمانه به مذاکره نشستیم برای باز شدن مذاکرات از وی سئوال گردید حضرت آقا اگر مشکلاتی یا گرفتاری هائی دارند ما را در جریان بگذارند تا اقدام نمایم ایشان از بر داشتن پست جلوی منزلش اظهار تشکر نمود و اظهار کرد اشخاص محترمی مثل محامی از مشهد و مطهری به منزل من می آمدند مامورین مشخصات آنها را سئوال می کردند آنها ناراحت شده و با من مذاکره می نمودند می گفتم اشکالی ندارد اینها برای حفاظت من اشخاص را کنترل می کنند او در مرحله اول سعی می کرد پاسخ های مرا کوتاه و به صورت بله یا خیر بدهد ولی پس از اینکه به طریقی احساس کرد که من ماموریت خاصی در این مورد ندارم با گفتگوهای پراکنده که به عمل آمد او وارد مباحث سیاسی شد و سخنانی به شرح زیر ایراد نمود: 1ـ من بارها گفته ام در سیاست دخالتی ندارم و این رفت وآمدها تا چند روز دیگر که ماه مبارک رمضان می آید خود به خود کم خواهد شد.
2ـ قسمتی از مطالبی که ایراد می کرد همان مطالبی بود که پسرش چند روز قبل با من عنوان نموده بود مثلاً امریکائیها از روسها خیلی بهترند در جنگ اول چه حرکاتی که روسها در ایران نکردند مخصوصا در اصفهان ناظر اعمال بی رویه آنها بودم یا موضوع انتخابات که دولت نبایستی کاندیدا را فقط از حزب رستاخیز انتخاب نماید مثلاً بگوید سه نفر نامزد هستند یکی از آنها را انتخاب کنید بلکه بایستی آزادی بدهد که هرکسی رأی آورد انتخاب شود.
3ـ وضع فعلی مغشوش است مثلاً روزنامه ها نارضایتی مردم و روحانیون را آنچه هست نمی نویسند و نارضایتی مردم را در نان و گوشت و غیره می دانند در صورتی که نارضایتی اصلی روحانیون مسئله عدم تطابق قوانین با شرع است و دیگری تغییر تاریخ و عدم جلوگیری از دخالت قوای مجریه در دادگستری است.
4ـ خیلی از قوانین ما اسلامی نیست، از وی سئوال شد به نظر شما کدام یک از قوانین اسلامی نیست اظهار داشت مثلاً قانون حمایت خانواده چون درگذشته فقط مرد حق طلاق داشت ولی اکنون با توجه به این قانون مرد و زن هر دو حق طلاق دارند و در نتیجه طلاق زیاد شده است یا قانون امنیت اجتماعی چون در این قانون قاضی در اختیار فرماندار قرار خواهد گرفت و فرماندار به او حکومت خواهد کرد.
دیگر اینکه اجرای اصول آموزش در آموزش و پرورش باید منطبق با قوانین اسلامی باشد در صورتی که در حال حاضر چنین نیست و به خاطر همین است که دانشجویان و دانش آموزان هر روز سر و صدا راه می اندازند.
5ـ از وی سئوال شد به نظر شما چه کارهائی بایستی انجام شود تا رضایت خاطر روحانیون فراهم گردد؟ پاسخ داد در بعضی از قوانین دادگستری بایستی تجدید نظر گردد و اصول آموزش در آموزش و پرورش بایستی منطبق با قوانین اسلامی گردد.
6ـ تاکنون دو مرتبه با تیمسار سپهبد مقدم1 ریاست ساواک ملاقات نموده ام ایشان مرد منطقی و باسواد و خوش برخورد هستند برخلاف رئیس سابق ساواک که ایشان را ندیده بودم.
7ـ تعداد در حدود 60 نفر در تبعید هستند که فعلاً اسامی آنها را به یاد ندارم و صورت آنها را خصوصی برایتان خواهم فرستاد ولی سه نفر آنها که کاملا می شناسم بی گناهند که اگر بشود در مورد استخلاص آنها تیمسار ریاست ساواک اقدام فرمایند بی نهایت باعث تشکر و رضایت خواهد گردید.
الف ـ ناصر مکارم در انارک ب ـ خسروشاهی نه منبر داشته نه دخالت در سیاست می کرده اهل تبریز است فعلا در انارک تبعید است.
پ ـ آقای حاج یداللّه [اسداله] مدنی که معروفیت در خرم آباد دارد و اخیرا از گنبد به کنگان تبعید شده است پیرمرد است و بنیه ندارد و او هواخواهان زیادی در حدود چندین میلیون نفر دارد که تبعید وی مسلما باعث نارضایتی آن عده گردیده است.
8ـ قرار شد در آینده تماس تلفنی و ارتباط بین من و ایشان برقرار باشد تا اگر گرفتاریهائی دارد به من بگوید.
نتیجه مصاحبه ـ با توجه به مسائلی که عنوان نمود وهم آهنگی که بین صحبت های او و پسرش درگذشته بود مستفاد گردید که اصولاً روحانیون مطالبی بطور فور مولی یاد گرفته اند و سعی می کنند در همه جا این مسائل را بازگو نمایند.
ضمنا اعمال دولت و مجلس را اگراندیسمان و توقع دارند همه چیز بر وفق مراد آنها باشد حتی تصمیمات دولت و لوایح تصویبی مجلسین.
نظریه کلی : دستورالعمل جدید در مورد تماس با روحانیون فوق العاده مؤثر بوده و تا حال نتیجه بسیار خوبی داده است کما اینکه این سازمان در مدت کوتاهی توانست در روز عید حضرت صاحب الزمان که مصادف با روز تشکیل استان مرکزی بود متجاوز از 20 نفر از روحانیون طراز اول استان را آماده و توجیه و غیر محسوس برای عرض شادباش به استانداری بفرستد ضمنا در این تماسها چنین مستفاد گردید که اصولا روحانیون به دو دسته تقسیم شده اند.
دسته اول آن هائی هستند که دارای منبر می باشند و می توانند از رفتن منبر مبالغی دریافت دارند و دسته دوم آنهائی که استعداد منبر رفتن ندارند و خود را داخل مسائل سیاسی و دسته بندی نموده تا از این طریق بتوانند وجهه خود را بالا برده و از مردم به عنوان خمس وجوهات سرشاری دریافت دارند.
دسته اول دسته دوم را قبول ندارند و آنها را روحانیون مفتخوار تلقی می کنند و پشت سر آنها بد می گویند بنابراین در مجموع دارای ایدئولوژی خاصی نیستند و همه سروصدای آنها به خاطر مادیات بوده که طبقه دوم از وجود خمینی به نفع خود استفاده نموده و در اصل خمینی را برای رسیدن به مادیات بیشتر می خواهند بنابراین در این موقعیت می توان از وجود واعظین یا روحانیون طبقه اول استفاده و آنها را بر علیه روحانیون طبقه دوم با کوبیدن آنها روی منابر استفاده نمود ولی اجرای آن نبایستی وسیله ساواک به عمل آید چون نتیجه عکس خواهد داد بلکه باید از طریق اوقاف و سایر مراجعی که با روحانیون تماس دارند این طرح را در آینده اجرا نمود.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت اراک.
احمدی بعرض تیمسار ریاست ساواک رسید ـ تاریخ 10 /5 /37 محترما به استحضار می رساند 9 /5 /37 خیلی فوری گزارش عرضی راجع به خواسته برادر خمینی بطور مختصر با مشخصات و اقدامات آنها تهیه و ارسال دارید 15 /5 (آزادی 3 نفر)

توضیحات سند:

1ـ آیت الله پسندیده در خاطرات خود، درباره علت این ملاقات چنین گفته است: «در سال 1346 زمانی خواستند مجلس روضه بگذارند...
شهربانی یا سازمان امنیت قدغن کرده بود.
حاج شیخ محمود خادمی در خمین به سراغ ما آمد و گفت: روضه را قدغن کرده اند، به قم بیائید.
این بود که من با آقای خادمی به قم آمدم.
گفتم که: روضه حتما باید اجرا شود...
.
خبر به شهربانی رسید و آمدن جلوی منزل ایستادند و گفتند که نباید روضه باشد...
به آقای خادمی گفتند: «چرا مجلس گرفتی؟» او هم جواب داد که: «من دخالت نداشتم و پسندیده دخالت داشت»...
دو روز پس از آن (پنجشنبه بود) آمدند و گفتند که مأمور آمده و می خواهند شما را ملاقات کنند...
گفتند که: «آمدیم تا شما را ببریم»...
بعد چمدانی تهیه کرده و لباس و وسایلی که احتیاج داشتم برداشتم و گفتند از در جلو نباید برویم.
از آن دری که خودشان می خواستند بروند...
مرا به اتاقی برده در را بسته و رفتند...
نماز عصر را خواندم...
آمدند مرا بردند.
بیرون رفتیم و سوار ماشین شدیم...
وقتی به بیرون قم رفتیم دیدم به سمت تهران می روند ...
مرا در خیابان شمیران به سازمان امنیت بردند...
ناصر مقدم پشت میز نشسته بود و برای من بلند شد و احترام زیادی گذاشت...
گفت: «صلاح نیست در قم باشید، برگردید به خمین بروید و دیگر به قم نروید.
» گفتم: «بسیار خوب»...
بعد از آن به خمین رفتم و چند روزی در خمین بودم.
در آنجا یک شرحی برای مقدم نوشتم که هوای خمین به من سازگار نیست.
لذا به قم می آیم و دیگر هم به خمین برنمی گردم...
» خاطرات آیت الله پسندیده، صص 123 ـ 119

منبع:

کتاب استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک صفحه 594



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.