صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

قتل حجت‌الاسلام قنبرعلی صفرزاده

قتل حجت‌الاسلام قنبرعلی صفرزاده


متن سند:

قتل حجت‌الاسلام قنبرعلی صفرزاده
شیخ قنبر علی صفرزاده در مدرسه جده بزرگ واقع در بازار اصفهان دروس طلبگی را آغاز کرد و نزد روحانیون و علمای معظم تحصیلات حوزوی را ادامه داد. وی که در قهدریجان سکونت داشت در کنار کار تبلیغ و موعظه و منبر، متصدی توزیع شهریه طلاب علوم دینی نیز بود و شهریه‌هایی را که از سوی آیات، من جمله آیت‌الله شمس‌آبادی دریافت می‌کرد، در بین طلاب تقسیم می‌نمود.
گرچه ساواک وی را فاقد پیشینه سوء معرفی و وی را طلبه‌ای بی‌طرف به شمار می‌آورد اما برخی از اسناد گویای این مسئله است که تحرکاتی در راستای نهضت روحانیت و طلاب انقلابی در حجره وی شکل می‌گرفته است. در یکی از اسناد مربوط به سال ۵۱ آمده است:
به: ۳۱۲
از ۱۰ ه‍
تاریخ گزارش 26 /5 /51
موضوع: ارسال وجوه شرعیه جهت خمینی
«روز شنبه 14 /5 /51 در حجره شیخ قنبرعلی صفرزاده حاج آقا فخر طاهری اهل قهدریجان، عنایت‌الله طاهری برادر‌زاده نامبرده. شیخ نصرالله صالحی و سیدمحمد عقیلی اجتماع کوچکی تشکیل و در این جلسه تصمیم گرفته می‌شود نامه‌ای به همراه وجوه شرعیه توسط عنایت‌الله طاهری به قم فرستاده شود که از طریق قم و به وسیله سید حسین سبحانی نامه و پول برای خمینی فرستاده شود»
حجت‌الاسلام شیخ قنبر علی صفرزاده به عنوان فردی که در منطقه قهدریجان برای مقابله با افکار و تحریکات مهدی هاشمی پیشگام شده و با فراهم نمودن زمینه تردد آیت‌الله شمس‌آبادی و مبلغین مورد تأییدشان به منطقه موانعی را برای پیشبرد اهداف مهدی هاشمی ایجاد نموده در صدر لیست سیاه این باند قرار گرفته و در قدم نخست از سلسله قتل‌هایی که ریشه در افکار التقاطی و خصیصه مبارزه با «سنت گرایی» جریان مزبور دارد هدف این گروه قرار گرفت و در سن پنجاه سالگی قربانی این راه شد هر چند کشف راز قتل وی پس از ماجرای قتل مرحوم شمس‌آبادی اتفاق افتاد امّا اصل قتل وی از حیث زمانی مقدم است.
مهدی هاشمی آغاز تصمیم بر قتل مرحوم صفرزاده را این‌گونه بیان می‌کند:
«یک بار شاهد بودم که عباسعلی رحیمی با دوستان خود راجع به مرحوم صفرزاده صحبت می‌کردند و با تندی اظهار می‌داشتند که این شیخ چه کرده و کارهایی که از او دیده بودند یا شنیده بود برمی‌شمردند.»1
وی در جایی دیگر به صحبت‌های ردوبدل شده بین همفکرانش درباره وی و نیز دستور قتل شیخ قنبر علی صفرزاده اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«عباسعلی رحیمی و حسین مرادی دو سه مرتبه به من مراجعه کردند و قضایای شیخ را تعریف کردند. آنان نیز شدیداً عصبانی بودند و من گفتم او را تمام کنید؛ یعنی نابودش کنید و آنها نیز پس از مدتی تعقیب و مراقبت او را از بین بردند.»2
به دنبال صدور فرمان قتل شیخ قنبر علی صفرزاده، توسط مهدی هاشمی، وی توسط عوامل نامبرده در ساعت 5 /4 بعدازظهر روز شنبه شانزدهم اسفندماه ۱۳۵۴ در حالی که در حدود سه هزار تومان وجوهات به همراه داشت، از اصفهان ربوده و از آن پس جزو ناپدید شدگان قلمداد شد و آخرین بار شخصی به نام رمضان علی مرادی او را در فلکه «جویشاه» اصفهان دیده بود. خانواده مرحوم صفرزاده پس از ناامید شدن از پیدا شدن مرحوم صفرزاده و به گمان اینکه شاید دستگاه امنیتی رژیم از او اطلاع داشته باشد، نامه‌ای همراه با یک قطعه عکس را به ساواک ارسال و درخواست اقدام کردند. این نامه و پاراف آن در اسناد مرحوم صفرزاده چنین است:
21 /12 /54
تیمسار معظم ریاست محترم سازمان امنیت و اطلاعات استان اصفهان
محترماً به عرض می‌رسانم اینجانب محمد علی صفرزاده قهدریجانی پدر اینجانب بنام شیخ قنبر علی صفرزاده قهدریجانی بین ساعت ۴ الی ۵ بعدازظهر روز شنبه 16 /12 /54 از مدرسه جده اصفهان خارج گردیده و به منزل نیامده آنچه تا این تاریخ کوشش کرده‌ایم اطلاعی از ایشان بدست نیامده لذا مراتب را گزارشاً به عرض آن مقام محترم رسانیده و تقاضای اقدام و کمک دارم. با تقدیم احترامات فائقه
صفرزاده3
ساواک در پاراف این نامه خواستار پیگیری ناپدید شدن وی می‌شود. و در گزارشی به مرکز در تاریخ 27 /12 /54 در احتمالات خود از احتمال ربوده شدن وی از سوی طرفداران نعمت‌الله صالحی4 و یا اشخاص مخالف دیگرش نام می‌برد:
به: ۳۱۲
از: ۱۰ ه‍
تاریخ گزارش 27 /12 /54
موضوع: شیخ قنبر علی صفرزاده شغل واعظ
شیخ قنبرعلی صفرزاده اهل قهدریجان و ساکن اصفهان شغل واعظ و طلبه مدرسه جده بزرگ که حدود ۴۸ سال سن دارد. از تاریخ 16 /12 /54 در اصفهان ناپدید گردیده و تاکنون خبری از وی بدست نیامده است. وی پرداخت کننده شهریه‌های مربوط به آیت‌الله خویی، گلپایگانی، خادمی و چند نفر دیگر در بین طلاب بوده است و در روز ناپدید شدن هم مبلغی پول از این بابت همراه داشته است.
نظریه شنبه: ناپدید شدن وی موجب نگرانی طلاب گردیده و احتمال داده می‌شود از طرف طرفداران نعمت الله صالحی و یا اشخاص مخالف دیگرش ربوده شده باشد.
نظریه یکشنبه: گم شدن قنبرعلی صفرزاده مورد تأیید می‌باشد. نامبرده در این ساواک فاقد هرگونه سابقه‌ای است.
نظریه جمعه: ضمن تأیید نظریه یکشنبه برابر تحقیقات انجام شده وی از روحانیون بیطرف بوده است. ضمناً احتمال دارد سارقین به منظور ربودن پول وی او را معدوم کرده باشند یا به صورت اعتراض از خانواده به مشهد یا قم رفته است.
نظریه ۱۰ ه‍: ضمن تأیید نظریه سلسله مراتب عملیاتی مراتب به ژاندارمری شهربانی نیز منعکس گردیده و تحقیق در این مورد ادامه دارد.5
پس از دستگیری مهدی هاشمی توسط ساواک به جرم شرکت در قتل مرحوم شمس‌آبادی، وی در زندان پس از درخواست ملاقات با بازپرس ساواک، راز ناپدید شدن و قتل شیخ صفرزاده همچنین عاملان آن جنایت را افشا می‌کند. پس از دستگیری حسین مرادی و عباسعلی رحیمی، چگونگی ربودن و کشتن مرحوم صفرزاده توسط حسین مرادی بیان می‌شود:
«در قهدریجان با آقای محمود ایمانیان که شغل او زنبور عسل‌داری است در قهدریجان آشنا شدم و یکی دو مرتبه با احمد شفیع‌زاده که از او عسل خریده بود و دوست شده بود من از احمد شفیع‌زاده عسل خریدم و با واسطه دوست شدیم و چند مرتبه در قهدریجان با هم ملاقات کردیم تا اینکه یک مرتبه به من پیشنهاد کرد که مبلغ دویست هزار ریال پول به تو می‌دهم که یک ماشین (بخری) و بارکشی کنی که من قبول کردم بعد یک تماس دیگر با من گرفت و گفت شیخ قنبر علی صفرزاده را بکش و چون به من پول داده بود قبول کردم و موضوع را با عباسعلی رحیمی فرزند اسماعیل که دوست من بود، در میان گذاشتم و او هم قبول کرد طرح کار را خود من با عباسعلی بررسی کردیم و دو مرتبه به شهر آمدیم که او را سوار کنیم و در بین راه خفه کنیم که پیدایش نکردیم تا اینکه یک روز دیگر آمدیم در خیابان شاهپور اصفهان جویشاه او را دیدیم که می‌خواست به قهدریجان برود من به او تعارف کردم که سوار شود که به قهدریجان برویم او سوار شد و در بین من و عباسعلی رحیمی نشست بعد به نجف آباد رفتیم و بعد از راه قدیمی نجف آباد به قهدریجان آمدیم در بین راه من طنابی که داخل ماشین داشتم به گردن او انداختم و یک سر آن را هم عباسعلی رحیمی گرفت و کشیدیم تا خفه شد بعد جیب او را بررسی کردیم حدود یک هزار و یک صد و چند تومان پول در جیبش بود که برداشتیم و دو نفری تقسیم کردیم بعد او را داخل یک چاه قنات آب متروکه انداختیم و به قهدریجان رفتیم.»6
حسین مرادی در اعترافی دیگر زمان دقیق ربودن شیخ قنبر علی صفرزاده را در تاریخ 16 /12 /54 و قتل وی را چنین به تصویر می‌کشد:
یک روز ساعت ۵ بعدازظهر شیخ قنبرعلی را سوار پیکان وانت چهارچرخ که خودم راننده آن بودم کردم. عباسعلی رحیمی هم بود با این عنوان که او را به قهدریجان برسم [برسانیم]. در راه به قنبرعلی گفتم که می‌خواهیم برویم به نجف‌آباد و یک تعداد رنگ بیاوریم. شیخ قنبرعلی گفت باشد. بعد به نجف‌آباد رفتیم به مغازه رنگی سر زده و برگشتیم رو به قهدریجان. از جاده کانال که پیچیدیم پشت قهدریجان هوا دیگر تاریک شده بود ماشین را نگه داشتیم و با عباسعلی رحیمی به کمک یکدیگر با طنابی که جلو ماشین بود انداختیم به گردن شیخ قنبرعلی و کشیدیم تا خفه شد. بعد او را بردیم و در چاه انداختیم.7
در بازجویی حسین مرادی در اسناد ساواک وی آمده است:
س: هویت شما محرز است لازم است توضیح دهید محمود ایمانیان در کجا به شما پول داده پول به چه صورت بود چک بود یا پول نقد و چه ساعتی بود و آیا به تقاضای خود شما پول داد یعنی شما تقاضای پول کردید یا خودش داد و بهتر است حقیقت را بیان نمایید؟
حقیقت مطلب این است که محمود ایمانیان مستقیماً به خود من پول نداده است و پول را به وسیله سید مهدی هاشمی فرزند سید محمد ساکن قهدریجان به من داده است و سید مهدی پول را به من داد و گفت یک ماشین بخر و با آن کار بکن بعداً هم یک روز در منزل خودشان به من گفت تصمیم داریم شیخ قنبر علی صفرزاده را بکشیم آیا تو حاضری که این کار را بکنی یا نه من هم قبول کردم بعد به من گفت : خودت یک نفر رفیق برای کمک پیدا بکن در شهر برو و به صورت اینکه او را می‌خواهید به قهدریجان بیاورید در راه او را بکشید و هر جا صلاح بود بیندازید بنابراین دستور دهنده سید مهدی هاشمی بوده و بعد من رفتم عباسعلی رحیمی را پیدا کردم و با او صحبت کردم و او هم قبول کرد که عملی را به طوری که قبلاً در بازجویی گفته‌ام انجام داده‌ایم بعد هم پول جیب او را حدود یک هزار و یکصد و خرده‌ای تومان بود درآوردیم بعد نهصد تومان آن را کنار گذاشتیم و عباسعلی رحیمی برد به سیدمهدی هاشمی داد و ضمناً به سیدمهدی هاشمی هم اطلاع داد که او را کشته‌ایم.8
در بازجویی عباسعلی رحیمی ثبت در پرونده وی در ساواک آمده است:
س: با مذاکراتی که به عمل آمد برای خود شما هم روشن است که کشته شدن شیخ قنبرعلی صفرزاده اهل قهدریجان در اثر اختلافات محلی یا مسایل دیگری بوده است چنانچه علاقمندید از ارفاق قانونی برخوردار شوید لازم است کلیه اطلاعات خود را در این مورد بیان نمایید.
ج: حدود دو سه روز قبل از کشته شدن شیخ قنبرعلی صفرزاده، یک روز حسین مرادی فرزند مهدی شغل راننده پیکان اهل قهدریجان که با من دوست بود در یک خانه بنایی می‌کردم آمد و بعد از سلام علیک گفت این شیخ قنبرعلی صفرزاده امروز به شهر می‌رود و پول از آقایان و روحانیون می‌گیرد بعد هم به قهدریجان می‌آید و کشاورزی هم می‌کند و پولها را هم خرج خودش و زن و بچه‌اش می‌کند و به درد ما نمی‌خورد و به من پیشنهاد کرد که برویم او را بکشیم من اولاً مخالفت کردم و گفتم کار خوبی نیست و تقصیری ندارد ولی بالاخره او مرا قانع کرده که کشتن شیخ قنبر علی صفرزاده صلاح است تا یک روز به شهر آمدیم که با ماشین او را سوار کنیم و در راه بکشیم ولی او نیامد یعنی پیدایش نکردیم دو سه روز بعد دو مرتبه به شهر آمدیم با همین ماشین آبی رنگ وانت پیکان که متعلق به خود حسین مرادی است شیخ قنبرعلی صفرزاده را در فلکه جویشاه دیدیم و حدود ساعت ۵ بعدازظهر بود و به او گفتم می‌خواهیم به قهدریجان برویم و او را ظاهراً سوار کردیم که با خودمان به قهدریجان ببریم سه نفری جلوی این ماشین سوار شدیم و شیخ قنبرعلی در وسط ما دو نفر نشسته بود.
اول به نجف آباد رفتیم و از راه نجف آباد که به قهدریجان می‌آید از راه جاده قدیم و تقریباً غروب و تاریک شده بود که حسین مرادی ماشین را در بیابان نگه داشت البته حسین مرادی طناب هم با خودش در ماشین داشت طناب را در خود داخل ماشین به گردن او انداختیم و دو نفر کشیدیم تا بعد از مدتی تلاش خفه شد در جیب او هم حدود هشتصد تومان پول بود که با هم نصف کردیم و جنازه او را همانجا داخل چاه انداختیم و با دست مقداری خاک روی او ریختیم بعد سوار شدیم و به قهدریجان رفتیم ولی به هیچکس نگفته‌ایم.9
در گزارش و نظریه ساواک در خصوص قتل مرحوم صفرزاده آمده است:
گزارش
موضوع 1- حسین مرادی فرزند مهدی
2- عباسعلی رحیمی فرزند اسماعیل
محترماً معروض می‌دارد:
الف– مشخصات ۱۔ حسین مرادی فرزند مهدی شناسنامه شماره ۸۷ صادره قهدریجان اصفهان متولد ۱۳۳۱ ساکن قهدریجان کوچه جعفرزاده پلاک ۱۸ منزل پدر خود شغل کشاورز و راننده اتومبیل وانت پیکان- متأهل- دارای عیال و یک فرزند- بیسواد (سواد جزیی دارد و امضاء می‌کند)- مذهب اسلام تبعه ایران.
2- عباسعلی رحیمی فرزند اسماعیل شماره شناسنامه نمی‌داند. متولد ۱۳۳۰ ساکن قهدریجان اصفهان خیابان کورش- کوچه جنب داروخانه مصطفوی منزل شخصی شغل کشاورز و بنا متأهل دارای عیال و سه فرزند سواد جزئی دارد- مذهب اسلام- تبعه ایران.
ب- نوع اتهام: اقدام علیه امنیت کشور.
ج- سابقه فعلی: یادشدگان فاقد سابقه مضره ضدامنیتی قبلی می‌باشند.
د- در گردش‌کار: چون اخیراً یک دستگاه ماشین تحریر متعلق به اداره کشاورزی نجف آباد سرقت شده و اطلاع واصله حاکی بود که حسین مرادی فوق‌الذکر با محمود ایمانیان که به اتهام شرکت در قتل مرحوم حجت‌الاسلام شمس‌آبادی دستگیر و زندانی است ارتباطاتی داشته و همچنین در قهدریجان یکی دو مرتبه اعلامیه مضره پخش شده است لذا حسین مرادی و همچنین دوست صمیمی وی عباسعلی رحیمی مورد سوءظن واقع و نسبت به دستگیری آنها اقدام گردید.
در ابتدا حسین مرادی دستگیر و چون نسبت به دستگیری عباسعلی رحیمی اقدام شد افراد خانواده او حاضر به معرفی وی نشدند و مشخص شد حاضر نیست خود را معرفی نماید و از دید مأمورین پنهان می‌گردد که با مراقبت لازم از منزل هنگامی که در منزل بود نسبت به دستگیری وی اقدام که چون در صدد فرار بود با تیراندازی هوایی دستگیر و چون مستلزم ادامه تحقیقات و روشن ساختن چگونگی بود نسبت به اخذ قرار تأمین مقتضی اقدام و به موجب قرار بازداشت مورخه 3 /3 /35 شعبه ۲ بازپرسی دادسرای نظامی اصفهان زندانی گردیدند. ضمناً قرار مذکور به رؤیت متهمان رسیده و اعتراض ننموده‌اند.
ه‍‌ خلاصه اعترافات و بازجویی:
متهمان مذکور در مورد سرقت ماشین تحریر در نجف‌آباد و همچنین پخش اعلامیه مضره در قهدریجان اظهار بی‌اطلاعی نمودند ولی چون تناقضاتی در گفتار آنان وجود داشت احتمال داده شد که ممکن است در اختلافات محلی موجود در قهدریجان و کشته شدن مرحوم شمس‌آبادی و شیخ قنبرعلی صفرزاده دخالت داشته‌اند لذا با ادامه تحقیقات و بازجویی و علیرغم مقاومت سرسختانه سرانجام اعتراف نمودند که عامل قتل شیخ قنبرعلی صفرزاده بوده‌اند و متفقاً او را خفه نمودند و در چاه متروکه قنات در جاده نجف آباد- قهدریجان انداخته‌اند و نحوه قتل به این صورت بوده که یک روز عصر (روز کشته شدن) در فلکه جویشاه اصفهان او را سوار اتومبیل وانت پیکان سورمه‌ای [سُرمه‌ای] رنگ متعلق به حسین مرادی (یکی از قاتلان) نموده و تحت عنوان اینکه او را به قهدریجان محل سکونتش ببرند بین راه او را با طناب خفه نموده‌اند و حدود مبلغ یکهزار و یکصد تومان موجودی جیب او را برداشته و بین خود تقسیم نموده‌اند (اعترافات آنها در پرونده موجود است)
چون در تابستان سال ۵۴ در قهدریجان قتل دیگری اتفاق افتاده بود یک نفر بنام رمضان مهدیزاده شغل مسئول موتور آب با ضربات کارد در گروهان ژاندارمری فلاورجان مفتوحه است و احتمال داده شد قتل وی نیز به وسیله این دو نفر انجام شده باشد لذا تحقیقات ادامه یافت و بالاخره اعتراف نمودند که عامل این قتل نیز آنها بوده‌اند و یک شب هنگامی که مقتول در محل کارش خوابیده بوده به آنجا رفته‌اند و پس از اینکه او را از خواب بیدار کرده‌اند با ضربات کارد و قمه او را به قتل رسانیده و فرار کرده‌اند که تاکنون کسی از موضوع مطلع نگردیده است. منتهی انگیزه خود را از کشتن رمضان مهدیزاده اعمال منافی عفت وی توجیه می‌نمایند که به هرحال ادامه تحقیقات و بازجویی وسیله دادسرای شهرستان اصفهان چگونگی را بیشتر روشن خواهد نمود.
نظریه: با توجه به اینکه از نظر مسایل ضدامنیتی مدارک کافی و محکمه‌پسند در مورد آنان موجود نیست و منکر سرقت ماشین تحریر و پخش اعلامیه مضره می‌باشند به نظر می‌رسد یادشدگان دخالتی در این مورد نداشته‌اند. منتهی چون صراحتاً اعتراف به دو فقره قتل در قهدریجان نموده‌اند که هر دو پرونده در دادسرای شهرستان اصفهان تحت رسیدگی است، در صورت تصویب یک نسخه از اوراق بازجویی به ضمیمه خلاصه و وضعیت به دادسرای شهرستان اصفهان ارسال و خود متهمان نیز تحویل گردیدند. ضمناً دادسرای نظامی اصفهان نیز در جریان امر قرار گیرد تا با مکاتبه معموله اقدام لازم را معمول دارند.

بازجو1
مطبوعات وقت نیز همزمان با پیگیری قتل مرحوم شمس‌آبادی، ناپدیدشدن مرحوم صفرزاده را نیز پی‌گرفتند.
روزنامه اطلاعات با چاپ عکسی از حجت‌الاسلام صفرزاده زیر آن نوشت:
«شیخ قنبر علی صفرزاده که اکنون ناپدید است وی از طرفداران حجت‌الاسلام شمس‌آبادی و تقسیم کننده شهریه طلاب دینی اصفهان است»11
این روزنامه در جایی دیگر می‌نویسد:
زهتابیان، دادستان اصفهان در گفتگویی با خبرنگار اطلاعات گفت:
«جسدی که گفته می‌شود دارای مشخصات «شیخ قنبر علی صفرزاده» روحانی گمشده است مورد بررسی قرار گرفت و پس از تحقیقات وسیع مسلم شد که جنازه مذکور متعلق به قنبر علی صفرزاده نماینده مرحوم حجت‌الاسلام شمس‌آبادی در کار تقسیم شهریه طلاب علوم دینی بوده است»12
روزنامه اطلاعات مسئله به قتل رسیدن شیخ قنبر علی صفرزاده توسط گروه هدفی را منعکس می‌کند:
اصفهان- خبرنگار اطلاعات: همایون فال، بازپرس شعبه اول دادسرای اصفهان امروز نکات تازه‌ای از پرونده قتل حجت‌الاسلام شمس‌آبادی و تحقیقات انجام شده از متهمان پرونده را فاش کرده و گفت که شیخ قنبرعلی صفرزاده نماینده حجت‌الاسلام شمس‌آبادی نیز توسط گروه «هدفی»ها که از طرفداران کتاب «شهید جاوید» هستند کشته شده است.
مأموران ژاندارمری همراه با نماینده دادستان اصفهان در قهدریجان برای یافتن محل دفن جسد شیخ قنبرعلی، کنکاش می‌کنند.
همایون فال بازپرس شعبه اول دادسرای اصفهان در گفت وگویی با خبرنگار اطلاعات در اصفهان گفت:
شیخ قنبرعلی صفرزاده را گروه «هدفی‌ها» که از طرفداران کتاب «شهید جاوید» هستند کشته‌اند و جسد او را در گونی پیچیده و در یکی از چاه‌های اطراف قهدریجان انداخته‌اند، آنها پس از این جنایت روی چاه را با شن و سیمان پوشانده‌اند.
بازپرس، اعلام نکرد این موضوع در نتیجه اعتراف کدام یک از شانزده متهم پرونده قتل حجت‌الاسلام شمس‌آبادی فاش شده است.
شیخ قنبرعلی یکی از نمایندگان حجت‌الاسلام شمس‌آبادی بود و کار تقسیم شهریه طلاب علوم دینی در مدرسه «سجاد» از سوی مرحوم شمس‌آبادی به او واگذار شده بود.
این مرد روزی که به انتظار بازگشت همسرش از زیارت مشهد بود به وسیله گروه هدفی‌های قهدریجان ربوده شده و به قتل رسید، به طوری که هیچ‌گونه آثاری از وی باقی نمانده و همه تصور می‌کردند که او ناپدید شده است.
حتی تا امروز که ماجرای کشته شدن شیخ قنبرعلی به دست گروه «هدفی‌ها» از سوی بازپرس دادسرای اصفهان فاش شد مردم امیدوار بودند که او زنده است و زنده به زادگاهش- قهدریجان- و خانواده‌اش بازخواهد گشت.
زهتابیان دادستان شهرستان اصفهان و همایون فال بازپرس شعبه اول دادسرای این شهر در پی تحقیقات وسیع خود که به طور محرمانه در زندان انجام می‌شد از بعدازظهر دیروز تا سحرگاه امروز پنج بار به قهدریجان رفتند و بر کار مأموران که برای کشف جنازه شیخ قنبرعلی صفرزاده تلاش می‌کنند نظارت کردند. 13
روزنامه اطلاعات در تاریخ ششم خرداد ۱۳۵۵ شماره ۱۵۰۲۰ اعترافات قاتلین را اینچنین به اطلاع عموم می‌رساند:
حسین مرادی یکی از اعضای گروه «هدفی‌ها» دیروز به ۳ قتل اعتراف کرد و اظهار داشت: «من در قهدریجان با «محمود ایمانیان» که شغل وی زنبورداری است آشنا شدم و دوبار با «احمد شفیع‌زاده» از او عسل خریدم و بدین ترتیب با «محمود» دوست شدم: پس از چند بار ملاقات با «محمود» او به من پیشنهاد کرد که با ۲۰ هزار تومان پولی که در اختیارم خواهد گذارد اتومبیلی بخرم و بارکشی کنم. من نیز قبول کردم و در تماس‌های دیگر او گفت : حسین تو شیخ قنبرعلی صفرزاده را به قتل برسان! من با توجه به پولی که وی به من داده بود قبول کردم و موضوع را با «عباسعلی رحیمی» فرزند اسماعیل که دوست من بود در میان گذاشتم و او هم قبول کرد.»
حسین مرادی افزود:
« من و عباسعلی رحیمی دو بار به شهر آمدیم تا شیخ قنبرعلی صفرزاده را سوار اتومبیل کنیم و بین راه بکشیم اما پیدایش نکردیم تا آنکه روزی در خیابان «شاهپور» اصفهان نزدیک «جوی شاه» او را یافتیم، شیخ قنبرعلی قصد داشت به قهدریجان برود و ما با استفاده از فرصت به او تعارف کردیم تا سوار اتومبیل ما بشود و با هم به قهدریجان برویم او هم سوار شد. در بین راه من طنابی را که همراه داشتم به گردن او انداختم یک سر طناب را عباسعلی گرفت و آن قدر کشیدیم تا کشته شد.
وی اضافه کرد: جیب‌های مقتول را جستجو کردیم یک هزار و صد تومان پول نقد در جیب‌هایش بود که تقسیم کردیم و سپس جنازه او را داخل یک قنات متروکه انداختیم.»
اعتراف متهم دیگر
«عباسعلی رحیمی درباره اعمال خود گفت: من در یک خانه بنایی می‌کردم که مرادی پیش من آمد و مرا قانع کرد که با اتومبیل به سراغ قنبر علی صفرزاده برویم و پیدایش کنیم و بکشیم و همانگونه که خودش اعتراف کرد «صفرزاده» را کشتیم»14
روزنامه اطلاعات در دوشنبه دهم خرداد ۱۳۵۵ با چاپ دو عکس از چگونگی بیرون آوردن جسد مرحوم شیخ قنبر علی صفرزاده توسط مأمورین نوشت:
« حلقه‌های طناب 9 دور به گردن شیخ قنبرعلی پیچیده شده بود..»15

توضیحات سند:

1- پرونده مهدی هاشمی، ج 5، ص 95
2- پرونده مهدی هاشمی، ج 5، ص 127
3- پرونده شیخ قنبری علی صفرزاده در ساواک
4- نویسندۀ کتاب شهید جاوید، کتابی که مورد حمایت مهدی هاشمی بود و در تبلیغات خود به آن استناد و از آن ترویج می‌نمودند
5- پرونده شیخ قنبرعلی صفرزاده در ساواک پیوست شمارۀ (2)
6- پرونده 65 /45، ص 14، حسین مرادی 3 /3 /55
7- پرونده 65 /1، ج 1، 147(اظهارات حسین مرادی)
8- پرونده 65 /1 ص 18، اعترافات حسین مرادی به تاریخ 5 /3 /1355
9- پرونده عباسعلی رحیمی، اعترافات به تاریخ 3 /3 /1355 ص 1 و 2
10- پرونده شیخ قنبرعلی صفرزاده در ساواک
11- روزنامه اطلاعات، دوشنبه 30 فروردین 1355
12- روزنامه اطلاعات دوشنبه 30 فروردین 1355
13- روزنامه اطلاعات، چهارم خرداد 1355، شماره 15018 پیوست شمارۀ (3)
14- روزنامه اطلاعات، پنجشنبه ششم خرداد 1355، شماره 15020
15- روزنامه اطلاعات دوشنبه دهم خرداد 1355، پیوست شمارۀ (4)

منبع:

کتاب بن‌بست - جلد سوم / مهدی هاشمی مظهر خشونت صفحه 31
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.