صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 19 دی 1345


متن سند:

به : 316 از : 20 ه 3 شماره : 25145 /20 ه 3 در ساعت 1300 روز 14 /10 /45 پس از نماز ظهر و عصر در مسجد جامع ابتدا حاج مرتضی تجریشی نزد شیخ غلامحسین جعفری رفت و چند دقیقه باوی صحبت نمود و از مسجد خارج گردید سپس جعفری از جای خود بلند شد و پشت میکروفون قرار گرفت و گفت برای من پیغام داده اند که کمی کوتاه بیایم و چیزی نگویم.
اینکار را به طور خواهش از ما خواسته اند و شما می دانید که من از کسی ترسی ندارم و اگر بگویند نگو و حرف نزن باز هم حرف خود را می گویم ولی این مرتبه خواهش کرده اند که کوتاه بیایم خیلی خوب ما هم چیزی نمی گوییم از اول هم چیزی نمی گفتیم اینها می گویند چرا معاویه را لعنت می کنید و چرا از علی (ع) خوب می گویید.
پس معاویه را دعا کنیم و علی را لعنت نمائیم؟ آخر چرا ـ هر کس کاری کند عملش معلوم است معاویه آن جنایات را کرد و مردم او را لعنت می کنند و به وجود علی (ع) افتخار می نمایند.
حالا چون آقای نورانی را نگذاشته اند که به مسجد بیاید لذا از این به بعد این حاج آقا منبر می رود و سپس جعفری در حالی که جای خود می نشست خطاب به واعظ جدید گفت راستی من فراموش کردم شما به مامورین بگویید بروند و گزارش کنند که چون خواهش کرده بودید چیزی نگفتیم حالا که ما حرفی نزدیم.
شما هم اجازه دهید فردا آقای نورانی به منبر برود ما به او هم می گوییم که دیگر معاویه را لعنت نکند (جمعیت خندیدند) سپس آقای حاج نجات گوینده جدید سخنرانی خود را آغاز و پس از مقداری تجلیل از شیخ غلامحسین جعفری گفت من فقط قدری روضه می خوانم و اگر هم انتقادی بشود نظری در کار نیست ما از خدا می خواهیم که وجود پاک آقای جعفری را که جان خود را به کف گذاشته و در راه دین اسلام مبارزه می کنند از تمام گرفتاری ها و بلاها مصون بدارد سپس گفت نمونه چنین افرادی دو نفر داشتیم که واقعا مجاهد راه دین اسلام بودند یکی حضرت آیت اله فومنی1 و دیگری حاج شیخ حسین خندق آبادی2 که هر دو آنها در ایام ماه رمضان درگذشتند و چنان تشییع باشکوهی از آنها شد که واقعا قابل شان و مقام آنها بود اگر یک میلیون تومان پول خرج می کردند نمی توانستند چنین جمعیتی را به جایی بکشند نامبرده در خاتمه منبر خود گفت پروردگارا مراجع شیعه مخصوصا حضرت آیت اله العظمی را از تمام بلاها مصون بدار.
پاستور به عرض تیمسار ریاست ساواک برسد.
19 /10 /45

توضیحات سند:

1ـ آیت الله حاج شیخ جواد فومنی حائری در سال 1291 ه ش به دنیا آمد، دروس مقدماتی را نزد والد معظم خود مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد جعفر حائری معروف به «دشتی» که از علماء و مدرسین مشهور حوزه علمیه کربلا بود فرا گرفت و سپس به نجف اشرف مشرف شد و از محضر آیات عظام مرحوم حاج سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم آقا ضیاءالدین عراقی استفاده نمود و پس از نیل به درجه اجتهاد در سن 27 سالگی به تهران مراجعت کرد و به فعالیت های سیاسی فرهنگی مشغول شد که تشکیل هیأت اتحادیه دینی، احداث مسجد نو شماره 1 و 2، تأسیس اولین کودکستان تربیت دینی، تأسیس دبستان نو مخصوص دختران و پسران بطور مجزا و تأسیس شرکت تعاونی روزی دهشاهی از آن جمله است.
مرحوم حاج شیخ جواد فومنی در سال 1343 به رحمت ایزدی پیوست.
برای کسب آگاهی بیشتر در خصوص مبارزات و شخصیت ایشان به کتاب ستم ستیزان نستوه، جلد اول، انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی رجوع شود.
2ـ حجه الاسلام حاج شیخ محمد حسین خندق آبادی سومین فرزند حاج محمد خندق آبادی، از وعاظ نامور تهران، متولد 1338 ه ق در تهران.
وی پس از طی مدارج تحصیلی در حوزه علمیه قم به تهران مراجعت و در سنگر تبلیغ به فعالیت مشغول شد و بارها مورد تعقیب و اذیت ساواک قرار گرفته و بازداشت گردید.
وی یک بار مبتلا به سکته مغزی می شود و اطباء او را از منبر منع می کنند و او نمی پذیرد و می گوید آرزو دارم در سنگر نوکری امام حسین(ع) جان دهم و بالاخره نیز چنین شد وی در شب 21 ماه رمضان سال 1386 ه ق شب شهادت مولای متقیان هنگام قرآن به سر گرفتن در مسجد خندق آباد با اولین جمله مراسم احیاء (بکَ یا اللّه ) سکته کرد و از منبر به زیر افتاد و جان به جان آفرین تسلیم نمود.

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 140


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.