صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : حضور اشخاص در کاخ مجلس شورای ملی جهت جشن 14 مرداد

تاریخ سند: 18 مرداد 1341


موضوع : حضور اشخاص در کاخ مجلس شورای ملی جهت جشن 14 مرداد


متن سند:

شماره : 6820/ س ت در تکمیل صورت قبلی در مورد حضور عده ای در مراسم جشن مشروطیت (14 مرداد) در مجلس شورای ملی افراد زیر نیز در جشن حضور داشتند.
آقای خطاطان وزیر سابق گمرکات و انحصارات ـ آقایان پزشکی و آهورهوش بازرسان دولت در بانک رهنی ایران ـ آقای نقیب رئیس اداره قوانین مجلس شورای ملی ـ آقای ادموند پسر حکیم (رئیس شرکت آ.
حکیم و شرکاء که یکی از بزرگترین شرکتهای داروئی کشور است و آقای ادموند در محل پذیرائی کردیپلماتیک بود و با عده ای از آنها مشغول صحبت بود) ـ آقای فاضل سرجوئی مدیر کل ثبت اسناد و املاک (با آقای دهستانی مشغول مذاکره بود) ـ آقای باقرزاده، وکیل دادگستری و نماینده سابق مجلس شورای ملی ـ فضل اله منطقی رئیس دفاتر بازرگانان در اداره ثبت شرکتها و علائم تجارتی ـ خان ملک یزدی گوینده تلویزیون که اسمش در اطلاعیه قبلی ناقص بوده ـ دکتر علی آبادی و داماد ارباب جمشید که اسمش فراموش شده (بلند قد و دارای عینک است) ـ آقای خوش کیش رئیس بانک ملی ایران ـ آقای صفاکیش ـ مهندس کهکشان ـ مهندس معتمدی (رئیس اداره کل سازمان) ـ آقای میر هادی وکیل سابق مجلس.
ضمنا در اطلاعیه قبلی اسمی از آقای گودرزی برده شده بود که مشغول مذاکره با آقای احمد آرامش1 بوده این شخص مدتهای مدیدی پست های حساس از قبیل معاونت کل وصول و معاونت پیشکاری دارائی تهران را داشت و چون زبان انگلیسی را خوب می داند به صورت مترجم مستشاران آمریکائی شده بود آنها را راهنمائی می کرد و دستورات آنان را در امور وزارت دارائی به موقع اجرا می گذاشت و چنین وانمود می کرد که از طرفداران امریکا است ضمن تحقیقاتی که بعدا به عمل آمد معلوم شد که مشارالیه از بیست سال قبل با آقای سید ضیاءالدین طباطبائی2 رابطه حسنه دارد و در واقع آقای سید ضیاءالدین پارتی و نقطه اتکاء مشارالیه است مذاکره دیشب مشارالیه با آقای آرامش که به طور خصوصی در محوطه کردیپلماتیک انجام می شد از نظر روابط مشارالیه با آقای سید ضیاءالدین مورد توجه است.
تعداد زیادی از کارتهای دعوت به دوستان نزدیک و آشنایان و اقوام آقای سردار فاخر فرستاده شده است که آنان با خانمهایشان در جشن شرکت کرده بودند کما اینکه آقای احمد محصلی ناظر هزینه ...
.
از دوستان نزدیک سردار فاخر است که با خانمشان در جشن شرکت کرده بودند.
عده زیادی از نمایندگان و سناتورها که در تهران نیستند نتوانسته بودند در جشن حاضر گردند.
طبق اظهار آقای بهروز (کارپرداز) اعتبار هزینه جشن مجلس چهل هزار تومان است و امسال کمتر از بیست هزار تومان در حدود هیجده هزار تومان خرج کرده است و میوه ها را از آقای دهستانی نماینده سابق مجلس که دارای املاک و باغ است خریده اند سال گذشته هم از وی خریده بودند.
ضمنا کارت دعوت به جمعیت نیروی ملی (ضرغام) فرستاده بودند زیرا عده ای از اعضاء جمعیت مزبور در جشن شرکت داشتند.

توضیحات سند:

1ـ احمد آرامش فرزند محمدعلی در سال 1287 شمسی در یزد به دنیا آمد.
نام خانوادگی وی، شعله اشتری بود که بعدها آن را به آرامش تغییر داد.
در برخی مدارک تاریخ تولد وی 1283 ذکر شده است.
پس از گذراندن مقدمات، در سال 1306 به استخدام اداره فرهنگ یزد درآمد و به شغل معلمی مشغول گردید.
در سال 1310 به تهران آمد و در وزارت راه ـ سازمان راه آهن و اداره محاسبات اداره طرق و شوارع ـ شروع به کار کرد.
او که در حین اشتغال در کالج آمریکائی تهران به ادامه تحصیل پرداخته بود، در سال 1314 دیپلم گرفت و بعدها موفق به دریافت لیسانس اقتصاد سیاسی از مدرسه سیاسی شد.
و در این دوران، به انتشار دو کتاب، حاوی اسناد خرابکاری حزب توده دست زد.
وی در سال 1318 به وزارت دارایی منتقل شد و پس از چندی به وزارت پیشه و هنر رفت و در آنجا تا مقام مدیرکلی و معاونت وزارتخانه ارتقاء یافت.
احمد آرامش که در راه اندازی حزب دموکرات قوام السلطنه، نقش مؤثری داشت و مدتی دبیرکل آن حزب بود، در کابینه او به وزارت کار و تبلیغات رسید و با اخذ امتیاز روزنامه دیپلمات در سال 1325، از این روزنامه به عنوان ارگان حزب دموکرات، استفاده می کرد.
با سقوط کابینه قوام السلطنه، او تا سال 1328 به مشاغل آزاد و انتشار دیپلمات مشغول بود.
تا اینکه در این سال به همکاری با هیئت مستشاری وزارت کار، دعوت شد و به عنوان ناظر سازمان برنامه، انتخاب گردید و در عین حال مشاورت وزارت کار را نیز به عهده داشت.
وی که از شخصیت های مرموز تاریخ ایران به شمار می رود، در سال 1334 با همکاری افرادی چون، دکتر اسدی و دکتر نیاکی گروه ترقیخواهان ایران را شکل داد.
در این سمت با ابوالحسن ابتهاج به مخالفت برخاست و ضمن نوشتن کتابی تحت عنوان «چه سرهایی که بر سر نفت رفت» در سال 1336 به اجبار از وزارت کار کنار گذاشته شد.
وی در سال های 8 ـ 1337، انتشار مقالاتی تحت عنوان «چهارراه خاورمیانه» را شروع کرد و با مخالفت شدید سفارت آمریکا در تهران مواجه گردید.
او که در سال 1338 از خدمت دولت مستعفی گردیده بود، در سال 1339 بنابر ارتباط سببی که با شریف امامی داشت ـ همسر آرامش، خواهر شریف امامی بودـ در کابینه وی به عنوان وزیر مشاور و قائم مقام نخست وزیر در سازمان برنامه، منصوب گردید.
احمد آرامش که با سقوط کابینه شریف امامی، از کار برکنار شده بود و در پرونده خود سابقه رهبری جوانان حزب دموکرات ایران، دبیرکلی آن حزب، ریاست انجمن روزنامه نگاران و رهبری گروه ترقیخواهان را داشت، به تشکیل حزبی تحت عنوان «حزب جمهوری خواهان» دست زد و مکاتباتی را با سران کشور آمریکا شروع کرد که از جمله آن، نامه ای بود که خطاب به جانسون نوشت و در آن به انتقاد شدید از منصور، حزب ایران نوین و هویدا پرداخت و به همین مناسبت در سال 1344 دستگیر و به ده سال حبس محکوم شد که البته این مدت به 6 سال تقلیل یافت و وی در سال 1350 از زندان آزاد گردید.
او که قبل از این زندان طویل المدت، چند بار دیگر نیز برای مدت های کوتاهی دستگیر شده بود، پرده از چهره مرموز خود را در بازجویی مورخه 31 /1 /42، چنین برگرفت : «برای اولین بار است که فاش می کنم طرح کودتا علیه حکومت مصدق در منزل من صورت پذیرفت به این معنی که 3 نفر سرهنگ آمریکایی وابسته به «سیا» در اوایل تیر ماه 32 به تهران آمدند و چندین بار در منزل من جمع شده و نقشه کار را پی ریزی کردیم.
در ابتدا قرار بود کودتا در 25 /5 /32 انجام گیرد ولی موفق نشدیم و بالاخره در 28 مرداد ماه به نتیجه مطلوب رسید.
فلسفه اقدام ساقط کردن حکومت مصدق آن بود که می ترسیدم دکتر مصدق کریسنکی ایران بشود.
همین که کار کودتا خاتمه یافت و شاه به وطن بازگشت من فراموش شدم و خدمات من به حساب لیاقت خودشان عنوان شد.
» احمد آرامش پس از آزادی از زندان، شرح حالی از چگونگی و علت دستگیری خود، به همراه سختی ها و مرارت های داخل زندان و شکنجه های صورت گرفته را تحت عنوان «یادداشت های زندان» منتشر کرد.
وی در 24 مهر ماه 1352 در پارک لاله تهران به دست افراد ناشناسی کشته شد که برخی معتقدند این قتل به دست مأموران ساواک صورت گرفته است.
2ـ سید ضیاءالدین طباطبایی فرزند سید علی یزدی بسال 1270 شمسی در شیراز متولد شد.
در سن دو سالگی بهمراه پدرش از شیراز به تبریز رفت و تا سن 12 سالگی در آن شهر اقامت داشت.
پس از مدتی اقامت در تهران در سال 1324 قمری در سن 15 سالگی به شیراز بازگشت.
در شیراز بود که گاهی با همان سن (15 سالگی) مقالاتی می نوشت و بعد روزنامه ای به نام ندای اسلام را منتشر کرد.
پس از چندی به تهران آمد و روزنامه رعد را در سال 1293 ش در سن 23 سالگی منتشر نمود.
پس از توقیف رعد چون امتیاز روزنامه برق را داشت، آن را منتشر کرد و بعد که روزنامه رعد از توقیف در آمد همان رعد را انتشار داد.
وی خود را در زمره هواخواهان انگلیس قلمداد کرد و بطور ثابت تا آخر عمر در هواخواهی انگلستان باقی و برقرار ماند و از این راه به موفقیتهای شایانی نایل گردید تا بجائیکه در کودتای 1299 ش در سن 30 سالگی به مساعی «مسترهاوارد» او را به نخست وزیری رسانیده و مقام اعلایی به وی ارزانی داشتند.
در سال 1298 ش (1337 ق) به ریاست هیأتی برای مذاکره با حکومت قفقاز روانه آن دیار شد.
پس از عزل از نخست وزیری به اروپا رفت و پس از چندی در فلسطین اقامت گزید و تا شهریور 1320 ش در خارج از ایران می زیست.
چون اوضاع مملکت پس از شهریور به کلی تغییر کرد وضع دیگری به خود گرفت از این جهت پس از سر و سامان دادن به کارهای خویش در شهریور 1322 ش به تهران بازگشت و پس از ورود مشغول به حزب بازی و حزب درست کردن گردید و حزب اراده ملی را تشکیل داد.
در دوره چهاردهم برحسب سفارش مقامات ذی نفوذ از یزد نماینده مجلس شورای ملی شد.
وی در اول فروردین 1325 ش بدستور احمد قوام (قوام السلطنه) توقیف و چند روزی در شهربانی زندانی گردید.
سرانجام در شهریور 1348 ش در سن 80 سالگی به سکته قلبی در تهران در گذشت و در حضرت عبدالعظیم (مرقد مطهر) در مقبره ناصرالدین شاه به خاک سپرده شد.
می گفتند پس از مرگ حدود صد میلیون تومان دارایی از وی باقیمانده است.

منبع:

کتاب کابینه حسنعلی منصور به روایت اسناد ساواک - جلد سوم صفحه 221

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.