صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع : سخنرانی شیخ غلامحسین جعفری در مسجد جامع

تاریخ سند: 14 دی 1345


موضوع : سخنرانی شیخ غلامحسین جعفری در مسجد جامع


متن سند:

به : 316 از : 20 ه 3 شماره : 25067 /20 ه 3 در ساعت 1300 روز 12 /10 /45 بعد از اتمام نماز ظهر و عصر شیخ غلامحسین جعفری در حضور عده ای در حدود 300 نفر روی اولین پله منبر نشسته و گفت چون امروز آقای نورانی کسالت داشته اند به من تلفن زدند که به مسجد نخواهند آمد اکنون که ایشان نیامده خود من قدری مزاحم می شوم.
1 وضع ما شیعه ها طوری شده که فقط نامی از مسلمانی و شیعه بر خود گذاشته ایم بعضی ها کلمه شیعه را دکان خود کرده و برای درآمد خود می گویند ما شیعه هستیم ما نباید این طور باشیم مسلمانی از خود گذشتگی و فداکاری می خواهد فقط نام خالی به درد نمی خورد مسلمانان فقط بلدند مقلد و پیرو خارجی ها باشند خیال نکنید که از آیت اله خمینی (صلوات جمعیت) و آیت اله حکیم و خوئی و شیرازی تقلید می نمایند بلکه اگر دیدند یک مومن گول خورده به دیدن فیلم خانه خدا رفته است آنها هم می روند و تقلید چی خوبی می باشند.
نام این چهار بزرگوار برده شد نمی دانم چرا من به این چهار سید بزرگوار این همه ارادت پیدا کرده ام واقعا که این چهار نفر نواب امام زمان می باشند و باید از آنها تقلید نمود خداوند سایه بلندپایه شان را بر سر ما مستدام بدارد.
آخر چرا وضع را اینطور کرده اند و نمی گذارند کسی حرف بزند مرتبا می گویند آزادی درست است آزادی هست ولی برای سازمان زنان نه برای ما آخر چرا قانون قرآن را عوض می کنند؟ قرآن گفته است مرد دو برابر زن ارث می برد آنها که قرآن را عوض کرده اند غلط کرده اند که چنین کاری نموده اند مگر قرآن هم شوخی است که قانون آن را عوض کنند به خدا تمام بدبختی ما از این زنان است آن وقت دم از مساوات می زنند و می گویند آزادی زن این وضع زنان را هر کسی در خیابان ها ببیند اگر پیرمرد 70 ساله هم باشد تحریک می شود باور کنید اگر من کاره ای شوم می دیدید که با این وضع زنان چکار می کردم سپس گفت می خواهم قدری روضه بخوانم.
ای حضرت علی ای شاه مردان که شهید شدی با رفتن تو آزادی از دست رفت با رفتن تو عدالت نابود شد و اکنون هم که فرزند رشیدت پرچم اسلام را به دست گرفته و در مقابل ظلم ایستادگی می کند چه گرفتاری برای او و ما درست کرده اند هر چند که من دلم نمی خواهد به ایران برگردد و همانجا در جوار مبارکت باشد بهتر است.
هنگام دعا اظهار داشت پروردگارا این چهار نواب امام زمان آقایان خمینی ـ حکیم ـ خوئی و شاهرودی را که در نجف هستند یاری کن.
دشمنان اسلام را اگر قابل هدایت نیستند نابود کن و از مردم خواست که در این گونه موارد شعار ندهند و صلوات نفرستند.
جعفری ضمن صحبت های خود گفت شب نوزدهم که بیش از چند نفر به مسجد نیامده بودند چند پاسبان فرستاده بودند که به بیند چه خبر است و چون کسی نبود ما هم با پاسبان ها احیاء گرفتیم و گفتیم شاید دعای این پاسبان ها تاثیر کند در این موقع مردم خندیدند.
پاستور14 /10

توضیحات سند:

1ـ این خبر توسط دو تن دیگر از منابع ساواک نیز گزارش شده که به شرح ذیل است: به: 316 تاریخ : 13 /10 /45 از: 20ه3شماره: 25050 /20ه 3 موضوع : شیخ غلامحسین جعفری در ساعت 1300 روز 12 /10 /45 چون شیخ نورانی نیامده بود شیخ غلامحسین جعفری میکروفون را در جلو خود قرار داد و بعد از اشاره کردن به حالات بنی اسرائیل و فرعون اظهار داشت بر اثر کارهای بد، خداوند ظالم را بر ما مسلط می نماید چنانچه کرده است بعد به تساوی حقوق زنان اشاره کرد و گفت غلط می کند کسی در این مملکت بگوید زن و مرد مساوی حقوق هستند تمام اینها مخالف با قرآن است باید مردم قیام کنند و امر به معروف نمایند و از حق خود دفاع کنند چقدر ما توسری خور باشیم و چقدر ظلم بما بکنند امام زمان بداد ما برس بعد اضافه نمود امروز امیرالمومنین ضربت خورد فرزند برومندش با شهامتش نیز در نجف است در ایران نگذاشتند بماند ولی افتخار دارد که در نجف است و افزود من به چهار نایب خاص امام زمان دعا می کنم شما آمین بگویید بعد آیت اله حکیم و آیت اله شاهرودی و خمینی را دعا کرد وقتی اسم خمینی را ذکر کرد مردم صلوات فرستادند جعفری خطاب به مردم گفت حق ندارید شعار بدهید آرام باشید با گریه و عصبانیت شروع به خواندن بقیه دعا نمود.
کوهک بایگانی شود.
20 ه 3 به : 316تاریخ : 14 /10 /45 از: 20ه3شماره: 25061 /20ه 3 موضوع : شیخ غلامحسین جعفری در ساعت 1310 روز 12 /10 /45 شیخ غلامحسین جعفری پس از خواندن نماز ظهر روی پله اول منبر نشست و گفت تلفنی به من اطلاع دادند که آقای نورانی تب کرده و کسالت دارد و من هم کمرم درد می کند و به خاطر شما آمدم بعد اظهار داشت شیعه سه قسم هستند یک عده برای دنیا.
یک عده از ترس و یک عده واقعا شیعه هستند که از حریم مقدس دین و قرآن دفاع می کنند و در راه دین و قرآن شهید می شوند بعضی از رفقا به من می گویند صحبت نکنم آخر چرا مگر من چه می گویم و در ثانی من مسلمان هستم وظیفه دارم که از دینم دفاع کنم تا آنجا که قدرت دارم آخر خودشان می گویند آزادی ما هم از این آزادی باید بهره برداری کنیم سازمان زنان درست می کنند و تساوی برقرار می کنند غلط کردی تساوی زن و مرد درست می کنی می خواهی در مقابل دین ما دین دیگری درست کنید بعد اسم خمینی را ذکر کرد و مردم صلوات فرستادند و گفت ای علی فرزندت برای دین پیغمبر قیام کرد و حالا در نزد تو است تو او را سلامت و موفق بدار در این موقع مردم آمین گفتند ناطق یک جلد کتاب در دست داشت و از روی آن می خواند و گفت دارم حدیث می خوانم خلاصه مطالب کتاب این بود اگر در زمان شما دین در خطر افتاد و شما برای حفظ دین دفاع نکردید خداوند شما را به بلا مبتلا و یا کسی را بر سر شما می گمارد که دین ندارد و یا متظاهر است و ظالم مثل حالا.
بعد نامبرده درباره حضرت علی صحبت کرد و گفت اگر امشب شما بیایید من هم می آیم و احیاء می گیریم چون شب نوزدهم آمدم دیدم کسی نیست مگر این آقایان مامورین (رو کرد به پاسبان ها) من با این رفیق هستم و می خواستم با اینها دعا کنم شاید مستجاب شود (مردم خندیدند) بعد درباره چهار نفر که در نجف هستند صحبت کرد به محض آوردن اسم خمینی مردم صلوات فرستادند بعد اضافه نمود من می خواهم دعا کنم که در آنجا سلامت باشند تا شیعیان در رفاه و آسایش به سر برند چون این چهار نفر بزرگوار سادات هستند و نواب اربع لقب دارند در خاتمه گفت خدایا به حق خمسه طیبه آیت اله خمینی و سایرین را حفظ کن.
کوهک 14 /10

منبع:

کتاب آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 123


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.