صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از : محمدصادق اسلامی

تاریخ سند: 13 اسفند 1343


بازجوئی از : محمدصادق اسلامی


متن سند:

س ـ هویت خود را بیان کنید.
ج ـ محمدصادق اسلامی ــ شماره شناسنامه 152 ــ بخش 8 ط ــ ساکن خیابان اتابک ــ کوچه رفیعی پلاک 6 ــ شغل واسطه حبوبات است.
محمدصادق اسلامی س ـ درباره هیئت مؤتلفه اسلامی1 چه می دانید؟ به طور کامل شرح دهید که این هیئت اولین بار در چه تاریخی و در کجا تشکیل شد هدف از تشکیل چه بود.
چه شخصی و یا دسته ای پیشنهاد ائتلاف کردند.
چه کسانی در هیئت مؤتلفه شرکت داشته ؟ ج ـ آنچه که به خاطر دارم جهت تبلیغ دین مبین اسلام چند نفر از مسلمانها تصمیم گرفتند در تحقیق و تبلیغ دین به طرز صحیح با یکدیگر تشریک مساعی کنند و برای آن منظور اساسنامه و مرامنامه ای که شامل یک مقدمه و سه ماده مرامنامه و طرز کار بود تهیه کردند که تقریبا قریب به این مضامین بود 1ـ بهتر شناختن قوانین مقدس اسلام 2ـ بهتر شناساندن قوانین مقدس اسلام به جهانیان 3ـ بهتر عمل کردن به دستورات دین مبین اسلام.
بعد قرار بر این شد که از هر هیئتی دو نفر در سازمان مرکزی و یک نفر در سازمان مالی و یک نفر در سازمان تبلیغات و انتشارات شرکت کند.
و هر دسته کوشش کند از کمکهای دوستان و آشنایان خود استفاده کند و وظیفه خود بداند هرگونه خدمت لازمی را انجام دهد.
این هیئت که البته تازه تاسیس شده و کارهای مقدماتی خویش را انجام می داده است برای اجرای مواد مرامنامه خود که اولین و مهمترین ماده آن بهتر شناختن اسلام بوده است اولین قدم خویش را در اصلاح عقیده به اصول دین اسلام برداشت و شاید حدود یک سال پیش این هیئت تشکیل گردید و احتمالاً در مسجد امین الدوله واقع در کوچه قریبان و هدف آنهم چنانچه ذکر شد فقط و فقط تبلیغ دین مبین اسلام بوده است.
بنده، و آقای مدرسی، آقای لاجوردی،2 آقای صادق امانی، آقای میرفندرسکی، آقای خلیلی، آقای بهادران، آقایان شفیق، عسگری، [حبیب اللّه عسگراولادی] توکلی، عراقی، رحمانی و حبیب اللّه الهیان در جلسات اولیه شرکت داشتیم ولی اغلب وظائف به یکدیگر محول می گردید به طوری که آقایان صادق امانی و عراقی از شرکت در جلسه عذر خواسته شرکت نکردند.
چهار نفر عبارت بودند از بنده، مدرسی، لاجوردی و امانی (که بعدها شرکت نکردم) محمدصادق اسلامی س ـ نمودار کامل هیئت مؤتلفه اسلامی و اسامی افراد هر گروه را به طور کامل بنویسید3 هیأت مؤسس (که بعدا سازمان مرکزی گردید) حبیب الهیان ـ خلیلی بهادران ـ میرفندرسکی شفیق ـ توکلی عراقی ـ عسگری مدرسی ـ لاجوردی ـ اسلامی ـ صادق امانی رحمانی ـ عبداله مهدیان ـ رضا خاکسار ـ جعفر نمودار هیئت که برای تبلیغ اسلام تشکیل گردیده بود س ـ برابر اساسنامه هیئت مؤتلفه به استثنای سازمان مرکزی سازمانهای دیگری نیز وجود داشته است ابتدا نمودار هر یک را بکشید و سپس به طور کامل شرح دهید.
هیأت سازمان مرکزی 12 نفری سازمان مالی رحمانی ـ حبیب الهیان ـ شفیق سازمان مرکزی تصمیمات صادق امانی ـ اسداله لاجوردی عسگری ـ عراقی ـ میر فندرسکی بهادران سازمان تبلیغات اسلامی ـ خلیلی ـ توکلی نمودار خط اینجانب است.
اسلامی در همان ابتدای کار سازمان مرکزی تصمیمات تقاضا کرد در کلیه کارها دوازده نفر شرکت کنند و لذا این ترتیب بهم خورد و فقط امور مالی کماکان توسط آن سه نفر انجام می شده است و در عین حال مسئولین مالی در کارهای دیگر هم شرکت می کردند بنابراین به ترتیب تقسیم بندی اساسنامه عمل نشده است.
محمدصادق اسلامی س ـ افراد عضو سازمان مالی هر کدام چه مسئولیتی داشتند و چه وظایفی را انجام می دادند ؟ ج ـ وجوه دریافتی توسط آقایان رحمانی و حبیب اللهیان و شفیق4 در نزد آقای شفیق جمع آوری می شد.
در حقیقت هر سه نفر وصول می کرده اند ولی صندوقدار آقای شفیق بوده است و مخارج پس از تصویب دوازده نفر توسط آقای شفیق پرداخت می شده است.
محمدصادق اسلامی س ـ از افراد عضو سازمان تبلیغات و ارتباطات هیئت مؤتلفه اسلامی که در بالا ذکر گردید (یعنی اسلامی ـ خلیلی ـ توکلی) هر کدام چه وظایفی را انجام می دادند و آیا شخص دیگری هم از بدو تأسیس تاکنون در سازمان تبلیغات عضویت داشته و فعالیت می کرده است؟ یا خیر، اگر عضویت داشته اسم و مشخصات و مسئولیت و وظایف او را بطور کامل بنویسید.
ج ـ چنانچه قبلاً ذکر گردید چون به تقسیم بندی اساسنامه عمل نشد قهرا امور مربوط به سازمان مذکور توسط افراد متعددی انجام می گرفت که توانایی آن را داشتند و خلاصه قبول می کردند که انجام دهند.
چنانچه آقای عسگری و آقای لاجوردی نیز در این کارها شرکت می کردند محمدصادق اسلامی س ـ از افراد عضو سازمان تبلیغات و یا سایر اشخاص عضو هیئت 12 نفری چه کسانی با قم ارتباط داشتند ـ نحوه ارتباط آنها چگونه بود و با چه شخصی تماس می گرفتند؟ و درباره چه مطالبی مذاکره می کردند؟ با ذکر تاریخ هر یک از تماس ها و ملاقات ها.
ج ـ چنانچه قبلاً ذکر شد شخص معینی برای ارتباط با قم نبوده و داوطلبانه انجام می شده ولی معمولاً بیشتر آقای عسگری ارتباط داشته اند و مراجعات هم عموما برای کسب اجازه و تکلیف بوده که با آقایان مراجع قم حضرت آیت الله خمینی ـ حضرت آیت الله شریعتمداری و حضرت آیت الله نجفی ـ و حضرت آیت الله گلپایگانی5 مراجعه می شده است و مطالب آنهم فقط مسائل شرعی بوده و احیانا اخبار مجالس تهران و کیفیت آن به اطلاع آقایان مراجع مذکور می رسیده است س ـ درباره چاپ اعلامیه و نشریات چه فردی مامور ملاقات با روحانیون بوده و با کدامیک از روحانیون تماس می گرفته است؟ ج ـ معمولاً نماینده ای که به قم می رفت و همانطور که ذکر شد اغلب آقای عسگری بود اعلامیه های چاپ شده را هم با خود می آورد.
و البته ابتدا با آقای خمینی تماس می گرفته اند (نه همیشه) و بعد آقای شریعتمداری و بعد آقای نجفی و بعد آقای گلپایگانی س ـ آیا نماینده که برای ملاقات و تماس با روحانیون به قم اعزام می شد با نظر سازمان مرکزی بود یا خودسرانه اقدام به رفتن قم می کرد؟ در صورتی که با نظر سازمان مرکزی بود نحوه کار چگونه بوده است؟ و درباره اعلامیه ای که از قم آوردید چه کسی اعلامیه را آورد و چه تعداد بود؟ در کجا پخش کردید؟ به کدامیک از شهرستانها فرستادید؟ مامور پخش اعلامیه چه افرادی بودند؟ و اعلامیه هایی که در تهران چاپ می شد با نظر کی بود و در کدام چاپخانه چاپ می کردید؟ به چه تعداد؟ مخارج را چه کسی می پرداخت و پول آن را از چه راهی تامین می کردید؟ ج ـ اکثرا افرادی که به قم می رفتند با نظر سازمان می رفته اند ولی بسیار هم اتفاق می افتاد که آقای عسگری6 برای کار شخصی مراجعه کرده بودند و ضمنا مطلبی هم می پرسیدند و یا آقایان مراجع به ایشان می فرموده اند و آنها آن مطلب را به اطلاع ما می رساندند.
و اعلامیه هایی که از قم آورده شده تا آنجا که من بخاطر دارم آقای عسگری می آورده اند و اگر هم کسانی با ایشان مشارکت داشتند ما جزئیات امر را نمی پرسیدیم و تعداد آنها هم متفاوت بوده است، و بیشتر اوقات یعنی بعضی از اوقات هم اعلامیه ها توسط یک نفر فرستاده نمی شد بلکه بیشتر علاقمندانی که مراجعه می کردند دریافت می کردند چنانچه یکی از اعلامیه ها را وقتی بنده به منزل ایشان رفتم تعداد ده پانزده نسخه به من دادند و گفتند بقیه را دسته دسته برده اند.
و در مورد پخش هم نحوه کار متفاوت بوده است بعضی امکانات کمتر و بعضی بیشتر داشته اند و ما در جزئیات امر دخالت نمی کردیم و در مورد آنها که در تهران انجام شده تا آنجا که بنده بخاطر دارم یکی دو مورد بیشتر نبوده که یکی از آنها توسط بنده و بعد آقای احمد نیک بین مرحوم بوده و در هر مورد هم که پول لازم می شد سازمان مرکزی تصویب می کرد و آقای شفیق می پرداخت.
محمدصادق اسلامی س ـ اعلامیه هایی که در تهران چاپ کردید در کدام چاپخانه چاپ شد؟ مامور اجرایی این کار کی بود؟ چه اعلامیه هایی را در تهران چاپ کردید و به چه تعداد و درآمد مالی سازمان شما چه مبلغی بوده است و چه مبلغی برای چاپ اعلامیه دادید؟ ضمنا در بالا سؤال شد که اعلامیه ها را به کدامیک از شهرستانها می فرستادید؟ بطور واضح و صریح جواب دهید.
ج ـ از کلیه اعلامیه هایی که در تهران چاپ می شد بنده اطلاع صحیح ندارم فقط یکی دوتای آنها را می دانم که یکی اعلامیه حضرت آیت الله خوئی بود که مرحوم احمد نیک بین شخصا خود اقدام کرد و یکی هم من به ایشان دادم که درست یادم نیست کدام اعلامیه بوده ولی احتمالاً اعلامیه ای بود که آقای آیت الله خمینی پس از جریانات دو سال پیش به عنوان تشکر از مردم تهران دادند7 و تنها جمله ای که از آن بخاطرم هست شکراللّه سعیکم آن اعلامیه است که من هم توسط چاپخانه ای که نیک بین می شناخت (و هر چه هم اصرار کردم به من نشان نداد) چاپ کردیم و روی همین جریان بنده از ایشان دلگیر شدم، تعداد آن هم احتمالاً بیست الی سی هزار بود و مبلغ آن هم کاملاً بخاطرم نیست شاید حدود هزار تومان می شد فرستادن اعلامیه به شهرستانها هم خیلی دقیق نبود چون بازاریها در هنگام فرستادن جنس به شهرستان در صندوق اجناس می گذاشتند و می فرستادند، درآمد سازمان مالی هم یکسان نبوده است چون بستگی به پیدا کردن اشخاص خیر داشت که گاهی بیشتر و گاهی بسیار کم بوده است و در هر سال چون بیلان ماهیانه نداشتند میزان معینی را نمی توان برای آن ذکر کرد فقط هر وقت خرجی پیش آمد می کرد میزان موجودی صندوق سئوال می شد و در صورت وجود موجودی اقدام می گردید.
محمدصادق اسلامی س ـ کدامیک از بازاریها اعلامیه را در صندوق جا می دادند و به شهرستانها می فرستادند؟ با مشخصات کامل دقیق بنویسید.
ج ـ هر وقت ما سؤال می کردیم که آیا اعلامیه به شهرستان می رسد یا خیر رفقا می گفتند این عمل به طور طبیعی انجام می گیرد و همراه اجناس به شهرستان می رسد.
محمدصادق اسلامی س ـ از چه کسی می پرسیدید که اعلامیه ها را به چه وسیله و به کدام یک از شهرستانها می فرستادند؟ ج ـ وقتی این سؤال در جلسه می شد یکی از آقایان و احتمالاً آقای عسگری بوده است که چنین جوابی می دادند؟ محمدصادق اسلامی س ـ نمودار کامل سازمان مرکزی هیئت مؤتلفه را قبل از واقعه ترور و بعد از آن بطور کامل و مشروح بنویسید و توضیح دهید که چرا سازمان از 12 نفر به 6 نفر تبدیل شد و در آن هنگام چه شخصی رابط با قم بوده و با کدامیک از روحانیون در درجه اول یعنی قبل و بعد از واقعه ترور تماس کلی و دائمی داشته اید و در حقیقت از رهبری و مشاورت و راهنمائی او استفاده می کردید؟ ج ـ ابتدا باید توضیح عرض کنم که اکثر رفقا مایل به داشتن اسم مشخص و معینی نبودند زیرا معتقد بودند کاری که برای خدا انجام شود احتیاج به تظاهر ندارد و لذا هرگز نام مؤتلفه پذیرفته نشده است.
و اما افراد هیئت مرکزی چون مقید به ترتیب اساسنامه نبود به سیزده نفر هم رسید یعنی آقای مدرسی اضافه شدند ولی بعدا آقای بهادران به مسافرت رفتند و آقای عراقی و امانی هم حدود یک ماه پس از تبعید آیت الله خمینی اظهار دلسردی می کردند و در جلسات به طور مرتب حاضر نمی شدند تا اینکه به کلی شرکت در جلسه را ترک کردند و بنابراین [قبل از] پیش آمد جریان ترور تعداد افراد جلسه بین 8 تا 12 نفر متغیر بود و پس از این پیشآمد و گرفتاری آقایان لاجوردی و مدرسی و عسگری ناچار تعداد به شش نفر تقلیل یافت.
محمدصادق اسلامی قبل از ترور }توکلی، شفیق، امانی، لاجوردی، رحمانی مدرسی، بهادران، میرفندرسکی، خلیلی، حبیب الهیان، عراقی، عسگری حبیب الهیان، توکلی، شفیق، اسلامی لاجوردی، رحمانی، مدرسی، بهادران، میرفندرسکی، خلیلی، عسگری بعد از ترور } توکلی، شفیق، اسلامی، مهدیان، میرفندرسکی، خلیلی غایب که یک بار آن فقط بهادران شرکت کرده که مورد اعتراض آقای توکلی واقع شد.
س ـ اظهارات خودتان را چگونه گواهی می کنید.
ج ـ خودم نوشتم و امضا کردم.
محمدصادق اسلامی

توضیحات سند:

1ـ هیئت های مؤتلفه اسلامی : مؤتلفه اسلامی از ائتلاف سه هیئت با یکدیگر در سال 42 پدید آمد.
قبلاً در آغاز انقلاب اسلامی ایران در جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی و قضایای رفراندم قلابی شاه در 6 بهمن 41 این افراد به صورت پراکنده و تحت رهبری امام خمینی به فعالیت پرداختند و بالاخره امام امت در اوایل سال 42 آنها را در قم با یکدیگر آشنا و مرتبط ساخت و از این ارتباط جمعیت های مؤتلفه اسلامی به وجود آمد.
مسئولان سازمان مرکزی این جمعیت ها عبارت بودند از : شیهد حاج صادق امانی، شهید محمدصادق اسلامی، شهید حاج مهدی عراقی، حبیب اله عسگراولادی، حاج مهدی شفیق، شهید سید اسداللّه لاجوردی و تعدادی دیگر که همگی از کسبه و تجار متدین بازار تهران بودند.
مؤتلفه اسلامی دارای یک شورای روحانیت بود مرکب از استاد شهید مطهری و شهید دکتر بهشتی، حجه الاسلام انواری، شهید دکتر باهنر و حجه الاسلام هاشمی رفسنجانی که نظارت بر اعمال و رفتار و خط مشی آن را داشتند.
این افراد با پیشنهاد مؤتلفه اسلامی و تایید امام امت انتخاب شده بودند.
مؤتلفه ضمن چاپ و پخش اعلامیه های مراجع و علما و ترتیب تظاهرات و راهپیماییها و مجالس سخنرانی به صورت پراکنده، فعالیت مؤثر در 15 خرداد سال 42، برگزاری مراسم هفت و چهلم و بزرگداشتهای 15 خرداد، فعالیت در جهت برگزاری باشکوه استقبال از امام در مراجعت به قم در سال 43، در تشکیل اولین جناح مسلح برای جهاد مسلحانه، اعدام انقلابی حسنعلی منصور و...
فعالیت داشت.
در سال 43 با اعدام انقلابی منصور خائن، رهبران دو جناح سیاسی و نظامی مؤتلفه دستگیر شدند و به اعدام و زندانهای طولانی و کوتاه محکوم گردیدند.
این دستگیری و نیز تبعید امام و مسافرت شهید دکتر بهشتی به اروپا و ضرورت مخفی کاری بیشتر و تبدیل شیوه غالب مبارزه عمومی و همه جانبه به مبارزه مسلحانه، مؤتلفه را دچار رکود کرد و هر چند فعالیت های آن تا سال 49 ادامه یافت اما آن گسترش و عظمت قبلی را نداشت.
از سال 49 عناصر اصلی این جمعیت به همکاری صمیمانه با سازمان مجاهدین خلق پرداختند و دیگر به نام مؤتلفه اسلامی فعالیت چندانی انجام ندادند.
در جریان ارتداد مجاهدین خلق دوباره عناصر اصلی مؤتلفه به همراهی عده ای دیگر از مبارزین متدین به فعالیت پرداختند.
بدون اینکه نامی برخود بگذارند و فقط در پایین اکثر اعلامیه هایی که پخش می کردند می نوشتند : «برقرار باد حکومت عدل اسلامی» پس از پیروزی انقلاب، این عناصر در حزب جمهوری اسلامی به فعالیت پرداختند.
در سالهای اخیر مؤتلفه اسلامی به عنوان یک گروه سیاسی با انتشار نشریه «شما» در صحنه سیاسی کشور به فعالیت های خود ادامه می دهد.
ر.ک : هیئتهای مؤتلفه اسلامی بادامچیان، نباتی، چاپ 1362 2ـ شهید سیداسداللّه لاجوردی در سال 1314 در جنوب شرق تهران در خانواده ای متدین و متعهد دیده به جهان گشود.
در اوایل دهه چهل به عضویت شورای مرکزی جمعیتهای مؤتلفه اسلامی درآمد و در سال 1343 به دلیل مرتبط بودن با اعدام انقلابی حسنعلی منصور دستگیر شد و دو سال به زندان افتاد.
ایشان در سال 1348 بار دیگر دستگیر شد و شکنجه های فراوانی دید.
وی از عوامل اصلی انفجار دفتر هواپیمایی اسرائیل بود.
آخرین بار در سال 1353 دستگیر و به 18 سال زندان محکوم شد.
وی با پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد شد.
اولین سمت شهید لاجوردی در نظام جمهوری اسلامی، دادستان انقلاب اسلامی تهران بود.
ایشان همچنین سالها ریاست سازمان زندانهای کشور را بر عهده داشت.
شهید لاجوردی در تاریخ اول شهریور ماه سال 1377 در بازار تهران توسط منافقین به شهادت رسید.
ر.ک: شهید اسداللّه لاجوردی به روایت اسناد ساواک، تهران، 1377، مرکز بررسی اسناد تاریخی 3ـ ذکر این نکته ضروری است که تاریخ این بازجویی و سایر بازجویی هایی که در صفحات بعد کتاب می آید، حدودا 40 روز پس از واقعه اعدام انقلابی حسنعلی منصور است.
طی این مدت ساواک توانست تقریبا تمامی اعضای مؤتلفه اسلامی را دستگیر نماید.
بنابراین ذکر اسامی و مسئولیت های افراد توسط شهید اسلامی و سایر دستگیرشدگان کمکی به ساواک نکرده و در واقع اظهار مطالب لو رفته و سوخته است.
4ـ مهدی شفیق (حبیب اللّه شفیق) درسال 1310 ه.
ش، در تهران متولد شد.
وی که در بازار تهران به خواربار فروشی اشتغال داشت یک بار در تاریخ 24 /7 /42 به علت دخالت در چاپ و تهیه اعلامیه دستگیر و یک روز بعد آزاد شد.
وی مجددا در اسفند ماه سال 1343 به علت ارتباط با هیئت های مؤتلفه اسلامی دستگیر شد و از اعضای سازمان مرکزی و فعالین سرسخت آن معرفی و به دو سال حبس محکوم گردید.
وی هم اکنون در یکی از نهادهای انقلاب مشغول به کار است.
5ـ آیت الله العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی در هشتم ذی قعده 1316 در روستای گوگد در 6 کیلومتری گلپایگان دیده به جهان گشود.
هنوز 9 سال بیشتر نداشت که پدر عالم و فقیه خود آقا سید محمدباقر گلپایگانی را از دست داد.
آیت الله گلپایگانی در 5 سالگی به مکتبخانه رفت و سپس نزد آیت الله ملا تقی گوگدی دروس مقدماتی را شروع کرد و نصاب الصبیان را نزد ایشان خواند سپس با اراده ای استوار و عزمی راسخ برای ادامه تحصیل راهی گلپایگان شد و نزد علمای آن شهر تلمذ کرد و در این میان یک سال به خوانسار رفت تا از محضر عالمان آن دیار نیز بهره گیرد در سال 1336 ق به منظور ادامه تحصیل به اراک (سلطان آبادی آن روز) رفت و در محضر بزرگانی چون آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی و آقا ضیاءالدین اراکی دوره سطح و مراحل عالیه فقه و اصول را خواند.
پس از آن که در 1340 ق آیه اللّه شیخ عبدالکریم حائری به قم آمد و حوزه علمیه این شهر را پایه ریزی کرد، آیت الله گلپایگانی نیز به تبع استاد خود به این شهر آمد و به تدریس دروس سطح پرداخت.
همچنین وی از مهاجرت علما و زعمای حوزه علمیه نجف به قم در سال 1341 ق کمال بهره را برد و برای مدتی هر چند معدود از محضر درس برخی از آنان همچون آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، آیت الله نائینی و غروی اصفهانی بهره مند گردید.
با درگذشت آیت الله حائری، آقای گلپایگانی مسئولیت های سنگین تری را متقبل شد و به تدریس دروس خارج فقه و اصول همت گماشت و تا پیش از ارتحال همواره کلاس درس خارج معظم له در مسجد اعظم قم یکی از بزرگترین مکاتب تدریس علوم دینی بود.
در پی درگذشت آیت الله بروجردی بخش اعظم وظائف آن عالم ربانی در اداره حوزه علمیه قم به ایشان واگذار گردید.
آیت الله گلپایگانی توجه و اعتمام خاصی به حفظ جایگاه و شأن حوزه علمیه داشت.
با شروع نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام (ره) ایشان همواره حامی نهضت و پشتیبان امام بود.
در ذیل بیشتر اعلامیه های مراجع امضای ایشان نیز مشهود است و در جلساتی که اوایل نهضت علمای قم تشکیل می دادند شرکت می کرد همگام با امام و دیگر مراجع عید 1342 را به دلیل اصرار رژیم بر اجرای لوایح ششگانه (انقلاب سفید) تحریم کردند و بعد از تبعید امام به ترکیه نیز از این اقدام رژیم ابراز ناخشنودی کرد.
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 ایشان با انتشار اعلامیه هایی از ارتش خواست که به ملت بپیوندد و اعلام کرد : «هرکس مردم را به گلوله ببندد، قرآن را به گلوله بسته است (اطلاعات [18 /11 /57]) پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقاطع حساس شاهد حمایت ایشان از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی هستیم.
در طول جنگ تحمیلی همواره مشوق رزمندگان اسلام بودو بارها نمایندگان ایشان برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه رفتند.
در تمام انتخابات در صحنه بود و مردم را تشویق و ترغیب به رأی دادن می کرد.
ایشان علاوه بر انجام اقدامات خیریه از قبیل احداث مدارس، بیمارستان ها، و سایر خدمات عام المنفعه چندین اثر تألیفی از خود به یادگار گذاشته اند که از آن جمله است : حاشیه بر عروه الوثقی، حاشیه بر رسائل، مناسک حج، تألیفی در فقه و کتابی در اصول.
حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی در 19 آذر 1372 در تهران از دنیا رفت و پس از تشییع پرشکوه در تهران و قم در جوار حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.
(رسالت، ش، 2298، 27 آذر 1372، ص 4 و ص 10 ویژه نامه، جمهوری اسلامی [2 /8 /1360] و [2 /10 /1360] ) 6ـ حبیب اللّه عسگراولادی مسلمان در سال 1311 ه ش در تهران متولد شد.
وی دروس رایج را تا دیپلم و علوم حوزوی را تا پایان سطح فرا گرفت.
مشارالیه در سال 1327 وارد مبارزات سیاسی شد و در صف همرزمان آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی و شهید سید مجتبی نواب صفوی قرار گرفت.
وی از بنیانگذاران هیأت های مؤتلفه به شمار می رود.
عسگراولادی به دلیل شرکت در اعدام انقلابی حسنعلی منصور دستگیر و به حبس ابد محکوم گردید، امّا در سال 1356 از زندان آزاد شد.
وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مجلس شورای اسلامی راه یافت و با تأسیس کمیته امداد امام خمینی (ره) به عنوان نماینده ایشان در این نهاد عهده دار مسئولیت شد.
عسگراولادی در سال 1360 در منزل خود مورد سوءقصد قرار گرفت که این ترور با شکست روبرو شد.
مشارالیه در حال حاضر دبیرکل جمعیت مؤتلفه اسلامی و عضو هیئت منصفه مطبوعات می باشد.
7ـ اشاره به اعلامیه ای که امام خمینی (ره) در مورخه 16 فروردین 1342 ش به مناسبت اعتصاب و تعطیل عمومی در اعتراض به فاجعه حمله به مدرسه فیضیه خطاب به ملت ایران صادر نمودند.
در این پیام ضمن تشکر و سپاسگزاری از مردم به جهت همراهی با قیام، برخی اقدامات رژیم علیه روحانیت را برشمردند.
در بخشی از این پیام آمده است : «شما ملت بزرگ ایران با تعطیل کارهای خود تحمل ضرر و زحمت، به پشتیبانی از روحانیت و اسلام، ثابت کردید که به احکام خدای تعالی و به مقام مقدس روحانیت وفادار هستید، و از کسانی که برخلاف قوانین اسلام می خواهند قدمهایی بردارند، تا سر حد امکان اظهار تنفر می کنید.
شکراللّه سیعکم و علی اللّه اجرکم خداوند تعالی به شما توفیق و جزای خیر عنایت فرماید.
» ر.ک : صحیفه امام خمینی (ره)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، پائیز 1380، ج اول، ص 180.

منبع:

کتاب شهید محمدصادق اسلامی به روایت اسناد ساواک صفحه 3





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.