صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مکالمات سوژه از ساعت 0730 شنبه 25/9/57 تا ساعت 0730 یکشنبه 26/9/57

تاریخ سند: 25 آذر 1357


مکالمات سوژه از ساعت 0730 شنبه 25/9/57 تا ساعت 0730 یکشنبه 26/9/57


متن سند:

مکالمات سوژه از ساعت 0730 شنبه 25 /9 /57 تا ساعت 0730 یکشنبه 26 /9 /57
شخصی به نام [حسین] مطیعی تماس گرفت و گفت: دیشب که نیامدید؟
صدوقی: ترسیدم فتنه دیگری برپا شود، گفتم کلیه مساجد صبح و ظهر و شب تا دوشنبه تعطیل باشد. 25 /9 /57
مطیعی: دیشب ماشین پلیس ده‌ دوازده جوان را که سرشان را زده‌ بودند، گرفت؛ حال خودتان چطور است؟ خوب هستید؟
صدوقی: بله؛ حالم بسیار خوب است. سپس خداحافظی کردند.
*****
پرسیده شد: مدارس تعطیل است؟
مخاطب: بله.
ناشناس: تا کی؟
مخاطب: تا دوشنبه که حتمی است.
*****
شخصی به نام تقی سمسار تماس گرفت و پرسید: امری دارید؟
صدوقی: بیایید اینجا کارتان دارم.
*****
جوانی تلفن کرد و گفت: روز سیزدهم که این جنایات شده، چند تا از این مأمورها را نشان کرده‌ایم که ترتیب آنها را بدهیم، اجازه می‌فرمایید؟
صدوقی: این صحبت‌ها تلفنی نیست، تشریف بیاورید منزل با هم صحبت کنیم. سپس گوشی را قطع کرد.
*****
دکتر [سیدرضا پاک‌نژاد] گفت: رئیس شهربانی تلفن کرده که به حاجی آقا بگویید که این چیزهایی که در حظیره کشف شده است، می‌خواهیم گزارش نماییم به تهران. حاجی آقا چی دستور می‌دهند؟
صدوقی: نه، بنویسند که صد هزار فشنگ بوده است، پنجاه هزار چاقو بوده است و دویست هزار نارنجک بوده است و هر گزارشی می‌خواهند بنویسند. من با ایشان اصلاً دیگر صحبتی ندارم و هرچی دلشان می‌خواهد بنویسند و هر گزارشی می‌خواهند بدهند. بنده دیگر نه سر و سری دارم با ایشان و نه صحبتی دارم که با ایشان بکنم. سپس گوشی را قطع کرد.
*****
دختر خانمی تلفن کرد و گفت: این دختر خانم‌هایی که عصر می‌خواهند بیایند با شما صحبت کنند از مدرسه آرشام،1 اینها خودشان هیچ کدام تا به امروز که اعتصاب بوده است، تعطیل نکرده‌اند؛ حتی دستور آقای خمینی را هم اجرا نکرده‌اند.
صدوقی: اولاً بنده وقتی نگذاشته‌ام با آنها؛ در ضمن مدرسه آرشام مدرسه‌ای ام الفساد[است]و من اصلاً با اینها کاری ندارم و هرگز آنها را راه نمی‌دهم. سپس مکالمه را قطع کرد.
*****
مناقب تماس گرفت و گفت: صبح این [رحمت‌الله] خرم‌زاده تلفن کرده منزل ما، نمی‌دانستم چی کار داشته است. حالا من گفتم بپرسم که باهش تماس بگیرم یا نه؟
صدوقی: بگیرید.
مناقب: فکر نکنم که خواهان ملاقات باشه، ولی اگر...[نقطه چین دراصل]
صدوقی: بگویید که در این موقعیت مناسب نیست؛ ولی حرف دیگری دارد بزند.
مناقب: سفت و سخت بگویم؟
صدوقی: بله.
*****
آشیخ جواد [حسنعلی] از تفت تماس گرفت و گفت: بانک‌های اینجا تعطیل نمی‌کنند؛ می‌گویند که چون بانک‌های یزد باز است.
صدوقی: مجبورشان نکنید و زیاد به بانکها فشار نیاورید؛ دلشان خواست ببندندکه هیچ، نخواستند که اجباری نیست.
*****
شخصی تلفن کرد و گفت: دارند یک عده‌ای را به زور جمع‌آوری می‌کنند که برای پشتیبانی از دولت تظاهرات کنند، به حاجی بگویید در جریان باشند.
*****
از قم تلفن شد و گفت: یک اعلامیه‌ای است، ضبط کنید.
مخاطب: فعلاً ضبط نیست؛ بفرمایید شماره تلفن خودتان[را]، ما با شما تماس می‌گیریم.
از قم: 6577، 8669 و 8667
*****
از نیر شخصی به نام شیخ محمد تماس گرفت و گفت: اینجا همه روز تظاهرات است، چی کار کنیم؟ تعطیل کنیم یا نه؟
مخاطب: مگر ژاندارمری کاری ندارد؟
شیخ محمد: فعلاً که کاری نداشته‌اند.
مخاطب: اگر احتمال درگیری دارد، تظاهرات را قطع کنید؛ ولی اگر ژاندارمری کاری ندارد، ادامه دهید.
*****
از منزل سوژه با شماره 8669 قم تماس گرفته شد و گفت: اعلامیه‌ای که خواندید، ضبط نگردیده است. لطفاً دوباره بخوانید.
خوانده شد:
متن اعلامیه حضرات آیات عظام مراجع عالیقدر حوزه علمیه قم درباره حوادث اخیر و اعلام عزای عمومی روز دوشنبه.
بسم الله الرحمن الرحیم
تظاهرات و تعطیلات و اعتصابات دامنه‌دار ملت ایران که از یک سال پیش تا حال ادامه دارد، آزادی‌خواهی و مخالفت ملت ایران را با رژیم استبدادی و استعماری به دنیا اعلام کرد، عاشورای حسینی به مردم ایران که در مکتب انقلاب بخش آزاد مردان جهان حضرت سیدالشهدا تحت نهضت و حمایت از حق و عدالت و مبارزه با ظلم و زور گرفته و موجودیت و استقلال و بقای خود را در سایه ادامه مراسم عزاداری آن حضرت و فداکاری‌های آن شهید راه حق و اصحاب و یارانش می‌داند و به زنده نگاه‌ داشتن این مکتب افتخار دارد، فرصت داد تا ارتباط...
در این هنگام مکالمه قطع گردید.
*****
شخصی به نام [سیدعلی‌اصغر] باقی‌زاده از قم تماس گرفت و گفت: یک متنی بود که می‌خواستم بخوانم و حاجی آقا امضاء بدهد. یک متنی است که آیت‌الله منتظری و آیت‌الله [محمدصادق]خلخالی داده‌اند؛ من بخوانم و از تمام علماء و علمای یزد امضاء گرفته شود که بعداً چاپ شود.
مخاطب: حاجی آقا که خواب هستن، متن را بخوانید.
باقی زاده خواند:
بسمه تعالی
نظر به اینکه از طرف دولت نظامی غیر قانونی اتهامات بی‌موردی درباره اعتصابات به علمای اسلام وارد آمده لازم دانستیم صریحاً اعلام کنیم که کلیه اعتصابات به‌الخصوص[بالخصوص]اعتصابات صنعت نفت و اعتصاب فرهنگیان محترم که در پیشبرد نهضت اسلامی و عقب راندن دشمنان اسلام مؤثر است مورد تأیید کامل ما می‌باشد.
باقی زاده: به حاجی‌ آقا بفرمایید که علمای طراز اول یزد این متن را ببینند و هر کدام که می‌خواهند امضاء بدهند، یادداشت کنید، من فردا تلفن می‌کنم که امضاء را بنویسم، که بعداً به چاپ برسد.
*****
شخصی تلفن کرد و گفت: به حاجی آقا بفرمایید که الان از کرمان تلفن داشتیم که دیروز در کرمان تظاهراتی شد که 6 نفر کشته و تعداد زیادی زخمی داشته‌اند و کرمان هم سراسر تعطیل است و قرار است تا آخر هفته هم تعطیل باشد.
حمید: چشم، من به عرض حاجی آقا می‌رسانم.
*****
خانم کرمانشاهی2 تماس گرفت و پرسید: آیا صحت دارد که آیت‌الله قمی خوابی دیده‌اند که اگر شاه برود، شیعه از بین خواهد رفت؟
مخاطب: نخیر، دروغ است. خود آیت‌الله قمی رسماً تکذیب کرده‌اند و اعلامیه داده‌اند و الان اعلامیه‌شان در حال چاپ است که شاید عصری بین مردم پخش گردد.3
*****
شخصی تلفن کرد و گفت: یکشنبه پرسه برای این علی بستانی که تیر خورده است، بگذاریم؟
وحید نجفی: کجا؟
ناشناس: مسجد قلعه کهنه.
وحید نجفی: مانعی ندارد.
*****
حاجی نقدی تماس گرفت و پرسید: اشکالی ندارد مبلغی برای این کارگران صنعت نفت و گمرک بفرستیم؟
صدوقی: خیر، خیلی هم خوب است.
*****
سوژه با بیمارستان گودرز، با دکتر [ولی] شاهی تماس گرفت و گفت: دو نفر تیر خورده هستن که مال انار هستن؛ هزینه آنها را به حساب من بگذارید.
دکتر شاهی: چشم.
*****
سید عباس خاتم از نجف تماس گرفت.
ابتدا مناقب جریانات یزد را با آب و تاب فراوان برای خاتم تعریف کرد.
سپس سوژه گوشی را گرفت و احوال پرسی نمود و پرسید: تازه چه خبر؟
خاتم: خبری نیست، نگران بودیم، خواستیم جویای سلامتی شده باشیم.
صدوقی: حال من خوب است و خبری نیست؛ اگر کاری بود بگویید در خدمتگزاری حاضرم.
*****
پسر آیت‌الله [سیدعبدالله] شیرازی تماس گرفت و پرسید: یزد چه خبر؟
صدوقی: همان خبرهایی که بوده است.
پسر آیت‌الله شیرازی: چه خبر؟
صدوقی: 60 سال است که مراسم سیزده محرم در یزد اجرا می‌شود و ما که تماسی با شهربانی گرفتیم، فقط آنها گفتن مانعی نیست؛ ولی حدود میدان شاه نیایند، ولی وقتی سیل جمعیت را دیدند، شروع کردن به انداختن گاز و تیراندازی و عده‌ای را کشتن و عده‌ای را زخمی کرده‌اند.
پسر آیت‌الله شیرازی: چند نفر شهید شده‌اند؟
صدوقی: 9 نفر و حدود 25 نفر هم زخمی شده‌اند و از آن روز به بعد هم همین طور اذیت می‌کنند و هر روز عده‌ای را بی‌خود و بی‌جهت می‌گیرند و کتک می‌زنند.
پسر آیت‌الله شیرازی: ما زیادتر از اینها شنیده بودیم و خیلی متوحش شدیم.
صدوقی: دیروز هم ریختن اول ظهر در مسجد و تیر هوایی در کردند؛ من از مسجد در آمدم و وقتی نظامی‌ها من را دیدند، از مسجد بیرون آمدند و من آمدم بیرون توی خیابان و عده‌ای نظامی با نفربر بیرون بودند؛ من دو سه کلمه‌ای با آنها صحبت کردم و گفتم اگر خیالی دارید، با من داشته باشید، به مردم چی کار دارید؟ دور تا دور من را بگیرید و من را تیر باران کنید؛ من آماده‌ام، سرهایشون را زیر انداختند و هیچی نگفتند. من تمام جوان‌ها را از مسجد بیرون کردم و تک و تنها ایستادم برای نماز خواندن و نظامی‌ها حمله کردند به مسجد و گلدسته‌های مسجد و مقداری تیر به ایوان و گلدسته مسجد زدند و وقتی من آمدم بیرون، دیدم رفته‌اند؛ ولی خب شب، روز، وقت و بی‌وقت مثل سگ این جوان‌ها را می‌گیرند و اذیت می‌کنند و این کارهاشون هنوز ادامه دارد.
پسر آیت‌الله شیرازی: از جریان مشهد که خبر دارید؟
صدوقی: بله، به بیمارستان حمله کردند؟
پسر آیت‌الله شیرازی: بله؛ امروز صبح هم یک روحانی به نام موحدی را ترور کردند.4
صدوقی: موحدی؟
پسر آیت‌الله شیرازی: بله، برای ارعاب و ترس این کار را کرده‌اند که عقب نشینی شود.
صدوقی: در بوشهر هم کرده‌اند؟
پسر آیت‌الله شیرازی: بله، مثل همان بوشهر؛ بعد تلفنی زد رئیس شهربانی که عده‌ای از پلیس‌های ما یاغی شده‌اند و با اسلحه‌شان فرار کرده‌اند و گفته‌اند که ما انتقام این مقامات ارتشی را که مردم کشته‌اند، می‌گیریم و هرچه روحانی هست ما می‌کشیم. ظاهراً این نقشه‌ای است که خودشان می‌خواهند دست به چنین کارهایی بزنند، ولی به این بهانه‌ها و عناوین. ماپیغام دادیم که این نقشه خودتان است و برای ما مهم نیست و ما پی[پیه] این چیزها را به تن خود مالیده‌ایم و اگر سه تا از پلیس‌های شما یاغی شده‌اند، ما اینجا 500000 نفر یاغی می‌شوند و به جان شما می‌افتند و تهیه اسلحه هم خیلی آسان است. حتی عده‌ای هم اسلحه دارند و به ما مراجعه کرده‌اند که اجازه بدهید که ما علیه اینها استفاده کنیم؛ ما گفتیم حالا صبر کنید تا ببینیم وضع چه می‌شود.5
صدوقی: صبر ندارد، اگر می‌توانند اینها هم انتقام بگیرند؛ همین طوری که آنها از اینها می‌کشند، آنها هم از اینها بکشند، چه اشکالی دارد.
پسر آیت‌الله شیرازی: حمله به بیمارستان که خیلی وقیح بوده است.
صدوقی: روحیه مردم چطور است؟
پسر آیت‌الله شیرازی: خیلی خوب است، دیروز هم هیئتی از تهران، سپهبد کاتوزیان وزیر کار اینها آمدند برای رسیدگی به این امور، ولی مردم هیچ محلی نگذاشتند به اینها و از حرفهای آنها هم معلوم بود برای فرمالیته بوده است.
صدوقی: مردم باید همیشه آماده باشند؛ ولی متأسفانه غفلت می‌کنند.
پسر آیت‌الله شیرازی: ما با تصمیم قاطع اعلام کرده‌ایم که اگر در سطح استان خراسان این برنامه چوب به دستها توقف پیدا نکند، دست از تحصن برنخواهیم داشت.
صدوقی: برای روز دوشنبه که راه‌پیمایی است؟
پسر آیت‌الله شیرازی: بله.
صدوقی: امیدوارم که موفق باشید؛ خدمت آقا هم سلام برسانید.6

توضیحات سند:

1. این مرکز، زیر نظر آرشام رئیس ساواک کرمان بود. محمدعلی درخشی علاف، معروف به آرشام فرزند غلامرضا در سال 1300 ‍ﻫ ش در مشهد به دنیا آمد. دوره‌ی ابتدایی را در دبیرستان احمد و علمیه و متوسطه را در دبیرستان هدایت مشهد به پایان رساند.
نامبرده در سال 1318 وارد خدمت نظام شد و به عنوان افسر امور مرزبانی رکن 2 ستاد لشکر 8، فرمانده دسته‌ سوار، رئیس دفتر آمار ستاد لشکر، متصدی کارگزینی گروهبانان، آجودان گردان سوار بجنورد، متصدی جراید رکن 2 ستاد لشکر، رئیس دفتر تجسس رکن 2 ستاد لشکر، افسر ارشد رکن 2، آجودان گردان سوار تبریز، افسر اطلاعاتی رکن 2، منتصب به سپاه 6، منتصب به نگارش ارتش و از سال 1340 وارد ساواک شد.
مشارالیه در ساواک به عنوان رئیس ساواک فارس، کرمان، خراسان و سیستان و بلوچستان به حکومت پهلوی خدمت کرد و بارها به دلیل جنایت‌هایش در قبال انقلابیون مسلمان مورد تشویق محمدرضا پهلوی قرار گرفت. وی برای رسیدن به این پست حاضر به انجام هرگونه جنایت بود. محمدعلی آرشام با اینتلیجنت سرویس رابطه‌ای نزدیک داشت و توسط آنها حمایت می‌شد. نامبرده فردی فریب‌کار بوده و تظاهر به خیرخواهی می‌کرد. تأسیس بنیاد آرشام به همین منظور بود که خود و زنش مدیرعامل آن بودند. وی با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی به خارج از کشور متواری شد و به استخدام ضدانقلاب درآمد. آرشام در توسعه شبکه‌های فراماسونری در شیراز با دکتر ذبیح قربان همکاری نزدیک داشت و باشگاه لاینز در شیراز را تاسیس کرد و در سال 1341 به ریاست آن برگزیده شد. اسناد ساواک . پرونده انفرادی
2. خانم کرمانشاهی خواهر همسر شهید آیت‌الله صدوقی.
3. متن خواب و تکذیب آیت‌الله قمی به این شرح اعلامیه شده است: « بسمه تعالی . محضر مقدس حضرت آیت‌الله العظمی قمی متع الله المسلمین بطول بقائکم. با عرض تحیت به عرض محترم عالی می‌رساند: دو روز است در مشهد چنین شایع شده که حضرت رضا(ع) در خواب به جنابعالی دستوری مبنی بر منع مبارزه و عدم مخالفت با رژیم موجود [داده اند] لطفاً برای روشن شدن اذهان عمومی صحت و سقم آن را بیان فرمائید. با تقدیم احترام از طرف جمعی از ارادتمندان.
بسم الله الرحمن الرحیم . الحمدلله، این شایعه مانند شایعات کثیر که رواج دارد برای تشویش اذهان مردم و جلوگیری از مبارزه مقدس آنها می‌باشد. جای تعجب است که کسی احتمال صدق آن را بدهد. بنابراین خواب مذکور صریحاً تکذیب و مبارزه با رژیم جداً ادامه دارد. والله الموفق الی الصواب . حسن طباطبائی قمی» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . کتاب بیستم . ص 236
3. ژاندارمری خراسان پیرامون این واقعه نوشت: « مورخه 25 /9 /57 ساعت 5 صبح سه نفر پاسبان از کلانتری بخش چهار مشهد با تعداد سه قبضه اسلحه رولور و یک قبضه اسلحه ژ 3 و یک قبضه اسلحه یوزی و تعدادی فشنگ سلاح فوق متواری و در ساعت 1030 همان روز دو نفر از پاسبان‌های منظور درحالی که جنازه یکی از رفقای خود به نام سرپاسبان حقیقی را با خود حمل می‌نمودند با اسلحه و مهمات همراه، خود را به کلانتری بخش پنج معرفی و برابر اطلاع واصله نامبردگان قبل از معرفی به طرف یک نفر روحانی به نام موحد تیراندازی و موتواری شده اند.» همان . ص 399
4. در گزارش دیگری که توسط ساواک مشهد تهیه گردیده، آمده است: « صبح روز جاری از طرف شهربانی خراسان به بعضی از روحانیون تلفنی اعلام شده که 4 نفر از پرسنل شهربانی با اسلحه متواری و قصد دارند به علت اینکه چماق به دستها و اخلالگران به منازلشان حمله نموده اند، عده‌ای از روحانیون را به قتل برسانند.» همان . ص 398
5. شهر یزد پس از کشتار مردم در روز بیست و سوم آذرماه، در تعطیلی و اعتصاب قرار داشت. در این روز، شهربانی یزد در نامه‌ای به استاندار نوشت: «به استحضار می‌رساند: به دنبال تظاهرات و آشوبگری‌های روز 23 /9 /1357 در شهر یزد به طور نسبی آرامش برقرار شده؛ اگر چه ظرف همین مدت کوتاه نیز چند مورد بمب گذاری و تیراندازی به طرف مأمورین انتظامی یا منازل آنان صورت گرفته، لیکن این وضع آرامش نباید موجب فریب گردد، زیرا عوامل مخالف تا زمانی که دستگیر نشده و طبق قانون تحت تعقیب قرار نگیرند، دست بردار نخواهند بود، کما اینکه طبق اطلاع واصله، شیخ محمد صدوقی فرزند ابوطالب، رهبر اصلی، اعلام نموده تا روز سه شنبه 28 /9 /1357 تعطیلی ادامه یابد و در یکی دو مدرسه هم به دانش‌آموزان گفته شده به دستور مشارالیه تا سه شنبه تعطیل است.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . استان یزد . ج 4. سند شماره: 2 /26- 17- 56 - 25 /9 /1357
***

منبع:

کتاب گفت و شنود، جلد دوم - شنود مکالمات شهید آیت‌الله محمد صدوقی صفحه 314
صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.