صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: برگزاری مراسم شب هفت درگذشت خلیل ملکی در مسجد فیروزآبادی

موضوع: برگزاری مراسم شب هفت درگذشت خلیل ملکی در مسجد فیروزآبادی


متن سند:

رونوشت گزارش خبر ۲۹۳۹۱/۲۰ ه‍ ۲ - ۳۰/۴/۴۸
موضوع: برگزاری مراسم شب هفت درگذشت خلیل ملکی در مسجد
فیروزآبادی

از ساعت 16:30 الی 18:30 روز ۲۶/۴/۴۸ در مسجد فیروزآبادی مراسم شب هفت درگذشت خلیل ملکی برگزار گردید. تعداد افراد در حدود ۵۰۰ نفر بود که در بین آنان جلال آل‌احمد، سیمین دانشور، منوچهر صفا، عباس عاقلی‌زاده، حسن رحمانی۱، هوشنگ سیاح‌پور کوثری، حسین تحویلدار، منوچهر هزارخانی، رضا شایان، علیجان شانسی، محمدرضا گودرزی، شهرآشوب امیرشاهی، داریوش آشوری شناخته شدند.
مراسم مذکور به حالت عادی و بدون تظاهرات و با نظارت کامل نیروی انتظامی محل برقرار بود. منوچهر صفا بیش از همه ناراحت به نظر می‌رسید.

نظریه رهبر عملیات: گزارشات خبری متعددی در این مورد ایفاد گردیده است. رونوشت برابر اصل و اصل در ۱۲۲۰۱۷ می‌باشد.

توضیحات سند:

________
۱- حسن رحمانی: فرزند علی در سال ۱۳۰۹ در تهران متولد شد. او در سال‌های ۲۶-۱۳۲۸ عضو حزب زحمتکشان و سپس نیروی سوم شد. شغل مشارالیه دوزندگی» بود. وی در تاریخ ۱۰/۵/۵۰ بازداشت و پس از آزادی چنین می‌گوید: «هنوز نتوانستم بعد از آزادی اوضاع ‌و احوالم را به وضع قبل از زندان رفتنم برگردانم و یکی از بچه‌هایم رفوزه شده و دیگری هم تصور نمی‌کنم قبول شود ماشین خود را هنگامی‌که بازداشت بودم فروختم و مقداری هم قرض به وجود آوردم چند نفر از مشتریهایم را از دست دادم مشارالیه اضافه نمود برادرم محمد پیش آقای نجفی رفیق حزبی ما است البته در همین حالی که تصور می‌رود نجفی مأمور باشد نگرانی ندارم چون محمد اصولاً اهل هیچ فرقه و دسته بندی و حزبی نیست و در این کارها دخالتی نکرده و نمی‌کند واقعاً تشکیلات حزبی نیروی سوم فرسوده و بی‌رمق شده است و اصولاً یک اسکلت خالی از بچه‌ها بجای مانده است. گذشته‌ها گذشت و آینده برای این افراد وجود ندارد مگر شخصیتی مانند جلال آل‌احمد پیدا شود که به این‌ها روح بدمد و آدمی به وجود آورد بیچاره‌ها خودشان را مسخره کردند و بی‌جهت مرا بدبخت، باز هم می‌گویم خدا پدر دستگاه را بیامرزد و اقلاً دوستی‌اش دوستی است و دشمنی‌اش دشمنی میرا بعضی از اعضای نیروی سوم بیخودی بیچاره کرده درحالی‌که کسی واقعاً به داد من نرسید هدف اگر مقدس باشد رفیق نداریم این یک مشت که با ما لاس می‌زنند مگسانند دور شیرینی.

منبع:

کتاب جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک صفحه 235

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.