سمبل یک خط!
متن سند:
سمبل یک خط!
خودبینی و خودمحوری از یکسو و نگرش به نظام مقدس اسلامی بهمنزله ترکیبی از معادلات قدرت از سوی دیگر، مهدی هاشمی را به باوری رساند که خود را سمبل یک خط و یک تفکر در صحنه سیاست قلمداد کند. سمبلی که باید با تمام وجود در بسط و گسترش آن و نیز تبلیغ و ترویج شاخصههای خاصش تلاش نماید.
ازاینرو وی با جذب نیرو و پایهریزی تشکلهای کوچک درصدد برآمد تا ضمن به وجود آوردن کمربندی بین خود و نظام در مواقع حساس، در زمان مناسب بتواند توسط این نیروها کفه معادلات را به نفع خط و نیروهای وابسته خود سنگینتر نماید مهدی هاشمی از این باور به عنوان باوری نفسانی و القای شیطانی نام میبرد و میگوید:
«... چهارمین انگیزهای که اکنون احساس میکنم یک انگیزه انحرافی و نفسانی بوده و با سایر انگیزهها مخلوط گشته بود که در خلال این رفت و آمدها و تماسها و مراجعات جوانان اقدام متقابل من نسبت به سخنرانی کردن و تشکیل مجامع حزبالله چنین تصوری به من دست میداد که با تجمع چنین نیروهایی در کشور خط انقلاب را(که در خود مجسم میدانستم) تقویت شده و در قبال بیمهریهایی که از سوی دولتمردان نسبت به من صورت میگیرد و به اصطلاح قصد حذف مرا از صحنه دارند این تجمعات یک بازو و اهرم مردمی است برای صیانت من و قدرت من و نقطه اتکایی است به عنوان یک معادله یا جزئی از یک معادله در حقیقت به تصور غلط من چنین میاندیشیدم که حضور این نیروها در کنار من جزئی از یک معادله قدرت است. البته این تصور معلول یک تصور غلط، دیری بود که من کل نظام جمهوری را ترکیبی از معادلات قدرت میدانستم و فکر میکردم خطوط گوناگونی در کشور با هم توافق کرده و قدرتها را در قبضه گرفتهاند. به دنبال این تصور غلط من نیز که خود را سمبل یک خط و یک تفکر میدانستم خود را نیازمند طرفداران و هوادارانی میدیدم که در سطح جامعه از این تفکر حمایت نمایند. این انگیزه چهارمی یقیناً یک القای شیطانی بوده است و امیدوارم خداوند بزرگ مرا از این بابت عفو کند...»1
توضیحات سند:
1. پرونده مهدی هاشمی، ج ۳، ص ۴۴.
منبع:
کتاب
بنبست - جلد دوم / مهدی هاشمی مبانی اخلاقی صفحه 143