صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

مهدى چهار ابرو

مهدى چهار ابرو


متن سند:

مهدى چهار ابرو

از روزگارى که انتخابات در رژیم پهلوى به‌عنوان یکى از نمایش‌هاى مضحک دموکراسى مطرح شد، همواره دستخوش انحراف و تقلب بود و در هر زمانى به فراخورِ متصدیان اجراى آن، به‌گونه‌اى جلوه مى‌کرد.
در دوران پهلوى اول، وقتى که رضاخان میرپنج به اقتدار رضاشاهى رسید، کار انتخابات مجلس شوراى ملى در دوره ششم به جایى رسید که پس از شمارش آرا و از صندوق بیرون آوردن افرادى که مدّنظر رضاخان بودند، آیت‌الله شهید سیدحسن مدرس(ره) ـ که از کاندیداهاى این دوره مجلس بود ـ در اثبات تقلب صورت گرفته، زبان به اعتراض گشود و گفت: «پس آن رأیى که من به خودم دادم چه شد!؟»
این افتضاح در هر دوره به تکامل خود نزدیک‌تر مى‌شد، تا آنجا که در دوره پهلوى دوم به جایى رسید که در سال 1339 ـ در دولت شریف‌امامى که وزارت کشور آن به عهده سپهبدمهدیقلى علوی‌مقدم بود ـ یکى از کارمندان سفارت آمریکا‌ گفت:
«در سفارتخانه مزبور شایع مى‌باشد که تیمسار علوى مقدم وزیر کشور مبلغ هفتصد هزار تومان به نام اعلیحضرت همایون شاهنشاه از یکى از کاندیداهاى فارس گرفته تا او را به نمایندگى انتخاب نماید.»1
و کارمندان عالی‌رتبه وزارت کشور مى‌گفتند:
«مشارالیه [علوى مقدم] انتخابات دوره بیستم را، دربست به مبلغ بیست میلیون تومان اجاره کرده و جمع شیفرى [رقم] که کارمندان مزبور، بابت وجوه دریافت شده از کاندیداها که تاکنون افشا شده، اظهار مى‌دارند مبلغ 18 میلیون تومان مى‌باشد.»2
دوازده روز پس از کشتار مردم در 15 خرداد 1342 در منزل سید ضیاءالدین طباطبایى ـ عامل کودتاى 1299 و مأمور انگلستان - در محله سعادت‌آباد تهران، جلسه‌ای با حضور عده‌اى از رجال مملکتى برگزار شد که در این جلسه، درباره‌ی شروع انتخابات و کیفیت آن نیز صحبت شد.
یکى از حاضرین در این جلسه، با اشاره به سوابق «مهدى پیراسته»، وزیر کشور کابینه اسداله علم در این زمان، گفت:
«انتخاباتى که با دست مهدى چهار ابرو (پیراسته) انجام شود، تکلیفش معلوم است و مردم جز تحریم آن چاره‌اى ندارند....»
گزارش مفصلی که پیرامون این جلسه و اظهارات صورت گرفته در آن تهیه شده، به این شرح است:

سند شماره (44)
«شماره 615/ س ت تاریخ: 3 /3 /42
موضوع: جلسه منزل سید ضیاءالدین طباطبایى و سوابق دکتر پیراسته و مهرتاش
بعدازظهر روز 27 /3 /42 در منزل آقاى سید ضیاءالدین طباطبایى واقع در سعادت‌آباد، بیست نفر حضور داشتند که از بین آنها آقایان نامبرده زیر شناخته شدند.
سرلشگر صنیعى معاون وزارت جنگ (با لباس سویل)، دکتر ذوالریاستین مدیرکل وزارت بهدارى، غلامرضا سمیعى، ناصر یمین مردوخى، محمدى کارمند مؤسسه ادارى دانشگاه، عبداله نیرى (صنیع حضرت)، امیر احتشامى مالک عمده کرمانشاه، حاتم اهل قصرشیرین، نورى پیشکار سیدضیاءالدین رئیس بازرسى اداره سیلو، جلیلى نماینده سابق یزد، مولوى مستشار سابق دیوان کشور، مهندس گنجه‌اى وزیر اسبق راه، نیلى که شغلش در گذشته تجارت بوده است و چند نفر از افسران بازنشسته و قضات بازنشسته. در این مجلس پیرامون شروع انتخابات و کیفیت آن صحبت به عمل آمد. آقاى سید ضیاءالدین گفتند: به نظر من تا کار اصلاحات ارضى به اتمام نرسد، صلاح دولت نیست که انتخابات را شروع کند؛ براى اینکه خواه‌ناخواه اشخاصی به مجلس خواهند رفت که موافق با این برنامه نیستند. امیر احتشامى گفت: مسلّماً اشخاصى چون جمال امامى و ارسلان خلعتبرى و عمیدى نورى ساکت نخواهند نشست. آقاى طباطبایى اضافه کردند: زودتر از آذر و دى انتخابات شروع نمى‌شود. یکى از حضار گفت: سالى که نکوست از بهارش پیداست؛ انتخاباتى که با دست مهدى چهار ابرو (پیراسته) انجام شود، تکلیفش معلوم است و مردم جز تحریم آن چاره‌اى ندارند، زیرا ملت ایران خوب پیراسته را مى‌شناسد. بدین جهت اگر پیراسته وزیرکشور انتخابات باشد، یقین است مفتضح‌تر از کلیه انتخابات ادوار گذشته خواهد بود. پیراسته همه‌کاره است و مردم عقیده دارند که این مرد ذره‌اى شرف و وجدان ندارد و جامعه او را به نام یک فرد فاسد و جانى و زانى و دزد مى‌شناسد و هر اندازه خود را گربه عابد جلوه بدهد، براى مردم قابل هضم نیست و سوابق ننگین ایشان هیچ‌گاه از خاطره‌ها محو نمى‌شود. چرا اعلیحضرت همایونى و آقاى نخست‌وزیر روزه شک‌دار مى‌گیرند و از هم‌اکنون طبقه اصلاح‌طلب و با ایمان را نسبت به انتخاباتى که گفته مى‌شود یک انتخابات دور از تقلب و پول خورى خواهد بود، بدبین و مأیوس مى‌کنند. مى‌گویند انتخابات علوى مقدم و سایرین به نام (زگانه) معروفیت پیدا کرده، یعنى زن و زر و زور در آن دخالت کلى داشته است.
ناطق اظهار داشت: ما فعلاً از گذشته اسفناک پیراسته و جنایت هایى که از زمان دادستانى تهران و زدوبندهایى که در مجلس شانزدهم و هیجدهم و در دادگسترى نموده، بحثى به میان نمى‌آوریم و به خود تلقین مى‌کنیم که این شخص مرتد، توبه و استغفار کرده و با آب زمزم خود را شستشو و تطهیر نموده و وزیر کشورش کرده‌اند، ولى توبه گرگ مرگ است. مثلاً هنگامى که استاندار خوزستان شد، شخصى به نام بزرگ مهرتاش که اهل شیراز است و در گذشته نام فامیلى‌اش «قارداش» بوده و در شیراز هتل و رستوران دارد و تا پنج شش سال پیش روزنامه منتشر مى‌کرد، گویا در مدت استاندارى پیراسته در شیراز، مهرتاش امروز و قارداشِ دیروز، به وسیله خانمش که اهل سقز است و سایر خوبرویان شیراز، گاهى وقت محرمانه، در هتل از پیراسته پذیرایى مى‌کردند و در مقابل به هر نحوى که دلشان مى‌خواست از مسافرین بیچاره، به اتکاى جناب استاندار هوسران، اخاذى مى‌نمودند و ماهانه مبالغ هنگفتى از کیسه مسافرین مظلوم به جیب مى‌زدند. هنگامى که پیراسته با افتضاح از شیراز برکنار شد، پس از مدتى، طاقت بار فراق خانم مهرتاش را نداشت، زیرا آن خانم علاوه از خود، دیگران را هم با تشکیل مهمانى‌ها و شب‌نشینى‌ها به تور پیراسته مى‌انداخت. پیراسته به مهرتاش مى‌نویسد که محیط تهران براى فعالیت بهتر است و من در تهران یا جاى دیگرى کار مناسبى براى شما درست مى‌کنم. مهرتاش به تهران آمد و هتل و رستورانش را به برادرش در شیراز سپرد. چون پیراسته خودش بیکار بود، نتوانست براى مهرتاش کارى صورت دهد. با اینکه به خیلى از مقامات، از جمله سازمان بیمه‌هاى اجتماعى کارگران توصیه نامبرده را کرد، ولى نتیجه نگرفت؛ تا اینکه مهرتاش با بنى‌احمد، مدیر سابق روزنامه آذرین آشنا شد و قرار گذاشت هر هفته پول چاپ روزنامه آذرین را بپردازد، به شرط اینکه عنوان مدیر روزنامه [را] براى ایشان بنویسد. البته پیراسته ماهانه به مهرتاش و خانمش کمک مالى مى‌کرد؛ چون همان بساطى را که در شیراز داشتند، در تهران هم درست کرده بودند. پس از مدتى از وزارت کشور به بنى‌احمد، مدیر روزنامه آذرین نوشتند: چون بزرگ مهرتاش تصدیق کلاس ششم ابتدایى دارد، نمى‌تواند مدیر روزنامه باشد؛ بدین جهت عنوان مدیرى را برداشتند و «زیر نظر و با همکارى بزرگ مهرتاش» نوشتند. پس از چند هفته، پیراسته استاندار خوزستان شد و به انجمن شهر شوشتر دستور داد که بزرگ مهرتاش را به شهردارى شوشتر انتخاب کنند. براى مردم شوشتر و انجمن‌شهر، این عمل بسیار ناگوار بود، ولى چاره‌اى نداشتند. دستور استاندار بود و ناگزیر بودند که ندیده و نشناخته، بزرگ مهرتاش را شهردار انتخابى از آب در بیاورند. مهرتاش شهردار شد و مدتى که پیراسته استاندار بود، در پست شهردارى ماند. در این حیص و بیص که پیراسته وزیر کشور شد، پس از چند روز به قزوین مى‌رود و چون در تقلب و تزویر استاد است و فوت و فن کار را بلد است، ایرادهاى بنى‌اسرائیلى از محتشم، شهردار انتخابى قزوین که عضو وزارت کشور هم بود، مى‌گیرد و خلاصه محتشم را روانه تهران مى‌کند و به شرف‌الدین، فرماندار قزوین دستور مى‌دهد که انجمن شهر فورى تشکیل دهد و بزرگ مهرتاش را به شهردارى انتخاب کند. انجمن شهر قزوین که یک انجمن فرمایشى است، بدون چون و چرا دستور وزیر کشور را اطاعت مى‌کند، ولى این جریان باعث عصبانیت و اعتراض عامه مردم مى‌شود. وزیر کشور به تهران مراجعت مى‌کند و دستور مى‌دهد وزارت کشور تلگرافى به بزرگ مهرتاش اطلاع دهد که به شهردارى قزوین انتخاب شده و حرکت نماید. مهرتاش تحصیلات ابتدایى دارد و یک روز هم سابقه خدمت ادارى ندارد. فعلاً مهرتاش با خانمش در قزوین مى‌باشند و چون نزدیک تهران هستند، در راه اجراى منویات پیراسته آمادگى بیشترى دارند. به قرار اطلاع در هفت یا هشت سال پیش، خواهر زن مهرتاش که در کافه‌هاى تهران در شاه‌آباد، به نام‌هاى شهلا و گلشن کار مى‌کرد، به شیراز مى‌رود و مهرتاش به او چشم طمع مى‌بندد و او ماجرا را به زن مهرتاش مى‌گوید. خواهرش مى‌گوید وقتى که من در منزل نیستم با او قرار بگذار و بلایى به سر او بیاور. همین جریان مى‌شود و براثر این کار، ماجراى بزرگى در شیراز ایجاد مى‌شود که جراید شیراز و تهران شرح آن را نوشتند.
ناطق گفت: این یکى از کوچکترین اقدامات مذموم و برخلاف قانون و عدالت پیراسته است که آن هم نسبت به چه عنصرى انجام داده. شهردار انتخابى باید مورد اعتماد و شناسایى مردم باشد. با این‌گونه اعمال، دورنماى انتخابات آزاد در زمان پیراسته از هم‌اکنون روشن است. عده‌اى از حضار نابکارى و بدنامى پیراسته را مورد تأیید قرار دادند و یکى از آنها گفت: وزیر جنگ انگلستان را براى اینکه با یک مانکن رابطه داشت از کار برکنار و کابینه مکمیلن را براى این قضیه استیضاح کردند؛ پس چگونه در کشور ما، وزیر کشورش اعمالى مى‌کند که عمل وزیر جنگ انگلستان در مقابلش قطره به دریاست و روزبروز گردنش افراشته‌تر است.
حاضرین در ساعت 3 /9 منزل آقاى سید ضیاءالدین را ترک کردند. هنگام رفتن، نورى گفت: خوب بود دولت دکتر امینى خائن و هفت رنگ را محاکمه مى‌کردند. روانه کردن او چه سودى دارد، مى‌رود در خارج به تحریکات شیطانى خود ادامه مى‌دهد.»

بدیهى است که مهدى پیراسته، مجرى انتخاباتى بود که مى‌بایست با نظر نخست‌وزیر ـ اسداله علم ـ صورت پذیرد و آنچه دلخواه سیاست‌های بیگانه است، عملى گردد.
حسین فردوست در این‌باره مى‌گوید:
«در دوران قدرت علم، که در واقع مهم‌ترین سال‌هاى سلطنت محمدرضاست، نماینده‌هاى مجلس با نظر او تعین مى‌شدند. در زمان نخست‌وزیرى اسداله علم، محمدرضا دستور داد که با علم و[حسنعلى] منصور یک کمیسیون 3 نفره براى انتخابات نمایندگان مجلس تشکیل دهم. کمیسیون در منزل علم تشکیل مى‌شد. هر روز منصور با یک کیف پر از اسامى به آنجا مى‌آمد. علم در رأس میز مى‌نشست. من در سمت راست و منصور و در سمت چپ او. منصور اسامى افراد مورد نظر را مى‌خواند و علم هر که را مى‌خواست تأیید مى‌کرد و هر که را نمى‌خواست دستور حذف مى‌داد. منصور با جمله «اطاعت مى‌شود» با احترام حذف مى‌کرد. سپس، علم افراد مورد نظر خود را مى‌داد و همه بدون استثناء وارد لیست مى‌شد. سپس من درباره صلاحیت سیاسى و امنیتى افراد اظهارنظر مى‌کردم و لیست را با خود مى‌بردم و براى استخراج سوابق به ساواک مى‌دادم. پس از پایان کار و تصویب علم، ترتیب انتخاب این افراد داده مى‌شد، فقط افرادى که در این کمیسیون تصویب شده بودند، سر از صندوق رأى در می‌آوردند ولاغیر.»3

توضیحات سند:

1. رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، سپهبد مهدیقلى علوى مقدم، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383، ص 16
2. همان
3. خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج 1، ص 256

منبع:

کتاب اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 65



صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.