صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: جلسه منزل آقای جمال امامی

تاریخ سند: 16 مهر 1345


موضوع: جلسه منزل آقای جمال امامی


متن سند:

به: 321 از: 20 ه 4 شماره: 15452 /20 ه 4 صبح روز جمعه 15 /7 /45 جلسه هفتگی منزل آقای جمال امامی سفیر سابق ایران در رم تشکیل گردید عده حاضر در منزل تقریبا شش نفر بودند که لحظه ای بعد خارج شدند جز نفر آقای دانشگر که همیشه و به طور دائم در این جلسات حضور دارد بین حضاری که خارج شدند یک آخوند جوان عینکی بود که مخالف سخت آقا علم می باشد.
آقای حسن کلانتری شرحی از دوران 28 مرداد و اینکه چگونه افراد را جمع کرده و پیشواز اعلیحضرت برده و چه عکسهایی گرفته صحبت کرد و گفت اجازه بدهید عکس های تاریخی که دارم بیاورم و نشان بدهم بعد صحبتی از طیب شد در این موقع آقای جمال امامی ناراحت شد و گفت طیب بی تقصیر بوده و قرار بود انقلاب در روز 27 مرداد شروع شود ولی به عللی به 28 مرداد تغییر کرد در آن روز مرحوم زاهدی آهسته به من گفت که اگر طیب و دارودسته اش پولی هم بخواهند و مخارجی باشد می پردازیم این حرف را طیب شنید و ناراحت شد و با صدای بلند گفت مگر ما برای دفاع از ناموسمان باید پول بگیریم آن وقت چطور چنین شخص میهن پرست و فداکاری را متهم به پول گرفتن و توطئه می کنند در این موقع بلند شد و اوراقی از طاقچه برداشت و گفت این مدافعات وکیل طیب است که وکیلش برای من فرستاده است و دادحسن کلانتری بخواند و حسن کلانتری به منبع داده و منبع قسمتی از آن را که وکیل طیب دفاع کرده بود (که طیب در روز 28 مرداد مبالغ زیادی به او پول می داده اند و او جوانمردانه قبول نکرده و آقای جمال امامی شاهد قضیه هستند و هم اکنون حی و حاضرند شما ایشان را برای شهادت بخواهید و یا کتبا سؤال نمایید آن وقت یک چنین آدمی چطور می آید و مبلغ خیلی کمتری می گیرد و خیانت به وطنش می کند این حرفها دروغ است بعد جمال امامی گفت من رفتم خدمت اعلیحضرت گفتم اتهام طیب دروغ است و طیب به شما خدمت کرد و شما زیر دین طیب هستید بر فرض هم که طیب گناهکار باشد شما او را ببخشید زیرا در غیر این صورت زیر دین یک چاقوکش باقی خواهید ماند و این زشت است که شاه زیر دین چاقوکشی بماند شاه گفت حالا باشد ببینم چطور می شود ولی بعد ناجوانمردانه طیب را کشتند و من هم دیگر به دربار نرفتم و دعوت هم کردند و باز نرفتم و علت عمده اختلاف من با شاه همین است.
کلانتری گفت آقای علم یک اتومبیل بزرگ عصرها به من داده با راننده که بروم کلاس های شبانه بی سوادان را بازرسی بکنم جمال امامی گفت خوب است بی سوادها می خواهند به دیگران سواد یاد بدهند مقصودش این بود که آقای علم سواد ندارد.
در ساعت 1200 آقای جمال امامی لباس پوشیده و از منزل خارج شدند.

منبع:

کتاب جمال امامی به روایت اسناد ساواک صفحه 423


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.