صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

موضوع: عبداله فاتحی و محمد بهتوئی

تاریخ سند: 31 خرداد 1353


موضوع: عبداله فاتحی و محمد بهتوئی


متن سند:

از: 16/ ﻫ 1 تاریخ: 31 /3 /1353
به: 312 شماره: 10407 /16/ ﻫ 1
موضوع: عبداله فاتحی و محمد بهتوئی1

مورخه 17 /3 /53 عبداله فاتحی به منزل محمد بهتوئی آمد و به وی گفت اگر مایلی بیا به اتفاق هم سری به منزل شیخ غلامحسین مجدی و سید مصطفی حسینی بزنیم. بهتوئی گفت بله همراهت می‌آیم. شیخ غلامحسین چه کسی می‌باشد؟ فاتحی گفت پیشنماز و مدرس مدرسه علمیه می‌باشد و همان پدر عبداله مجدی است بهتوئی گفت از نظر فکری چه طور آدمی است؟ فاتحی گفت مرد پاکی است و از طرفداران آقای خمینی می‌باشد ولی به طور کلی فرد محافظه کاری می‌باشد. بهتوئی و فاتحی به اتفاق به منزل شیخ غلامحسین رفتند. فاتحی در بین راه به بهتوئی گفت منزل شیخ حسین زیاد نمی‌نشینیم چون می‌خواهم به منزل آقای حسینی نیز برویم. بهتوئی گفت هر طور صلاح است عمل کن. فاتحی به شیخ غلامحسین گفت فردا می‌خواهم برای دارالتبلیغ2 نامه بنویسم تا یک نفر مبلغ جهت تدریس قرآن و خداشناسی برای بوشهر بفرستند تا در این ایام تابستان به دانش‌آموزان دروس مذهبی بدهد زیرا تا کنون 50 نفر دانش‌آموز جهت شرکت در این کلاس‌ها نام نویسی کرده‌اند و محل برقراری جلسات در مسجد آقای حسینی می‌باشد. شیخ غلامحسین گفت خیلی کار خوبیست قبلاً هم آقای قائمی آمده بود و اصول عقاید درس می‌داد. فاتحی گفت حالا قصد دارند شخص باسوادتر از قائمی را بفرستند. فاتحی گفت از آقای یزدی خبری ندارید. شیخ غلامحسین گفت آقای یزدی را الان مدتی است که به رودبار رشت منتقل نموده‌اند. مثل اینکه ساواک متوجه شده بود که عده‌ای در بوشهر با او رفت و آمد دارند و قصد فعالیت‌هایی دارد بدین لحاظ او را از بوشهر به رودبار رشت منتقل نمودند. فاتحی گفت افسوس. حال من قصد داشتم آقای بهتوئی را نزد ایشان ببرم. مرد بسیار مبارز و باسوادی بود و برای بوشهر نعمتی به حساب می‌آمد که از دست بوشهر خارج گردید. دو روز پیش 15 خرداد تاریخی بود و رادیو راجع به 15 خرداد خونین مطالب جالبی گفت در ضمن رادیوی جدید به نام رادیوی مجاهدین نیز پیدا کرده‌ام که از ساعت 7 و ربع کم شب تا 7.45 برنامه اجرا می‌کند و روی موج کوتاه 40 متر می‌گیرد. بهتوئی به شیخ غلامحسین گفت جنابعالی با آقای یزدی رفت و آمد داشتید. شیخ غلامحسین گفت با ایشان زیاد رفت و آمد داشتم و واقعاً مردی روشنفکر و باسواد بود و همه ما روحانیون بوشهر از محضر او استفاده می‌کردیم. یک روز از او پرسیدم آیا مردم آمریکا از اولاد آدم هستند یا نه؟ ایشان فرمود چرا هستند چون در دوره آدم هنوز خشکی‌های دنیا از هم جدا نشده بودند و قاره آمریکا به آسیا راه داشت. بهتوئی گفت به چه علت ایشان را دستگیر کرده و بعد تبعید نموده بودند شیخ غلامحسین گفت علت اصلیش را نفهمیدم ولی یک علتش به خاطر این بود که ایشان از پیروان آقای خمینی بود. فاتحی گفت من این طور شنیده‌ام که آقای یزدی با عده‌ای از علما در قم نشست‌های سیاسی داشته‌اند و بدین علت ایشان و عده‌ای را از قم تبعید کرده‌اند. بهتوئی و فاتحی به اتفاق از منزل شیخ غلامحسین خارج شده و با تاکسی به منزل آقای حسینی رفتند. در منزل حسینی عده‌ای در حدود 8 الی 10 نفر از بازاریان و یک نفر آخوند در کنارش نشسته بودند و فاتحی و بهتوئی در کنار حسینی نشستند. فاتحی گفت در حدود 50 نفر جهت کلاس‌های درس قرآن و اصول عقاید ثبت نام کرده‌اند بدین لحاظ قصد دارم فردا جهت دارالتبلیغ نامه نوشته از آنها بخواهم تا یک نفر را به عنوان مبلغ برای بوشهر بفرستند. حسینی گفت چرا نامه. تلگرافی بزنی زودتر مبلغ را می‌فرستند. برو اطاق یک ورقه کاغذ با یک خودکار بیاور تا من تلگراف را برایت بنویسم که همین امروزه بروی تلگرافخانه و آن را تلگراف کنی و حسینی در روی کاغذ نوشت کلاس آماده است. هر چه زودتر مبلغ را بفرستید. و زیر متن تلگراف را به نام خودش امضا نمود. فاتحی به حسینی گفت اطلاع دارید که شرکت انتشار را می‌خواهند تا اواخر خرداد ماه ببندند. بدین لحاظ شرکت انتشار یک فهرستی از کتاب‌هایش را برای دروائی که در خیابان ششم بهمن کتابفروشی دارد فرستاده تا قبل از آخر خرداد ماه هر کدام از کتاب‌ها را احتیاج دارند پول با فهرست کتاب‌ها به آدرس شرکت انتشار در تهران فرستاده شود و من هم فهرست را گرفته‌ام که هر کدام را احتیاج داریم برای شرکت بنویسم که برایمان بفرستد چون فرصت خوبی است که نباید از دست برود. حسینی گفت من هم درباره بسته شدن شرکت انتشار یک چیزی شنیده بودم ولی نه به این صورت. واقعاً دارند مته به خشخاش می‌گذارند و خیلی به مردم فشار می‌آورند. حالا که این طور است آن فهرست شرکت انتشار را بیاورید که هر کدام از کتاب‌های شرکت انتشار را در کتابخانه مسجد نداریم بنویسیم که برای کتابخانه مسجد بفرستند. فاتحی گفت باشد حتماً فهرست را می‌آورم خدمتتان تا هر کدام را که در کتابخانه مسجد وجود ندارد انتخاب فرمایید و بنویسیم که برای ما بفرستد. در این هنگام حسینی به آخوندی که در کنارش نشسته بود گفت دعای سمات را بخواند. بعد از خواندن دعا فاتحی و بهتوئی به اتفاق از منزل حسینی خارج شدند. بهتوئی گفت آقای حسینی از نظر فکری چه طور آدمیست. فاتحی گفت مرد بسیار روشن و متفکری می‌باشد و از پیروان واقعی آقای خمینی است و تحریرالوسیله آقای خمینی را در منزل دارد ولی به حسب ظاهر هیچکس فکر نمی‌کند که آقای حسینی از پیروان آقای خمینی باشد و بسیار رد گم می‌کند. بهتوئی گفت آقای حسینی در مسجد سخنرانی نیز می‌نماید؟ فاتحی گفت همیشه بعد از نمازش سخنرانی می‌کند و در سخنرانیش روی مسائل اجتماعی تاکید دارد. بهتوئی گفت تازگی چه خبری داری؟ خبر تازه اینست که شاعر جوانی را به نام پرنیان که کتابی به نام حسنک کجایی؟3 چاپ کرده بود دستگیر کرده‌اندو این کتابش را شرکت انتشار چاپ کرده است و فرد مذهبی و مبارز می‌باشد و من کتابش را که به صورت شعر نو است خوانده‌ام خیلی داغ و انقلابی می‌باشد. بهتوئی گفت در این دوره که شاعر انقلابی کم پیدا می‌شود این طور افراد خیلی ارزش دارند. فاتحی گفت راستی چند روز پیش جمشیدی را برای گذراندن شش ماه باقی مانده از دوران محکومیتش به زندان عادل آباد برده‌اند و مهندس معصومی هم شنیده‌ام که حقوق مدت بازداشتن را به او که 25 هزار تومان شده پرداخت کرده‌اند. خودم نیز دو روز زندان بدهکار می‌باشم و خیلی دلم می‌خواهد این دو روز را به زندان رفته هم کلی خبر برای زندانیان ببرم و هم کلی خبر بیرون بیاورم در این هنگام فاتحی گفت اگر مایلی یک سر به مدرسه بزنیم. بهتوئی گفت اشکالی ندارد برویم فاتحی و بهتوئی به اتفاق به مدرسه رفتند و فاتحی بهتوئی را به داخل یک اطاق راهنمایی نمود و فاتحی گفت اینجا اطاق خدام مدرسه علمیه می‌باشد که خودش از طلاب جوان مدرسه نیز می‌باشد. در روی طاقچه اطاق تعداد زیادی مجلات مکتب اسلام و کتاب مذهبی به نام(نوری که به دنبالش رفتند) به تعداد 8 الی 10 جلد روی طاقچه بود. بهتوئی گفت مجله مکتب اسلام و این کتاب مذهبی را برای فروش اینجا گذاشته‌ای فاتحی گفت بله برای فروش می‌باشد. بعضی از دانش‌آموزان می‌آیند اینجا و این کتاب‌ها و مجلات مکتب اسلام را خریداری می‌نماید در این هنگام که قصد داشتند از اطاق خارج شوند طلبه صاحب اطاق آمد که جوانی کم سن و سال بود و خیلی شاداب به نظر می‌رسید و با فاتحی خیلی به گرمی سلام علیک و احوال پرسی نمود و بعد فاتحی گفت زودتر برویم که به تلگرافخانه برسیم. در طول راه بهتوئی گفت کتابفروشی دروائی که نماینده شرکت انتشار در بوشهر می‌باشد کتاب‌های شریعتی پنهانی برای فروش می‌آورند یا نه؟ فاتحی گفت نه دروائی آدم محافظه‌کاری می‌باشد بدین لحاظ کتاب‌های شریعتی را نمی‌آورد. کتابفروشی در برازجان به نام مطهری آن گاهی اوقات کتاب‌های شریعتی را می‌آورد. در این هنگام به تلگرافخانه رسیدند و فاتحی رفت که متن تلگراف حسینی را به دارالتبلیغ تلگراف نماید ولی متصدی تلگرافخانه به او گفت امروز جمعه است و تلگراف تعطیل است. فاتحی به بهتوئی گفت باشد فردا عصر می‌آیم و این متن را تلگراف می‌نمایم و به اتفاق بهتوئی به سمت منزل رهسپار شدند. بهتوئی گفت آیا آقای حسینی اهل فعالیت هم می‌باشد. فاتحی گفت آقای حسینی خیلی دلش می‌خواهد فعالیت نماید ولی به اطرافیانش اعتماد و اطمینان ندارد. چنان که قبل از دستگیری ما. من یک روز همراه چند نفر پیش آقای حسینی رفته بودیم و صحبت از این بود که در بوشهر خلاصه باید فعالیت‌ها و تبلیغاتی صورت بگیرد. ایشان فرمودند بنده که به اطرافیانم اعتماد ندارم و اگر مانند شما افراد با ایمان و مطمئن داشتم خیلی کارها انجام می‌دادم. عده‌ای هستند محافظه‌کار و عده‌ای مانند جمشیدی تندرو و احساساتی مانند شما افراد معتدل کم پیدا می‌شود. آن روز با آقای حسینی قرار گذاشتیم با آقای نبوی در منزل آقای نبوی جلسه ترتیب بدهیم تا راجع به نحوه فعالیت در بوشهر تصمیم بگیریم تا بتوانیم از نظر فکری مردم را برای فعالیت آماده نماییم. اتفاقاً یک شب قبل از دستگیری‌ام به اتفاق درهاکی دوست بسیار صمیمی‌ام به منزل آقای نبوی رفتیم و مظفری نیز از دواس آمده بود آقای حسینی آمد و قرار شد دست به یک تبلیغات وسیع بزنیم و آقای فلسفی و مکارم و عده دیگری را برای ایراد سخنرانی به بوشهر دعوت نماییم. فردای آن شب من دستگیر شدم و تمام نقشه‌هایی که کشیده بودیم نقش بر آب شد و فقط خدا خواست که این نشست شبانه ما در منزل نبوی لو نرفت. بهتوئی گفت راجع به شرکت در کنکور اقدامی کرده‌ای یا نه. فاتحی گفت بله در کنکور سراسری نام نویسی کرده‌ام و برای اول تیر ماه باید به شیراز بروم تا در جلسه امتحانات کنکور شرکت نمایم و در گروه علوم اجتماعی نام نویسی کرده‌ام و اولین رشته انتخابی اقتصاد می‌باشد چون برای این رشته 200 نفر بیشتر نام نویسی نکرده‌اند و امید قبولی در آن زیاد می‌باشد. در این هنگام به میدان سنگر رسیدند و فاتحی از بهتوئی خداحافظی نمود و به سمت بنمانع رفت.
نظریه شنبه- نظری ندارد.
نظریه یکشنبه- 1- عبداله فاتحی در 312 مسبوق به سابقه می‌باشد مسلماً با افرادی که همفکر وی می‌باشند در تهران ارتباط دارد چون اخباری مانند دستگیری شاعری به نام پرنیان و یا بسته شدن شرکت انتشار را از طریق آنها به دست آورده که در اختیار افراد مورد اعتماد خود قرار داده است.
2- سید مصطفی حسینی از روحانیون مخالف بوشهر بوده و اصولاً محافظه‌کار می‌باشد و در تشریفاتی که از طرف مقامات دولتی در بوشهر برگزار می‌شود کمتر شرکت می‌نماید و به طوری که از طریق منابع تا کنون کسب خبر گردیده نامبرده وجوه جمع آوری شده سهم امام را در نجف اشرف جهت آقای آیت‌اله خوئی ارسال می‌نماید ولی مدارکی که دال بر طرفداری مشارالیه از خمینی باشد از طریق منابع و عوامل مربوطه واصل نگردیده و برای اولین بار است که اظهار شده یاد شده از طرفداران خمینی می‌باشد. علیهذا ترتیبی داده شد تا از طریق منبع و سایر عوامل محلی در مورد طرفداری سید مصطفی حسینی از خمینی بررسی بیشتری به عمل آمده تا حقایق روشن گردد.
3- محمدحسن نبوی فرزند سید صادق رئیس دانشسرای مقدماتی پسران بوشهر بوده و در 312 سابقه دارد.
4- شیخ غلامحسین مجدی از وعاظ بوشهر می‌باشد و فاقد سوابق در 16/ ﻫ می‌باشد.
5- منظور از یزدی شیخ محمد یزدی فرزند علی بوده که اقامت اجباری خود را در بوشهر می‌گذرانید و اخیراً جهت رسیدگی به پرونده مربوطه به مرکز اعزام شده است و استنباط می‌گردد از طریق دادگاه مزبور محل اقامت جدید وی رودبار(گیلان) تعیین شده است.
6- منظور از جمشیدی محمدحسین راستی معروف به جمشیدی بوده که در 312 مسبوق به سابقه می‌باشد و محل سکونت وی در حال حاضر کازرون حوزه استحفاظی 7/ ﻫ می‌باشد.
7- محمد بهتوئی از دبیران متعصب مذهبی است که از اعمال و رفتار وی و سایر نامبردگان بالا تا حدود امکان کماکان مراقبت به عمل خواهد آمد ضمناً چنان که مبلغی از دارالتبلیغ قم جهت تدریس قرآن و اصول و عقاید و خداشناسی به بوشهر آمد سعی خواهد شد تا حدود امکان در جلسات آن‌ها نفوذ شود. سپاه
نظریه جمعه- نظریه یکشنبه مورد تایید است. مشاهی

توضیحات سند:

1. محمد بهتوئی، فرزند رمضان در سال 1326 ﻫ ش در قزوین متولد شد. پس از طی تحصیلات مقدماتی در قزوین در سال 1351 از دانشگاه تهران در رشته جغرافیا لیسانس گرفت و به عنوان دبیر در آموزش و پرورش بوشهر مشغول به کار شد. وی با مجمع علمی ـ اسلامی جوانان قزوین مرتبط بود و در سال 1352 به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمد. در همان سال به دلیل پخش اعلامیه علیه جشن استقلال اسرائیل در شیراز دستگیر شد. مشارالیه در زمان بازجویی با دادن اطلاعات درون تشکیلاتی و تعهد همکاری با ساواک به مدت 8 ماه از داخل زندان با ساواک شیراز همکاری داشت و به همین دلیل نیز ساواک با ارسال پرونده نامبرده به دادگاه، در تاریخ 21 /9 /52 برابر اعلام رأی دادسرای دادگاه عادی 12 شیراز آزاد شد. در تاریخ 11 /4 /53 بازپرس شیراز قرار منع پیگرد را برای وی صادر کرد. در سال 1352 ساواک با ادامه خدمت وی در آموزش و پرورش و پرداخت 5 هزار ریال به عنوان کمک خرج با هدف توجیه و به کارگیری وی در هدف اطلاعاتی موافقت نمود. در سال 1355 ساواک با استخدام محمد بهتوئی در وزارت آموزش و پرورش موافقت کرد و به عنوان دبیر در دبیرستان سعادت مشغول شد و در همان سال با پیشنهاد ساواک به عنوان کتابدار کتابخانه عمومی شهر انتخاب شد.
2. دارالتبلیغ اسلامی: یکی از اقدامات آقای شریعتمداری در راستای اهداف فرهنگی خود، راه‌اندازی دستگاهی به نام دارالتبلیغ بود که با ظاهری روشنفکرانه بتواند خدماتی را در زمینه فرهنگ به جامعه ارائه دهد. امّا با توجه به ماهیت ایشان‌، این دستگاه عریض و طویل به پایگاهی برای انحراف در نهضت اسلامی مبدل شد. هر چند کتب ارزشمندی نیز توسط برخی اساتید مبرز در آنجا چاپ شد.
3.حسنک کجایی نام کتابی بود که به وسیله‌ی محمد پرنیان در سال 1349 منتشر شد. پرنیان در 19 سالگی این کتاب را سرود و با تصویرگری خود او توسط شرکت سهامی انتشار به چاپ رسید. وی به دلیل سرودن این اشعار که فراتر از شعر کودک بود، چند سال به زندان افتاد. کتاب پس از انقلاب توسط ناشران مختلف به چاپ رسید. محمد پرنیان در 15 خرداد 1393 در بیمارستانی در نوشهر درگذشت.

منبع:

کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان بوشهر، کتاب 1 صفحه 209





صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.