تاریخ سند: 22 فروردین 1357
موضوع : مذاکره بین محمد تقی فلسفی (واعظ) و مناقب 1
متن سند:
به : عرض میرساند
از : 381 شماره : 594 /381
فلسفی : اتفاقا وقتی که آقای رکن الدینی از شهربانی تلفنی صحبت میکرد
آقای رئیس شهربانی صحبت کرد.
آقایان اینجا زیاد بودند منزل ما.
همان
جا با رئیس شهربانی صحبت کردم گفتم آقا جان شما اگر یه مقدار [از] تظاهر
قدرتتـان کم کنیـد و کمانـد
و به رخ مردم نکشید مـردم تحریک نمیشوند و بعد باید مردم در مسجد اشباع
بشوند و اگر بنا باشد وقتی یک واعظ رفت منبر و [بخاطر ]چند تا جمله که به
نظرتان تند بیاید بخواهید تبعید کنید باید به خون خیابان بسازید این هیچ راهی
ندارد.
من عقیده دارم که اگر مردم در مسجد ارضا شوند دیگه در خیابان کاری
ندارند.
ایشان مترصد بود چهار ساعت وقـت مجلـس و در مسجـد حزین
[حظیره ]است گفتم در مسجد را نبندید و مردم را آزاد بگذارید.
من گفتم که
ممکن است آقای صدوقی در این چهار ساعت یکساعت، مناقب بله، هر جوری
که شما میفرمائید و اللّه ما سر دعوا با کسی نداریم و هدف ما ایجاد صلح و همان
هدف مقدسی است که شما دارید و ما خودسرانه کاری انجام نمیدهیم و طبق نظر
مراجع عمل میکنیم.
فلسفی : عقیده من است که شما چند تا از نوارهای خوب
عبدالواسط [عبدالباسط] پیدا کنید با فاصله یک ربع بخوانید ده تا پنج دقیقه
سکوت کنید بعد بخوانید و سکوت کنید چون مردم میخواهند بروند و بیایند یه
مقدار جزوه بین
مردم توزیع شود یعنی عملاً سه ساعت و نیم مجلس باشد.
مناقب.
بله اگر
دو ساعت هم باشد کافی است ولی ما اصلاً نمیتوانیم مجلس نگیریم.
فلسفی نه نه
من هم بآنها گفتم حتما باید گرفته و بعد هم درباره این قضیه من برئیس شهربانی
گفتم شما هم خودتان بگوئید اگر میخواهید من منبر بروم باید راجع به کشته
شدگان صحبت کنم از کشته های قم بگم از کشته های تبریز صحبت کنم از حادثه
یزد بگم از روحانیون احترام بکنم بنام آقای خمینی سه چهار بار صحبت بکنم
اگـر این شرایـط را میپذیرید من میـروم و گرنه خودتان میدانید بله روشن و
صریح بگوئید و اگر شما بتوانید مردم را در داخل مسجد ارضا بکنید یعنی مردم
نگویند عجب بچه های ما را کشته اند زخمی کرده اند این آقا آمده چی میگه
چطور شد باید خیلی با صراحت به خانواده های داغدیده تسلیت بگوئید و
افرادیکه مریض هستند اظهار تأسف کنید و به عیادت آنها بروید برایشان میوه
ببرید و بعضی از آنها را قانع کنید و بعد از اینکه مردم قانع شدند بعد بگوئید آیت
اله صدوقی این مجلس را گرفته اند و نظر همه مراجع این است که از مجلسی که
بیرون میروید مرتب بسمت منزل هایتان بروید و نظم و ترتیب را بهم نزنید و اگر
کسی تخریب کند اینها از جماعت ما نیستند.
مناقب.
باشه ـ اطاعت همین الان من با آقای صدوقی در تماس بودم خبر
ناگواری برای آقا آورده اند آقای رکن الدینی هم تشریف داشته اند ایشان ناراحت
شدند آقا گریه کرده اند فلسفی: چی شده بود.
مناقب: در زندان دارند کمال
وقاحت و بی شرمی را اعمال میکنند و بعضی را امر کردند به بعضی دیگر عمل
نامشروع انجام دهند نپذیرفته اند آنها را دستبند زدند من با ایشان صحبت میکنم
صد تا قسم میخورد که دروغ است.
میگم آقا یک افسر شما که مامور زندان بوده
است زندانیهائیکه از زندان در آمده اند همه تعریف کرده اند آقای سرگرد سمیعی
خیلی بردبار و مؤدب و دینی و وجدانی عمل کرده بود همه ازش تعریف میکردند
دو تا طلبه ایکه توی بلوار گرفته بودند این مادر مرده ها آمده بودند پیش دکتر
پاک نژاد که عکس و نوار بگیرند آخه بیماری قلبی داشته اند کلانتری آنها را زده
بودند لباسهای آنها را کنده بودند بعد سرگرد سمیعی در زندان بآنها محبت کرده
بود گفتم چرا از ایشان تعریف میکنند؟ اینها بقرار ضمان بازداشت شده اند اینها
قرار بازداشت ندارند آلان یک پسر 12 ساله زندان است سی هزار تومان قرار
ضمان صادر کرده اند پول نقد برده اند قبول نکرده اند سند بردند قبول نکردند گفتم
آقا چرا اینها را آزاد نمیکنند مگر میخواهید اینها را شکنجه بدهید.
فلسفی: خیلی
خوب همه اینها را دلیل ذیل ماده قرار دهید بخود اینها بگوئید اگر هم بمن تلفن
کرد بایشان میگوئیم باید قبل از تشکیل مجلس هیجان مردم را آرام کند یه
تعدادی را آزاد کنند خود این در آرامش شهر خیلی موثر است.
مناقب: من هم
همین را گفته ام، گفتم جناب سرهنگ شما با رفتاریکه ماموران شما دارند افراد را
پر میکنند از کینه و عقده و بعد رها میکنند توی اجتماع و کدام قدرتی میتواند
جلوی این جوانهای پر از کینه و عقده را بگیرد شما باید اینها را اصلاح کنید و بعد
بفرستید توی اجتماع نه اینکه مریض تر.
فلسفی: باز هم مذاکره بکنید با آقا هم
صحبت کنید اگر لازم باشد تماس بگیرید امیدوارم که مجلس بخوبی برگزار شود
و حادثه ای بوجود نیاید.
نظریه یکشنبه: با توجه بمراتب بالا محمد تقی فلسفی یکی از محرکین اصلی
وقایع اخیر میباشد.
منبع:
کتاب
حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک صفحه 632