صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش1

تاریخ سند: 19 دی 1349


گزارش1


متن سند:

با توجه به جریانات اخیر که خوشبختانه بر اثر بیداری و تلاش قابل ستایش سازمانهای امنیتی کشف و در نطفه خاموش گردید با نهایت صراحت باید گفت اگر دولت نسبت به کارهای خود صادقانه تجدیدنظر نفرمایند و به موازات اقدامات شرافتمندانه سازمانهای امنیتی در جهت تامین رفاه و آسایش مردم قیام ننمایند و از تبعیض و غارتگری که دل مردم را به درد آورده دست برندارند نظیر این قبیل عصیانها و خیانت ها که ناشی از بدبینی می باشد با شدت هر چه تمامتر و توام با تدبیر بیشتر تکرار خواهد شد و در نتیجه گرفتاری و ناراحتی مقامات دلسوز کشور روزافزون می شود، برخلاف آنچه را که دولت و حزب وابسته به آن (ایران نوین) از طریق شبکه های تبلیغاتی درباره درستی و صحت عمل خودشان و جلوگیری از فساد و نادرستی در سازمانهای دولتی و هم چنین تامین رفاه و آسایش مردم و رضامندی آنها از وضع حاضر تبلیغ می کنند با قاطعیت باید گفت قسمت اعظم این گفته ها خلاف واقع است و عدم رضایت کامل اکثریت ساکنان شهر و دهات مؤید این ادعا می باشد، دستگاه حاکمه با تمام امکاناتی که در اختیار دارند متأسفانه نخواسته اند و یا نتوانسته اند منویات اصلاح طلبانه شاهنشاه آریامهر را از نظر رفاه و تامین آسایش مردم و از بین بردن بدگمانی ها به موقع اجرا بگذارند، اغلب از آقایان وزراء کابینه که بعضی از آنها مانند گودرزی2 وزیر مشاور به داشتن گذرنامه امریکایی متهمند و ذره ای در میان مردم حیثیت و آبرو ندارند بدون کوچکترین ترس به خاطر حفظ منافع نامشروع خود، وزارتخانه مربوطه را به یک کانون خانوادگی تبدیل و به میل خود یک حکومت خودمختاری در قلمرو کارها برقرار نموده اند و چون از حمایت بی دریغ رئیس محترم دولت برخوردار می باشند لذا اندک صدای اعتراض یا انتقاد را ولو اینکه هر قدر سالم و دور از حب و بغض باشد با سوءاستفاده از مقام با شدیدترین وضع خفه می سازند و اگر احیانا در مقابل ماموری نسبتا قوی و خیلی خوشنام قرار گرفتند تحت عنوان مخالفت سازمان امنیت با ارجاع هرگونه کار موجبات ارعاب و عقب نشینی را فراهم می نمایند و اگر کارمند احمقی را دیدند که قصد دفاع از حقوق حقه خود را دارد با استفاده از اختیاراتی که اخیرا برای سرکوبی و به خاک سیاه نشاندن خدمتگزاران صدیق و درستکار از مجلسین گرفته اند بلافاصله به تشکیل دادگاههای اداری مبادرت و با وارد نمودن اتهامات ناروا مامور مخالف را به سرنوشت شومی تا انفصال ابد از خدمت دولت گرفتار می کنند و از بودجه های سری با تطمیع جراید بر روی اعمال ناشایست و خلاف انسانیت سرپوش می گذارند و هر کار خلاف قانون را موجه جلوه می دهند، با کسب اجازه، و به طور خیلی فشرده نابسامانی و عدم توجه وزراء چند وزارتخانه را نسبت به امور محوله ذیلاً به عرض می رساند تا ملاحظه و تصدیق فرمایند عصبانیت مردم و بدبینی جامعه زیاد هم ارتباط با تحریکات خارجی پیدا نمی کند و سرچشمه ایجاد آشوبگری ها و ناراحتی ها و دسته بندی ها و سرانجام تمایل به خیانت و اجنبی پرستی و یا حداقل بی تفاوتی مردم ناشی از حس جاه طلبی و غارتگری و تبعیض و ستمگری ظالمانه بعضی از همکاران نزدیک رئیس دولت است لاغیر، وزارت بهداری که امر درمان و بهداشت ملتی را برعهده دارد وزیر آن آقای دکتر شاهقلی3 همراه با گروهی از تحصیل کرده های آمریکایی خود به قول خودش تیمی را تشکیل داده که در تمام اموری که به وی استفاده را بدهد ذینفع هستند و چون بی باکانه به سوءاستفاده های همه جانبه می پردازند به منظور آن که خلافکاریهای آنها بازگو نشود ناچارند کجروی ها و سوءاستفاده های کوچکتر را نادیده بگیرند، نتیجتا وضع بیمارستانهای دولتی به یک کشتارگاه رسمی تبدیل شده و بیمارستانهای غیردولتی که قسمت اعظم آنها با سرمایه تیم وابسته به خود شاهقلی بوجود آمده اند و هیئت مدیره آنها وابستگی مستقیم و خیلی خیلی نزدیک و دوستانه با اولیاء وزارت بهداری دارند و از درآمد سرشار اینگونه بیمارستانها سهمی نصیبشان می شود به صورت موسسه ای هستند که صاحب آن از یک محتکر بی وجدان حیوان صفت برترند، رسوایی در همین وزارت بهداری به قدری بالا گرفته که حتی از دادن (مِتادُن) برای ترک اعتیاد معتادان سیه روز و بدبختی که می خواهند از این گرفتاری نجات یابند به اطبایی که در ترک معتاد تخصص دارند و صلاحیت آنها را خود وزارت بهداری رسما تایید نموده امتناع می ورزند و علتش این است که پنج نفر از دوستان شاهقلی که طبیب بیمارستان معتادین هم هستند در مطب شخصی خود از همان متادن سهمیه بیمارستان سوءاستفاده نموده و مریض شخصی را ویزیت می کنند و پول کلان می گیرند، با اینکه از طرف دکتر صالح سناتور و هم چنین از طرف چند طبیب خوشنام متخصص در ترک معتادین رسما به این کار و این تبعیض اعتراض بعمل آمده معهذا شخص شاهقلی ترتیب اثری نداده اند حق هم دارند چون قراردادهایی با چند طبیب دارند و بدیهی است در صورتی که سهمیه ای برای دیگران معین کند مقرری او قطع می شود، موضوع دیگر سوءاستفاده و یا اختصاص دادن وامهایی است که به عنوان تأسیس بیمارستان خصوصی از دولت دریافت می کند، این وامها تمامش در اختیار تیم یا باند وابسته به خود او قرار می گیرد، موضوع مهمتر که شاید در تصدیق و تایید آن تردید به خودتان راه بدهید وارد نمودن داروهای غیرمجاز از خارج می باشد، خود شاهقلی و گاهی سایر کسانی که با گذرنامه سیاسی به خارج رفت وآمد می کنند داروهای سنگین قیمت که باز به دستور خود ایشان به ایران وارد نمی شود و غیرمجاز تشخیص می دهند از طریق همان گذرنامه سیاسی و عدم تفتیش جامدان و سایر لوازمی که در اختیار دارند به ایران وارد و فقط در مطب های شخصی سه چهار نفر از بستگان و یاران شاهقلی به مصرف بیماران پولدار راحت طلب می رسد از جمله آمپولی است برای لاغری خانمهای چاق کار نداریم به اینکه به قول یکی از اطباء تهران (دکتر صاحب جمع) تزریق این آمپول تا به حال چند نفر خانم را دچار بیماریهای شدید علاج ناپذیر نموده و چه تلفاتی دربرداشته موضوع مهم قیمت آمپول است که هر دانه آن را به مبلغ ششصد هزار تومان از مریض پول دریافت می کنند و نظیر این نوع داروهای اختصاصی تیم شاهقلی زیاد است، مورد دیگر سهیم بودن خود و تیمش در کارخانجات داروسازی داخلی است، اگر به دقت بررسی شود جنایتی که این کارخانجات مرتکب می شوند از حد بیرون است و کار وقاحت و رسوایی آن قدر بالا گرفته که صاحبان کارخانجات داروسازی با دادن رشوه کلان خیال می فرمایید صد هزار تومان خیر ده ملیون تومان اول هر سال لیستی تهیه می کنند و آن لیست داروها را که گاهی متضمن کشتارهای دسته جمعی است بدون آن که کسی متوجه شود و یا حتی مستخدم کارخانه ای مورد بازخواست قرار گیرد به تصویب شاهقلی و یا کمیته برگزیده شاهقلی می رسانند، اخیرا که صدای اعتراض اکثر از اطبا راجع به بی اثر بودن داروهای داخلی و همچنین عدم وجود بعضی از اقلام دارو که برای مریض ضروری است و به امر وزارت بهداری وارد نمی شود بلند شد، به طوری که یکی از مطلعین نقل می کرد به دستور شاهقلی مدیران کارخانجات با جلسه ای ترتیب دادند و ظاهرا از عدم درآمد و ورشکستگی خود مطالبی اظهار داشتند، در آن جلسه که جریان آن به تفصیل در اطلاعات و کیهان که خود این دو موسسه هم با همه غارتگران سهیم و شریک هستند و خطرشان از نظر وارونه جلوه دادن حقایق و دفاع از خلافکاران از سرطانی که این قدر در اطرافش جنجال می شود زیادتر است نوشته شد شخص شاهقلی هم شرکت داشت و صریحا و رسما پشت میز خطابه قرار گرفت و گفت (من به نام وزیر بهداری در این جلسه تعهد می کنم مدافع منافع شما باشم و با اطمینان کامل این تعهد مرا قبول کنید) به قول یکی از مدیران داروخانه ها می گفت اگر کسی وارد نباشد و به میزان تجاوز و غارتگری صاحبان کارخانجات داروسازی و به طورکلی کسانی که دارو به ایران وارد می کنند واقف نباشد خیال می کند شاهقلی، وزیر بهداری امریکا یا انگلستان است که این چنین بی پروا و بدون ملاحظه و شرم از افکار عمومی به دفاع از مشتی جنایتکار به نام سازنده و یا واردکننده دارو مبادرت می ورزد، مسلما از عدم وجود پزشک و درمانگاه و در صورت وجود پزشک و درمانگاه از لحاظ عدم توجه و مراقبت و یا عدم حضور طبیب سر محل خدمت و تلفاتی که دامنگیر بیماران بیچاره و درمانده در تهران و شهرستانها و دهات می شود نیکو واقفید و اغلب شمه ای از آن را که در حکم قطره در مقابل دریا است در جراید خوانده اید.
در وزارت آب و برق.
همان طوری که بارها به عرض رسیده از طریق واگذاری آب و برق به محلات جدید (در تهران و شهرستانها) ملیونها تومان پول گرفته اند و شگفت آور اینجا است که اگر احیانا محل جدیدی در پرداخت رشوه تعهد شده، تعلل کند و یا قسمتی از آن را نپردازد فورا در مقام جمع آوری لوله های آب و تیرهای برق برمی آیند.
در همین مسیر جاده مهرآباد، کن چندین محل جدید احداث شده آن عده از صاحبان اصلی که اولیاء وزارت آب و برق را تطمیع کرده اند آب و برق آنها فورا داده شده و آن عده که پولی نداده اند با وجود اعتراضات مکرر کوچکترین توجهی نشده و حتی اتهاماتی هم تحت عنوان زمین خوار و غیره شفاها و کتبا به اشخاص وارد نموده اند تنظیم کننده این گزارش در یکی از کمیسیونهای برگزاری جشنهای شاهنشاهی عضویت دارم چند شب قبل جلسه ای بود در شهرداری آن هم با حضور عده ای از معاریف و یک نفر از امرای ارتش شاهنشاهی و یکی از خلبانهای مخصوص گارد شاهنشاهی و هواپیماهای اختصاصی بحث روی همین تبعیضات بود شخص محترمی به نام بهرامی هنرپیشه و کارگردان معروف و قدیمی تئاتر ساکن یکی از همان محلاتی است که کوی نوساز بالای محل سکونت او و کوی نوساز پایین محل سکونت او چون رشوه ای داده اند به موقع از آب و برق بهره گرفته اند و محل ایشان بنا به اظهار خود بهرامی که علنا در حضور همه حضار می گفت چون مالکش حاضر نشده زیاد پول بدهد از آب و برق خبری نیست و همین شخص و خلبان مزبور مطالبی در همین خصوص می گفتند که به راستی تعحب آور و خجالت آور بود، وزیر آب و برق هم مانند شاهقلی باندی دارد امثال ظهیری ها که به قول خودش در حزب ایران و آن دسته بندی های خطرناک قدیم فعالیت داشته اند، دو هفته قبل (یک روز بعد از مراجعت روحانی از هندوستان) به مناسبتی ملاقاتی با ایشان دست داد، مشکلات و شایعاتی که در اطراف او وجود دارد خیلی عریان و بی پرده مطرح کردم در جواب گفتند (درست توجه فرمائید حائز اهمیت است) (((کارهای ما مخصوصا خریدهای خارجی مستلزم تشریفاتی است که با کسب دستور صورت می گیرد و گاهی با اینکه انعقاد قراردادی به مصلحت و صرفه نیست ناچاریم آن را منعقد نمائیم از جمله چندی قبل با یک کشور خارجی می بایستی قراردادی را امضا کنیم رئیس اداره مربوطه که به امر مقامات عالیه به ریاست آن اداره برگزیده شده بود گزارشی به من داد که انعقاد این قرارداد به ترتیبی که دستور داده اید در حدود ده ملیون تومان به زیان کشور است.
روحانی گفت من آن آقا را احضار کردم و نصیحت نمودم که برو بچه عاقلی باش گزارش را پاره کن و قرارداد را پاراف نمائید.
گفت آن جوان که تازه از فرنگ برگشته بود تسلیم نشد و من ناچار شدم او را عوض کنم و رئیس دیگری را که مخالفت نمی کرد به ریاست آن اداره معین کردم.
جوان برکنار شده شکایتی به مقام شامخ سلطنت تقدیم نمود و چند هفته بعد ضمن یک شرفیابی شاهنشاه آریامهر جریان برکناری آن مامور را سوال فرمودند مراتب را معروض داشتم شاهنشاه فرمودند پس لازم بود شدیدتر مورد مواخذه و مجازات قرار گیرد))) این عین اظهارات روحانی وزیر آب و برق شما است که با حضور یکی از معاونان که گویا ظهیر نام بود و گویا معاون اداری بود مطرح ساخت، خیال نفرمائید فقط روحانی این حرفها را می زند نه به خدا اکثر از وزراء فرومایه و سودجو در مقابل خلافکاریهایی که مرتکب می شوند برای نجات خود و بوجود آوردن صحنه سازی و مرعوب کردن مخالفان پای مقامات عالیه را به میان می کشند و نتیجه این قبیل اظهارات و تظاهر به پیروی کردن از منویات مقامات عالیه این شده است که هر کار ناشایستی که صورت می گیرد و هر سوءاستفاده کلانی که متصدیان مربوطه می نمایند گناه و تقصیر را متوجه خود نمی سازند.
در وزارت پست و تلگراف و تلفن و شرکت تلفن.
خودمختاری فردی نابکار که تا چند سال قبل به نان شب محتاج بود و حالا ملیونها تومان اندوخته دارد یک وزارتخانه کهن و آبرومندی را به روز سیاه نشانده و علاوه بر سوءاستفاده های علنی در تمام واحدهای ارتباطی اصولاً امر پست و تلگراف و تلفن به قهقرا کشیده شده و ذره ای صمیمیت و صداقت و وظیفه شناسی در کارمندان اعم از نامه رسان و مستخدم جزء و کارمند و حتی مقامات بالای وزارتخانه وجود ندارد، پس از افتضاح تاریخی تاراج موزه پست تهران و تایید این غفلت و خطاکاری از جانب هیئت بازرسی شاهنشاهی به ریاست تیمسار قریب و برکناری معاون امور پستی (رحمانی) انتظار می رفت از نظر رعایت افکار عمومی مردم هم که شده تغییرات دامنه دارتری در این وزارتخانه صورت گیرد متأسفانه برای آنکه اسناد مجعول و مخدوش صد ملیون تومان اعتبارات نوسازی پست کشور کشف و علنی نشود شخصی به نام شکیب نیا4 را به جای رحمانی انتخاب نمودند که ذره ای از امور پست آگاهی ندارد و همین شکیب نیا به جرم عدم کفایت و لیاقت و ابراز سوءنیت در هیئت مدیره شرکت تعاونی وزارتخانه چندی قبل با سپردن ششصد هزار تومان وجه از زندان رهائی یافت و بعدا با اعمال نفوذ شریف امامی که خدا لعنتش کند قسمت اعظم کارهای خلاف و انجام معاملات بزرگ امثال معاملاتی که بیشتر با آلمانی ها صورت می گیرد زیر سر این آقا و به دست این آقا حل و فصل می شود پرونده اتهامی شکیب نیا که در شعبه 10 بازپرسی دادسرا داشت مسیر صدور کیفرخواست را طی می کرد به صورت دیگری درآمد و به نفع او و علیه چهار نفر عضو مفلوک دون پایه بی دست و پا معیل جریان پیدا کرد، شما هیچ وزارتخانه ای را مانند وزارت پست و تلگراف و تلفن و شرکت تلفن نمی توانید بیابید که خودمختاری و سوءاستفاده علنی با شدت و بی پروایی وجود داشته باشد.
رسوایی به قدری بالا گرفته که رئیس پست و تلگراف همدان به خاطر آن که در زمان ریاستش در گرگان برای رحمانی و ستوده و چند مقام دیگر زمین های واگذاری گرفته از فلان پیک کهنسال که در حال بازنشستگی می باشد برای استخدام فرزندش به جای خود دو حلب روغن اخاذی نموده و ذیل همان نامه ای که به منزله تقاضای ارجاع شغل بوده و تقدیم دو حلب را روغن را اعلام داشته دستور پیشنهاد به مرکز را صادر کرده است، در اکثر از ادارات تهران و شهرستانها وضع بدین منوال است، شخصی به نام خاکزادی با سمت مدیرکلی خطوط سالها است علنا به سوءاستفاده اشتغال دارد تا به حال چند نفر بر اثر عدم پرداخت رشوه به این شخص و ایجاد مزاحمت برای آنها خودکشی به وسیله بنزین و غیره نموده اند و خانواده ها دربدر شده و بچه های معصوم و زبان بسته بی پدر گردیده اند (در این باره مدارک و پرونده های زنده و غیرقابل انکار موجود است) ولی چون قبل از روی کار آمدن ستوده در وزارت پست و تلگراف و به هنگامی که ستوده رئیس کارخانه ونک بود سندی را به مبلغی در حدود دو ملیون تومان خریدهای فنی از کارخانه ونک جعل و به حساب گذاشت و در امر دزدی و قساوت و بی باکی تقریبا نظیر ندارد امروز همه کاره وزارتخانه و حتی یک مامور کوچک را بدون جلب موافقت پنهانی او به کاری نمی گمارند مبادا باند مخالف از کارهای خلاف آنها اطلاعاتی بدست آورند چندی قبل به خاطر آنکه دادگاه اداری و رئیس اداره حقوقی (درخشان) چند نفر از بستگان همین خاکزادی را که ملیونها ریال اختلاس نموده بودند از جمله سلیمانی نام رئیس پست و تلگراف و تلفن زاهدان تبرئه کردند علاوه بر دادن پنجاه هزار ریال پاداش از محل سری و بیست هزار ریال از بودجه وزارتخانه به هر یک از آنها موجباتی فراهم نمود تا درخشان رئیس اداره حقوقی در انجام دو معامله زمین های مجاور کاخ مخابرات واقع در توپخانه با سندسازی و گزارش خلاف واقع چند ملیون ریال سوءاستفاده کند و سپس برای آنکه افتضاح تاراج موزه پست بیشتر از این بالا نکشد همان آقای درخشان را به مدیریت کل پست کشور برگزیدند و شخصی به نام فیروزآبادی را که مامور خرید زمین های مجاور کاخ مخابرات بود و تسلیم نظرات خاکزادی و درخشان نمی شد از کار برکنار نمودند و این شخص گزارشات خود را به صورت یک جزوه منتشر نموده که یک نسخه آن ضمیمه5 است تا به میزان جسارت این آقایان واقف شوید.
در اداره اوقاف تهران و شهرستانها فعل و انفعالاتی زیاد صورت گرفته تا حدی که بازرسی شاهنشاهی هیئتی برای رسیدگی مامور نمود و با وجود اعمال نفوذ گویا موارد مختلفی از خلافکاریها را کشف کردند ولی حمایت شخص رئیس محترم دولت از عصار6 موجب شد پرونده و حتی بازرسی متوقف و به طورکلی بایگانی شود و آمدند برای آنکه گزارشی به نفع عصار به شرف عرض برسانند هیئتی از اعضای وزارت امور خارجه را مامور نمودند به کارهای اوقاف در تهران و شهرستانها سرکشی کنند خبر اعزام این هیئت هم به جراید داده شد و همه خوانندگان متعجب شدند هیئت انتخابی از طرف وزارت خارجه برای اوقاف چه معنی و مفهومی را دارد در باطن نظر این بود گزارش هیئت را از طریق جناب آقای اردشیر زاهدی که مورد اعتماد و طرف توجه مخصوص هستند به عرض برسانند خود آقای نخست وزیر هم مقارن اعزام هیئت بازرسی شاهنشاهی به منظور وانمود کردن طرف توجه بودن عصار چند سمینار در اوقاف تهران تشکیل داد و شخصا در آن سمینارها شرکت فرمودند و سخنرانی هایی به دفاع از عصار ایراد کردند و نتیجه این شد آن دسته از ماموران و اشخاص مختلف دیگر که به نحوه تقلبات و فعل و انفعالات وارد بودند از ترس گزارشی ندهند و اطلاعات خودشان را در اختیار مامورین تفحص نگذارند.
در وزارت آموزش و پروش.
، یک باند متحد و متفق روی کار آمده که قسمت مهم نقل و انتقالات و صدور امتیاز مدارس ملی را در اختیار گرفته اند و در نتیجه در یک سازمان آموزشی به جای گسترش وحدت و عصبیت حس بدبینی و نفاق حکمفرمایی می کند و وظایف محوله با حسن نیت و دلسوزی صورت نمی گیرد وضع مدیریت صفر است و از نظر تکمیل نبودن کادر معلم ناله و فریاد اطفال و اولیاء آنها به آسمان بلند است و نسبت به هر تجاوزی از طرف مدارس ملی و یا عدم مراقبت و کمبود معلم و دبیر اعتراضی بشود همان باند می گویند چون وضع زیاد خوب نیست باید مدارا و مماشات کرد و حال آن که اگر یک مدرسه ملی با کمک اولیاء وزارت آموزش و پرورش (اکثر از صاحبان اینگونه مدارک [مدارس ]اصولاً کارمند وزارت آموزش و پرورش هستند) پول زیاد گرفت و در مقابل معلم و دبیر نداشت و یا کودکستان او شبیه به یک طویله بود و یا مدرسه دولتی نواقصی داشت چه ربطی به اوضاع متشنج دارد که مدارا و مماشات را به رخ مردم می کشند.
در وزارت اصلاحات ارضی، با اینکه وزیر آن جناب ولیان ظاهرا خیلی فعالیت از خود نشان می دهند و مرتبا در مسافرت به منظور سرکشی هستند ولی متأسفانه راندمان کار معلوم نیست چرا مطلوب نظر کشاورزان قرار نمی گیرد، اصولاً بر اثر دگرگونی مطالعه نشده، در زندگی دهقانی که تا چند سال قبل نان خالی به زحمت پیدا می کردند و حالا به علت گرفتن وامهای مختلف از بانکهای گوناگون به یک زندگی نسبتا تجملی و نو پرداخته اند و امر ترویج کشاورزی را نادیده انگاشته اند و با همان وامهای دریافتی به سیر و سیاحت و زیارت و از این کارها مشغول شده اند به طوری که ملاحظه می فرمایید زائران حج هر سال از سال پیش زیادتر می شود و این افزونی ارتباط با درآمد سرانه آنها ندارد و از طریق دریافت وام از بانکهایی امثال صادرات.
عمران.
کشاورزی و غیره این ولخرجی ها صورت می گیرد و به طوری که عملاً مشاهده می شود مجبور هستیم حتی علوفه را هم از خارج وارد نمائیم و اگر با یک تدبیر خاص به این وضع خاتمه داده نشود به طور مسلم از اصلاحات ارضی به نحو رضایت بخش بهره برداری نخواهد شد و سطح کشت و زندگی دهقانی به مرور ضعیف شده و روزی از بین خواهند رفت، قاعدتا این وظیفه دولت است که اولاً اجازه ندهند این همه بانک در قراء و قصبات تأسیس و به کشاورزان وام بدهند و اگر بانک معینی هم وامی می دهد گیرنده وام را موظف و مقید سازد که در امر کشاورزی به مصرف برساند و مهمتر آن که تعهدی بگیرند که در مقابل وام جنس از قبیل گندم جو و غیره تحویل بدهند نه پول و خود دولت آن اجناس را ولو این که مبلغی هم ضرر بکند در بازار آزاد بفروشد ثانیا دولت بایستی در هر منطقه ترویج و تولید کشاورزی را اول هر سال زراعی معین کند و ماموران مربوطه دور از جانبداری بررسی نمایند اگر واقعا کشاورزی محتاج وام است به بانک دستور پرداخت پول بدهند، شما بروید دهات ملاحظه خواهید کرد که در هر قریه ای که سی چهل نفر حتی سکونت دارند دو سه شعبه بانک باز شده و با گرفتن سفته و سند هر مبلغ بخواهند به آنها پول با بهره سنگین می دهند و همین موضوع باعث از پای درآمدن کشاورزان شده و اگر قویا و سریعا جلو آن گرفته نشود به کلی از هستی ساقط خواهند شد و به مراتب از زمان قبل از اصلاحات ارضی فقیرتر می شوند ثالثا بکوشند زندگی دهقانی همان رنگ سابق خود را حفظ کند واز رخنه زندگی تجملی و دخترهای مینی ژوپ پوش در قریه جلوگیری نمایند، ما چند صد سال دهقان را در بدترین و سخت ترین شرایط زندگی اداره کرده ایم و حالا بدون در نظر گرفتن اثرات نامطلوب آن می خواهیم این قبیل دهقانان را با یک زندگی ظاهرفریب آشنا سازیم، برای آنها تلویزیون ببریم.
جینالولو و امثال آن را لخت و عریان نشان بدهیم یا فیلم هایی از قبیل آدم کشی و غیره در پرده تلویزیون ظاهر سازیم این حقیقت را نمی توان کتمان کرد که به علت عدم رشد فکری این گروه و نداشتن دستگاه تبلیغاتی اصیل و مردم پسند اثرات نامطلوب به بار خواهد آورد، مثلاً همین سپاهی دختر مسلما فکر بسیار خوبی است و باید زن و مرد ایرانی هم مانند سایر کشورهای مترقی در هم آمیخته شوند و از وجود یکدیگر بهره برداری سالم بنمایند ولی برای ما از جهاتی قدری زود است و منظور نهائی حاصل نمی شود، ساکنان دهاتی که هنوز سراپای وجودشان از کثافت حیوانات پر است و از لحاظ افکار جدید و عقیده مذهبی دارای تعصبات خشک و بعضی مواقع نابجا هستند اعزام دختر سپاهی به این قبیل دهات و دخالت دخترها در زندگی آنها چند معایب دارد که ممکن است از نظرها پنهان مانده باشد و اگر هم پنهان نباشد برای آن که وانمود کنند برنامه ها یکی پس از دیگری به نحو احسن انجام گرفته سخنی به میان نیاورده اند، آمده اند برای فلان قریه سپاهی دختر اعزام داشته اند، این سپاهی دختر که در سنین جوانی و آماده عصیان و طغیان و حتی انحراف از هر حیث می باشد با موئی مرتب، دامنی کوتاه بالای زانو، صورتی توالت شده و با استعمال عطر و غیره در میان خانواده هایی ظاهر می شود که خانم آن سراپایش پر است از کثافت حیوانات، موئی ژولیده و قیافه ای زننده دارد دخترانش نیز به همین حال از صبح تا شب در کنار سایر اعضای خانواده با گاو و گوسفند و طویله [و] این حرفها سروکار دارند، شوهر چنین زنی ولو هر قدر پیر و از کارافتاده هم باشد وقتی آن دختر مینی پوش را مشاهده می کند و با زنش مقایسه می نماید یک حس نفرت و انزجار نسبت به خانواده در او بوجود می آید دختر این خانواده وقتی دختر سپاهی را می بیند به خود فکر می کند من در مقابل این دختر چه حیوانی هستم علاوه بر این که از کار روزانه دلسرد می شود بعید هم نیست افکار شیطانی او را بفریبد و یک معجون هفت خطی از کار بیرون آید و اگر راه انحراف را پیش نگیرد حداقل در زندگی بی علاقه و بی تفاوت می شود، پسران دهکده به طورکلی نیز به حکم جوانی و داشتن تمایلات جنسی به جای کار کردن در مزرعه مرتبا در تعقیب و ورانداز و فکر این دختر خانم سپاهی هستند و نظیر آن را اینجانب بسیار دیده ام شاید به ظاهر وجود چنین سپاهی مفید تشخیص داده شده ولی هرگز به عواقب شوم آن توجه نکرده اند و از نظر دوراندیشی و حفظ سنت ها و شعائر مذهبی ساکنان دهات باید در این خصوص توجه زیادتر مبذول گردد مضافا به اینکه هر کشوری برای ثبات و دوام و بقا خود و مقابله با دشمنان خارجی باید در درجه اول پایه ایمان مردم را محکم کند نه اینکه با گسیل دادن سپاهی دختر و اعزام مشتی جوان بی تجربه و عصیانگر به نام فرماندار و بخشدار و غیره و اضافه شدن تبلیغات زهرآگین دشمنان کشور که مرتبا با شبکه های تبلیغاتی خود سرتاسر مملکت را در اختیار گرفته و از بی دینی ما حرف می زنند اساس مذهب و وحدت و خداپرستی را متزلزل و به مرور از بین ببرند، این دشمن خطرناک ما یعنی روسها همیشه به این حال نیستند، آنها در پی فرصتی می باشند تا ضربتی بر پیکر ما وارد کنند اگر شاهنشاه آریامهر استالین7 لعنتی را هم زنده کنند و در ایران نخست وزیر بفرمایند باز دستگاه رهبری روسیه دست بردار از سر ما نیست هدف دارند و در مقابل آنها تنها ملت است که می تواند مرام و مسلک کثیفشان را نپذیرند و عدم پذیرش آن مرام و مسلکت به هنگامی که خود ما از آنها بی دین تر شدیم دیگر معنی و مفهومی ندارد بنابراین اولیای اموری که مرموز نیستند و در لیست سیا و کتاب فراماسیونرها نامی از آنها برده نشده باید فکری برای آینده و تقویت هر چه بیشتر ایمان و مذهب مردم مخصوصا مردم شهرستانها و دهات بنمایند، وزارت کشاورزی هم به موازات گسترش خانه های روستایی و خاتمه دادن به کار اصلاحات ارضی کمی هم در مقام چاره اندیشی برای ترویج کشاورزی و دام داری برآیند، قبول بفرمائید قدری غیرقابل هضم است که ما احتیاجات خودمان را از لحاظ حبوبات و دام و علوفه از خارج حتی ترکیه تامین کنیم، چرا به این سرنوشت گرفتار شده ایم علتش روشن است حمایت لازم از کشاورز و دام دار نمی شود، شما اگر ملاحظه می کنید امروز کمی گوشت فراوان شده خیال نکنید تزیید دام موجب شده خیر عدم وجود آذوقه و علوفه حشم است که صاحبان آن مجبور شده اند حیوان کم وزن خود را هم به بازار بیاورند و به فروش برسانند سال آینده خواهید دید که کمبود گوشت دولت را گرفتار چه مشکلاتی خواهد ساخت.
شهرداری.
با تمام تبلیغات وسیعی که نیک پی در اوایل کار نمود و قول داد مردم را از خطر سیل و گرانی اجناس و غیره خواهد رهانید متأسفانه تمامش دروغ از کار درآمد به طوری که با آمدن یک باران دو سه ساعته عبور و مرور در سرتاسر شهر تهران به کلی مختل شد و چند خیابان مهم مانند سیروس ماههای متوالی است بسته شده و گرانی اجناس و کثافت شهر صد درجه بدتر از سابق شده اگر در گذشته یعنی قبل از نیک پی زباله شهر را در خارج از تهران و یا در تهران در خرابه ها می ریختند و بعد ماشین می برد اکنون زباله ها بر سر هر چهارراه تا نزدیکی های ظهر روی هم انباشته شده گرانی اجناس سرسام آور گردیده، سیل برگردان و این حرفها هم ریشه و پایه ندارد فقط خدا برکت بدهد هر شب مردم در روزنامه می خوانند که انجمن شهر صد ملیون تومان صد ملیون تومان اعتبارات شهرداری را تصویب نموده است، این آقای شهردار هم باندی از همشهری های خود و دوستان قدیمی پدر محترمشان که در حکومت قوام السلطنه متصدی قسمت تصویب نامه های مربوط به جوازها بود و می دانید در آن موقع جرائد چه چیزها درباره او نوشتند و چه ارقام وحشتناکی را با دلیل و مدرک در معرض افکار عموم قرار دادند در شهرداری متمرکز نموده و خلاصه باید گفت خدا عاقبت شهر را به خیر کند تیمسار معظم، عناصری امثال نیک پی ها هنوز آن اصالت و نجابت و شرافت را نیافته اند که آن قدر مورد عنایت و مرحمت قرار گیرند تا آنجا که شهبانوی گرامی و انسان دوست ما به اداره ایشان تشریف ببرند و این اصفهانی کهنه کار این تشریف فرمایی ها را دلیل بر محبوبیت خود وانمود کند و از پرتو آن به هر کاری که می خواهد دست بزند، اخیرا کتابی تحت عنوان (نامه ای به همشهری) با هزینه بسیار سنگین منتشر کرده که قسمت مهم مندرجات آن خلاف واقع است جز سازمان بهشت زهرا که آن هم برای آن است که از بوی تعفن مرده ها رنج نبرد بقیه کارهایی که در این کتاب نام برده با واقعیت تطبیق نمی کند و خلاصه مطلب در اندیشه هایی است که از ما بهتران بدان واقفند.
وزارت راه.
با اینکه وزیر آن شالچیان معروف به درستی است ولی متأسفانه کارها بر محور صحیح استوار نمی باشد از امکاناتی که در اختیار دارند نیکو استفاده نمی شود و موسسه راه آهن و بی ترتیبی هایی که در آن وجود دارد و گاهی در جراید انعکاس پیدا می کند نمونهای است از نحوه فعالیت های ایشان : وزارت دادگستری.
متأسفانه از موقعی که پرتو در راس این وزارتخانه قرار گرفته به علت نداشتن شخصیت و عدم قبول آن از طرف اکثریت قضات مخصوصا قضات بلندپایه امر سوءاستفاده و اخاذی علنی شده و ممکن نیست ارباب رجوعی بدون دادن حق وحساب کارش صورت صحیح به خود بگیرد همه مدیران دفاتر دادگاههای بخش و شهرستان و استان و بایگانی های این شعب تا پولی از ارباب رجوع ولو بیست ریال نگیرند پرونده ای را در اختیار آنها نمی گذارند و اگر عرض کنم این نوع اخاذی ها علنی است شاید باور نفرمائید ولی به خدای بزرگ قسم می خورم که رشوه را جلو چشم همه می گیرند و اگر کسی ندهد آن قدر اذیتش می کنند و او را سرگرم می سازند که مجبور می شود با التماس و معذرت خواهی دو برابر بدهد در ثبت کل نیز وضع بدتر از دادگستری است و تأسف اینجا است که این سازمانها چون طرف مراجعه اغلب مردم می باشند لذا روزی نیست که هزارها نفر با عصبانیت به دولت نفرین نکنند و داد و فریادشان به آسمان بلند نشود، چندی قبل گزارشی راجع به ملیونها تومان اختلاس و کلاه برداری از طریق جعل اسناد و حیف و میل وجوه مربوط به حراج ها و نیمعشرهای اجرایی توسط چند نفر از اعضای ثبت که به وسیله شخص مطلعی به بنده گفته شد تقدیم کردم گویا عطف توجهی نشد تا این که چند روز قبل ماشین نویس اجرا ثبت متوجه می شود که رئیس حسابداری اجرای یک حواله یک صد هزار ریالی را روز قبل به نام شخص معینی صادر کرده و دوباره همان مبلغ بر عهده همان شخص صادر شده مراتب را به مدیرکل ثبت گزارش می دهد فعالیت هایی دامنه دار آغاز گردید که موضوع را سنبل کنند ولی از دستشان در رفت و بازپرس دیوان کیفر مداخله نمود و عجالتا یک ملیون تومان اسناد دوباره نویس مجعول بدست آورده اند و برهان نام رئیس حسابداری و یک نفر دیگر موقتا توقیف شده اند.
قبلاً به عرض رسید که این سوءاستفاده ها از چند سال قبل جریان داشت عده ای بودند و یک نفر هم به نام سرهنگ سازمان امنیت مداخله می کرد و موجبات ارعاب مخالفان را فراهم می ساخت (شاید سرهنگ سازمان هم ساختگی بوده) مدارکی که طی آن گزارش تقدیم گردید پرده از روی ده ملیون تومان برمی داشت، تنها سه نفر از مامورین جزء اجراء ثبت هر کدام چند سینمای گران قیمت از همان پولها در تهران دائر کرده اند.
وزارت دارائی، این آقای آموزگاری که می گویند گذرنامه آمریکایی دارد اگر هم نداشته باشد خودش و بستگانش مرموز به نظر می رسند ادارات وصول مالیات را دربست به اشخاص معینی کنترات داده و ماهیانه خود را مرتبا دریافت می دارد.
تنها بر سر مالیات های بزرگ امثال مالیات مشروبات الکلی و غیرالکلی به ماهی پانصد هزار تومان قانع نیستند.
مالیات های شرکت های بزرگ زیر نظر معاون امور مالیاتی است و با یک اظهارنظر و یا برداشتن یک برگ پیش اخطار ملیونها ریال مالیات حقه دولت را به نفع شرکت مورد نظر از بین می برند و ارقام حق و حساب از صدهزار تومان به بالا است، تنها روی برآورد و حساب مالیات اموال شوقی افندی که مخصوصا در ایران موقوفه های زیادی از طرف بهائی ها به نام شوقی واگذار گردیده و حبیب ثابت در این کار دخالت داشت معاون مالیاتی وزارت دارائی در حدود دو ملیون تومان گرفت تا سی چهل ملیون تومان مالیات حقه دولت را پایمال کند، این مطالب مطمئن باشید ذره ای خلاف واقع نیست و صددرصد می توان صحت آن را ثابت کرد.
وزارت آبادانی و مسکن، کورس آموزگار8 که می گویند خود هویدا هم با وزارت او باطنا موافقتی نداشته چون استنباط کرده عمر وزارتش ممکن است خیلی کوتاه باشد لذا با همه مقاطعه کاران و زمینخواران حرفه ای بندوبست نموده و مشغول بستن باروبنه خود می باشد، یکی از محترمین خوزستان که کار مهمی هم دارد و ظاهرش نشان می دهد زیاد نادرست نیست راجع به ملیونها متر زمین در منطقه استان خوزستان که به وسیله و کمک مستقیم آموزگار می خواهند بالا بکشند و به نفع اشخاص معینی آن را واگذار کنند مدارکی ابراز می داشت که آدمی را به سرگیجه گرفتار می کرد، خلاصه امر سوءاستفاده و بندوبست با مقاطعه کاران و زمینخواران بزرگ به قدری است که نظم و ترتیب اداری در این وزارتخانه به کلی از بین رفته و جرأت ندارند به کارمندی بگویند بالای چشم تو ابرو است مبادا موجبات ناراحتی آنها فراهم شود و دزدی و سوءاستفاده های کلان آنها آفتابی گردد.
بهرون مدیرعامل سازمان مسکن را همین آقای آموزگار روزهای اول وزارتش می خواست تغییر بدهد و شخص مورد اعتماد را به جای او بیاورد با اینکه حکم او را امضا کرده بود مع الوصف دخالت و وساطت آن دسته از مقاطعه کارانی که مستقیما با بهرون سروکار داشته و دارند حکم امضا شده پاره شد و مانند بچه حسابی حرف شنو با هم کنار آمدند نتیجه این شده است که کمتر کاری در این وزارتخانه بر مبنای صحیح استوار است پرونده های مالی که در قسمتهای وصول و مطالبات.
اداره حقوقی و غیره جریان دارد اغلب به سود صاحبان پرونده اوراقش تعویض و زیرورو می شود و در صورت لزوم تا هر مدتی که زورشان برسد آن پرونده را پنهان می سازند.
اگر مایلید یک نفر را مامور کنید همراه بنده بیاید تا با حضور او این مطلب را ثابت کنم.
دانشگاه تهران.
چون این موسسه فرهنگی و آموزشی به جهات مختلف مورد توجه مقامات می باشد مسلما به جزئیات امور آن واقفید و اظهارنظر و ذکر معایب و مفاسد مورد ندارد همین قدر باید عرض کنم آقای دکتر عالیخانی که در وزارت اقتصاد علاوه بر ملیونها تومان سوءاستفاده بر اثر ناپختگی و نداشتن تجربه و ابتکار داشت اقتصاد کشور را به ورشکستگی و سقوط حتمی سوق می داد یک چنین شخصی ولو هر قدر مورد محبت هم باشد و حتی ولو اینکه به قول خودش عضو سازمان امنیت هم باشد شایستگی احراز پست ریاست دانشگاه را نداشت.
دانشگاه آن هم دانشگاه مادر باید شخصیتی در راس آن قرار گیرد که دارای حرمت فراوان نزد همگان باشد نه فردی چون عالیخانی که می گویند کارخانجات جوراب بافی استار متعلق به او می باشد و از نظر افکار عمومی مورد تنفر شدید است، یک چنین رئیس ناچار است همکاران خود را از میان کسانی انتخاب کند که میزان اعتبار و ارزش معنوی او چندان تفاوتی با خودش نداشته باشد و از لحاظ فرمانبرداری و اطاعت کورکورانه از انجام هر کار و اقدام ناشایستی مضایقه ننماید، ممکن است در دانشگاههای کشورهای مترقی کسانی که کرسی های استادی در دانشگاه احراز کرده اند از طبقه خیلی جوان باشند ولی این توجه را باید داشت که کشور ما به جهات مختلف با آن دانشگاهها تفاوت فاحش دارد و باید با مطالعه و گذشت زمان مانند آنها عمل و رفتار نمائیم، بعید نیست که یک استاد جوان ممکن است دارای معلومات بسیار جدیدی باشد و اطلاعات او از یک استاد قدیمی کهنسال زیادتر باشد ولی سلیقه و طرز فکر و مهمتر از همه تربیت ما نوعی است که نمی توانیم آن استاد جوان را به آن استاد قدیمی کهنسال ترجیح بدهیم و تصور می کنم زیاد هم غیرمعقول نباشد به هر حال فردی که سنین عمر خود را از پنجاه به بالا می گذراند به تمام هوا و هوسها و جاه طلبی ها و حتی سودجویی ها پشت پا زده و دوران زندگی توام به معرفت و فضیلت را طی طریق می کند، مسلما معتقد هستید که وقتی جوانان یک کشور مراحل مختلف تحصیلی خود را تا خاتمه دانشگاه با جنگ و ستیز و خشونت طی نمودند و بر اثر وجود اغتشاشات و اعتصابات با زندان و قنداق تفنگ و توسری خوردن خو گرفتند دارای نوعی عقده انتقامجویی می شوند و فردا که به کاری مشغول شدند تمام آن ناراحتی ها را در کارهای محوله به کار می بندند و خلاصه عناصری اگر خائن نشوند به طور حتم خشن و اشکالتراش و کارشکن عرض وجود خواهند نمود، و ادامه این وضع به هیچ وجه به مصلحت آینده کشور نیست.
وزارت اطلاعات، متأسفانه این وزارتخانه بعد از وزارت آقای معینیان نتوانسته است به نحو شایسته آن مقدار اقدامات سودمندی که در مملکت بعمل آمده از لحاظ تبلیغاتی به مردم عرضه کند، وزیر اطلاعات آقای منصور می گویند رل نعشی را بازی می کند که به هر نحو بخواهند او را به حرکت درمی آورند، معاونان این وزارتخانه هر کدام به سازی می رقصند و به منظور تثبیت مقام خود دسته ای را به نفع خود ترتیب و تشکیل داده اند، مدیران کل رادیو و خبرگزاری پارس و ادارات دیگر نیز ذره ای شم سیاسی و تخصص امور تبلیغاتی ندارند و به طوری که خودشان شایع نموده اند علت عدم مداخله و اتخاذ تصمیمات لازم وجود افرادی از سازمان امنیت در آن وزارتخانه است که نظارت مستقیم در تنظیم و پخش اخبار و سایر مطالب دارند از طرفی با تحمیل شدن عده ای از متنفذان امثال شادمان استاندار تهران به عنوان بزرگ دبیر و غیره و پرداخت حقوقهای کلان تا یک صد هزار ریال در ماه موجبات دلسردی آن دسته از کسانی را که عقلشان بیشتر می رسد چه باید بکنند فراهم شده و در نتیجه می بینیم که با صرف بودجه زیاد و ادارات تبلیغات و رادیو در اکثر از شهرستانها منظور نهائی تامین نمی شود، در یک کشور سی ملیون جمعیتی نمی توانند صد نفر از چهره های دست نخورده طرف اعتماد مردم را بیابند و در مواقع لازم از وجود آنها استفاده کنند؟؟ اولیاء امور تبلیغات باید بدانند وقتی چندین هزار نفر دانشجو به اعتصاب مبادرت نموده نطق آقای الموتی لیدر حزب اکثریت که خود از کثیفترین افراد این کشور است و فرزند یا یکی از بستگان نزدیکش به نام سعید الموتی طبق گزارش مامور سازمان امنیت مندرج در جراید سردسته خائنین به کشور بوده و خود الموتی به هنگام توده ای ها در جراید چپ مقاله می نوشت و به دعوت پیشه وری در معیت هیئتی به بازدید کارهای حزب قلابی آذربایجان رفت و در مراجعت در روزنامه داد مقالاتی به نفع آنها درج کرد و سرانجام به دریافت نشان افتخار از دست پیشه وری نائل شد و امروز تنها از بودجه شرکت نفت برای خودش و بستگانش بیشتر از پانصد هزار ریال ماهیانه دریافت می کند و یک ملیونر می باشد موثر واقع نمی شود و نباید موافقت یا مخالفت او در رادیو گفته شود و یا آقای فرهی که ایشان نیز هم مرام الموتی بوده و به جرم جیب بری در کلانتری جنب مجلس شورا پرونده ای دارد به نام ارشاد دانشجو نباید عرض وجود نماید و یا عباس شاهنده9 بدنامترین افراد نمی بایستی هر روز صبح خلاصه مندرجات روزنامه فرمانش در رادیو پخش شود و به تمام مردم از این طریق هتاکی و فحاشی بشود شما رادیو را باز کنید می بینید یا از مندرجات روزنامه فرمان صحبت می کنند و یا آقای فرهی و نظیر او مشغول عربده جویی هستند، اینها نمی توانند گره کارها را بگشایند واز وجود این قبیل افراد هرگز به نفع جامعه آن هم جامعه ای که بر اثر کجروی های دستگاه حاکمه سراپای وجودشان را حس بدبینی و یأس فرا گرفته و تبلیغات زهرآگین دشمنان وطن مزید بر علت شده هیچ کشوری تا به حال قادر نبوده سودی ببرد و منظور خود را تامین کند، تبلیغات در عین حال کار بسیار ظریفی است، من در اینجا ناچارم موضوع مهمی را به عرض برسانم و آن بیانات فصیح و بلیغ و جامع شاهنشاه آریامهر در سازمان برنامه است، این نطق به قدری در مردم اثر گذاشته بود که روز بعد از سخنرانی تصادفا در بازار کاری داشتم و با چند نفر از بدبین ترین افراد تماس پیدا کردم به راستی و از روی کمال حسن نیت نطق شاهنشاه را می ستودند و تجلیل می کردند ولی با کمال تاسف باید عرض کنم از بس این نطق را در رادیو تلویزیون تجدید کردند و از بس بر آن تفسیر نوشتند و از بس خلاصه جرائد از نوع فرمان را به نقل از نطق شاهنشاه گفتند که اثر بیانات شیوای رهبر عزیز را از بین بردند، آخر در این رادیو یک آدم نیست که وقتی می خواهد چنین مسائل مهمی را از نظر تبلیغاتی برنامه روی آن تهیه کند تمام جوانب کار را بیندیشد چه مانعی داشت که ضمن پخش خلاصه جرائد بگویند روزنامه فرمان و فلان و فلان و همه جرائد راجع به نطق شاهنشاه مقالاتی نوشته اند از جمله یک روزنامه نسبتا وزینی را در نظر بگیرند و تمام و یا قسمتی از آن مقاله را بخوانند نه اینکه نیم ساعت از هر روزنامه ای قسمتی را پخش کنند، تقریبا دو هفته از ایراد نطق می گذرد امروز تازه آقای فرهی بعد از اخبار ساعت 14 شروع کرده اند به تفسیر دادن و چون هر چه لازم بوده قبلاً گفته اند یک ربع راجع به بحرین و اینکه ما از خاک خودمان صرف نظر نکرده ایم و تاریخ به زشتی از ما یاد نخواهد کرد صحبت کردند و نوید دادند این بحث در برنامه های آینده ادامه خواهد یافت، اصولاً مسئله بحرین ربطی به اساس بیانات شاهنشاه در سازمان برنامه نداشت به فرض اینکه ربطی هم پیدا می کرد چرا نسبت به مسئله بحرین و اینک تاریخ بعدا قضاوتش چه خواهد بود این مقدار بحث می شود آیا فکر نمی فرمائید ممکن است به طور غیرمحسوس و مرموز کاسه ای زیر نیم کاسه ای باشد و بخواهند مردم را متوجه سازند که واگذاری بحرین و حذف آن از نقشه ایران زیاد مقرون به مصلحت نبوده؟ چون جسته گریخته شنیده می شود که این اقدام را نمی بایستی با این عجله و قبل از حل و فصل قطعی امور شیخ نشین ها و تعیین سرنوشت خلیج [فارس ]انجام می دادند با توجه به این جریانات چه لزومی دارد که بعد از دو هفته که از نطق شاهنشاه آریامهر گذشته تازه فرهی تحت تفسیر موضوع بحرین را پیش بکشد.
موضوع دیگری که در وزارت اطلاعات و جرائد مورد توجه قرار نمی گیرد رعایت سیاست بی طرفی در پخش اخبار است، وقتی رهبر محبوب و گرامی ما سیاست بی طرفی و مستقل ملی را یکی از اقدامات درخشان می دانند پیروان معظم له و دستگاه تبلیغاتی باید از هر جهت مراعات نمایند تا هم حس خوش بینی تمام کشورها جلب شود و هم نسبت به سخنان رهبر ما ایمان و عقیده بیشتر حاصل شود متأسفانه متصدیان امور تبلیغاتی به این موضوع توجه نمی کنند و در لابلای اخبار و مطالب و تفسیرها نظرات خودشان را به روشنی اعمال می نمایند روز 16 /10 /49 تفسیری به قلم طلوعی راجع به نطق نیکسون پخش شد که تمامش تجلیل و تعریف از او بود باید گفت یک تقدیرنامه بود که به نام تفسیر پخش کردند و یا گاهی راجع به وقایعی که در ممالک شرقی پیش می آید آن قدر با حرارت و آب و تابدار سخن می گویند که هر شنونده کم فهمی هم متوجه عدم رعایت بی طرفی می شود، ممکن است رادیوهای خارج خیلی بیشتر از ما اینگونه مسائل را بزرگ کنند ولی برای ما در وضع حاضر جایز نیست که مثلاً رادیو بگوید (به طوری که یک مسافر که از مرز لهستان فرار کرده و در بلژیک با یک راننده تماس گرفته وضع لهستان را متشنج دیده و آزادیخواهان قصد سرنگون کردن دولت را دارند) مسلما واقف شده اید از وقتی که روابط ما با مصر حسنه شده و از طرفی به علت متارکه جنگ اخبار مربوطه کمتر داده می شود و از سران عرب در رادیو و تلویزیون و جراید بیشتر نامشان برده می شود و عکسشان نشان داده می شود افکار عمومی مردم که در گذشته با نفرت و عصبانیت توام بود مساعدتر گردیده و یک آرامش به چشم می خورد، چه فایده ای برای ما دارد که از سیاست آمریکا و زمامداران آن زیاد از حد حرف بزنیم اگر امریکا محبوبیتی داشت شاید ضرری نداشت ولی آمریکایی که امروز مورد تنفر و انزجار نه ما بلکه دنیا است باید به خاطر افکار عمومی و این که دستگاه حاکمه را به آنها وابسته نسازند خیلی صرفه جویی نمائیم موضوع کنفدراسیون و سخنرا

توضیحات سند:

1ـ این گزارش که نویسنده آن خود را معرفی نکرده است، حاوی اطلاعات دقیقی از دولتمردان رژیم پهلوی می باشد و از قلم کسی صادر گردیده که از پشت پرده رژیم، اطلاع خوبی داشته است.
2ـ در یکی از گزارش های ساواک، نقش دکتر گودرزی در باند امریکایی جمشید آموزگار، چنین تبیین شده است : «.
.
درباره فعالیت دکتر جمشید آموزگار به طوری که در گزارشات قبلی نیز به استحضار رسیده از چندی قبل از طرف باند امریکایی در تهران فعالیت شدیدی برله او شروع شد و بین افراد این باند گفته می شود دکتر گودرزی برای شرکت در جلساتی که در سرنوشت ایران بی تأثیر نخواهد بود و انجام مذاکرات بسیار محرمانه با مقامات امریکایی به امریکا مسافرت نموده...
» «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ ج 2 ـ ص 511».
3ـ منوچهر شاهقلی که از اعضای مؤسس کانون مترقی بود، در تاریخ 14 /2 /1340 از طرف شهربانی کل کشور، اینگونه به ساواک معرفی شد: «منوچهر شاهقلی فرزند امام قلی، متولد 1302 تهران، شماره شناسنامه 40264 شغل وی طبابت می باشد.
تحصیلات دکتری در طب و تخصص در جراحی پلاستیک و ترمیمی، آشنا به زبان انگلیسی، مولف کتاب درمان لنف آدم.
و در تیر ماه سال 1354 نامه ای که از طرف تعدادی از اعضای انجمن حجتیه خطاب به محمدرضا پهلوی، صادر شد، چنین گفته شد : «دکتر شاهقلی، پسر سرهنگ شاهقلی موذن بهایی ها علاوه بر میلیون ها تومان دزدی و تبلیغات بهایی در بیمارستان ها و زایشگاه ها مقدم شد.
» «ظهور و سقوط ـ ج 2 ـ صص 356 و 390» 4ـ قاسم شکیب نیا فرزند علی اکبر در سال 1302 ه ش در تهران به دنیا آمد.
پدرش سررشته دار ارتش بود.
وی پس از سپری کردن دوران ابتدائی در دبستان ترغیب (1315) به دبیرستان ایرانشهر رفت و در سال 1321 دیپلم گرفت و بلافاصله به هنرسرای عالی راه یافت و در سال 1324 مهندسی الکترومکانیک گرفت و بطور همزمان در دانشکده حقوق نیز تحصیل کرد و در سال 1325 لیسانس قضائی دریافت کرد.
مشارالیه که نام خانوادگی خود را از میرزاخانی به شکیب نیا تغییر داده بود، در سال 1324 به استخدام وزارت پست و تلگراف و تلفن درآمد و در مشاغل ذیل، فعالیت کرد: کارمند بیسیم ـ معاون فنی کشیک مرکز فرستنده اداره بیسیم ـ عضو کمیسیون فنی ـ رئیس اداره کل تلگراف تهران ـ عضو شورای اداری اتحادیه ارتباطات در ژنو (1926)ـ مدیرکل تلکمونیکاسیون ـ سرپرست اداره شاهراههای ارتباطی ـ مدیرعامل کارخانه تلفن سازی شیراز.
شکیب نیا که به علت همکلاس بودن با فتح اللّه ستوده ـ وزیر وقت پست و تلگراف و تلفن ـ از حمایت او بهره می برد، در سال 1349 به عنوان معاون پستی آن وزارتخانه منصوب شد.
وی در سال 1348، فردی متعصب و مذهبی و در عقاید خود لجوج، معرفی گردید و در سال 1349 از دوستان مرحوم آیت الله طالقانی و عضو انجمن اسلامی مهندسین معرفی شد و در سال 51 گفته شد که به مسجد هدایت تردد دارد.
وی مدتی به علت سوءظن ارتباط با تیمور بختیار، تحت کنترل قرار گرفت که از وی رفع سوءظن شد.
در سوابق مشارالیه گزارشاتی مبنی بر سوءاستفاده های وی وجود دارد.
مشارالیه که در زمینه های مذهبی در مجلات فروغ علم و گنج شایان، مقالاتی می نوشت دو کتاب کلاسیک درباره دستگاه های تلگرافی و سه کتاب نیز درباره مقررات ارتباط بین المللی ترجمه و تألیف کرد.
قاسم شکیب نیا که به اکثر کشورهای جهان مسافرت های کوتاه مدت و دراز مدت داشت و یک دوره چهار ماهه را در ایتالیا و یک دوره 6 ماهه را در آلمان غربی طی کرده بود و ضمن عضویت در حزب ایران نوین نشان های درجه 3 و 4 نیز از رژیم پهلوی دریافت کرده بود، در سال 52 در حمایت از کمبود حقوق کارکنان پست تهران، از سمت خود استعفا داد.
اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی 5ـ جزوه مورد اشاره در سوابق موجود نبود.
6ـ در نامه ای که توسط بعضی از اعضای انجمن حجتیه خطاب به محمدرضا پهلوی نوشته شده آمده است : «...
امیرعباس هویدا که دشمن دین و دشمن مملکت و دزد و خائن به اسلام است موقوفات اسلامی را به پسر سید محمود کاظم عصار، نصیر عصار، که پدرش از خانه بیرونش کرده بود و دخترهایش به اعمال خلاف شرع معروف هستند، محول کرد و 400 و 500 میلیون تومان موقوفات این مملکت با دست هویدا و عصار به جیب بهائی ها ریخته شده است و پرونده هایی هم در دادگستری درست شد که به دستور هویدا متوقف کردند.
«ظهور و سقوط ـ ج 2 ـ ص 391» 7ـ ژوزف ویسار یونویچ جوگاشویلی موسوم به استالین، در 21 دسامبر 1879، در گوری، نزدیک تفلیس، مرکز گرجستان شوروی سابق، به دنیا آمد.
او ـ که پدرش پینه دوز بود ـ ابتدا در مدرسه دینی گوری و سپس در دانشکده کالج الهیّات تفلیس تحصیل کرد.
ولی به علّت فعّالیتهای سیاسی، از دانشکده اخراج شد.
وی، در 1898، به سازمان زیرزمینی و مخفی سوسیال دمکرات مارکسیست تفلیس پیوست و تا 1902 ـ که اولین بار دستگیری او بود ـ به فعالیت سیاسی خود ادامه داد.
استالین، در فاصله سالهای 1902 و 1903، پنج بار از زندان تزار گریخت و طی این فرارها در 1905، در منطقه تامر فورس، با لنین آشنا شد.
وی، در 1912، روزنامه پراودا را بنیان نهاد.
این روزنامه، به انتشارات حزبی و فعّالیتهای سیاسی، جهت می بخشید.
سپس لنین وی را به نمایندگی مخفی از بلشویکها، عازم گرجستان، محلّ سکونت خود کرد.
امّا در 1917، از گرجستان به مسکو بازگشت تا سردبیری پراودا را برعهده بگیرد و همراه با لنین، انقلاب موفّق بلشویکی اکتبر 1917 را، پیگیری کند.
لنین، استالین را از 1918 که انقلاب بلشویکی به پیروزی رسید و رژیم تزاری ساقط شد ـ تا 1921 به مقام وزارت کشور روسیه ـ که در آن زمان، کمیسری خلق نام داشت ـ منصوب کرد و رهبری جنگهای داخلی را به او سپرد.
استالین، در 1922 به جانشینی لنین که به علّت بیماری، در انجام تعهّداتش سخت ناتوان شده بود برگزیده شد.
استالین، پس از مرگ لنین در 1924، رهبر مطلق شوروی سابق شد.
او، یک سال بعد، طرح صنعتی کردن کشور را، پی ریزی کرد و برنامه های متعدّدی برای بالا بردن توان صنعتی کشور، به اجرا درآورد.
در 1928، کاهش مواد غذائی، استالین را برانگیخت تا طرح کشاورزی جمعی را، به مرحله اجرا گذارد.
در نتیجه این طرح، بسیاری از کشاورزان (گولاکها)، به اتّهام مخالفت با برنامه اشتراکی کردن مالکیت زمین و کار دسته جمعی، جان خود را از دست دادند.
رقم تلفات کشاورزان ناراضی روسیه را در آن سالها، بین 5 تا 7 میلیون نفر تخمین می زنند.
از لحظه مرگ لنین، هر کلامی که استالین نوشت و هر دستوری که صادر می کرد، واجب الاجرا بود.
انتقادهای افراد برجسته حزب مانند تروتسکی، زینویف، و کامنوف، بهانه ای به دست استالین می داد تا آنها را مورد شکنجه قرار دهد یا حتّی به قتل برساند.
تصویب قانون اساسی جدید در 1926 ـ که به قانون اساسی استالین معروف شد ـ به وی اقتدار مطلق داد و امکان هرگونه مخالفت با رهبری حزب را، از میان برد.
دهه 1930، دوره کشتار وحشتناک استالینی بود.
در این دهه، سازمان پلیس مخفی شوروی سابق، به منفورترین و سهمناکترین سازمانهای مخوف پلیسی جهان، تبدیل شده بود.
در این دهه، سازمان مزبور، صدها هزار نفر از مردم شوروی سابق را، در چهارچوب تصفیه های استالینی، قتل عام کرد و میلیونها تن از آنان را، به اردوگاههای کار اجباری و اراضی قطبی آن کشور، گسیل داشت.
تقریبا از تمامی اقشار جامعه و حتّی بسیاری از مقامات میانه رو حزب کمونیست شوروی سابق در آن زمان، در میان قتل عام شدگان دیده می شدند.
واژه سیاسی استالینیسم، بیانگر اختناق هولناک سالهای زمامداری استالین، بویژه در دهه1930 می باشد استالین، از 1941 تا 1945، جنگ علیه آلمان را رهبری کرد و در 1943، به درجه مارشالی رسید.
وی با، شرکت در کنفرانس تهران در 1943 و کنفرانس یالتا در 1954، نفوذ قابل ملاحظه ای برای شوروی سابق در اروپا و سازمان ملل کسب کرد.
امّا در سالهای بعد از جنگ، سیاست دوری از غرب را در پیش گرفت ؛ سیاستی که بعدها به سیاست پرده آهنین معروف شد.
استالین، در پنجم ماه مارس 1953 درگذشت و خروشچف، در مقام دبیرکلّ جدید حزب، جانشین وی شد.
8ـ کوروس آموزگار، فرزند حبیب اللّه در 25 خرداد 1306ش در تهران متولد شد.
تحصیلات ابتدائی را در دبستان تمدن و دوره متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر به پایان برد و سپس وارد دانشگاه تهران شد و در رشته راه و ساختمان به تحصیل پرداخت و پس از دریافت مدرک مهندسی در سال 1327 ش راهی امریکا شد و در رشته راه و ساختمان در دانشگاه واشنگتن به تحصیل پرداخت و فوق لیسانس گرفت.
وی در 1340ش به سمت مشاور فنی سازمان برنامه منصوب شد در اواخر این سال به امریکا عزیمت کرد و مطالعاتی در امور ساختمان سازی و شهرسازی انجام داد و در رشته راه و ساختمان درجه ای معادل دکترا دریافت کرد او پس از مراجعت به کشور به سمت معاونت فنی و اجرائی وزارت آبادانی و مسکن برگزیده شد (1343ش) و در 1347ش به عنوان معاون وزیر کار و امور اجتماعی منصوب و مدتی بعد مدیر عامل سازمان بیمه اجتماعی انتخاب گردید.
وی در 27 خرداد 1349 ش در کابینه هویدا وزیر آبادانی و مسکن شد و از 1353 تا 1357 به کارهای غیر دولتی پرداخت وی عضو جامعه مهندسین راه و ساختمان امریکا بود.
تألیفات او عبارتند از : 1ـ تصفیه آب، 2ـ طرق مختلف تصفیه آب، مسئله مسکن شهری در ایران.
مشارالیه که برادر جمشید آموزگار بود، در مدت تصدی معاونت وزارت مسکن و آبادانی، سوءاستفاده های زیادی داشت.
در گزارشی که در همین رابطه تهیه گردیده، آمده است: «اخیرا بین آقای نهاوندی وزیر، آبادانی و مسکن و کورس آموزگار معاون کل وزارتخانه اختلاف شدیدی بروز کرده و چند روزی است که از طرف وزیر، کاری به آقای آموزگار ارجاع نمی شود و جریان هم از این قرار است که می گویند کورس آموزگار در چندین مقاطعه کاری شریک و سهیم است و بابت هر کاری که به آنها واگذار می کند سهمی به نام او کنار گذارده می شود به این ترتیب کلیه مقاطعه های آن وزارتخانه بدون نظر او انجام نمی گیرد.
» 9ـ عباس شاهنده، یکی از مهمترین اعضای شبکه روشنفکری و مطبوعاتی «بداَمن» ـ شبکه ضد اطلاعاتی جاسوسی علم، ریپورتر ـ بود که در تدوین کتاب مجعول «خاطرات ابوالقاسم لاهوتی» شرکت داشت.
روزنامه اش ـ فرمان ـ توسط اینتلیجنس سرویس راه اندازی شد و در طول انتشار، نقش مرموزی را ایفا کرد.
شاهنده که مأموریت های محوله!! را با عضویت در جمعیت «یاران» دکتر اقبال ادامه داده بود، در یک ارزیابی ساواک، چنین معرفی شد : «عباس شاهنده در بین مردم و مطبوعات شخص و وزینی شناخته نمی شود و او را فردی ابن الوقت می شناسند...
15 /9 /1346» «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ ج 2 ـ ص 336» 10ـ مصطفی مصباح زاده نیز یکی از مهمترین اعضای شبکه مطبوعاتی و روشنفکری «بداَمن» بود.
«برای مطالعه چگونگی فعالیت های این شبکه ر.ک : ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ـ ج 2 ـ ص 178»

منبع:

کتاب امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 102






















صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.