صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 5 دی 1341


متن سند:

طبق اطلاع شیخ مصطفی رهنما1 دختری داشته است به نام جمیله که چند روز قبل فوت نموده.
نامبرده در مورد فوت فرزندش چنین اظهار نموده است.
دختر من را سیاست انگلیس به دستور پسر رضاخان2 قلدر به وسیله دکترها کشته شده است و من خونبهای او را خواهم گرفت.
نامبرده سپس نامه ای برای سیدمحمود طالقانی نوشت که عین مطالب آن به شرح زیر می باشد : نهضت آزادی ایران به وسیله جناب آقای طالقانی پس از تقدیم احترام در 26 /11 /1962ـ10 /9 /1341 در پاسخ نامه ای که راجع به فلسطین به سازمان ملل متحد نوشته بودم پاسخی از آن سازمان جهانی دریافت داشتم و تصمیم گرفته شد که متن دو نامه را چاپ کنم و منتشر شود ولی ممکن نشد مرحله دوم را عملی سازم چون پس از چاپ توقیف گردید.
ابتدای نامه مزبور که مورخ 21 /7 /1341 ـ 21 /10 /1962 می باشد چنین بود.
پس از تقدیم احترام ـ اکنون که می بینید در دوره اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد شروع به کار نموده متأسفانه «قضیه فلسطین به طور کلی به ضرر سکنه اصلی آن لاینحل مانده است بایستی آن سازمان حمایت بر احقاق حق یک ملیون انسان ستمدیده اقدام اساسی کند» پس گفته شده در پیشنهادی که فعلاً مطرح شده است که اقلاً قضیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در روز 8 آذر ماه 1326 شمسی مطابق با 29 نوامبر 1947 میلادی صادر نموده به فوریت به موقع اجرا گذارده شود یعنی صهیونیستها را فعلاً از آن قسمت از فلسطین که طبق قطعنامه متعلق به اعراب است اخراج کند همان طوری که آقای پرفسور «سرنولد توین» هم در سفر خود به آمریکا جنوبی تصریح کرده است ایجاد وجود تشکیلات دولت صهیونیستی مصلحت و صلح است (تقسیم فلسطین برخلاف اصل حق احترام هر ملتی برای تعیین سرنوشت خود عملی شده است و بر آراء اهالی آن کشور مراجعه نگردیده.
پاسخ سازمان ملل متحد به شماره 16 /11 /1962 ـ 20 /8 /1341 می باشد به قرار زیر است : آقایان محترم افتخار دارم که به شما اطلاع دهم که نامه مورخ 21 اکتبر 1962 شما را که خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد از راه سازمان ملل بود رسیده و طبق معمول مورد توجه اعضای مجمع عمومی واقع شد و در موقع رسیدگی به این مسئله مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
لطفا احساسات ما را بپذیرید (امضاء) ژان کازاریان.
شیخ مصطفی رهنما مؤسس جمعیت مسلم آزاد.
صندوق پست 368 تهران ـ ایران این دو نامه در چاپخانه گیلان به چاپ رسیده و آماده گردید.
در روز 22 /9 /41 که برای اخذ آن مراجعه شد مشاهده گردید که عده ای مأمورین برای توقیف آن آمده اند و می خواند مدیر چاپخانه را هم دستگیر کنند چند روز بعد که تلفنا استفسار شد معلوم گردید که تمام دو هزار نسخه را مأمورین توقیف کرده اند و چون رسید نداده اند معلوم نیست که از کدام یک از دوایر دولتی بوده اند.
اینجانب لازم دید این جریان را که لطمه به حیثیت کشور اسلامی ایران است و اهانت به سازمان ملل متحد می باشد و برخلاف اصل بیستم متمم قانون اساسی ایران و اعلامیه حقوق بشر و آزادی است به اطلاع آن مقام برسانم که اقدامی بشود.
با تقدیم احترام ـ شیخ مصطفی رهنما 2 /10 /1341 نظریه : اقدام مستقیم باعث شناسایی مأمور نفوذی فراهم گردید.

توضیحات سند:

1ـ شیخ مصطفی رهنما، نویسنده، مترجم و روزنامه نگار معاصر، در سال 1304 متولّد شد.
تحصیلات را در حوزه های علمیه قم، کربلا و نجف به پایان رساند.
فعالیت مطبوعاتی را از سال 1323 آغاز و در سال 1329، مجله «حیات مسلمین» را منتشر نمود.
شیخ مصطفی رهنما، مدّتی با روزنامه های کیهان، اکونومیست، مهر ایران و ندای حق، همکاری می نمود.
مدّتی در نشریات طوفان شرق، اقدام، پرچم اسلام، آئین اسلام، مکتب اسلام و روشنفکر، همکاری داشت.
رهنما، در دهه 1330، «جمعیت مسلم آزاد» را تاسیس کرد که پس از کودتای 28 مرداد 1332، تعطیل شد.
در سال 1357، بار دیگر این جمعیت، فعالیت خود را به دفاع از فلسطین و نهضتهای اسلامی آغاز نمود.
از آثار منتشرشده ایشان است: ـ جنگ رمضان ـ مسلمین جهان ـ الجزایر ـ تاریخ جهاد خیبر ـ مبارزان فلسطین 2ـ رضاخان پهلوی، در 24 اسفند 1256 / 14 مارس 1878، در آلاشت از توابع سوادکوه مازندران به دنیا آمد.
او، در 22 سالگی وارد بریگاد قزاق شد و تا درجه میرپنجی پیش رفت.
سپس در 1299، به کمک انگلیسها و نیروهای مستقر آنها در ایران، به اتفاق سیّدضیاءالدین طباطبائی ـ که مدیر روزنامه رعد بود ـ علیه سلطنت احمدشاه ـ که در آن زمان در خارج از کشور به سر می برد اقدام به کودتا کرد.
رضاخان، در 1304، عملاً به رغم مخالفت عده ای از روحانیان آگاه چون آیت الله حسن مدرس، قدرت مطلق را در دست گرفت و حکومت قاجاریه را رسما منقرض کرد.
وی، در اردیبهشت سال 1305، در تهران تاجگذاری کرد و از این تاریخ، خدمت سربازی را در ایران اجباری نمود.
او ـ که مجری قلدر سیاستهای استعماری فراماسونهائی چون محمّدعلی فروغی و کمیسیونی از غربزدگان مورد حمایت انگلیس بود ـ از هیچ جنایتی و خیانتی علیه ملت، رویگردان نبود و طی 17 سالی که در ایران سلطنت کرد، به شدت با مذهب و روحانیون مبارزه نمود.
او، تحت تاثیر فرهنگ غرب و به تقلید از آتاترک دیکتاتور کشور ترکیه، مبارزه وسیعی با حجاب اسلامی زنان ایران آغاز کرد.
رضاخان، در سال 1305، تاجگذاری نمود و از این تاریخ، شاه ایران خوانده شد.
پیش از آن، به نام سردار سپه یاد می شد.
در شهریور 1320، زمانی که جنگ دوم جهانی به اوج خود رسیده بود، رضاخان، به توصیه انگلیس و برای ممانعت از مداخله شوروی سابق در ایران ـ که در آن زمان، با آلمان نازی متحد بود ـ به دولتهای محور و بویژه به آلمان نازی تمایل نشان داد.
او، اگر چه ظاهرا موضع بی طرفی اتخاذ کرده بود، لیکن عملاً به صدها مستشار آلمانی و انگلیسی به طور همزمان اجازه فعالیت در ایران داده بود.
با وجود بستن قرارداد استعماری صدور نفت به انگلیس، متفقین، او را ـ که در نزد عموم مردم، منفور بود ـ در 25 شهریور 1320، از مقام خود برکنار کردند.
رضاخان، بناچار از طریق بندرعباس، با یک کشتی انگلیسی به جزیره سن موریس در آبهای شرق ماداگاسکار تبعید شد و انگلیسها، محموله جواهرات همراه او را ضبط کردند.
او، سپس از آنجا به بندر دوربان در غرب آفریقای جنوبی و پس از آن، به ژوهانسبورگ، پایتخت آن کشور تبعید گردید.
رضاخان، سه سال بعد، پس از طی یک دوره طولانی بیماریهای سخت جسمانی و روانی، در چهارم مرداد 1323 در تبعید درگذشت.
گفته می شود: او، هنگام مرگ، تنها 35 کیلو وزن داشته است.
جنازه رضاخان، به مصر برده شد و 6 سال در آن کشور نگاه داشته شد.
در آن زمان، به علت نفرت شدید مردم ایران از رضاخان، امکان انتقال جسد وی به ایران، وجود نداشت.
جنازه او، در 1328، به تهران انتقال داده شد.
رضاخان، در تمام طول حکومتش، فقط یک بار به خارج از کشور سفر کرد و آن هم به ترکیه و دیدارش با آتاترک بود.
(ساجدی، احمد : مشاهیر قرن بیستم، انتشارات محراب قلم، تهران 1374، ص 117)، با اندکی حک و اصلاح.

منبع:

کتاب آیت‌الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 319


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.