صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

به خاکپای جواهر آسای اعلیحضرت قدر قدرت، قوی شوکت اقدس شهریاری شاهنشاه تاجدار ایران پدر بزرگوار رضا شاه پهلوی ارواحنا فداه

تاریخ سند: 8 شهریور 1308


به خاکپای جواهر آسای اعلیحضرت قدر قدرت، قوی شوکت اقدس شهریاری شاهنشاه تاجدار ایران پدر بزرگوار رضا شاه پهلوی ارواحنا فداه


متن سند:

8/شهریور /1308 13080608
به خاکپای جواهر آسای اعلیحضرت قدر قدرت، قوی شوکت اقدس شهریاری شاهنشاه تاجدار ایران پدر بزرگوار رضا شاه پهلوی ارواحنا فداه
قربان خاکپای جواهر آسایت گردیم. عرض می‌شود اولا عظمت و سلطنت و قوت و شوکت اعلیحضرت همایونی را از درگاه حضرت احدیت مسئلت نموده و می‌نماییم که از قدرت باری تعالی آن ستاره درخشنده در وطن عزیز طلوع نموده که روز به روز ساعت به ساعت به راحتی ملت و آبادی مملکت افزوده می‌گردد. از قرار که استماع می‌شود دولت علیه در حدود جعفر بای تأسیس مدرسه اناثیه را دارد، البته چاکران از سابقه و لاحقه از جان و دل در مقابل اوامر دولت علیه مطیع فرمان بوده و خواهیم بود لکن افتتاح این مدرسه در بین چاکران هنوز زود و اطفال اناثیه را به مدرسه دادن سخت و دشوار است. از دربار اعلیحضرت همایونی تقاضا می‌نماییم که از تاسیس این مدرسه چاکران را معاف فرمایند. در خاتمه بقای عمر و عزت و سلطنت و قوت و قدرت و شوکت اعلیحضرت همایونی را از درگاه حضرت رب العزۀ خواستاریم.۲
چاکران، ملت جعفربای ۳
[مقداری زیادی امضا و مهر امضا]

توضیحات سند:

١- علت مخالفت طایفه مذکور علاوه بر عقاید خاص در مورد زنان و دختران که محل تأمل و بحث است به دلیل شناخت اجمالی بوده که از روند آموزش در مدارس نسبت به دختران و پسران داشته‌اند، زیرا مدارس آن زمان در جهت برنامه‌های اسلام زدایی اقدامات خاصی را انجام می‌دادند که برای بسیاری از متدینین قابل قبول نبوده است، چنانکه از سال‌های ۱۳۱۳ شمسی به بعد مشاهده می‌شود، مدارس در مقاطع دبستان به صورت مختلط تشکیل شده و دختران را وادار به بی‌حجاب آمدن به مدارس می‌کردند و برنامه‌هایی را به عنوان ورزش و سلامت تن برای آنها تدارک می‌دیدند که به قول مهدیقلی هدایت محو قباحت بود. یکی از افراد فعال در ایجاد و تشویق ایجاد مدارس دخترانه صدیقه دولت آبادی بود که سوابق غرب‌زدگی او عیان و آشکار بود.
خانم مذکور در سال ۱۲۹۷ شمسی شرکت خواتین اصفهان را تأسیس کرده و این جمعیت تا سال ۱۳۰۰ دوام داشت. در سال ۱۲۹۹ بنا به دعوت همین خانم شرکت آزمایش بانوان در تهران ایجاد شد. مرامنامه این جمعیت عبارت بود از: ترویج امتعه وطنی و ایجاد دبستان شش کلاسه برای دختران. در سال‌های ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ همین مدارس دخترانه نقطه شروع برای کشف حجاب گردید. در بخشنامه‌ای محرمانه که از طرف وزیر معارف به تاریخ ۲۵ آذر ۱۳۱۴ برای رؤسای معارف استانها و ولایات صادر می‌شود بعد از ذکر مقدماتی در خصوص لزوم تربیت نسوان! دستورالعملهایی صادر می‌شود که خلاصه‌ای از آن را ذکر می‌کنیم: «... او نسبت به اطفال خردسال از هذه السنه [امسال] در نظر گرفته شده که مدارس ابتدایی مختلطی در تمام مملکت به نام کودکستان تشکیل گردد که در آنجا نوباوگان کشور از پسر و دختر تابع یک دستور واحد تربیت شده و از فواید علم برادران و خواهران على السویه بهره‌مند شوند. در این باب دستور مقتضی و مفصل سابقا داده شده است و باید از همان قرار رفتار و سعی نمایید که به تدریج تمام مدارس ابتدایی به صورت مختلط تشکیل و در تحت تعلیم آموزگاران اناث اداره شوند. در همین ارتباط والی ایالت خراسان فتح اله پاکروان طی دستوری به حکومت نیشابور در مورخه7 /10 /1314چنین دستور می‌دهد: «...١-بدواً به وسیله معارف در مدارس به عنوان پیشاهنگی و ورزش دختران به طوری که در همه جا اقدام شده اقدام شود-۲- به وسیله رؤسای ادارات وسایل تشویق خانمها را فراهم آورده که مجامعی نه به عنوان رفع حجاب بلکه به عناوین دیگر ولی برای همین منظور تشکیل گردد...» و کار این مدارس دخترانه به آنجا می‌کشد که عده‌ای از مردم کشور به خاطر نپذیرفتن شرایط حضور دخترانشان در مدارس که باید بی‌حجاب بوده و به ورزشهایی خلاف شئون، با لباسهای آنچنانی بپردازند از رفتن آنها به مدارس جلوگیری کنند در همین باره حکومت قم طی نامه‌ای به وزارت داخله در تاریخ ۲ دی ۱۳۱۴ اعلام می‌کند که: «.. اغلب اهالی هم به واسطه انتشار خبر راجع به رفع حجاب، دخترهای خود را از مدرسه بیرون آورده‌اند... و ضمنأ صورت کلیه محصلات را از مدرسه گرفتم که اشخاصی که دختران خود را از مدرسه خارج کرده‌اند آنها را به وسایل مختلفه تعقیب و مجبور نمایند که مراجعت بدهند.... اعلانی نیز امروز در یکی از محلات الصاق شده بود که روز کار و فعالیت می‌باشد و به مسلمانها خطاب نموده بود که دختران خود را از مدارس خارج کرده....» همچنین در نامه‌ای که وزیر معارف در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۱۴ به وزارت داخله می‌نویسد چنین عنوان می‌کند: «.... راجع به کناره گیری عده‌ای از محصلات اصفهان از اداره معارف محل چندی پیش مستقیما راپرتی رسیده بود که اقدام به رجعت آنها بشود. ولی چون کلیه مدارس مکاتب مکتبخانه‌های سنتی] از قبول این گونه شاگردان ممنوع شده‌اند و ناچار پس از مدت قلیلی برای ادامه تحصیل مراجعت خواهند نمود، اقدام دیگر را ضرور ندانسته، دستور داد از طریق تشویق، موجبات بازگشت آنان را فراهم سازد. در سایر نقاط هم نظایری پیدا نموده است که به شرح فوق جلوگیری شده است.... حال برای اینکه با وضعیت مدارس دخترانه آن روزگار بهتر آشنا شویم، سخن یکی از کارگزاران ونخست وزیران دوران حکومت رضاخانی یعنی مهدیقلی هدایت را از نظر می‌گذرانیم: «فایده‌ای که از توسعه مدارس برده ایم این است که جمعی را از رشته خود کرده ایم، چند کلمه ناقص آموخته‌اند و بار بودجه مملکت شده‌اند... عمده توجه به ورزش است، خصوص دخترها در لباسهای مخصوص که محو قباحت می‌کند و حس حیا را می‌کاهد باز لعنت به تقلید. نمی‌دانم مسابقه دخترها در دویدن کجای تربیت است... یکی از کسان من که لیسانس گرفته است می‌پرسد که حضرت فاطمه (علیها السلام) چه نسبت با حضرت حسین (علیه السلام ) داشت تف بر این معارف.» حال ممکن است بعضیها گمان کنند که جلوگیری از رفتن دختران در آن زمان به مدارس از روی تعصبات جاهلانه و ناآگاهی افراد بوده است، ولی باید این نکته را در نظر داشت که شرایطی ایجاد می‌کند که افراد به خاطر بعضی از مصالح و ارزشهای والا خود را از برخی امکانات و فواید محروم سازند بقول فرانتس فانون: «سخن از مخالفت و مبارزه با آموزش در موقعیت استعماری، اصطلاحی است بی‌معنی و در واقع تمام پدیده‌های مقاومتی استعمار زده را باید به مخالفت با انحلال و همرنگ شدن تعبیر کرد که نمی‌خواهد در فرهنگ دیگران تحلیل رود و می‌خواهد اصالت فرهنگی و بالنتیجه اصالت ملی خود را حفظ کند.» (ر.ک: حجاب و کشف حجاب در ایران، فاطمه استاد ملک صفحه ۹۵ و خشونت و فرهنگ، سازمان اسناد ملی ایران صفحات ۳ و ۴ و ۵ و ۲۲۰ و ۵۴ و خاطرات و خطرات، هدایت صفحات ۴۹۴ و ۴۹۵ و سال پنجم انقلاب الجزایر، فرانتس فانون، صفحه ۴۳)
۲- این سند و دو سند بعد جزء اسنادی هستند که از وزارت دربار و دفتر مخصوص شاهنشاهی به دست آمده است و نامه آن که سه سند مذکور پیوست آن بودند در اسناد پیوست شماره ۱۰ درج گردیده است.
۳- ترکمنهای ایران از طوایف و اقوام مختلفی تشکیل شده‌اند که یکی از این طایفه ها، طایفه یموت است این طایفه به چند طایفه کوچکتر تقسیم می‌شود که یکی از آنها طایفه جعفربای می‌باشد خود طایفه مذکور نیز به دو تیره نسبتا بزرگ به نامهای یارعلی و نورعلى منشعب می‌گردند و هر کدام از آنها نیز به تیره‌های کوچکتر تقسیم می‌شوند. طایفه جعفربای ترکمن در بخش گمیشان شهر گنبد در ۲۹ کیلومتری شمال بندر ترکمن و ۳ کیلومتری دریا سکونت دارند در این بخش حدود ۷ هزار نفر از طایفه جعفربای ترکمن زندگی می‌کنند [آمار جمعیتی مربوط به قبل از سال ۱۳۲۹ شمسی است] زبان مادری آنها ترکمنی و اکثرا به فارسی آشنا و عده‌ای از آنها نیز با سواد هستند. آنها از اهل سنت می‌باشند و مذهب حنفی دارند. تعداد آبادیها در طایفه جعفربای حدود ۱۶ آبادی با ۲۷ هزار نفر جمعیت می‌باشد. (ر.ک به ترکمنهای ایران، بیبی رابعه لوگاشوا، ترجمه ایزدی و تحویلی، صفحات ۲۳ و ۲۹۴ و فرهنگ جغرافیای ایران، ستاد ارتش، جلد دوم، استان دوم، صفحات ۲۶۱ و ۳۹)

منبع:

کتاب تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد صفحه 38

صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.