صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

تاریخ سند: 8 تیر 1354


متن سند:

به : 713 از : 213 شماره : 216 /213 سید موسی صدر رئیس شورای عالی شیعیان لبنان بعد از ظهر دیروز به عنوان اعتراض به تیراندازی نیروهای امنیتی به سوی منطقه شیاح که اکثریت ساکنان آن از شیعیان می باشند به اتفاق عده ای از روحانیون شیعه در مسجد مدرسه عاملیه بست نشسته است.
صدر قوای دولتی را متهم نموده که با توپ و سلاحهای سنگین محله شیاح واقع در شرق بیروت را زیر آتش گرفته و باعث کشته شدن عده ای از ساکنین شیعه و انهدام منزل آنها شده اند.
سید موسی صدر به رشید کرامی و صائب سلام و چند تن دیگر از شخصیتهای برجسته لبنانی که نزد وی رفته و از او خواسته اند به اعتصاب خود خاتمه دهد، گفته است: تا بحران فرو ننشیند و به غائله خاتمه داده نشود همچنان به بست نشستن ادامه می دهد و دست به اعتصاب غذا خواهد زد1 و به شیعیان جنوب لبنان دستور خواهد داد که برای اشغال بیروت به سمت این شهر روانه شوند.
به استحضار می رساند، گروهی از عناصر مسلح وابسته به سازمانهای افراطی فلسطینی که از پشتیبانی لیبی و عراق برخوردارند و نیز سازمان جوانان شیعه طرفدار حضرت امام علی در منطقه شیاح متمرکز شده و به سوی محله عین الرمانه که مسیحی نشین و یکی از پایگاههای فالانژیستها است با سلاحهای مختلف سنگین تیراندازی می کند و طبیعی است که کتائبی ها و قوای دولتی که برای برقراری آتش بس از مدتی پیش وارد این منطقه شده اند آتش را با آتش پاسخ می دهند و موجب کشته شدن ساکنان بیگناه شیعه شیاح می شوند...
اعتصاب سید موسی صدر شاید انگیزه ای برای تسریع و برقراری آرامش بشود.
نظریه 213 : بست نشستن موسی صدر مورد تأیید است

توضیحات سند:

1ـ بعد از اقدامات میانجیگرانه امام موسی صدر برای مدت کوتاهی، زبانه جنگهای داخلی فروکش نمود ولاکن از آنجایی که توطئه در سطحی فراتر از خواستها و یک حادثه اتفاقی بود، به هر بهانه ای گروهها متوسل شده و آتش جنگ را مجددا برمی افروختند و امام موسی صدر که از عمق توطئه آنان خبردار بود با سخنرانیها و بیانیه های خود به همگان هشدار می داد ولی تمام گروهها به فکر منافع جناحی و انجام دستورات دیکته شده از قبل بودند و در این میان مردم بیگناه تنها قربانیان این حوادث بودند، روند جریانات آن دوره در کتب مربوطه مضبوط است برای آشنایی با مسیر وقایع آن دوران می خوانیم.
حدود هفده، هجده بار این آتش بس به بهانه های واهی شکسته شد، ولی باز با کوششهای طاقت فرسای امام موسی صدر برقرار گردید.
در این میان دولت «رشید الصلح» که قدرت اداره و تأمین امنیت کشور را از دست داده بود خود به خود از صحنه سیاست کنار گذاشته شد.
برای تشکیل کابینه جدید احزاب چپ و راست به رقابت برخاسته، هر کدام سعی بر آن داشتند تا در کابینه جدید کرسیهای بیشتری را کسب کنند.
رهبران احزاب چپ خواستار عزل سیاسی «کتائب» شده بودند و فالانژیستها نیز تهدید می کردند که «اگر حکومتی قدرت دارد بدون حضور ما لبنان را اداره کند بفرماید!».
مزدوران آنها ایجاد اغتشاش نموده و عبور و مرور را برای مردم مشکل کرده بودند.
و شهراز حالت عادی به کلی خارج شده بود.
از طرف مسلمانان «رشید کرامی» به عنوان نخست وزیر معرفی شد ولی چون «سلیمان فرنجیه» رئیس جمهور وقت میانه خوبی با او نداشت یک سرلشگر بازنشسته ارتش را مأمور تشکیل کابینه نمود.
او نیز با برقراری حکومت نظامی با تمام نیروهای ارتشی، ژاندارمری و شهربانی، به همراهی «کتائب» مراکز شیعه نشین را به توپ و خمپاره بست.
گروه گروه از مردم بی دفاع قربانی این سیاست شوم و مزوّرانه می شدند امام موسی صدر با دعوت از «مفتی حسن خالد و شیخ عقل» رهبران اهل سنت و دُروزیها، جلسه ای تشکیل داده و بیانیه ای صادر کردند که در ضمن آن تا سقوط حکومت نظامی مردم را به اعتصاب عمومی دعوت نمودند.
استقبال پرشوری از سوی مردم به عمل آمد و سرتاسر لبنان در اعتصاب فرو رفت.
سرانجام شجاعت و قاطعیت امام موسی صدر و پشتیبانی مردم از وی، سرنوشت دولت نظامی را رقم زد و بعد از چهار روز آن دولت سرنگون گردید.
امام موسی صدر از افکار عمومی مردم (اعم از شیعه، سنّی و مسیحی) به خوبی باخبر بود و می دانست که آنها چقدر از احزاب چپ و راست نفرت داشته و تا چه اندازه به یک حکومت مردمی و غیرحزبی نیازمندند.
گر چه در آن فضای ناسالم برای وی بسیار دشوار بود تا به ندای وجدان عمومی پاسخ مثبت دهد، ولی او با توکل بر خدا و اخلاص تمام تصمیم گرفته بود یک دولت موقت به نام «حکومت صغیر» را بدون شرکت احزاب و گروهها، برای اداره کشور لبنان تشکیل دهد.
تا با شکل گیری آن، محیط برای یک حکومت مقتدر و کامل در آینده آماده گردد.
اما از آن جایی که نوکران اسرائیل و آمریکا منافع اربابانشان را با تشکیل چنین دولتی در خطر می دیدند این طرح را محکوم کرده و حزب «کتائب» برای چندمین بار به جنگ داخلی دامن زد.
این بار کشت و کشتار بر حسب شناسنامه بوده.
احزاب چپ و راست برای این که جنگ و گریز را به میان توده مردم سرایت دهند، در قسمت مسلمان نشین، مسیحیان را می کشتند و در بخش مسیحی نشین نیز مسلمانان را قتل عام می کردند، این ترفند به قدری موفقیت آمیز گشته بود که در مدت کوتاهی در سرتاسر لبنان شعله های جنگ مذهبی به صورتی بی سابقه زبانه کشید.
طبیعی بود که مسیحیان برای حفظ جان خود به احزاب راست مانند (کتائب) پناه می بردند و از آنها اسلحه می گرفتند و مسلمانان هم به سوی احزاب چپ روی می آوردند.
امام موسی صدر در این میان چه می توانست بکند؟ او اگر برای ایجاد آرامش از نیروهای نظامی شیعی (حرکه المحرومین) کمک می گرفت و آنان را وارد میدان می کرد روشن بود که اوضاع نه تنها بهبود نمی یافت بلکه بدتر هم می شد، از این رو تصمیم گرفت نخست از روش فرهنگی تبلیغی استفاده کند؛ لذا به شهرهای مختلف لبنان مسافرت می کرد و با سخنرانیهای روشنگرانه خود مردم را از توطئه های دشمنان آگاه نمودند و همه را به «وحدت ملی» در مقابل دشمن مشترک دعوت می کرد.
او در شهر بعلبک که مرکز مهم و بزرگ درگیریهای مذهبی بود پس از افشای دسیسه های بیگانگان، خطاب به مردم چنین گفت: «اگر در بیروت پسر مرا بکشند اجازه نخواهم داد که بعلبک یک مسیحی بی گناه کشته بشود، چرا که این دو هیچ ارتباطی با هم ندارند و هر دو به دست دشمنان این ملت به خاک و خون کشیده می شوند.
» به خاطر همین جمله فرصت به دست احزاب چپ افتاد و روزنامه های آنان شروع به جوسازی علیه او کردند آنان امام موسی صدر را متهم می نمودند که وی دست نشانده مسیحیان است و از آنان طرفداری می کند.
ولی کلام حکمت آمیز و دردمندانه او تأثیر زیادی بر روحیه مردم گذاشت و زمینه را برای انجام اقدامات دیگر او آماده کرد.
او سپس به خاطر برقراری آرامش و ختم برادرکشی و پایان دادن به سوءاستفاده های چپ و راست، دست به اقدامی جدید زد و در روز جمعه 17 جمادی الثانی 1395 ه ق، 27 ژوئن 1975 م در مسجد «عاملیه» بیروت شروع به اعتصاب غذای نامحدود نمود و در ضمن یک بیانیه تاریخی، خواسته های خود را در چند بند به شرح زیر اعلام داشت، 1ـ ختم خونریزی و قبول آتش بس از طرف همه نیروها.
2ـ قبول «حکومت صغیر» بدون شرکت احزاب چپ و راست.
3ـ ایجاد یک کمیته تحقیق برای بررسی جنایات مجرمین و کیفر آنها.
4ـ ایجاد یک کمیته تحقیق برای بررسی خسارات وارده به مردم و جبران آنها.
5ـ تشکیل یک کمیته دیگر برای بررسی درخواستهای محرومین.
و تهدید کرد تا تحقق یک یک آنها به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد.
چیزی نگذشت که گروههای زیادی از مردم در این اعتصاب با او همراه شدند.
هزاران نفر از بعلبک و شهرهای دیگر جنوب به سوی بیروت سرازیر شدند.
بداندیشان، که چنین حرکت مردمی را به نفع خود نمی دیدند، فروش بنزین در پمپ بنزینها را ممنوع کردند تا وسایط نقلیه نتوانند خود را به شهر بیروت برسانند.
رادیوی دولتی نیز، بیروت را ناامن اعلام نموده و به طور مرتب از درگیریهای خیابانی در آن خبر می داد.
ولی با تمام این حرکت های مذبوحانه، اعتصاب غذای با خلوص وی در دلهای پاک توده مردم اثر تکان دهنده ای گذاشت.
روز دوم، مسیحیان نیز به حرکت درآمدند ؛ گروه «داشناک ارمنی» که قبلاً طرفدار «کتائب» بود با صدور بیانیه ای پشتیبانی خود را از «حکومت صغیر» پیشنهادی امام موسی صدر اعلام نمود.
بسیاری از روحانیون مسیحی در کلیساهای خود دست به اعتصاب غذا زدند.
و جالب این که عده زیادی از مسلمانان نیز با حضور خود در کلیساها به اعتصاب غذای آنان پیوستند.
روز سوم عده زیادی از شخصیتهای بزرگ مسیحی ضمن حضور در مسجد «عاملیه» با اعلام پشتیبانی از خواسته های وی در اعتصاب غذا نیز شرکت جستند.
بزرگان لبنان، سیاستمداران، روحانیون، «مفتی حسن خالد» رهبر اهل سنت، «یاسر عرفات» و چند تن دیگر از شخصیتهای بزرگ فلسطین و حتی «خَدّام» وزیر امور خارجه سوریه نیز به عنوان طرفداری از امام موسی صدر در مسجد «عاملیه» حاضر شدند.
مردم دسته دسته زیر آتش گلوله های احزاب رو به مسجد نهاده و اعلام وفاداری می کردند.
امام موسی صدر نیز ضمن پاسخ به ابراز احساسات آنان برایشان سخنرانی می کرد.
احزاب چپ و راست هنگام سخنرانی او، بی هدف به هر سو شلیک می کردند، فالانژیستها خمپاره های خود را به سوی مسجد نشانه می گرفتند تا با ایجاد اغتشاش و سروصدا مانع از رسیدن صدای بیدارکننده وی به گوش اجتماع کنندگان در اطراف مسجد و خیابانها شوند.
کمونیستهای مسلمان (چپیها) نیز با شایعه پراکنی و جوسازی علیه امام موسی صدر او را ترسو قلمداد کرد و صلح طلبی اش را زیر سؤال می بردند: «تو که تا دیروز شعار (السلاح زینه الرجال) سر می دادی.
چطور شد امروز یک دفعه در کنج مسجد نشسته ای و دم از صلح و آرامش می زنی و از میدان جنگ می گریزی؟» آنها درک نداشتند و یا خود را به نادانی زده بودند که این شعار را امام موسی صدر همواره در برابر دشمن مشترک (اسرائیل غاصب و آمریکای غارتگر) به کار می گرفت نه در جنگ داخلی و برادرکشی که به آسانی حاضر نمی شدند مردم لبنان را در امنیت و آرامش ببینند، و از کوچکترین فرصت در راه دامن زدن به فتنه و آشوب و قتل و غارت استفاده می کردند.
روز شنبه 10 رجب 1395 ه ق، در یکی از قهوه خانه های شهر «زحله»، میان یک مسلمان و چند مسیحی پس از مشاجره لفظی، نزاعی درگرفت که در نتیجه آن مرد مسلمان به قتل رسید.
دادگاه بعد از بررسی موضوع، دو متهم به قتل را بازداشت کرد.
در این حال مسیحیان «زحله» به بازداشتگاه آنان حمله ور شده و آن دو نفر را آزاد ساختند.
از سوی دیگر مسلمانان خشمگین نیز وارد میدان شده و درگیری وسیعی دوباره آغاز شد.
در کوتاهترین زمان، کشت و کشتار به شهرهای بزرگ لبنان مانند : بیروت، طرابلس کشیده شد و حزب «کتائب» (فالانژیستها) دوباره وارد میدان گردید، آنها که بیش از همه با شیعیان دشمنی داشتند، دست به جنایت هولناک دیگری زده و شیعه کشی را به طرز فجیعی به راه انداختند.
حدود ده روز زدوخوردها ادامه داشت.
در این مدت تنها بیش از دویست نفر را سر بریدند که اکثر آنان از شیعیان مبارز و مجاهد بودند، خود شهید بزرگوار چمران می نویسد ؛ «من از جمله کسانی بودم که از این خطر (سربریدن) به طرز معجزه آسایی نجات یافتم».
این حادثه غم انگیز هفت هزار کشته و بیست هزار زخمی به جای...
در نهایت، خلوص، صداقت، ایمان و شهامت او اثر حیاتی خود را بخشید.
و نیروهای مردمی (مسیحی و مسلمان) یکی پس از دیگری صفوف خود را از احزاب چپ و راست جدا کرده و به «رجل صلح و امنیت» امام موسی صدر، پیوستند.
و هنگامی که خشم و نفرت عمومی آشکار گردید به ناچار دولت نیز تسلیم خواسته های وی شد.
در نتیجه «رشید کرامی» داوطلب نخست وزیری که از سوی امام موسی صدر و مسلمانان حمایت می شد برخلاف دشمنیهای «سلیمان فرنجیه» رئیس جمهور، در روز چهارم اعتصاب غذای امام موسی صدر به مقام نخست وزیری رسید و شهر بیروت امنیت و آرامش خود را دوباره بازیافت.
او به همراه عرفات و خَدّام(که از طرف حافظ اسد به بیروت آمده بودند) به حضور امام موسی صدر رسیدند و در مورد تحقق خواسته های وی قول همکاری داده و از وی خواستند از اعتصاب غذای خود دست بردارد.
امام موسی صدر نیز دست از اعتصاب غذا کشید و به مهیا نمودن مقدمات برپایی (حکومت صغیر) مشغول گردید.
آتش بس نیز از طرف همه گروه ها و احزاب پذیرفته شد.
دسیسه های دشمنان خیلی بالاتر از این حرفها بود.
آنها به این ترتیب می رفتند تا آخرین پناهگاه خود را از دست بدهند.
در این میان باز تنها کسی که در بین تمام ادیان و مذاهب و اقشار مختلف مردم می توانست حرف اول را بزند امام موسی صدر بود.
او با مشورت و پشتیبانی «رشید کرامی» نخست وزیر وقت، بر صفحه تلویزیون ظاهر شد و سخنرانی الفت آمیز خویش را با تلاوت آیاتی از «قرآن کریم» و «انجیل» شروع کرد و ضمن استناد به سخنان حکیمانه امام علی (علیه السلام) در «نهج البلاغه»، ضرورت برقراری وحدت میان مسلمانان و مسیحیان را به روشنی برای مردم تشریح نمود و نقش سوداگران خیانتکار بین المللی را نیز در غائله اخیر یادآور شد.
سخنان او تأثیر عجیبی در دل آحاد ملت گذاشت، به طوری که بعد از آن همه خونریزی و خرابی و آتش افروزی تصمیم به پایان جنگ گرفتند.
فردای آن روز صلح و آرامش برقرار شد.
ر.ک : امام موسی صدر امید محرومان صص 157 ـ 166 خوانندگان محترم برای اطلاعات بیشتر به کتاب لبنان به روایت امام موسی صدر و دکتر چمران صص 141 ـ 160 و کتاب لبنان، بنیاد شهید دکتر چمران ص 183 مراجعه فرمایید.

منبع:

کتاب امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 482


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.