صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بولتن: ویژه درباره: نقش روحانیون در ایجاد فاصله بین حکومت و مردم

تاریخ سند: 8 شهریور 1357


بولتن: ویژه درباره: نقش روحانیون در ایجاد فاصله بین حکومت و مردم


متن سند:

شماره: 6448 /312 این بولتن شامل 4 برگ است.
از شرف عرض پیشگاه مبارک شاهنشاه آریامهر گذشت.
پس از مخالفت مرحوم آیت‌اله بروجردی با لایحه اصلاحات ارضی1 در سال 1338 ( 2518 شاهنشاهی)، مداخله مراجع روحانی در امور سیاسی و مملکتی از زمانی توسعه یافت که از جانب روحانیون علیه برنامه‌های انقلابی تلاش‌هائی در سال 1340(2520 شاهنشاهی)، آغاز گردید و در سال 1341 در مخالفت با انقلاب شاه و ملت به اوج خود رسید متعاقباً روحانیون مملکت در سه صف مشخص طرفدار، بی‌طرف و مخالف دولت قرار گرفتند.
روحانیون موافق هیچ‌گاه در موضع اکثریت نبوده‌اند و ترجیح داده‌اند که در قبال وقایع مملکتی و مسائل سیاسی سکوت کنند و مذهب را در سیاست دخالت ندهند.
عوامل بی‌طرف که می‌توان اصطلاح میانه‌رو را در مورد آن‌ها به کار برد، کسانی هستند که از سال 1342(2522 شاهنشاهی) تا یکسال قبل صرفاً به کار دینی می‌پرداختند و گه‌گاه از طریق واسطه‌هائی درخواست‌های کوچک و بی‌اهمیتی را از دولت عنوان می‌کردند و یا به مناسبت و از جهت ارضاء پیروان خود در مواقعی اعلامیه یا فتوائیه‌ای با محتوای انتقادی بسیار ملایم، در مورد برخی از قوانین و تصمیمات دولت صادر می‌کردند که چندان هم وسعت اثری نداشت.
جناح مخالف روحانیون به طور عمده تحت تبعیت خمینی قرار گرفت و تقریباً همان سال 1341(2531 شاهنشاهی) راه خود را از دیگران جدا کرد و به مخالفت [ناخوانا] ایران پرداخت.
خمینی و دار و دسته‌ای که در کل روحانیت ایران از نظر کمی تعداد زیادی را شامل نمی‌شدند، به مقتضای زمان و مکان کشور به صورت یک جریان مخفی و کاملاً غیرعلنی در میان هواداران خمینی شکل می‌گرفت و بعد از مدتی هم به سکوت می‌انجامید.
آنچه که تردید ناپذیر است، آن ‌است که نه تنها بین جناح روحانیون میانه‌رو و خمینی و هواداران او ارتباط نزدیک و صمیمی وجود نداشته، بلکه در باطن این دو جناح با یکدیگر دشمن نیز بوده‌اند.
لذا تا پائیز سال 1356 همکاری و همفکری بین دو جناح برقرار نبود و روحانیون معتدل که در رأس آن‌ها می‌توان آیات ثلاثه قم (شریعتمداری،گلپایگانی و نجفی مرعشی) را نام برد، به مناسبت‌هائی علیه خمینی سخن می‌گفتند و اقدامات و حرکات او را تخطئه هم می‌کردند.
2 این وضع با مرگ پسر خمینی و برگزاری مراسم ترحیم متعدد برای او متعاقب آن انتشار مقاله استعمار سرخ و ارتجاع سیاه در جراید ایران، به کلی دگرگون شد و به تدریج روحانیون میانه‌رو در جهتی قرار گرفتند که اگرچه وانمود می‌شد هواداری مطلق از خمینی نیست، معهذا تمامی اقدامات آن‌ها را در جهت تائید و حمایت از خمینی به نظر می‌آورد.
این تغییر جهت وتحول وضعیت نه از آن رو بود که میانه‌رو‌ها واقعاً خمینی را به زعامت و قیادت پذیرفته باشند، بلکه بدان سبب بود که آن‌ها شدیداً مورد تهدید و ارعاب هواداران خمینی که مردمانی شرور، هتاک و بزعم آیات ثلاثه بی‌باک بودند،3 قرار گرفتند و در واقع از ترس و به علت بیمی که برای از دست دادن موقعیت و مریدان و منابع پرداخت وجوه شرعی داشتند، تسلیم هواداران خمینی شدند.
وقایع بعدی به صورتی پیش آمد که آن‌ها در رابطه با کشته شدن افرادی در شهرهای مختلف به جهت برپائی تظاهرات اخلالگرانه، ناگزیر به اظهار نظر موافق یا مخالف درباره حوادث بودند و البته عوام فریبی و جلب نظرات توده مردم قشریون و وجوهات دهندگان در این رابطه ارجح بود.
در این میان مقامات مختلف دولتی هریک به نوعی کوشش در جلب و تحبیب مراجع روحانی مورد نظر به عمل آوردند ولی آن نه تنها توفیقی در زمینه وادار کردن این اشخاص به اقدام در جهت مصالح غیرمملکتی وجدائی از خمینی و دارو دسته او به دست نیامد، بلکه روز به روز بر دامنه توقع و انتظارات بجا و بی‌جای آنان افزوده شد، تا حالی‌که در چند ماه اخیر، روحانیت رسماً به خود اجازه داده که سهم قابل توجهی را در اداره امور سیاست مدنی و اقتصادی مملکت مطالبه کند و این البته بیشتر ناشی از موقع شناسی آنان است که مشاهده می‌کنند، حکومت واقعاً برآن‌است که از روحانیون تحبیب به عمل آورد و آن‌ها هم با بهره‌برداری از موقعیت، ضمن این‌که برای تحکیم موضع خود زیرکانه آشوب را دامن می‌زنند، بی‌مناسبت نیز نمی‌دانند که از فرصت به دست آمده، حداکثر استفاده را به عمل آورند و به خواسته‌های ارتجاعی و سرکوب شده چندین ساله خود نائل آیند.
آنچه که در این روند قابل ملاحظه و در عین حال حائز کمال تعجب بوده و هست، آن است که همکاری و هم‌گامی ناخواسته ولی همه جانبه روحانیون میانه‌رو به ویژه روحانیون ثلاثه قم با خمینی، در اندک مدتی سبب شده که در میان مردم مسلمان جامعه این‌طور وانمود شود که حکومت ایران ضد مذهب شیعه است و اقداماتش (حتی اصول انقلاب اجتماعی ایران)، برخلاف موازین شرعی بوده و تبلیغ همین موضوع [ناخوانا] گرفتن مردم متعصب مذهبی از حکومت و دنباله روی گروه‌هائی از طبقات [ ناخوانا] و دیگر نیروها و جناح‌های مخالف دولت ایران، گردیده است ـ /.
آنچه که مسلم است روحانیون میانه‌رو در رابطه با این جریان، نقش تعیین کننده نداشته‌اند، اما منکر نقش تشدید کننده آنان نمی‌توان شد و این نیز عمدتاً ناشی از ترس آنان از خمینی و عوامل او و همچنین بزعم خودشان، به اصطلاح کوتاه آمدن دولت در مبارزه جدی با هواداران خمینی در ابتدای کار بوده و بعداً هم خود آنان به مواضعی از شهرت و محبوبیت، دست یافته‌اند که در شرایط کنونی به سختی مایل به عقب نشینی و ترک مواضع مذکور هستند.
بنابر مراتب معروضه بالا، موضوعی که در شرایط کنونی جامعه ایران جلب نظر می‌کند، آن است که اولاً خمینی و دار و دسته او توانسته‌ با انجام یک سری تبلیغات شدید مرعوب کننده، اکثریت روحانیون میانه‌رو و بی‌طرف را به هواداری از خود برانگیزد ثانیاً با تحریکات و سخنرانی‌ها و انتشار اعلامیه‌های وسیع که از سوی روحانیون به‌عمل آمده، مردم مذهبی و مومن را که همواره پایگاه نیرومندی برای حکومت ملی ایران بوده‌اند، نسبت به حکومت رویگردان و حتی مخالف نماید.
برای جبران این وضعیت و اعاده اوضاع فکری و اعتقادی مردم به موضع درست اندیشی و مصلحت بینی، ضرورت دارد که کوشش گردد تا اولاً اتحادی که با جبر به روحانیت میانه‌رو با خمینی و هوادارانش، تحمیل شده، از میان برود و آیات به خصوص شریعتمداری و گلپایگانی حتی مطابق اعتقادات قلبی و پنهان خود، به مبارزه جدی و علنی علیه خمینی برانگیخته شوند و در ثانی ترتیباتی فراهم آید که تدریجاً مردم به واقعیات آگاهی یابند و فاصله ایجاد شده با این گروه [ناخوانا] حکومت به انگیزه توهم ضدیت حکومت با مذهب، از میان برده شود.
در اجرای این نظر بدون آن‌که دولت امتیاز نابجا و حساب نشده‌ای به روحانیون میانه‌رو بدهد، باید در درجه اول در جلب نظر آن ها بکوشد و آن‌ها را به دو نکته مطمئن و امیدوار سازد.
نکته اول ـ دولت نظرات اصلاحی و منطقی آنان که قالب‌های پیشرفت اجتماعی را در هم نریزد و سبب رفاه بیشتر مردم باشد، توجه می‌کند و در حد امکان تامین می‌نماید.
لازمه ارائه این نظریات در سایه همکاری با خمینی و کمک به چیرگی هواداران او نیست و دولت ایران حساب روحانیون معتهد و میهن پرست را از خمینی و دار و دسته‌اش جدا می‌داند.
نکته دوم ـ با هواداران خمینی برخورد شدید صورت گیرد و به روحانیون میانه‌رو اطمینان داده شود که در مقابل تهدیدات و خطرات احتمالی از ناحیه عوامل خمینی، از آن‌ها حمایت می‌کند و چنانچه آن‌ها واقعاً بخواهند حساب خود را از خمینی جدا کنند، دولت در تمام زمینه‌ها به آن‌ها یاری می‌دهد.
چنانچه واقعاً روحانیون مذکور در این زمینه حسن نیت داشته باشند، طبعاً چنین وضعی را مورد استقبال قرار خواهند داد و شرط عملی آنان، آن است که به وعاظ و طلاب پیرو خود تذکر دهند که لحن تبلیغاتی خود را عوض کنند و متعاقباً خود آنان با انتشار اعلامیه‌ها و انجام مصاحبه‌های مطبوعاتی نشان دهند روابط دولت و روحانیت کاملاً مسالمت‌آمیز و دور از هرگونه سوء تفاهمی است.
بدیهی است برای ایجاد آنچنان زمینه‌ای که می‌تواند منجر به اجرای اطمینان بخش موارد اشاره شده در بالا باشد، مفید خواهد بود که حتی آقای نخست وزیر با آیت‌اله شریعتمداری که در حال حاضر سمبل و نماینده آیات و روحانیون میانه‌رو می‌باشد، تماس داشته باشند و این تماس در شرایطی صورت گیرد که مردم از آن مطلع شوند و نتایج مثبت آن هم بدون فاصله زمانی، به مردم ارائه گردد.
سپهبد مقدم ـ 8 /6 /1357

توضیحات سند:

1.
قانون اصلاحات ارضی مصوب نوزدهم دی ماه 1340 بود که جزء اصول شش گانه به اصطلاح انقلاب سفید شاه و مردم قرار گرفت.
علاوه بر اصل اول که اصلاحات ارضی انجام گرفت اصول دیگر دربارۀ ملی کردن جنگلها در سراسر کشور، فروش سهام کارخانجات دولتی، سهیم کردن کارگران در سود کارگاههای تولیدی و صنعتی، اصلاح قانون انتخابات و ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری بود که هر ساله به مناسبت تصویب اصول ششگانه که بعداً بیشتر هم شد دستگاههای دولتی و وزارتخانه‌ها به تبلیغ آن میپرداختند.
هر چند که از تصویب قانون اصلاحات ارضی حدود 13 سال گذشته است اما بعد از عزل ولیان وزیر جدید ذکر میکند که هیچ اقدامی انجام نگرفته و در این مدت همه به شاه و مردم گزارش دروغ دادند.
ر.ک : عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی ایران و ریشههای آن، نشر کتاب سیاسی، تهران، 1371، ص 448 2.
کاملاً مشخص است که نویسنده‌ی این بولتن به دنبال ارائه‌ی تحلیل‌هایی برای خوشایند محمدرضا پهلوی بوده است.
در مورد مخالفت آیات ثلاثه قم با حضرت امام خمینی (ره) باید گفت که به استثنای سید کاظم شریعتمداری که ارتباط ویژه‌ای با دربار داشت، سایر علماء با اندیشه‌ها و حرکت امام خمینی (ره) همسویی و هماهنگی کاملی داشتند.
برای اطلاع بیشتر ر.ک: حضرت آیت الله‌العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول 1385 / حضرت آیت‌الله العظمی سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، 3 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول 1388 3.
ایراد اتهاماتی از این دست به یاران حضرت امام خمینی (ره) ناشی از عداوت نویسنده‌ی بولتن با نهضت حضرت امام خمینی (ره) و شخص ایشان می‌باشد.
تناقضات مندرج در این بولتن نشان می‌دهد که نویسنده‌ی آن شناخت دقیقی از ماهیت انقلاب اسلامی و روحانیت نداشته و صرفاً به دنبال ارائه تحلیلی مطلوب برای محمدرضا پهلوی بوده است.
برای اطلاع از شخصیت و روحیه‌ی طرفداران امام خمینی (ره) نگاه شود به مجموعه آثار منتشر شده از سوی مرکز بررسی اسناد تاریخی با عنوان «یاران امام به روایت اسناد ساواک».

منبع:

کتاب آیت‌الله العظمی محمد فاضل لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 241







صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.